قرآن و اهل بيت رمزماندگاري تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزههای قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم میباشد
| ||
سؤال قوارع القرآن را توضیح دهید؟
کتاب قوارع القرآن نوشته ابیعمرو محمد بن یحیی در موضوع خواص برخی سورهها و آیات قَوارِع به معنی کوبندگان شامل دو سوره معوذتَین (فلق و ناس)، سوره یس و آیةالکرسی و دو آیه آخر سوره بقره[۱] میشود.[۲] قوارع جمعِ قارعه به معنای کوبیدن و کوفتن است. به تازیانه «مِقَرعَه» و به قیامت به جهت گرفتاریهایش که جهان و مردم را میکوبد، «قارعهَ» میگویند.[۳] در علت نامیده شدن برخی سورهها و آیات به قوارع گفته شده که قرائت کننده این سورهها و آیات با تمسک به آنها در پناه و حمایت خداوند قرار میگیرد. همچنین با خواندن این آیات، تسلط شیطان به واسطه این آیات و سورهها بر مؤمنان از بین میرود.[۴]
منابع
موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها [ چهارشنبه دوم آذر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سؤال عوامل فساد د ر جامعه و راهکارهای قرآنی برای مبارزه با فساد و آلودگی و انحراف چیست؟ تداوم بر گناه؛ دنیاپرستی؛ پیروی از شیطان؛ محیط آلوده و … از عوامل فساد در جامعه از نگاه قرآن است. ترسیم سرانجام کارهای خوب برای مؤمنان و پیامدهای مخالفت با دستورات الهی برای کافران؛ توصیههای فردی و اجتماعی بازدارنده از فساد و انحراف؛ تشویق فرد و جامعه به رفتارهای حرکت دهنده جامعه به سمت رشد و کمال؛ مسئولیت دادن به تک تک افراد جامعه برای نظارت همگانی بر رفتارهای خود و جامعه با امر به معروف و نهی از منکر از راهکارهای قرآن برای مبارزه با فساد در جامعه میباشد.
عوامل فساد در جامعه از نگاه قرآن کریم1. تداوم بر گناه ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کرده و آن را مسخره کردند.﴾(روم:۱۰) 2. دلبستگی به دنیا
﴿إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ. أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ کسانی که امیدی به لقاء ما ندارند، به زند گی دنیا دل بستهاند و به آن آرامش یافتهاند و کسانی که از آیات ما بیخبرند، جایگاه شان آتش است، به سبب آنچه که عمل میکردهاند.﴾(یونس:۸–۷) 3. پیروی از شیطان ﴿وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ؛ و شیطان کردارشان را برای شان زینت داد پس ایشان را از راه خدا بازداشت وآنها هدایت نخواهند شد.﴾(نمل:۲۴) 4. محیط آلوده ﴿یا عِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ؛ ای بندگان من که ایمان آوردهاید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (از محیطهای آلوده به محیط امن هجرت کنید).﴾(عنکبوت:۵۶) راهکارهای دین برای مبارزه با انحرافها1. راهکارهای نظری1-1. ترسیم ساز و کار پاداش و عقوبت دین برای افراد مؤمن و نیکوکار که دستورهای دینی مربوط به اندیشه و عمل را به خوبی رعایت میکنند، متناسب با میزان پایداری آنان، پاداشهای دنیوی و اخروی معرفی میکند مانند: نعمتهای بهشتی؛ احساس رضایتمندی؛ سرور و افتخار؛ جلب نظر و توجه الهی؛ به دست آوردن یقین؛ اطمینان و آرامش؛ برخورداری از کمکهای ویژة الهی در دنیا و برخورداری از هدایت بیشتر الهی و….[۱] در مقابل، عقوبتهایی را برای کفار، بدکاران ترسیم میکند مانند: عذابهای اخروی؛ پشیمانی و سرافکندگی؛ برخوردار نبودن از نگاه توجه و رضایت الهی؛ شک و ناآرامی.[۲] 1-2. ترسیم ساز و کار بدی و خوبی انسان بر طبق فطرت و آموزههای اجتماعی، چیزهایی را خوشایند و زیبا و چیزهایی را ناخوشایند و نامطلوب مییابد؛ به گونهای که درک این زیبایی و زشتی در انسان نهادینه شده است. امور خوب و بد دینی نیز به همین ترتیب شکل میگیرد. دین سعی میکند تا زشتی و بدی، زیبایی و خوبی بعضی اعمال را همچون ناخوشایندی و زشتیها یا خوشایندی و زیباییهای طبیعی و اجتماعی مجسم نموده و برای ما روشن سازد. قمار، شراب، گوشت خوک، مردار و خون به رجس و پلیدی تعبیر میشود؛[۳] از منافقین به سبب اعمال ناشایست شان، به عنوان افراد بیمار دل یاد میشود؛[۴] از مال حرام، عقاید نادرست و افراد بدکار به خبیث، آلوده و ناپاک تعبیر میگردد.[۵] در مقابل افراد مؤمن و درستکار با صفاتی چون هدایت شده، دارای نور، زنده دل، صاحب عقل و دانش توصیف میگردد.[۶] 2. راهکارهای عملی2-1. توصیههای فردی رفتاری که هر کسی با عمل به آن میتواند خودش را از انحراف دور نماید. اعمال و عباداتی مانند: تلاوت مقدار ممکن قرآن کریم در هر شبانه روز، اقامه نمازهای پنجگانه، تفکر در خلقت آسمان و زمین، حج، روزه، صله رحم و بهطور کلی همة افعالی که به عنوان عبادت و اطاعت خداوند انجام میشود، همه از توصیههای رفتار فردی است. 2-2. توصیههای اجتماعی رفتاری که افراد برای بازداشتن یکدیگر از انحراف باید به کار گیرند. یک) رفتارهایی که افراد قطع نظر از اینکه انحرافی از سوی آنان ایجاد شده باشد، باید نسبت به یکدیگر انجام دهند که از مهمترین این رفتارها میتوان به «ارشاد» و «تبلیغ» اشاره نمود. دو) رفتارهایی که افراد پس از بروز انحراف، به منظور مقابلة با آن باید انجام دهند که به این نوع رفتار «امر به معروف و نهی از منکر» اطلاق میشود. منابع
موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها [ جمعه بیست و هفتم آبان ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
آيا خواندن و ختم قرآن در ماه رمضان بدون فهم و درک حقايق آن باز ثواب دارد؟
قرآن غذاي روح است و فکر و سفره اي است گسترده و متنوع، متناسب با گستردگي و تنوع نياز انسان، پس تناول اين غذا که در تلاوت، تدبر و عمل است بر همه جسم ها ضرورت دارد که روح را پرورش دهد و براي بهره بردن از اين غذاي بي نقص مراحلي وجود دارد که هر کس به اندازه توان خود از اين سفره بهره مي برد و با نگاهي به روايات اسلامي مشخص مي شود که نه تنها خواندن قرآن بلکه نگاه کردن به نوشته هاي آن نيز اجر و پاداش دارد.
مراحل بهره برداري از قرآن
1. نگاه کردن به قرآن کريم
در روايات اسلامي نگاه کردن به صفحات قرآن خود عبادت است بنابراين اگر کسي سواد لازم براي خواندن قرآن هم نداشته باشد مي تواند وضو گرفته و قرآن را باز کند و به نوشته هايش نگاه کند.
يک: ابي ذر غفاري از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل مي کند که آن حضرت فرمود: نگاه کردن در قرآن عبادت است.[1]
دو: امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ فرمود: نگاه کردن به قرآن بدون آن که بخواند، عبادت است.[2]
نتيجه اين که حتي افراد بي سواد نيز ميتوانند از قرآن کريم بهره برند، البته نگاه کردن منحصر به اين افراد نيست.
2. خواندن قرآن کريم
دومين مرحله بهره وري از قرآن، خواندن قرآن کريم است بدون اينکه به معاني آن توجه کند.
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: کسي که قرآن بخواند ثروتي دارد که بعد از آن فقير نيست و کسي که قرآن نخواند چيزي ندارد.[3] امام حسن ـ عليه السلام ـ نيز فرموده اند: کسي که قرآن بخواند پيش خداوند يک دعايش مستجاب مي شود، دعاي مربوط به دنيا و يا دعاي مربوط به آخرت.[4]
اين دو فقط نمونه هايي از روايات فراوان در اين باره است که مي رساند حتي خود خواندن قرآن پاداش دارد و اين يک مرحله بالاتر از مرحله اول يعني نگاه کردن به قرآن است. و در اين روايات هيچ اشاره اي نشده است که اگر کسي معاني قرآن را درک نکند، قرآن نخواند چرا که وقتي نگاه کردن ثواب داشته باشد، خواندن قرآن؛ علاوه بر نگاه کردن است.
3. تدبر در معاني قرآن
تدبر يعني ژرف انديشي و عاقبت انديشي و تدبر چهار بار در قرآن کريم آمده است که در سه آيه، قرآن کريم مخاطبين خود را به تدبر در اعماق و مقاصد پيام خويش دعوت کرده است که سياق اين آيات نوعي هشدار و توبيخ است که چرا عده اي در قرآن تدبر ندارند.[5] در آيه چهارم، محتواي پر خير و برکت قرآن را بيان مي کند تا بواسطه تدبر در آن از برکات عظيم آن بهره مند گردند.
خداوند در اين باره هدف اصلي نزول قرآن را تدبر و درس عبرت گرفتن مي داند: کتابي مبارک به تو نازل کرده ايم تا در آيات آن تدبر کنند و صاحبان انديشه از آن درس بگيرند.[6]
اين مرحله هر چند نسبت به دو مرحله قبل از اهميت ويژه اي بر خوردار است اما به هيچ وجه آن دو را نفي نمي کند.
4. عمل به قرآن
مرحله نهايي در قرآن کريم عمل کردن به پيام ها و دستورات قرآني است و البته يادآور اين نکته ضروري است که عمل به قرآن منوط به اين نيست که حتما بايد همه بتوانند دستورات الهي را از قرآن بدست آورند، بلکه افراد بي سواد ميتوانند با مراجعه به متخصصان دين يعني مراجع تقليد به دستورات الهي عمل کنند و اگر کسي طبق فتواي مرجع تقليدش حرکت کند قطعا از افرادي شمرده مي شود که در پيشگاه الهي به قرآن عمل نموده است.
رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميفرمايند: کسي که قرآن را بخواند ولي عمل نکند، خداوند او را در روز قيامت کور محشور مي کند و کسي که قرآن را براي رضاي خدا و تفقه و آشنايي در دين بخواند خداوند براي او ثواب همه ملائکه، انبيا و رسولان را خواهد داد.[7]
در اين گونه روايات عمل به قرآن ملاک است حال يا خود انسان داراي چنان مقام علمي است که انديشه کرده و دستورات اسلامي را از قرآن استخراج مي کند و يا اينکه با تقليد از مرجع تقليد به قرآن عمل ميکند.
حاصل سخن اينکه هر کسي بايد به اندازه توانش از قرآن بهره برد و نبايد به اين تصور که معاني را درک نمي کند از پاداش خواندن قرآن بي بهره ماند و نيز نبايد يک مسلمان بي سواد به تصور اين که نمي تواند قرآن بخواند از اجر و ثواب الهي در نگاه کردن به قرآن استفاده نکند و خداي متعال هر کسي را به اندازه توانش پاداش خواهد داد و بيش از تحمل او از او عمل نخواهد خواست.
و اين است که فرمود: و اين که براي انسان بهره اي جز سعي و تلاش او نيست. و اين که او به زودي پاداش تلاش خود را خواهد ديد. سپس به او جزاي کافي داده خواهد شد.[8]
و در جاي ديگر مي فرمايد: خداوند هيچ کس را جز به اندازه توانائيش تکليف نمي کند. هر کاري را (انسان) انجام دهد براي خود انجام داده و هر بدي کند به زيان خود کرده است...[9]
بنابراين توان کسي که معاني را درک نمي کند، فقط خواندن است و خداوند نيز از او همين خواندن را خواهد خواست و اگر نخواند مورد مؤاخذه قرار مي گيرد.
[1] . حر عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، چاپ اول، 1409ق، ج 6، ص 205. [2] . همان. [3] . کليني، محمد؛ کافي، تهران، دار الکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1365ش، ج 2، ص 605، حديث 8. [4] . نوري، حسين؛ مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البيت، چاپ اول، 1408ق، ج 4، ص 261، ب 10، ح 8. [5] . رک: نساء/82، مؤمنون/68، محمد/24. [6] . ص/29. [7] . وسائل الشيعه، ج 6، ص 184، حديث 7683. [8] . نجم/41 – 39. [9] . بقره/286. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها [ چهارشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
آیه ولایت گویاترین دلیل بر اثبات خلافت امیرمومنان
به اتفاق شيعيان و برخي اهل سنت امیر مومنان سلام الله علیه در حال رکوع انگشتر خود را در حال نماز به فقير داد و خداوند متعال آيه 55 سوره مائده را نازل کرد که: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» ؛ (سرپرست شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند؛ همانا كه نماز را برپا مي دارند و در حال ركوع، زكات مي پردازند). بقیه را در ادامه مطلب مطالعه کنیم موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سوال
با توجه به اينكه خداوند در سوره كهف فرمودند كه هنگام انجام كاري يا گفتن انجام كاري بايد انشاء الله گفت، آيا مي توان به جاي انشاء الله از ( به كمك خدا) استفاده كرد؟
پاسخ «ان شاء الله» یعنی «اگر خدا خواست» و در دعاها و یاد کردن خدا در کارهای روزمره، چون لازم نیست حتما به عربی باشد، برای همین میتوان ترجمه فارسی آن را گفت و به جای «ان شاء الله» بگوید: «اگر خدا خواست». (گفتن اين جمله يعني كارها به دست خدا و اراده و حكمت اوست و ما ابزار و وسيله هستيم و در هر كاري بايد به مصلحت و حكمت الهي راضي باشيم). البته گفتن «به کمک خدا»، «به اراده خدا»، «به خواست خدا» هم ایرادی ندارد، منتهی این جملات ترجمه دقیق «ان شاء الله» نیست و اگر به نیت عمل به آیه قرآن میخواهد خدا را یاد کند، بهتر است بگوید: «اگر خدا خواست». موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها [ دوشنبه بیستم دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
بررسی شبهه وجود توهین و افترا به دیگران در قرآن حسن رضا رضایی فرج اله عباسی چکیده توهین و افترا، مطلوب قرآن نیست و با روش تربیتی اسلامی در تضاد است. برخیها با استفاده از تشبیهات و تمثیلات کفار و منافقان به حیوانات، ادعای توهین نمودهاند. نوشتار پیش رو به این سوال اصلی پاسخ میگوید: آیا در قرآن توهین و افتراء به دیگران وجود دارد اگر دارد چگونه قابل تحلیل است. این مقاله که به روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای تنظیم شده به این نتیجه رسیده است که روش قرآن در بیان حقایق و وحی الهی در قالب تشبیه و تمثیل و مجاز و کنایه است و تا اذهان را مأنوس و حقایق را ملموس نماید. تشبیه کفار و منافق به حیوانات در قرآن مطرح شده تا فطرت خفته را بیدار نماید و رفتارهای کفار را تشبیه به رفتار حیوان نموده و در پی تحقیر ذات نبوده است و همچنین برای تصویر سازی و قضایا و ساکت کردن افراد لجوج بکار گرفته شده است. استفاده از وجه شبه بین کفار و حیوان بالاترین روش تربیتی قرآن است که مخاطب را تحت تاثیر قرار خواهد داد. واژگان کلیدی: توهین در قرآن، تمثیل در قرآن، تشبیه در قرآن، شبهه افترا، روش تربیتی. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ پنجشنبه یکم مهر ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سوال: در قرآن آمده است: «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ» پس چرا میگوییم: «اشهد ان عليا ولي الله»؟ اين تناقض رو چه گونه ميتوان حل كرد؟ پاسخ اجمالی: در متن خود آیه به صراحت آمده است که خداوند به خاطر ذلت و ناتوانی برای خودش ولیی انتخاب نکرده است؛ بنابراین ولی خدا بودن امیرمومنان به این معناست که خدا او را به عنوان ولی و جانشین انتخاب کرده است تا هدایت جامعه را بعد از رسول خدا به عهده گیرد و خدا از روی ناچاری این انتخاب را نکرده است تا تناقضی با آیه قرآن داشته باشد. پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سؤال: در آيه 67 سوره مباركه حج مراد از (لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً ؛ و براى هر امتى عبادتى ويژه قرار داده ايم)؛ چيست؟پاسخ اجمالي:«منسک» مصدر میمی از ریشه «نسك» به معنای عبادت کردن خدا با قصد قربت است و به قربانی، اعمال حج، شریعت، مذهب و دستورات الهی «نسک» نیز گفته می شود زيرا در همه موارد قصد قربت لازم است و منظور این است که امتهاى گذشته هر کدام عبادت هايي داشتند و بعد از اسلام همه موظف به مسلمان شدن میباشند. پاسخ تفصيلي در ادامه مطلب موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
حضرت آیتاللهخامنهای در پیامی، اهانت اخیر یک نشریه فرانسوی به ساحت نورانی پیامبر اعظم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم را محکوم و با اشاره به سیاستهای ضداسلامی صهیونیستها و دولتهای استکباری و همچنین اهداف آنها برای منصرف کردن ذهن ملتها از نقشههای شوم برای غرب آسیا، تأکید کردند: ملتهای مسلمان ضمن حفظ هوشیاری هرگز دشمنیهای سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند. بسمهتعالی گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّهی فرانسوی در اهانت به چهرهی نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینهی شرارتبار دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعهی مسلمانان را آشکار ساخت. بهانهی آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملاً مردود و غلط و عوامفریبانه است. سیاستهای عمیقاً ضدّ اسلامیِ صهیونیستها و دولتهای استکباری عامل اینگونه حرکتهای دشمنانه است که هر چند یکبار بُروز مییابد. این حرکت در این برههی زمانی میتواند، نیز به انگیزهی منصرف کردن ذهن ملّتها و دولتهای غرب آسیا از نقشههای شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند. ملّتهای مسلمان بویژه کشورهای غرب آسیا، ضمن حفظ هوشیاری در مسائل این منطقهی حسّاس، باید هرگز دشمنیهای سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند. سیّدعلی خامنهای موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مناسبت ها [ سه شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۹ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
پاسخ به یک پرسش قرآنی:
آیا ورود به دوزخ برای همگان است؟
نوشتاری از علیرضا سبحانی
سؤال: آیا ورود به دوزخ برای همگان است؟
از دو آیه یاد شده در زیر استفاده میشود که همه انسانها به سوی دوزخ فراخوانده میشوند و همگان وارد دوزخ میشوند، گروهی در دوزخ میمانند و گروهی نجات پیدا میکنند: اینک متن آیه نخست: (وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا)[1] . «و همه شما (بدون استنثناء) وارد جهنم میشوید. این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت». آیه دوم: (ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا)[2]. «سپس آنها را که تقوا پیشه کردهاند از آن رهایی میبخشیم و ظالمان را در حالی که از ضعف و ذلت به زانو در آمدهاند در آن رها میسازیم». در حالیکه از دو آیه دیگر استفاده میشود که گروه خاصی بدون ورود به دوزخ به سوی بهشت میشوند و اصولاً صدای دوزخ را هم نمیشنوند. اینک هر دو آیه: (إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَىٰ أُولَـٰئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ)[3]. «اما کسانیکه وعده نیک از سوی ما به آنها داده شده (مؤمنان و صالحان) از آن دور نگاه داشته میشوند». (لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ)[4].«صدای آتش دوزخ را نمیشنوند و در آنچه دستشان هست جاودانه و متنعّم هستند». موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، آخرت خانه ای برای تجلی اعمال، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ جمعه بیست و هفتم دی ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سوال: بر اساس آيه 97 سوره مباركه بقره چگونه برخي از افراد با جبرئيل دشمني ميكردند؟
پاسخ اجمالی:
كينه و دشمنى قوم يهود با حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به خاطر شخص و عنوان قومى و عربى آن حضرت نبود چون با او از اين جهات سابقه خصومتى نداشتند. پس دشمنى آنان با رسالت و دعوت او ميباشد كه آن هم از خود او نبود. اين رسالت و وحى بحسب اراده و مشيت حكيمانه خداوند و اذن وى، قلوبى را از پرتو وحى و الهام روشن ميكند؛ پس در حقيقت دشمنى يهود با جبرئیل بهانهای بیش نبوده و اصل دشمنی آنها با خالق هستی بود.
موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، فرشتگان خدمتگزاران الهی، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
مقدمهقرآن کتاب هدايت و تربيت معنوی افراد است نه کتاب علوم تجربی و غيره و اگر برخی از مسائل تجربی در قرآن مطرح شده در راستای خداشناسی، معاد شناسی، تحريک افکار مردم، بيان شگفتیهای علمی و... بوده است و علوم تجربی را می توان از عقل و تجربه بشری که در آزمون و خطا و در طول مدت زمان کشف کرد. علاوه بر آن، قرآن بيشترين تشويقها را برای فراگيری مطلق علوم در بين اديان دارد؛ بنابراین رسالت قرآن کریم، علمي بودن و آن هم از قبیل علوم تجربی و تاریخ نيست كه هدف اصلي آن حل مسائل علمي باشد؛ بلكه ساختار قرآن کریم، شفای جانهای بیمار، هدايت، کرامت بخشی و تربيت معنوي افراد و جامعه است و مسائل علمي در آن نیز با بار تربیتی و هدایتی همراه است و قرآن کریم اختراعات علمی برای برطرف کردن نیازهای اجتماعی را به جامعه علمی واگذار نموده است تا هر عصری به فراخور نیازش، برنامهای تنظیم کنند. قرآن کریم در کنار ترسیم برنامههای مترقی برای زندگی بهتر بشریت، یکی از پایههای جامعه نوین و متمدن را فراگیری دانش قرار داده که بيش از هزار بار از «علم» و دانش در شكلهاي مختلف، از «عقل و تعقل» و مدح آنهايي كه عقل خود را به كار ميگيرند و مذمت و سرزنش از آنهايي كه فكر و انديشه را به كار نميبندند، از دعوت تمام بشريت را به تفكر و انديشه سخن گفته است؛ از جمله «اُنظُروا» و مشتقات آن مردم را به دقت و انديشه در سرگذشت پيشينيان و خلقت بعضي موجودات دعوت نموده و در آخر مردم را دعوت نموده كه درباره قرآن، اين كتاب انديشه، انديشه كنيد. همه این آیات میرساند قرآن کریم در کنار تعقل برای رسیدن به خدا، برای بهتر زندگی کردن نیز برنامه دارد و نیازهای زندگی بشری چون تغییر پذیر است و در هر عصری و بلکه هر نقطهای از دنیا به یک ابزار متفاوت از ابزار دیگران نیاز دارد، اختراع ابزارهای مورد نیاز بشری را به خود جامعه واگذار کرده است. کشف اسرار هستى، روشن ساختن ابعاد وجودی مخلوقات و سخن گفتن از ناپيداييهاى دانش فراتر از آن محيطى كه آن روز مىانديشيدند، از شگفتیهای قرآن است که برخی از آن به اعجاز علمی قرآن تعبیر میکنند؛ بنابراین مقصود از اعجاز علمى آن نيست كه قرآن كتاب علمى بوده و فرمولهاى علمى ارائه داده است كه بشر از آن عاجز است؛ بلكه مقصود اين است كه نازل کننده قرآن، كسى است كه بر همه اسرار طبيعت آگاه است و در لابلاى بياناتش تراوشاتى از ابعاد و شگفتیهای علمى وجود دارد، که بیانگر الهی بودن منبع قرآن کریم است، زیرا قرآن زمانی به این اسرار اشاره کرده است که دانش بشری بدان دسترسی نداشت و این یعنی تنها یک دانش است که بیانگر این حقایق میباشد و آن دانش الهی است و نتیجه اینکه قرآن وحی خداوندی است و از دخالت بشر به دور میباشد. از اینرو باید دید چرا افرادی انتظار کاری فراتر از اهداف قرآن را از این کتاب دارند؟ آیا اگر پزشکی، مثلا هواپیما اختراع نکند، کشتی نسازد، طبیب حاذقی نیست؟ یا اینکه باید از هر اندیشهای به فراخور اهداف نهایی آن انتظار داشت؟ موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ دوشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
واژه صهيونيسم از نام كوه صهيون كه در نزد يهوديان سرزمين موعود و مقدس است گرفته شده و نخستين بار «ناتان برينبام» اصطلاح صهيونيسم را در توصيف گرايش سياسي نوين در قرن (19م) براي تحرك تعصب ديني و آماده سازي گروههاي يهودي در دستيابي اهداف آن، به كار برد، برنامههاي صهيوني بر اين پايه استوار بود كه يهود در اثر آزار و فشار قوميتها و اديان ديگر در جهان پراكنده شدهاند و تنها راه حل اين مشكل تشكيل دولت يهودي در سرزمين مقدس است.(1) مبلغان اين تفكر تلاش ميكردند اين راه حل را به تورات نسبت دهند و لذا دستاوردهاي ديني صهيونيسم بر سه نكته استوار ميشد: موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی ادامه مطلب [ جمعه دهم خرداد ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
چکيده شبهه در قرآن از يك طرف ادعا دارد كه يهود مالك سرزمينشان هستند و از طرف ديگر به مسلمانان ميگويد شما با جنگيدن بر جهان تسلط پيدا نماييد چکيده نقد قرآن کریم ادعای مالکیت یهودیان بر فلسطین را نداشته است و فلسطین متعلق به افرادی است که در آن زندگی میکنند و افرادی که به بهانههای مختلف آن را غصب کردهاند، نمیتوانند مالک آن باشند و گذشت زمان نیز این مالکیت را ثابت نمیکند و از سوی دیگر اسلام نیز دستور کشور گشایی و سلطه بر جهان را نداده است و اگر امروز مسلمانان با اسرائیل غاصب در جنگ هستند به معنای کشور گشایی یا سلطه گری نیست و بلکه برای دفاع از سرزمینی است که قرنها متمادی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام در آن زندگی میکردنند و امروز توسط عدهای جنیاتکارانه غصب شده است. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی ادامه مطلب [ جمعه دهم خرداد ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
چکيده
قرآن كريم كتاب راهنما و هدايت بشر به سوي كمال و قرب الهي است و با نقل جريان اقوام مختلف و سرگذشت پيامبران الهي و برخورد اقوام آنها بر آن است كه داستانهاي عبرتآميز را تشريح و تحليل كند و سرگذشت و عاقبت اقوام لجوج و يا نقل داستانهاي درسآموز و پندآموز، آنها را فراگيرند روي انسانها قرار دهد، تا انسانها با تدُبر و تفكّر درس گذشت و عاقبت آن اقوام عبرتها و درسهاي لازم را بگيرد و ذكر داستان و سرگذشت حضرت موسي و بني اسزائيل در قرآن كريم به صورت مكرر، نيز به خاطر ابعاد گوناگون درس آموزي و عبرتگيري آن است و اساساً داستان حضرت موسي از دوارن كودكي و ولادت تا پايان زندگي آن حضرت سرشار از حكمت و درسآموزي براي انسانها است و هر فراز از زندگاني آن پيامبر بزرگ الهي از نظرهاي گوناگون داراي اهميت و توجه است. افزون بر آن كه دورانهاي زندگي حضرت موسي از لحاظ گوناگون و درسآموزيهاي زياد و عوامل دخيل در سرنوشت انسان، افكار، بحثهاي اعتقادي، تربيتي، اجتماعي و ... براي انسان راهنما و راهگشا ميباشد، ممكن است عوامل ديگري نيز داشته باشد، از جمله اين كه از آن جا كه يهود و پيروان موسي بن عمران در محيط نزول قرآن زياد بودهاند و توصية آنها به سوي السلام به مراتب لازم و مهمتر بوده و از طرفي قيام پيامبر اسلام شباهت بيشتري به قيام حضرت موسي بن عمران داشته است، به همين خاطر به داستان و سرگذشت آن حضرت و قومش و مخالفانش بيشتر تأكيد شده وسرگذشت كساني كه در مقابل آن پيامبر الهي ايستادند و او را آزار دادند بيان كرده و پيروزي را عاقبت از آنِ حقيقت جويان و مؤمنان دانسته است. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
چکيده شبهه برخی از افرد چنین میپندارند که در قرآن تصاوير فراواني از آتشِ دلهرهآور جهنم وجود دارد و اين تصاوير ميبايست در بافتِ تاريخيشان قرار داده شوند يعني خدا بدين وسيله ميخواست عربهاي متكبر را به راه تواضع هدايت كند و اينها فقط تصاوير هستند و ميبايد به عنوان تصاوير و استعاره نگريسته شوند. چکيده نقد قرآن کریم زبان واقعیتهاست و شوهاد فراوانی بر این حقیقت دلالت دارد که نعمتهای بهشتی مخصوص آخرت است و قرآن مراد استعاره و مجازگویی ندارد و آفریده شدن بهشت و جهنم قبل از برپایی قیامت که از آیات و روایات معتبر اسلامی قابل اثبات میباشد، گویاترین دلیل بر حقیقی بودن نعمتهای بهشتی و عذابهای جهنم است و از آيات مربوط به جهنم و نام هاي او و اوصاف آن استفاده مي شود که جهنم يک مرکز هولناک مجازات است، آتشي سوزان آن را پر کرده و داراي طبقات گوناگون مي باشد، اما نه آتشي همچون آتش دنيا، بلکه آتشي با مشخصات زير: هيزم و آتشگيره آن سنگها و انسان هاست، از دلها و از عمق جان سر مي زند، همه هستي انسان را در هم مي کوبد، آتشي داراي درک «که فقط گناهکاران را به سوي خود مي کشاند، و آنها را از دور، صدا مي زند، هر چند راه دور باشد، هم صداي او را گناهکار مي شنود و هم شعله او را مي بيند. بنابر اين، نعمتهای بهشتی و آتش جهنم و آن چه که وسيله عذاب در آن است، يک امر واقعي و واقع شدني براي اهلش مي باشد. سخن از کنايه و مجازگوئي هم نيست، بلکه صريح آيات قرآن کريم و روایات معتبر اسلامی است. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، آخرت خانه ای برای تجلی اعمال ادامه مطلب [ پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
در اسلام، میزان برتری انسانها نسبت به یکدیگر اعم از زن و مرد، به تقوا است؛ مرد و زن بر اثر عبودیت خدای متعال و انجام تکالیفی که بر عهده آنان است، به طور مساوی و یکسان به کمال میرسند: (وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقِيراً؛ و هم چنين كسانى كه عمل صالح به جا آورند و با ايمان باشند اعم از مرد و زن آنها وارد بهشت خواهند شد و كمترين ستمى به آنها نمىشود). بنابراین ادعای زن ستیزی قرآن کریم با آیات فراوانی که ارزش انسانی زنان و حقوق اجتماعی آنها را بیان میکند، ادعای درستی نمیباشد.
بنابراین در نظام حقوقی اسلام بویژه قوانین مربوط به زنان و خانواده، تفاوتهای حقوقی برمبنای عدالت و متناسب با ویژگیهای طبیعی زن و مرد وضع شده و بدیهی است همیشه برابری و تساوی ملاک عدالت نیست؛ با اینحال زنان در هندسه نظام اسلامی از حقوق سیاسی-اجتماعی برخوردارند و منابع فقهی و تاریخ گواه این حقیقت است و مدل سکولار حقوق زنان نه تنها نتوانسته تاکنون هیچ نمونه موفقی ارائه دهد، بلکه آسیبها و چالشهای فراوانی پیش روی زنان و خانواده قرار داده است. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، انسان شناسی راهی برای خداشناسی ادامه مطلب [ پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
چکيدهآسمان و سقف بودن و نیز جرم دار بودن آن یعنی هر چیزی که بالای سر ماست و به نوعی حالت نگهدارنده دارد و معنای این آیات روشن و مطابق با یافتههای علمی امروزی نیز میباشد. چون منظور از آسمان در آیه 32سوره انبیاء، جو یا اتمسفر است و در آیه 9 سوره سبأ، کفار از هر سو در قبضه قدرت خدا قرار دارند، چگونه مى توانند از حوزه حکومت او فرار نمایند و آمدن شهاب سنگها و غیره از آسمان به زمین، خود دلیل بر امکان فرود آمدن قطعه از سوی آسمان برای عذاب دشمنان خداست. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، جهان هستی گویاترین دلیل بر خالق آفرینش ادامه مطلب [ پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
چکیده خداوند متعال نعمت هدایت به همه ارزانی داشته است و کسی که به سمت هدایت نیاید، خودش مرز و جدایی را انتخاب میکند و این عین عدالت است که قرآن کریم میان افراد خوب و بد تفاوت قائل است و سیره همه عقلا نیز بر این پایه استوار است که بین انسانهای خوب و بد باید تفاوت قائل شد و هیچ کسی امروزه نمیپذیرد که باید به دزد و درستکار، به قاتل و مظلوم، به کارمندان وظیفه شناس و رشوه خوار و ... به یک چشم نگاه شود؛ البته در اصل انسانیت همه برابرند و قرآن نیز همه را در این مسیر یکی دانسته است و تفاوتها براساس مسیری است که انسانها انتخاب میکنند.
موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، انسان شناسی راهی برای خداشناسی، مسائل اجتماعی ادامه مطلب [ یکشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
امروزه برخی تلاش می کنند قرآن را تحریف شده بپندارند و این در حالی است که خود این افراد تلاش دارند این تفکر را به جامعه تزریق کنند که باید محوریت همین قرآنی باشد که در دست مسلمانان است و باید به این افراد گفت شما چگونه قرآنی را که تحریف شده می دانید محور معرفی می کنید آیا این جز این است که محور بودن قرآن برای این است که حتی یک کلمه نیز از آن کم یا زیاد نشده است و این همه قرآنی است که جبرئیل امین به رسول خدا نازل کرده است و خود خدا تضمین حفظ آن را به عهده گرفته است پس چرا پندار تحریف قرآن را در سر می پرورانید؟ موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ سه شنبه یازدهم دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
درآمد یکی از شیوههای رایج در سبک بیانی قرآن، استفاده از داستانهای واقعی شخصیتها و گروههای اجتماعی گذشته است؛ کار بزرگ قرآن این است که آن داستانها را از خرافهها و پیرایههای به وجود آمده در طول تاریخ، پیراست و از آن، نه برای داستانسرایی، بلکه برای تعلیم خوب و بد و حق و باطل؛ سرگذشت نوح داستان يك سيل عالمگير، ماجراي انقراض يك نسل و آغاز جامعهاي نوين، تابلويي از پيروزي حق بر باطل، جلوهاي از مستجاب شدن نفرين پيامبر، نمونهاي از قطع رابطه پدر و پسر به خاطر مكتب، آيتي از تسليم هستي در برابر فرمان خداوند، حفظ نسل حيوانات و كشتي سازي دور از دريا، را در خود جاي داده است و به عنوان معجزه روشنگر و آيتي از آيات الهي معرفي گشته است. بدون شک تکیه و تأکید قرآن کریم بر نقل واقعیتها و پرهیز از اسطورهسازی و نیز عاریسازی داستانهای واقعی از تحریفهای تاریخی است؛ قرآن در نقل داستانها، تنها به اهداف سازنده و هدایتگر اشاره میکند نه مشخصات تاریخی و فردی افراد! معروفبودن قصههای قرآنی در میان مردم، دلیلی بر تأثیرپذیری آن، از افسانهها نیست؛ زیرا قرآن، وحی الهی بر خاتم پیامبران و به دور از هرگونه نقصی است؛ ازسوی دیگر، اختلاف تاریخنگاران در جزئیات داستانها نیز، دلیلی بر افسانهای بودن داستانهای قرآن نیست؛ بلکه نشانگر انحراف اصل داستان به مرور زمان میباشد و طوفان نوح نیز در عصر تورات نبود تا گفته شود چون قبل از آن نیز در داستانها آمده است پس حقیقت ندارد؛ بلکه این امکان وجود دارد که داستان طوفان نوح در سومری و بابلیها و دیگر داستاها به مرور زمان تحریف شده و به افسانه شبیه گشته است، اما قرآن با حذف تحریفات، اصل داستان را نقل کرده است. موضوعات مرتبط: پیامبران اولوا العزم، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ یکشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
پرسش: نگاه قرآن كريم به نظارت براعمال فردي واجتماعي انسان چگونه است؟ پاسخ: جامعه اسلامي هنگامي به سوي رستگاري و نيز پيشرفت در امور مادي ومعنوي دست مي يابد كه افراد آن همواره كسي را ناظر اعمال خود بدانند و خود نيز ناظر اعمال ديگر افراد جامعه باشند و آنان را به كارهاي نيك ترغيب نمايند، چرا كه افراد يك جامعه به منزله كسي است كه در آن نيروي جلب منافع و دفع ضررها حكم فرماست و در صورتي كه فردي در رعايت وظيفه كوتاهي نمود، ساير افراد با نيروي تدبير ،در مقام اصلاح آن فرد بر آيند و با اين كار جامعه يك محيط صالح و سالم مي شود. اهميت نظارت در اين است كه وقتي كسي احساس كند بر كارهاي او نظارت مي شود، تمام تلاشش اين خواهد بود كه كوتاهي از او سر نزند و مورد ملامت و مواخذه ديگران قرار نگيرد و در واقع نظارت است كه افراد را در كارها و مسئوليت هاي معنوي و مادي خويش كار آمد، موفق تر مي گرداند. قرآن كريم بارها تاكيد داشته كه همه بدانند ناظري بالاي خود دارند و همواره بايستي مراقب كارهاي خود باشند. مواردي كه درباره نظارت در قرآن و نگاه قرآن كريم، اين كتاب انسان ساز مي توان به آن ها اشاره كرد عبارتند از: موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ پنجشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
خداوند متعال در آیات 18 -17سوره زمر می فرماید: «و كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند و به سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده! همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايت شان كرده و آنها خردمندانند». اين دو آيه كه به صورت يك شعار اسلامى درآمده، آزادانديشى مسلمانان و انتخاب گرى آنها را در مسائل مختلف بخوبى نشان مىدهد. [1] برخى اشكال مىكنند كه اگر اسلام آزادى قلم و انديشه را قبول دارد و حتى پذيرش اصول دين را بر اساس تحقيق قرار مىدهد، نه تقلید؛ چرا مطالعه برخى كتابها، سایت ها، دیدن ماهواره و ... که مطالب ضد اسلامی دارند، ممنوع است ؟! چرا به مردم اجازه داده نمی شود اینها را مطالعه نموده و از احسن تبعیت کنند و اعتقادات شان تقویت شود و مورد بشارت خدا قرار گیرند؟! در اين مورد به چند صورت پاسخ داده شده است: 1- شرايط تبعيت از احسن: هر چند اين آيه به پيروان سخنان احسن، بشارت مي دهد؛ اما شرايطي را نيز بر شمرده است كه بيانگر اين واقعيت مي باشد كه بندگاني مي توانند از ميان سخنان شنيده شده، احسن را قبول كنند كه داراي اين شرايط باشند: الف) كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند؛ ب) به سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست. بعد از اين دو شرط مي فرمايد: پس بندگان مرا بشارت ده! همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايت شان كرده و آنها خردمندانند بنابراين اينگونه نيست كه بدون هيچ مقدمه اي همه سخنان گمراه كننده و شبهه انگي براي همه آزاد باشد،بلكه فقط كساني مي توانند همه سخنان را بشنوند كه از طاغوت پرهيز كرده و به سوي خدا باز گشته باشند. 2- تفاوت سطح اطلاعات افراد: سطح اطلاعات و معلومات افراد جامعه بسيار متفاوت است، لذا بايد اطلاعات بر اساس ظرفيت و معلومات قبلى افراد به آنها داده شود؛ گاهى يك دارو كه در پزشكى كاربرد دارد و مىتواند جان يك بيمار را نجات دهد، ممكن است براى كودك يا افراد باردار خطرناك يا مرگآور باشد. مطالب كتابها، سایت ها و ... نيز ممكن است براى افراد آماده و محقق، داروى فكر باشد، ولى اگر همان مطالب (بدون توضيح پيرامون شبهات) در اختيار ديگران باشد، براى عدهاى بيمارىزا و منحرفكننده گردد، لذا اسلام به عالمان و محققان توانا نه تنها اجازه مطالعه مطالب كتابها و سایت ها و ... و نگهدارى آنها را داده است، بلكه گاهى مراجعه به آنها، واجب مىشود تا به شبهات مطرح شده پاسخ دهند؛ اما همان مطالب براى افراد كماطلاع چون ممكن است موجب گمراهى و انحراف عقيدتى شود، ممنوع مىشود؛ اين ممنوعيت از نظر عقلا پسنديده است؛ همانطور كه برداشتن سمّ از دسترس افراد بىاطلاع نيكوست. 3- جلوگیری اسلام از موارد انحرافی: اسلام به يك نكته اساسى توجّه كامل دارد و آن نكته اين است كه همانطور كه بايد جامعه را از عوامل خطرهاى مادّى مانند بيمارىهاى واگيردار حفظ كرد، بايد ازعوامل انحرافهاى فكرى و معنوى نيز حفظ نمود؛ اسلام مىخواهد جامعهاى به وجود آورد كه در مسير تكامل معنوى و اخلاقى پيش برود، اين كار ميسّر نمىشود جز از اين راه كه با عوامل انحراف فكرى و اخلاقى مبارزه كند و نگذارد اين عوامل بر زندگى مردم مسلّط شود. اگر خواندن اين نوع كتب و نوشتهها و سایت ها براى همگان آزاد باشد، مردم چه تضمينى براى نگهدارى افكار و اخلاق خود از انحراف دارند؟ هرگز نبايد قدرت تلقين و تبليغ را ناديده گرفت و چه بسا اين نوع نوشتهها از راه تلقين و تبليغ، مسير زندگى افراد را بكلّى منحرف سازند؛ چه بسيارند جوانانى كه بر اثر كتب منحرف كننده و رمانهاى عشقى و جنايى رسوا و خطرناك، در پرتگاه فساد و سقوط اخلاقى افتادهاند. در تاريخ اسلام مذاكرات زيادى ميان پيشوايان دينى و طرفداران عقايد غير اسلامى واقع شده كه مؤلّفينى از قبيل مؤلّف كتاب «احتجاج طبرسى» به جمعآورى اين نوع بحثها پرداختهاند و اين خود نمونهاى از اين است كه «ممنوعیت ها» در اسلام به معناى كشتن آزادى فكر و مخالفت با دانش نيست و پيشوايان دينى همواره اين گونه عقايد را از راه منطق و بحث آزاد پاسخ گفتهاند، نه از راه ايجاد اختناق فكرى و عقيدهاى؛ اما عموم جامعه چنین توانی را برای مبارزه با انحراف ها ندارند و این مناظرات نیز در محفل های عمومی انجام نمی گرفت.[2] 3- نبود احسن در برخی کتاب ها، سایت ها، ماهواره و ... : خداوند از بندگان خویش می خواهد که سخنان را بشنوید و بهترین را پیروی کنید، در حالی که در برخی از کتاب ها، سایت ها، ماهواره و ... چیزی به نام بهتر وجود ندارد و بلکه همه تهمت زدن و ضدیت داشتن و وارونه جلوه دادن حقیقت است؛ اگر کسی این ها را بشنود، باید کدام احسن را بگیرد؟! نتيجه:
[1]. رک : مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374 ه.ش، ج19، ص 412. ورک: طباطبائی، محمد حسین؛ تفسير الميزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1374ه.ش، ج17، ص381. [2] . مکارم شیرازی، ناصر و سبحانی، جعفر؛ پاسخ به پرسشهاى مذهبى، قم، مدرسه الامام علي بن ابى طالب، چاپ اول، 1377 ه.ش، ص337. [3]. رضايى اصفهانى، محمد على؛ قرآن و علم، قم، پژوهشهاي تفسير و علوم قرآني، چاپ اول، بی تا، ج4، ص110. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی [ سه شنبه دوازدهم دی ۱۳۹۶ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سؤال:در قرآن كريم آمده است:«وقتي قرآن تلاوت ميشود ساكت باشيد و گوش فرا دهيد شايد مشمول رحمت الهي شويد»حال مراد از اينكه مشمول رحمت الهي شويد چيست؟در واقع مراد چگونه رحمتي است؟
خدواند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[i] «هنگامي كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد؛ شايد مشمول رحمت خدا شويد». در این آیه دو دستور به قاری قرآن داده شده است: 1- استماع: «استماع» مصدر باب «استفعال»، مشتق از «سَمْع» است. «سَمْع» عبارت است از: «حس شنوايي در گوش كه صداها را درك ميكند»[ii] و «سماع» يعني، صرف شنيدن هر چند بدون اراده باشد، اما «استماع» گوش سپردن همراه با پذيرش قلبي است كه بدون اعمال اراده حاصل نميشود. 2- انصات: «انصات» نيز نوعي گوش فرا دادن و خاموشي و سخن نگفتن در هنگام شنيدن است. و به ديگر سخن، «انصات» مترادف كلمه «سكوت» است كه مقدمه استماع و گوش دادن به شمار ميرود. در واقع «انصات» همان سكوت جهت استماع است.[iii] مراد از استماع قرآن موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۶ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
"همسویی مداحی و عزاداری با آموزه های توحیدی قرآن" چکیده شبهه: برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور میکنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، بنابراین مدح اهلبیت، ثناگویی آنان و عزاداری برای بزرگان دین، با قرآن و سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) ناسازگار است و روایات شیعه هم آن را مردود معرفی میکند و علاوه بر این، مداحی کردن برای بزرگانی که از دنیا رفتهاند، ثمرۀ عقلایی و دینی، ندارد! چکیده نقد مداحی و عزاداری اهل بیت علیهم السلام، همسو با آموزه های دینی است و هیچ تناقض و تضادی با حمد خدا ندارد؛ مشروعیت و حتی استحباب عزاداری و مداحي بزرگان دین، يكي از باورهاي غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از پیامبران و برخی از انسانهای صالح و نیز با بیان گریههای حضرت یعقوب در فراق یوسف علیهماالسلام و ...، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است. این الگوی رفتاری موافق سیره رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- ، ائمه اطهار –علیهم السلام- و مسلمانان است و در روایات نیز، مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است و آنچه در روایات اسلامی مورد نکوهش و تقبیح قرار گرفته، مدح انسانهای فاسق و ستمکار و یا با انگیزههای غیرالاهی است!
موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی ادامه مطلب [ دوشنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۵ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
مأخذشناسي و ارزيابي سندي اصل نزول سوره هل اتي در شأن اهل بيت
اگر با نگاهي منصفانه و به دور از تعصب به منابع متقدم عامه و خاصه بنگريم، در مييابيم که رواياتِ بيانگر سبب نزول سوره دهر، فقط در کتاب های شيعيان نيست. زيرا منابع عامه، همواره پا به پاي منابع خاصه به نقل اين روايات همت گماشتهاند:
برخي از مؤلفان اهل سنت و منابع آنها بيانگر نزول سوره دهر در شأن اهل بيت عليهم السلام:
تفسير مقاتل بن سليمان (م۱۵۰ق)، تحقيق: أحمد فريد ، بيروت: دار الکتب العلمية ، ۱۴۲۴ق، ج ۳. العثمانية عمرو بن بحر الجاحظ (م.۲۵۵ ق)، تحقيق: و شرح عبد السلام محمد هارون، بيروت: دار الکتاب العربي، بيتا. مناقب الامام امير المؤمنين عليه السلام محمد بن سليمان کوفي (م حدود ۳۰۰ق)، تحقيق: محمد باقر بهبودي، قم: مجمع احياء التراث الثقافية، ۱۴۱۲ق، ج ۱. العقد الفريد ابن عبد ربه مالکي اندلسي (م ۳۲۸ ق)، ، دار الکتاب العربي، بيروت: ج ۵. شرح الاخبار قاضي نعمان مغربي (م ۳۶۳ ق)، تحقيق: سيد محمد حسيني جلالي، مؤسسة النشر الاسلامي، ۱۴۱۴ق، ج ۲. بحر العلوم سمرقندي (م ۳۷۵ ق)، تحقيق: محمود مطرجي، بيروت: دار الفکر، بيتا، ج ۳. مناقب علي بن ابيطالب عليه السلام ابن مردويه (م ۴۱۰ ق)، تحقيق: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، قم: دار الحديث، ۱۴۲۴ق. الکشف و البيان ثعلبي (م۴۲۷ ق)، تحقيق: ابي محمد بن عاشور، بيروت: دار احياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۲۲ق، ج ۱۰ اسباب نزول واحدي (م ۴۶۸ ق)،تحقيق: کمال بسيوني زغلول، الاولي، بيروت: دار الکتب العلمية، ۱۴۱۱ق. شواهد التنزيل حاکم حسکاني (م۴۷۰ ق)، ، تحقيق: شيخ محمد باقر محمودي، تهران: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي، ۱۴۱۱ق، ج ۱و ج۲. تنبيه الغافلين محسن بن کرامه (م.۴۹۴ ق)، تحقيق: السيد تحسين آل شبيب الموسوي، مرکز الغدير، ۱۴۲۰ق. معالم التنزيل بغوي (م۵۱۶ ق)، تحقيق: خالد بن عبد الرحمان العک ، بيروت: دار المعرفة ، بيتا، ج۵. کشف الاسرار ميبدي (م ۵۲۰ ق)،تهران: امير کبير، ۱۳۶۳ش، ج ۱۰. الکشاف عن حقائق غوامض التاويل زمخشري (م ۵۳۸ ق) ، بيروت: دارالکتاب العربي، ۱۴۰۷ ق، ج ۴. المناقب خوارزمي (م ۵۶۸ ق)،تحقيق: شيخ مالک محمودي، قم: مؤسسة النشر الاسلامي، ۱۴۱۴ق. مفاتيح الغيب فخر رازي (م ۶۰۶ ق)، بيروت: داراحياء التراث العربي، ۱۴۲۰ق، ذیل آیه تفسير ابن عربي (م ۶۲۸ ق)، تحقيق: عبد الوارث محمد علي، بيروت: دار الکتب العلمية، ۱۴۲۲ق، ج۲. مطالب السؤول محمد بن طلحه شافعي (م ۶۵۲ ق)، تحقيق: ماجد بن احمد العطية، بيجا، بينا، بيتا. تذکرة الخواص سبط ابن جوزي (م۶۵۴ ق)، تهران: مکتبة نينوي الحديثة. أنوار التنزيل و اسرار التاويل بيضاوي (م ۶۸۵ ق)، بيروت: دار الفکر، بيتا، ج ۵. غرائب القرآن نظام نيشابوري (م. بعد از ۷۲۸ق)، تحقيق: شيخ زکريا عميرات، بيروت: دار الکتب العلمية، ۱۴۱۶ق، ج ۶. فرائد السمطين حمويني خراساني (م.۷۳۰ ق)، تحقيق: شيح محمد باقر المحمودي، بيروت: مؤسسة المحمودي للطباعة و النشر، ۱۴۰۰ق، ج ۲. التسهيل لعلوم التنزيل غرناطي کلبي (م۷۴۱ ق)، الطبعة الرابعة، بيروت: دار الکتاب العربي، ۱۴۰۳ق، ج۴. عمدة القاري العيني (م.۸۵۵ ق)، بيروت: دار احياء التراث العربي، ج ۱۹. جواهر المطالب ابن دمشقي (م ۸۷۱ ق)، تحقيق: شيخ محمد باقر محمودي، قم: مجمع احياء الثقافة الاسلامية، ۱۴۱۵ق، ج ۱. الدر المنثور سيوطي (م ۹۱۱ ق)، بيروت: دار المعرفة للطباعة و النشر، ج ۶. کوکب دري في فضائل علي عليه السلام کشفي ترمذي (م ۱۰۶۱ق)، تحقيق: کوروش مرتضوي، چاپ اول، تهران: روزنه، ۱۳۸۰ش. فتح القدير شوکاني (م ۱۱۷۳ ق)، دار ابن کثير، دمشق: دارالکلم الطيب، ج ۵. روح المعاني آلوسي (م۱۲۷۰ ق)، بيجا، بينا، بيتا، ج ۲۹. ينابيع المودة قندوزي (م۱۲۹۴ ق)، تحقيق: سيد جمال علي الحسيني، دار الاسوة، ۱۴۱۶ق، ج ۱و ج۲. موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر [ سه شنبه ششم مهر ۱۳۹۵ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
پرسش:
آيا خواندن و ختم در ماه رمضان بدون فهم و درك حقايق آن باز ثواب دارد؟
پاسخ:
قرآن غذاي روح است و فكر و سفره اي است گسترده و متنوع، متناسب با گستردگي و تنوع نياز انسان، پس تناول اين غذا كه در تلاوت، تدبر و عمل است بر همه جسم ها ضرورت دارد كه روح را پرورش دهد و براي بهره بردن از اين غذاي بي نقص مراحلي وجود دارد كه هر كس به اندازه توان خود از اين سفره بهره مي برد و با نگاهي به روايات اسلامي مشخص مي شود كه نه تنها خواندن قرآن بلكه نگاه كردن به نوشته هاي آن نيز اجر و پاداش دارد در اين نوشتار مراحل بهره برداري از قرآن را در چهار مرحله مي آوريم تا هر كسي به اندازه توانش اين مراحل را طي كند:
موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ شنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۵ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
خداوند در قرآن کریم می فرماید: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ؛ حجرات آیه 13 اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! مردم از اين جهت كه مردمند همه با هم برابرند و هيچ اختلاف و فضيلتى در بين آنان نيست و كسى بر ديگرى برترى ندارد و اختلافى كه در خلقت آنان ديده مىشود كه شعبه شعبه و قبيله قبيله هستند، با زبانهای مختلف، تنها به اين منظور در بين آنان به وجود آمده كه يكديگر را بشناسند تا اجتماعى كه در بينشان منعقد شده نظام بپذيرد و ائتلاف در بينشان تمام گردد، چون اگر شناسايى نباشد، نه پاى تعاون در كار مىآيد و نه ائتلاف، پس غرض از اختلافى كه در بشر قرار داده شده اين است، نه اينكه به يكديگر تفاخر كنند، يكى به نسب خود ببالد، يكى به سفيدى پوستش فخر بفروشد، یکی زبانش را برتر بپندارد و يكى به خاطر همين امتيازات موهوم، ديگران را در بند بندگى خود بكشد و يكى ديگرى را استخدام كند و يكى بر ديگرى استعلا و بزرگى بفروشد و در نتيجه كار بشر به اينجا برسد كه فسادش ترى و خشكى عالم را پر كند و همه چیز را نابود نموده، همان اجتماعى كه دواى دردش بود، درد بى درمانش شود. خداوند زیبان را امتیاز نمی داند و بلکه در اين جمله مىخواهد امتيازى را كه در بين آنان بايد باشد بيان كند، اما نه امتياز موهوم، امتيازى كه نزد خدا امتياز است و حقيقتا كرامت و امتياز است و آن تقوا داشتن است. حال زبان گفتگو و نوشتاریش هر چه باشد، زبان رسمی کشوری داشته باشد یا نداشته باشد، زبان کشورش همان زبان گفتاریش باشد یا با هم فرق کند.
توضيح اينكه:
اين فطرت در هر انسانى است كه به دنبال كمالى مىگردد كه با داشتن آن از ديگران ممتاز شود و در بين اطرافیان خود داراى شرافت و كرامتى خاص گردد. و از آنجايى كه عامه مردم دلبستگيشان به زندگى مادى دنيا است قهرا اين امتياز و كرامت را در همان مزاياى زندگى دنيا، يعنى در مال و جمال و حسب و نسب و زبان و امثال آن جستجو مىكنند و همه تلاش و توان خود را در طلب و به دست آوردن آن به كار مىگيرند، تا با آن به ديگران فخر بفروشند و بلندى و سرورى كسب كنند. در حالى كه اين گونه مزايا، مزيتهاى موهوم و خالى از حقيقت است و ذرهاى از شرف و كرامت به آنان نمىدهد، و او را تا مرحله شقاوت و هلاكت ساقط مىكند. آن مزيتى كه مزيت حقيقى است و آدمى را بالا مىبرد و به سعادت حقيقيش كه همان زندگى طيبه و ابدى در جوار رحمت پروردگار است مىرساند، عبارت است از تقوى و پرواى از خدا. آرى، تنها و تنها وسيله براى رسيدن به سعادت آخرت همان تقوى است كه به طفيل سعادت آخرت سعادت دنيا را هم تامين مىكند، و لذا خداى تعالى فرموده: " تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ" سوره انفال، آيه 67. شما متاع دنيا راى مىخواهيد، ولى خدا آخرت را. و نيز فرموده: " وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى" سوره بقره، آيه 197. براى زندگى ابدى خود توشه جمع كنيد كه بهترين توشه تقوى است. و وقتى يگانه مزيت تقوى باشد، قهرا گرامىترين مردم نزد خدا با تقوىترين ايشان است، هم چنان كه در آيه مورد بحث هم همين را فرموده است و زبان و رنگ و لهجه داشتن و احترام گذاشتن دیگرا به زبان گفتاری او و احترام نگذاشتن هیچ اثرگذاری در این مزیت یعنی تقوای الهی ندارد. و اين آرزو و اين هدفى كه خداى تعالى به علم خود آن را هدف زندگى انسانها قرار داده، هدفى است كه بر سر به دست آوردن آن ديگر پنجه به رخ يكديگر كشيدن پيش نمىآيد، بخلاف هدفهاى موهوم مذكور كه براى به دست آوردن آن مزاحمتها، جنگها و خونريزيها پيش مىآيد. او مىخواهد بيش از ديگران ثروت را به خود اختصاص دهد، و اين مىخواهد قبل از ديگران به رياست برسد. او مىخواهد در تجمل دادن به زندگى از ديگران سبقت بگيرد، و اين مىخواهد آوازهاش همه آوازهها را تحت الشعاع قرار دهد، و همچنين ساير مزاياى موهوم، همچون انساب و غيره. " إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ" اين جمله مضمون جمله قبل را تاكيد مىكند، و در ضمن اشارهاى هم به اين معنا دارد كه اگر خداى تعالى از بين ساير مزايا تقوى را براى كرامت يافتن انسانها برگزيد، براى اين بود كه او به علم و احاطهاى كه به مصالح بندگان خود دارد مىداند كه اين مزيت، مزيت حقيقى و واقعى است، نه آن مزايايى كه انسانها براى خود مايه كرامت و شرف قرار دادهاند، چون آنها همه، مزايايى وهمى و باطل است. زينتهاى زندگى مادى دنيايند كه خداى تعالى در باره آنها فرموده:
" وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ"
سوره عنكبوت، آيه 64. این زندگى دنيا چيزى بجز لهو و لعب نيست، و خانه آخرتست كه زندگى واقعى است، اگر مىتوانستند بفهمند. آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه بر هر انسانى واجب است كه در هدفهاى زندگى خود تابع دستورات پروردگار خود باشد، آنچه او اختيار كرده اختيار كند، و راهى كه او به سويش هدايت كرده پيش گيرد. و خدا راه تقوى را براى او برگزيده، پس او بايد همان را پيش گيرد. علاوه بر اين، بر هر انسانى واجب است كه از بين همه سنتهاى زندگى دين خدا را سنت خود قرار دهد. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی [ سه شنبه یکم دی ۱۳۹۴ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
راز فاش شده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
و آیات اولیه سوره تحریم مقدمهخداوند متعال در آیه اول سوره تحریم می فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاةَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ . قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ . ». اینکه رسول خدا چرا کارهایی را برای خود حرام کرده بود و تصمیم گرفته برخی از این کارها را انجام ندهد؟ و اینکه چه رازی از پیامبر فاش شده و چه کسانی این راز را فاش کرده بودند؟ میان مفسران اختلاف نظر های فراوانی وجود د ارد که به نظر می رسد نوعی کم توجهی شده است و در این آیات خداوند منان اهدافی دارد و مفسران بایستی به اهداف توجه می کردند نه به شأن نزول و اهمیت دادن به دیدگاه های غیر لازم و غیر مستند. حال اول به این دیدگاه ها اشاره می کنیم و بعد سراغ اهداف و پیام اصلی آیات می ریم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و کاری را که تصمیم گرفت انجام ندهد و علت این کار1- خلوت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با ماريه قبطيه در نوبت حفصهرسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در روز حفصه با ماريه قبطيه خلوت كرد، حفصه چون اين را بدانست ناراحت شد، رسول خدا فرمود: من ماريه را بر خود حرام كردم براى رضاى تو[1] ولى اين را به عائشه خبر نده، اما حفصه عائشه را از آن مطلع كرد. [2] اشکال این نگرش · خلوت کردن با کنیز نه حرام است و نه کسی گفته در نوبت زنان آزاد با کنیز خلوت کردن جایز نیست و لذا باید این افرادی که شأن نزول آیه را این داستان گفته اند ، توجه کنند که چیزی که هیچ منع شرعی و عرفی ندارد به خصوص در آن عصر صدر اسلام که چند همسری و نیز خلوت با زنان امری عادی تلقی می شد؛ چرا باید رسول خدا با خود عهد کنند که چنین کاری را دو باره انجام ندهد؟! · این مطلب چه ارتباطی با عائشه داشت که حضرت گفت به او خبر نده در حالی که نوبت خود حفصه بود؟! · در داستان دیگر می گوید این کار در نوبت عادشه بود و حفصه خبردار شد و به عائشه خبر داد که دو داستان ضد هم نمی تواند باشد!! در روایتی آمده است که زراره از امام باقر علیه السلام پرسید که اگر مردی به زنش بگوید تو بر من حرامی چه باید کرد؟ گفت : اگر من زورم به چنین مردی برسد به سرش می کوبیدم و می گفتم خدا حلال کرده تو چرا حرام می کنی ؟!!یا باید طلاق بدهد و یا کفاره قسم را بپردازد و گرنه پنداشتن اینکه این زن بر او حرام است دروغی بیش نیست زراره گفت: پس معنای آیه اول سوره تحریم چیه که پیامبر کفاره داد گفت : اولا که حضرت در باره ماریه قسم خورد که نزدیکش نشود و خدا براش کفاره قسم قرار داد، دوم اینکه این کفاره برای قسم خوردن است نه حرام کردن.[3] اشکال این روایت : · این روایت از سهل بن زیاد نقل شده که در کتاب های راوی شناسی اومده وی ضعیف، فاسد در عقیده و مذهب ، غیر قابل اعتماد و ... می باشد. · با روایت ضعیف نمی شه آیه ای رو تفسیر کرد. 2- خلوت رسول خدا با ماریه در نوبت عایشه و خبردار شدن حفصه از این ماجرازجاج می گوید : پیامبر در نوبت عایشه با کنیز خود خلوت نمود و حفصه این را فهمید و حضرت به حفصه گفت :به عایشه نگو و ماریه را بر خود حرام کرد ، ولی حفصه راز را آشکار کرد و به عایشه گفت.[4]اشکال این برداشت · این داستان با داستان قبلی در تناقض است؛ · خلوت پیامبر شرعی بود و مرتکب خلافی نشده بود پس چرا ماریه را بر خود حرام می کرد ؟! · در این میان تقصیر کنیز چیست که باید تاوان دهد؟! 3- خوردن نوعی نوشیدنیابن عباس می گوید : پیامبر شربتی خورد و از آن بیش از حد خوشش آمد و قسم خورد که دیگر از آن نخورد و خدا مورد عتابش قرار داد که چرا چنین کردی.[5] اشکال این برداشت · این تفسیر با خود آیه ناسازگار است چون آیه می گوید پیامبر بخاطر دلخوشی زنانش این کار را کرد نه بخاطر خوش آمدن از شربت ؛ · مگر خوش آمدن از خوردنی و نوشیدنی چه ایرادی داشت که حضرت قسم بخورد که دیگر از آن نخورد؟! 4- خوردن عسل در خانه همسرش زینب بنت جحشعبد الله بن شداد بن هلال می گوید : پیامبر تو خونه زینب بنت جحش که همسرش بود شربت عسل خورد و مدتی پیش همسرش ماند و عائشه و حفصه حسودی شون شد و نقشه کشیدند و به پیامبر گفتند : چی خوردی که دهنت بوی بدی می دهد؟ و او گفت شربت عسل خورده ام . و آنها گفتند که معلومه زنبور ها از گیاهی که بوی بد می دهد عسل تهیه کرده اند. و حضرت بر خودش حرام کرد که تو خونه زینب شربت خوره![6] این سخن پذیرفته نیست زیرا: · پیامبر نوبت زنان را مراعت می کرد و معنا نداره که اونا نقشه بکشند تا پیامبر کمتر به خونه یکی از زنانش برود؛ · پیامبر درسته که به بهداشت اهمیت می داد اما اینقدر می دانست که بوی یک گیاه در عسل زنبور نمی تواند تاثیر گذار باشد؛ · لزومی نداشت که پیامبر پیش زنانش چنین حرفی را بزند و آنها این مساله را برملا کنند و زینب همسر رسول الله ناراحت شود چرا که حضرت اینقدر مدیریت داشت تا کاری نکند که دیگران از او برنجند. · ا ز سوی دیگر این داستان با داستانی که می گوید در خانه حفصه از این شربت خورد و زنان دیگر چنین نقشه کشیدند و داستانی که می گوید در خانه ام سلمه بود و با داستانی که می گوید در خانه سوده بود، تناقض دارد. 5- خوردن عسل در خانه حفصهگفتند: سبب نزول آيت آن بود كه رسول را- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- عادت بودى كه هر بامداد چون از نماز فارغ شدى در حجره يك يك از زنان درشدى و احوال ايشان بنگريدى. و حفصه [بنت] عمر را مشكى انگبين به هديّه آورده بودند، چون رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- در آن جا رفتى، او از آن انگبين [قدرى] پيش [او]آوردى و رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- را دادى و رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- از آن بخوردى و ساعتى مقام كردى. عايشه را خوش نيامد مقام رسول بر حفصه؛ كنيزكى داشت حبشى او را حصيره نام بود، با او گفت: برو و بنگر كه رسول بامدادها كه به حجره حفصه مىرود چرا [آن جا] مقام مىكند؟ [او] بيامد و بديد [و بازگشت] و حديث انگبين باز گفت . عايشه را از آن غيرت آمد و كس فرستاد به زنان رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و گفت: حال چنين است و رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- آن جا مقام مىكند و او را پارهاى انگبين [نهاده] است و رسول را بدان علّت باز مىگيرد، اكنون مىبايد كه چون رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نزديك شما آيد بگوييد كه از تو بوى مغافير مىآيد، و مغافير صمغ عرفط باشد که بوی بد می دهد. رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- چون نزديك سودة شد، سودة گفت: من خواستم تا رسول را آن سخن گويم ديگر باره روانداشتم كه با رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- سخنى گويم دروغ كه او را در آن كراهت باشد، هيچ نگفتم. رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- از آن جا بيرون رفت و نزديك عايشه شد، عايشه آستين در بينى گرفت. رسول فرمود كه: چراچنين كردى؟ گفت: يا رسول اللَّه، بوى مغافيرى از تو مىآيد، [مگر] مغافير خوردهاى؟ گفت: نه، و لكن حفصه مرا پارهاى انگبين آورد. عايشه گفت: ظاهرا زنبور روی گیاه عرفط و از آن عسل درست کرده است. رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- گفت: من انگبين بر خود حرام كردم كه نيز انگبين نخورم.[7] اشکال این برداشت · به هر حال معلوم نیست شربت در خانه زینب بود ، خانه حفصه بود ، خانه ام سلمه بود ، خانه سوده بود و یا حضرت از خوردن عسل خوشش آمده بود و زنان نقشی نداشتند؟! · چرا زنان پیامبر بجای این کار ، خود شربت درست نمی کردند تا رسول خدا در خانه آنها نیز بیشتر بماند؟! · چرا پیامبر اصل عسل خوردن را بر خود حرام کرد می توانست عسل خانه اش را عوض کند. 6- خوردن عسل در خانه ام سلمهحضرت عسل را در خانه ام سلمه خورده بود[8] این تفسیر نیز ایرادات تفاسیر قبلی را دارد. 7-خوردن عسل در خانه سودهپیامبر در خانه سوده شربتی عسلی خورد و قسم خورد که دیگر نخورد چون عائشه و حفصه می گفتند از دهانش بوی بد می آید.[9] این تفسیر نیز ایرادات تفاسیر قبلی را دارد. 8- ازدواج با زنی بدون اطلاع دیگر زنانشعده ای هم گفته اند که پیامبر مخفیانه با زنی ازدواج نمود و وقتی زنانش فهمیدند قسم خورد که دیگر با آن زن همبستر نشود.[10] این نوع نگرش هم واقعا غیر منطقی است به چند دلیل : · رسول خدا فردی ناشناخته ای نبود که مخفیانه ازدواج کند و آن هم در شهری کوچک و این را مخفی نگهدارد!!! · ظاهرا عده ای فرهنگ غیر دینی امروزی را با فرهنگ اسلامی در عصر رسول الله اشتباه گرفته اند و آن اینکه فکر می کنند چون امروزه قانون گفته بدون اجازه زنت ازدواج نکن لابد پیامبر هم یا بایستی این کار را می کرد و یا مخفیانه زن می گرفت!!! · هیچ کس نگفته اگر مردی بدون اجازه زنش زنی دیگر گرفت و زنانش فهمیدند و او را تهدید کردند می تواند آن زن را بلاتکلیف قرار دهد مگر می شود شخصیتی همانند پیامبر اسلام بخاطر تهدید زنانش ، به یکی از همسرانش ظلم کند و او را بلاتکلیف بگذارد چرا که تصمیم به همبستر نشدن با زن شرعی کاری نادرست است و حتی آن زن می تواند به حاکم شرع شکایت کند حال چگونه خود پیامبر این کار را می کرد!!! جمع بندی شأن نزول هاجمع بندی این تفسیرها در واقع چهار داستان بود: 1. خلوت رسول خدا با ماریه ؛ 2. نوشیدن شربت عسل درخانه یکی از همسران؛ 3. خوردن شربتی که حضرت از آن خوشش آمده بود؛ 4. ازدواج مخفیانه با یک زن . پر واضح است که اینگونه تفسیر ها و نگرش ها در شأن نزول این آیه نمی تواند راه گشا باشد زیرا : 1. داستان اول با هم در تعارض هستند و مشخص نیست علت تحریم ، خلوت حضرت با ماریه در نوبت عایشه است یا حفصه و اینکه تقصیر این کنیز چیست ؛ 2. در داستان دوم نیز تناقضات فراوانی وجود دارد و مشخص نیست حضرت، عسل را در خانه زینب خورد یا حفصه یا ام سلمه یا سوده ؛ 3. داستان سوم نمی تواند درست باشد چون خوش آمدن از خوردنی حلال، دلیل نمی شود که پیامبر آن را بر خود حرام کند و با ظاهر آیه نیز ناسازگار است؛ 4. داستان چهارم نیز درست نمی باشد زیرا پیامبر شخصیتی نبود که مخفیانه ازدواج کند و عصر حضرت نیز همانند فرهنگ های غلط امرروزی را نداشت که کسی مخفیانه زن بگیرد یا زنان اعتراض کنند و یا حضرت به خاطر بقیه زنانش به آن زن ظلم کند و او را در بلاتکلیفی قرار دهد تا خدا وارد عمل شود. سخن پایانیرهبران جامعه و بزرگان دین و افراد موثر در هدایت بشریت نباید تحت تاثیر مسائل خانواده قرار گیرند و نباید بخاطر رضایت آنها دست از کارهای حلال بردارند چرا که اگر اینگونه باشد زنان و اطرافیان رهبری در او نفوذ می کنند و هر روز بهانه تراشی می کنند و موقعیت وی را متزلزل می سازند و قرآن کریم نمی خواهد قصه بگوید ، داستان تعریف کند ، یا زنان پیامبر را تخطئه کند و لذا تصریح نکرده که این چه کاری بود که زنان از پیامبر خواستته بودند و بلکه هدف قرآن این است که به همه برساند تاثیر گذاران در جامعه مراقب نفوذ و بهانه های اطرافیان شان باشند حال هر نفوذی و هر بهانه ای حتی حلال و نباید بخاطر آنها دست از خواسته حلال خود بردارند . در واقع قرآن می گوید هدایت جامعه اقتضائاتی دارد و یکی از آنها تحت تاثیر اطرافیان قرار نگرفتن است زیرا این کار باعث می شود بمرور زمان اطرافیان خواسته های نابجایی داشت باشند و درد سر ساز باشند و از طرفی ابهت و اقتدار رهبری و مسئول جامعه را از میان می برد. در نتیجه هیچ تفاوتی ندارد که اصل قضیه چه بود و مفسران بجای این همه نقل و قول کردن ها می بایست پیام و اهداف این آیه را در جامعه برجسته سازند. از اینجا رازی که فاش شد نیز مشخص می شود که در آیه سه الی 5 سوره تحریم آمده است که : « وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ . إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ . عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا ». این آیات نیز به راز فاش شده فقط اشاره می کند ولی نمی گوید این چه رازی بود ؛ چون هدف آیه این نیست که بگوید این راز فاش شده چه بود و بلکه می خواهد باز اعلام کند و سیاست های کلی مدیریتی را ترسیم کند که : 1. اطرافیان مسئولان، بایستی مراقبتی بیشتری داشته باشند و اسرار نظام را فاش نکنند ؛ 2. تصور نکنند که این کار همیشه مخفی خواهد ماند بلکه بترسند از روزی که آبروی شان بریزد؛ 3. هر چند افشای راز جرم است ولی از اطرافیان مسئولان بیشتر است و محازات سنگینی خواهد داشت ؛ 4. اگر مرتکب چنین خطایی شدند توبه کنند و خطای خود را جبران کنند؛ 5. نباید هیچ کس بخاطر وابسته بودن به مسئولان از بازخواست معاف باشد؛ 6. مسئولان بایستی تکلیف خود را روشن سازند و با محاکمه و تنبیه کردن اطرافیان خطاکار شان ، جامعه را از بی اعتمادی نجات دهند؛ 7. نباید تصور کنیم که چون فلانی شخصیت ممتازی است با مجازات کردنش اگر او را از دست بدهیم دچار آسیب خواهیم شد و بلکه این کار باعث بیمه حکومت می شود و مردم امید وار می شوند که حکومت شان سالم است و با حمایت های خود از حکومت اقتدار آن را روز به روز بیشتر می کند ولی اگر اطرافیان حکومتی از بازخواست مصون باشند جامعه به سمت بی اعتمادی رفته و با دست برداشتن از حمایت خود از حکومت، باعث تزلزل پایه های حکومت خواهند شد و این خطر بزرگی است که همگان باید بدان توجه کنند.
[1]. من هدى القرآن، ج16، ص102 . و تفسير كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج10، ص 155. و مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ج10، ص 568 . و التفسير الوسيط، ج3، ص 2688 [2]. رک: تفسير أحسن الحديث، ج11، ص230 و أطيب البيان في تفسير القرآن، ج13، ص 70 والبرهان في تفسير القرآن، ج5، ص 419 و: التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 44و: ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج6،ص356 و تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج19، ص 288 . و زبدة التفاسير، ج7، ص 107. و تفسير شريف لاهيجى، ج4، ص 512 . و الفرقان في تفسير القرآن، ج28، ص430 . و تفسير مقاتل بن سليمان، ج4، ص 375. و تفسير نمونه، ج24، ص 271 [3]. كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج13، ص325 .و تفسير منهج الصادقين، ج9، ص 330 [4]. زبدة التفاسير، ج7، ص 108 .و تفسير منهج الصادقين، ج9، ص 330 . و ترجمه تفسير طبرى، ج7، ص 1896. و تفسير كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج10، ص 155 . و مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ج10، ص 568 .و التفسير الوسيط، ج3، ص 2688 [5]. التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 45 [6]. رک:التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 45 و تقريب القرآن إلى الأذهان، ج5، ص451 و الجديد في تفسير القرآن، ج7، ص 185 و ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج6،ص356 .و زبدة التفاسير، ج7، ص 107 . و مخزن العرفان في تفسير القرآن، ج12، ص 379. و تفسير نمونه، ج24، ص 271. و تفسير كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج10، ص 155 . و مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ج10، ص 568 . و التفسير الوسيط، ج3، ص 2688 [7]. رک : تفسير روض الجنان و روح الجنان، ج19، ص287 . و زبدة التفاسير، ج7، ص 106 . و كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج13، ص 324 . و مخزن العرفان في تفسير القرآن، ج12، ص 379 . و تفسير منهج الصادقين، ج9، ص 330 [8]. تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج19، ص 288 . و زبدة التفاسير، ج7، ص 107 .و مخزن العرفان في تفسير القرآن، ج12، ص 379. و تفسير منهج الصادقين، ج9، ص 330 [9]. تفسير من وحي القرآن، ج22، ص309 . و تفسير سور آبادى، ج4، ص 2632 [10]. الفرقان في تفسير القرآن، ج28، ص 427
موضوعات مرتبط: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر [ جمعه بیست و هفتم دی ۱۳۹۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سوال : آيا وحي نيز همچون ديگر منابع شناخت (حس، عقل، دروننگري، شهود، گواهي و حافظه) يکي از منابع معرفت است؟ موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
بشارت به عذاب زنگ بیدارباش مسئله تشویق و تهدید كه در زبان قرآن به عنوان «بشارت» و «انذار» آمده است، اساس همه تربیتهای اخلاقی و اجتماعی فقط مخصوص مسائل مذهبی نیست،انسانها، هم باید در برابر انجام كارهای نیك تشویق شوند و هم در برابر انجام كارهای ناپسند تهدید به كیفر گردند تا خود را در مسیر كارهای پسندیده قرار داده و از كارهای ناپسند بازداشته شوند، آنها كه تصور میكنند تنها تشویق برای تربیت انسانها كافی است و باید تنبیه و تهدید را به طور كلی كنار گذاشت، سخت در اشتباهند. چرا كه تهدید به مجازات زنگ بیدارباشی برای خفتهدلان است تا به خود آیند و با دست خود،خود را به چاه نیندازند و گویا در اثر همین اشتباه بود كه سایت افشا پنداشته است آگاه كردن مردم به عذاب دردناك در آخرت كار بدی است ولی قرآن به این دلیل اعتنا نكرده و نه تنها مردم را به عذاب سخت تهدید میكند، بلكه گاهی با لفظ بشارت به عذاب آنها را مخاطب ساخته: «... فبشر هم بعذابٍ الیمٍ: آنها را به كیفر دردناك بشارت ده»[1] قرآن كریم كتابی است هدایتگر، راهنما، پیامآور، بیدارگر و ... و همه اینها فقط با بشارتها و بدون تهدید و پندآموزی به نتیجه نمیرسد، چرا كه اگر تشویق از حد بگذرد، انسان را در برابر گناه پرروتر میكند و اگر تهدید از حد بگذرد نومیدی به بار میآورد، برای همین است كه در آیات قرآن، ترساندن و بشارت دادن با هم و به طور منظم آمده است كه گاهی البته بشارت را آورده و سپس انذار و گاهی اول انذار و بعد بشارت را بیان میكند: «خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند.» و «ای پیامبر بگو:... من فقط بیم دهنده و بشارت دهندهام برای گروهی كه ایمان میآورند.»[2] باید دید در تفسیرهای این آیات چرا خداوند بشارت به عذاب میدهد، خدای متعال میفرماید: «كسانی را كه نسبت به آیات خدا كفر میورزند، پیامبران را به ناحق كشند و مردمی را كه امر به معروف میكنند، به قتل رسانند به كیفر دردناك بشارت ده.»[3] آیت الله مكارم شیرازی در تفسیر این آیه مینویسند: به كار بردن كلمه بشارت در مورد عذاب الهی در این آیه و برخی دیگر از آیات در واقع یك نوع هشدار و پوچ دانستن افكار گنهكاران است و این شبیه سخنی است كه در میان عامه مردم متداول است كه اگر كسی كار بدی را انجام دهد در مقام تهدید و استهزاء به او میگوییم: «مُزد و پاداشت ترا خواهیم داد.»[4] باز در قرآن كریم منافقان مورد عتاب قرار گرفته و به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ دستور میرسد كه: «به منافقان بشارت ده كه مجازات دردناك در انتظار آنهاست».[5] در تفسیر این آیه میخوانیم بشارت در لغت چیزی است كه اثر آن در صورت پیدا شود از خوشحالی یا غم، البته در غم به عنوان مجازی استعمال میشود چنان كه عرب برای هشدار به كسی میگوید: سلام و درودی كه بر تو باید فرست، زدن است و سرزنش كردنت شمشیر.[6] همچنین در آیات 3 و 34 سوره توبه و دیگر آیات[7] قرآن كه به عذاب بشارت داده شده؛ همه اینها اعلام خطری است برای كسانی كه به بیراهه میروند تا از خطا برگردند، تعبیر به بشارت بر عذاب نوعی طعن و سرزنش نیز میباشد وگرنه در حقیقت همان ترساندن است نه بشارت، و این كه میگوید بشارت ده به عذابی سخت برای تهكم است یعنی اینها در این دنیا به بیراهه میروند ولی در آخرت قدرتی بر تخلف از دستورات خدا را ندارند و لذا گرفتار عذاب خواهند شد.[8] بنابراین خداوند میخواهد مردم را بیشتر از همیشه بیدار كند نه این كه بگوییم خداوند در این آیات تناقضگویی كرده و كاری راكه نباید میگفت یعنی بشارت به عذاب، گفته است. = = = = = پي نوشت ها: [1] . ر. ك: آل عمران / 21، توبه / 34،انشقاق / 24 و نیز آیات: لقمان / 7،جاثیه / 8، نساء / 138 و توبه /3. [2] . ر. ك: بقره / 213 و اعراف / 188. [3] . آل عمران / 21. [4] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران،دارالكتب الاسلامیه، بیتا، ج 2،ص 354. [5] . نساء / 138. [6] . ابوالفتوح رازی، حسین؛ روض الجنان و روح الجنان، مشهد، آستان قدس، 1408 هـ ق، ج 6،ص 156. [7] . ر. ك: انشقاق / 24، لقمان / 7، جاثیه / 8. [8] . تفسیر نمونه، ج 7، ص 287 و ج 26،ص 319 و طیب، عبدالحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام ، 1378 هـ ش، ج 14، ص 57. و كاشانی،فتح الله، زبده التفاسیر، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1423 هـ ق، ج 5، ص 286. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
داستان حضرت لوط سرمشق زندگی حضرت لوط برادرزاده حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از جانب خدا مأموریت یافت تا قوم خویش را ـ كه در سرزمین «سدوم» از نواحی فلسطین زندگی میكردند ـ به سوی پاكی و تقوا دعوت كند و با مفاسد و زشتیها به مبارزه برخیزد. وی با دلسوزی و محبت دعوت خویش را شروع كرد و گفت: من از سوی خدا آمدهام، شما سابقه مرا میدانید امانتداری و راستگویی من بر شما پوشیده نیست،در رسانیدن پیام الهی نیز جانب امانت را رعایت كرده و سخنی برخلاف حق نمیگویم، همجنس گرایی گناه بزرگی است، بیایید تقوا پیشه كرده و راهنماییهای مرا به كار برید تا به سعادت برسید، ولی به حرفش كسی گوش نداد. لوط سی سال تبلیغ كرد اما به جای ایمان آوردن، گفتند: بیایید او و خانوادهاش را از این جا بیرون كنیم، لوط به خدا پناه آورد و سرانجام عذاب الهی زندگانی آنها را در هم كوبید و دگرگون ساخت.[1] اما عدّهای به جای سرلوحه قرار دادن راستی و امانتداری و دوری از گناه، مدعی شدند كه این داستان دارای اشكالاتی است و ناقضهایی در آن وجود دارد چنانچه در سایت افشا آمده است: در داستان حضرت لوط دو اشكال وارد است: اول: خداوند در سوره شعراء / 17 ـ 170 و سوره اعراف / 83 میگوید: «ما حضرت لوط و خانوادهاش را به جز همسرش نجات دادیم» یا این آیات درست نیست یا اینكه خداوند احترام همسر حضرت لوط را نگه نداشته است. دوم: قرآن كریم در سوره اعراف / 82 و سوره نمل / 56 میگوید: «قوم لوط فقط یك جواب داده و گفتند: اینها قوم پاكیزه هستند (با تمسخر) و بیائید از این جا بیرونشان كنیم» ولی در سوره عنكبوت / 29 میگوید: «جواب قوم فقط این بوده كه اگر راست میگویی برای ما عذاب بیاور.» چرا قوم دو جواب دادهاند ولی قرآن میگوید فقط یك جواب دادند؟ پاسخ اول: این دو آیه با هم تناقضی ندارند و به یقین وحی الهی است كه بر پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده است، اما احترام همسر پیامبر چرا نگه داشته نشد و وی با اینكه به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده بود وارد بهشت نشده و نجات نیافته است، باید گفت: خداوند متعال حكیم و عادل است و حكمت الهی در این است كه اصل و نسب هیچ امتیازی نداشته باشد، بلكه هر كسی در مقابل عملی كه انجام میدهد، پاداش یا جزا میبیند و آنچه باعث نجات انسانهاست، تقوی الهی پیشه كردن است چنان چه خداوند این اصل را گوشزد نموده: «ای مردم: ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر با بشناسید، گرامیترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است.»[2] بنابراین نگهداری خویشتن در مسیر الهی است كه انسانها را از عذاب الهی نجات میدهد وگرنه قرابت و خویشاوندی با اولیای الهی، بدون عمل هیچ مزیتی ندارد.[3]و اندیشه مزایا دادن به خویشاوندان بزرگان, با حكمت و منطق خداوند سازگاری ندارد، همچنان كه اگر کسی صاحب عمل صالح باشد باز نخواهند گفت تو از كسان فلان متكبر مغرور بودی و نباید وارد بهشت شوی و این است كه همسر فرعون، مَثَل برای همه مؤمنان عالم میشود ولی زنان حضرت لوط و نوح، مثل برای كفار و درس عبرتی و هشداری برای افراد ظاهربین، آری هر كس در مسیر الهی حركت كرد، نجات یافت و هر كس مغرور شد، گرفتار عذاب الهی گشت و این است حكمت والای خداوندی: «خداوند برای كسانی كه كافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بود، ولی به آن دو خیانت كردند و ارتباط با این دو پیامبر سودی به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه كسانی كه وارد میشوند. و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»[4] پاسخ دوم: هر چند جواب قوم لوط به آن حضرت دوتاست كه با یكدیگر متفاوت است، اما این دلیل بر تناقض نیست. اما در مقدمه ذكر شد كه حضرت لوط سی سال بر آنها تبلیغ كرد و قومش فقط میگفتند: اگر راست میگویی و تو پیامبر خدایی و خیال میكنی كارهای ما عذاب آور است پس برای ما عذاب بیاور، كه خداوند این اتفاقها را چنین ترسیم میكند: «و لوط را فرستادیم هنگامی كه به قوم خود گفت: شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید كه هیچ یك از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است. آیا شما به سراغ مردان میروید و راه تداوم نسل را قطع میكنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید؟! اما پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند: اگر راست میگویی عذاب الهی را برای ما بیاور.»[5] اما حضرت لوط دست از دعوت و ترساندن قوم خود از عذاب الهی برنداشت و آنها وقتی دیدند كه حضرت لوط دستبردار نیست به این فكر افتادند كه او را از دیار خود خارج سازند لذا هر وقت حضرت لوط حرفی میزد، فقط میگفتند: باید او را از دیارتان خارج كنید كه اینها مردمی هستند كه پاك دامنی را میطلبند و با ما هم صدا نیستند.[6] بنابراین این آیات هم با یكدیگر در تضاد نیستند، بلكه ناظر به دو مرحله و برهه از دعوت حضرت لوط میباشند. = = = = = پي نوشت ها: [1] . صحفی، محمد؛ قصههای قرآنی، قم، اهل بیت، ششم، 1383 هـ. ش، ص 92. [2] . حجرات / 13. [3] . طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، قم، اسلامی، 1363 هـ. ش، ج 18، ص 480. [4] . تحریم / 11 ـ 10. [5] . عنكبوت / 29 ـ 28. [6] . اعراف / 82 و نمل / 56. موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سرگذشت قوم عاد پر از عبرت نه تناقض مردم عاد در سرزمینی به نام احقاف (شبه جزیره عرب یا یمن) زندگی میكردند با قامتهای بلند و زیبا و اندامی قوی، شهرهایی آباد،زمینهای خرم و سرسبز و باغهای پرطراوت داشتند. خدای مهربان حضرت هود را برای سعادت بیشتر این مردم فرستاد تا در كنار منظرههای زیبا و طبیعی دنیا به نعمتها و زیبائیهای آخرت نیز برسند، ولی این مردم ناسپاسی كرده و دستورات پیامبر را زیر پا نهادند و خداوند برای عبرت دیگران و مجازات اینها با عذاب دردناكی زندگی آنها را در هم پیچید چنان چه میفرماید: «اما عاد به وسیله تندبادی سركش، پر سر و صدا، سرد و مسموم به هلاكت رسیدند.»[1] این در حالی است كه افرادی پیدا شده و به جای عبرت گرفتن از این داستانهای الهی، پنداشتهاند كه در این داستان تناقض و ضد و نقیضهایی وجود دارد و گویا تصورشان بر این است كه قرآنی كه مطالب آن ضد هم باشد دیگر اعتباری نخواهد داشت لذا در سایت افشا در این مورد نوشتهاند: خداوند در قرآن كریم گاهی میگوید: «قوم عاد در روزی به هلاكت رسیدند». بار دیگر گوید: «هلاكت آنها چند روز طول كشید». و باز میگوید: «عذاب هفت شب و هشت روز بر قوم عاد وارد شد تا به هلاكت رسیدند».[2] و اینها همه ضد و نقیض یكدیگرند. با نگاهی ژرف به آیات قرآنی به روشنی دیده میشود كه این آیات نه تنها با هم ناسازگاری ندارند،بلكه هر كدام در بیان قسمتی از این عذاب الهی هستند و لذا در سوره قمر آیه 19 میگوید: «روزی كه عذاب الهی شروع شد، یك روز سخت و شومی بود.» و مراد از یوم قطعهای از زمان است، چنان چه در عرف عادی نیز گویند: «روزی كه فلان كار را انجام دادیم، سختیها كشیدیم» و به یقین منظور این نیست كه آن كار فقط یك روز طول كشید.[3] و آیه 16 سوره فصلت نیز در بیان روزها و مدت آن نیست، بلكه میخواهد بگوید كه عذاب بر قوم عاد روزها به طول انجامید، یعنی روزی كه شروع شد، شوم بود و روزهایی هم كه ادامه داشت باز سخت و دردناك بود.[4] و بالاخره در آیه 7 سوره حاقه این مدت عذاب را روشن ساخته و میفرماید: « این باد سخت و تند كه شروعش شوم و دردناك بود و روزها ادامه داشت به مدت هفت شب و هشت روز پی در پی بوده است».[5] بنابراین بین این سه آیه هیچ گونه تضادی وجود ندارد، چرا كه هر كدام در بیان مطلبی بودهاند و آیات 19 قمر و 16 فصلت فقط سخت بودن و مستمر و پی در پی نازل شدن عذاب را گوشزد میكرد و آیه 7 سوره حاقه مدت این روزها را روشن ساخت. = = = = = پي نوشت ها: [1] . حاقه / 6. [2] . ر. ك: قمر / 19. فصلت / 16، حاقه / 7. [3] . رو ك: طبرسی،فضل؛ مجمع البیان، ترجمه: میرباقری و....، تهران، فراهانی، اول ج 24،ص 29 و مكارم شیرازی،ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلامیه، ج 23، ص 37 و طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی قم، اسلامی، 1363 هـ . ش، ج 19، ص 107. [4] . همان. [5] . حاقه / 7. موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
بتپرستی نقطه مقابل خداپرستی قرآن كریم این كتاب هدایت بر اساس نیازمندیهای تربیتی مردم در معارف و موضوعات گوناگون آمده است و همه آیاتش هماهنگ، خالی از هرگونه تضاد و اختلاف میباشد، اما به شرطی كه در مطالعه آن به آیات دیگر و ارتباط شان با همدیگر، شأن نزولها، روایات اسلامی و... نیز توجه شود وگرنه با رعایت نكردن این موارد چه بسا خیال میشود كه قرآن سخنان ناهماهنگ و ضد هم دارد و شاید بر اثر همین بیتوجهی بوده كه سایت افشا تصور تناقض در قرآن را در سر پرورانده و گفته است: خداوند در سوره كافرون به پیامبرش دستور میدهد كه به بتپرستان بگوید: «هرگز خدای آنان را نخواهد پرستید و آنان نیز خدای پیامبر را نمیپرستند».[1] ولی در آیات دیگر قرآن آمده است كه آنها خدا را قبول داشتند، پس قرآن متناقض حرف میزند.[2] در نقد و اثبات هر مطلبی باید دید كه این مطالب در بیان چه چیزی هستند و آن چه در سوره كافرون آمده این است كه عدّهای از بتپرستان قریش، پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را دیده و پیشنهاد كردند برای برطرف كردن كینهها بین مسلمین و مشركان بیا خدایانمان را روی هم بریزیم، ما خدای تو را یك سال بپرستیم و سال دیگر تو خدایان ما را بپرست، دوباره به همین ترتیب. در این صورت اگر خدایان ما حق بود تو بیبهره نماندهای و اگر خدای تو حق باشد ما هم سودی از آن بردهایم. خدای متعال در پاسخ این پیشنهاد، سوره كافرون را نازل كرد كه بگو: «ای كافران نه من خدای شما را میپرستم و نه شما خدای مرا خواهید پرستید و...».[3] بنابراین بتپرستان هیچ وقت خدای متعال را عبادت و اطاعت نمیكردهاند و لذا رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ با صراحت اعلام موضع كرده و فرمود: « شما بتپرستان با این لجاجتی كه دارید و با تقلید كوركورانه از پدرانتان و با منافع سرشار نامشروعی كه از بتپرستی دارید، هرگز حاضر به خدا پرستی خالص از شرك نخواهید شد». و از این سوره و آیات دیگر قرآن به روشنی استفاده میشود كه توحید در عبادت، یك حقیقت غیر قابل انكار بوده و هیچ انسان اندیشمند و متفكری به خود اجازه عبادت غیر خدا را نمیدهد و پیامبران نیز باید واكنش نشان داده و بگویند: «قل افغیر الله تأمرونی اعبد ایها الجاهلون» آیا به من دستور میدهید كه غیر خدا را عبادت كنم! این خواسته جز از افراد نادان پیشنهاد داده نمیشود و مورد پذیرش نیست.[4] تنها شبههای كه در اینجا به ذهن میآید این كه مگر بتپرستان منكر «الله» بودند؟در حالی كه قرآن به صراحت اعلام میدارد: اگر از اینها سؤال شود كه جهان هستی را، آسمان و زمین را و انسانها را چه كسی آفریده است، البته خواهند گفت: «الله»[5] با این وجود، چگونه پیامبر اسلام قاطعانه اعلام میدارد كه من هرگز خدای شما را نخواهم پرستید و شما نیز خدای مرا نمیپرستید؟ در پاسخ میگوییم: در حوزه كافرون بحث در خالقیت نیست كه اشكال شود بتپرستان نیز خالق بودن الله را قبول داشتند، بلكه مسئله عبادت است و روشن است كه بتپرستان هر چند «الله» را خالق هستی میدانستند، ولی باورشان بر این بود كه پرستش خالق لازم نیست و تنها میتوان بتهای خود ساخته و بیجان را عبادت كرد تا اینها شفیع ما باشند،[6] چنانچه خداوند متعال فرمود: «آنها غیر از خدا، چیزهایی را میپرستند كه نه به آنان زیان میرساند و نه سودی میبخشد و میگویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند. بگو: آیا خدا را به چیزی خبر میدهید كه در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟ او منزه و برتر است از آن همتایانی كه قرار میدهند».[7] اینجاست كه قرآن كریم خط بطلان بر اوهام و پندارهای آنها كشیده و اعلام میدارد كه: «آنها غیر از خدا، موجوداتی را میپرستند كه هیچ روزی را برای آنان نمیرسانند و توان این كار را ندارند».[8] بنابراین بتپرستان هیچ وقت خدا را پرستش نمیكردند تا گفته شود قرآن سخنان ضد و نقیض دارد هر چند خالق بودن خدا را قبول داشتند و این از عجائب كارهای بشری است كه خالق هستی را قبول میكند، اما او را مدیر،مدبر، روزی رسان و سزاوار عبادت نمیداند، قرآن كریم نیز از اینها میپرسد: «فانّی یوفكون»[9] پس چگونه از عبادت خالق جهان سرباز میزنید و سپس خود جواب داده و برای عبرت دیگران گوشزد میكند كه «بل اكثرهم لا یعقلون»[10] اینها افرادی بیفكر و بیاندیشه هستند و جمود و تحجر نمیگذارد كه دست از خرافات بردارند و به جای پذیرفتن حقیقت، در آیات الهی مجادله كرده و از راه حق منحرف میشوند.[11] = = = = = پي نوشت ها: [1] . كافرون / 3. [2] . ر. ك: لقمان / 25، عنكبوت / 61 و 63؛ زمر / 38؛ زخرف / 9 و 87. [3] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی، 1363 هـ . ش، ج 30، ص 648. [4] . زمر / 64، و ر. ك: مكارم شیرازی، ناصر،نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلامیه، ج 27، ص 385. [5] . ر. ك: لقمان / 25،عنكبوت / 61 و 63، زمر / 38، زخرف / 9 و 87. [6] . تفسیر نمونه، ج 27،ص 387. [7] . یونس / 18. [8] . نحل / 73 و ر. ك: هود / 109؛ حج / 71؛ فرقان / 17 و 55؛ صافات / 22؛ زخرف / 45 و... . [9] . ر. ك: عنكبوت / 61، زخرف / 87. [10] . عنكبوت / 63. [11] . غافر / 69 و ر. ك: ترجمه المیزان، ج 16، ص 223 و نمونه، ج 16، ص 336. موضوعات مرتبط: خداشناسی، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
كشتی نجات و لجاجت برای غرق شدن قرآن كریم كتابی است كه سرگذشت پیشینیان را همان گونه كه بوده، شرح میدهد[1] و از راه بیان ماجرای زندگی آنان به بیداری و هشیاری مردم و عبرت گرفتن از سرنوشت آنان كمك میكند، چنانچه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «بر شما باد به آشنایی و خواندن قرآن، وقتی به آیهای میرسید كه گذشتهگان در اثر انجام كاری به نجات و سعادت رسیدهاند به آن عمل كنید و وقتی به آیهای رسیدید كه افرادی به واسطه انجام كاری به هلاكت رسیدهاند از آن كار دور باشید.»[2] اما با كمال تأسف عدّهای هم هستند كه نه تنها از این سرگذشتها درس و عبرت نمیگیرند، بلكه بدون در نظر گرفتن شرائط و آداب درك و فهم قرآن، سراغ آیاتی میروند كه به پندار خویش آن آیات با هم تناقض دارند و آن وقت بر علیه قرآن موضعگیری میكنند و بر این اساس است كه در سایت افشا در مورد داستان حضرت نوح اشكالتراشی شده و مینویسد: قرآن در سوره هود در آیات 38 ـ 37 میگوید: «ما به نوح گفتیم: دیگر به تو ایمان نمیآورند و با ساختن كشتی به فكر نجات مؤمنان از عذاب ما باش. او مشغول ساختن كشتی بود و هر گروهی از اشراف و قوم نوح بر او میگذشتند او را مسخره میكردند.» در حالی كه در سوره قمر / 9 در تناقضی آشكار میگوید: «آنها نوح را تكذیب كرده و گفتند: او دیوانه است و مانع رسالتش شده و او را راندند.» چگونه ممكن است كه نوح رانده شده را باز میبینند و مسخرهاش میكنند؟ او كه دیگر در بین قوم خود نبود؟! آنچه باعث این توهم شده است كلمه «ازدجر» است كه به رانده شد، ترجمه كردند و نتیجه گرفتند كه نوح از بین قومش رفته ولی باید دید معنای واقعی این كلمه چیست؟ این كلمه در اصل «ازتجر» بود كه «تا» مبدل به «دال» شده است و از ریشهاش «زجر» میباشد، «زجر» در لغت دو معنی دارد: اول: صدای بلند و فریاد زدن. دوم: منع و نهی و جلوگیری كردن.[3] در تفسیر این آیه نیز سه قول وجود دارد كه در هیچ كدام همانند معانی لغوی،تبعید شدن نیامده است: 1. ازدجر یعنی حضرت نوح آزار داده شد چرا كه حضرت نوح را خیلی آزار میدادند تا دست از تبلیغ خود بردارد[4] و در روایت نیز آمده كه «ازدجر» یعنی او را دشنام دادند وبرخی نیز گفتهاند كه نوح را تهدید به مرگ كردند.[5] شیخ طوسی نیز گفته است «ازدجر» یعنی او را دشنام داده و گاهی تهدید به مرگ میكردند.[6] و در سوره شعراء / 116 آمده كه به نوح گفتند: «اگر دست از تبلیغ خدایت بر نداری سنگسارت میكنیم» علاوه بر این تفاسیر در تفسیرهای مجمع البیان طبرسی،روض الجنان، شریف لاهیجی، هدایت، من هدی القرآن و... هم در ذیل تفسیر این آیه، كلمه «ازدجر» را به آزار دادن با دشنام، كتك و تهدید به كشتن معنی كردهاند. 2. یعنی حضرت نوح را با صدای بلند و فریادها طرد و رد میكردند و نه تنها با فریاد و هیاهو، بلكه با هر عملی مانع میشدند تا نوح دست از تبلیغ یكتاپرستی بردارد.[7] 3. علامه طباطبایی و برخی از دیگر مفسران احتمال سومی نیز دادهاند كه «ازدجر» توضیح كلمه «مجنون»است یعنی میگفتند: نوح را جن آزار رسانده و عقل او را ربوده است و در نتیجه هرسخنی كه میگوید، جن در آن مؤثر است و آثار جن زدگی از سخنانش مشهود است، چه برسد به این كه نوح بخواهد وحی الهی را به مردم برساند.[8] با توجه به معنی لغوی «ازدجر» و نیز تفسیرها و روایات اسلامی، از این آیات تبعید شدن حضرت نوح استفاده نمیشود و گویا نویسنده و مدعی تناقض پنداشته است كه رانده شدن یعنی تبعید كردن، ولی در عرف نیز از رانده شدن این مفهوم فهمیده نمیشود و اگر گفته شود فلانی را از سیاست راندند یا از جامعه راندند به این معنی نیست كه او را از كشور اخراج كردند،بلكه مراد این است كه دیگر فلانی نفوذ سیاسی و اجتماعی ندارد. بنابراین هیچ تناقضی در داستان حضرت نوح وجود ندارد، حتی اگر «ازدجر» در لغت و تفسیر هم معنی نمیشد باز باید به تبعید كردن استعمال نشود چرا كه خود آیه 38 سوره هود میگوید: «قوم نوح وقتی از كنار كشتی نوح میگذشتند، او را مسخره میكردند» و هیچ وقت نباید صراحت آیات قرآنی را با پندارهای ذهنی در تناقض دید و همه این سرگذشتها برای عبرتگیری است كه خداوند میفرماید: «این از اخبار غیبی است كه قبل از این تو و قومت بیخبر بودید و با وحی آگاهی یافتید، پس (ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ) شكیبایی پیشه كن كه عاقبت كار با اهل تقوا است.»[9] = = = = = پي نوشت ها: [1] . طه / 99. [2] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت،مؤسسه الوفاء، 1404 هـ. ق، ج 89، ص 94، باب 8، وحی 43. [3] . مجمع البحرین، ج 3،ص 315 و العین، ج 6، ص 61 و لسان العرب، ج 4، ص 318. [4] . طیب،عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378 هـ ش، ج 12، ص 351. [5] . بحرانی،هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه البعثه، 1415، هـ. ق، ج 5،ص 219 و كاشانی، فتح الله؛ منهج الصادقین،تهران، كتابفروشی محمد حسن علمی، 1336 هـ. ش، ج 9، ص 97. [6] . طوسی، محمد ، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، احیاءالتراث العربی،بی تا، ج 9، ص 446. [7] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ. ش، ج 23،ص 30. [8] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه:محمد باقر موسوی، قم، اسلامی، 1374 هـ. ش، ج 19، ص 110 و ر. ك: صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان، قم، فرهنگ اسلامی، 1365 هـ. ش، ج 27، ص 483 و قرشی،علی اكبر؛ احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377 هـ. ش، ج 10، ص 443. [9] . هود / 49. موضوعات مرتبط: پیامبران اولوا العزم، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
شفاعت مایه امید زندگی با رضایت خدا حقیقت شفاعت جز این نیست كه رحمت گسترده خدا و آمرزش او از طریق اولیای الهی كه حاملان فیض رحمت خدا هستند به افراد گنهكاری كه لیاقت بخشایشیگر او را دارند، برسد یعنی افرادی كه پیوند معنوی و خداپرستی خویش را نگسسته و از مسیر الهی دور نگشتهاند، اما لغزشهایی كوچگی در زندگی داشتهاند. اعتقاد به شفاعت پدید آورنده امید در دل گنهكاران و مایه بازگشت آنان در زندگی به سوی خداست یعنی امید به شفاعت سبب میشود گنهكار این باور را پیدا كند كه سرنوشت خود را دگرگون ساخته و كارهای گذشتهاش را طوری نداند كه برای او یك سرنوشت شوم قطعی و غیرقابل تغییر درست كرده باشد و این یعنی او از همین حالا میتواند درهای سعادت را به روی خود باز كند و اولیاء الهی نیز در آخرت از گناهان گذشتهاش شفاعت خواهند كرد،البته همه افرادی كه شفاعت به آنها میرسد مشروط به اجازه خداوندی است و هیچ كس بدون اجازه خدا نمیتواند شفاعت كسی را بكند.[1] نتیجه گیری صحیح از آیات قرآنی شفاعت بستگی به این دارد كه تمام آیات شفاعت به طور دستهجمعی بررسی قرار گیرد، نه این كه همانند سایت افشا به آیاتی توجه كند و بعد ادعا كند كه آیات با دیگر آیات قرآن در تناقض آشكار میباشد و لذا میپرسد آیا در قیامت شفاعت هست یا نیست، در حالی كه بسیار به خطاست چند آیه بدون توجه به ما قبل و بعدش مورد استدلال قرار گیرد و فرمایش رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در اینجا راه گشاست كه فرمود: «برخی از آیات قرآن، برخی دیگر را تصدیق میكند.»[2] این پندار تناقض بر نویسنده سایت افشا از آنجا ناشی شده كه آیات نفی كننده شفاعت را بدون این كه قبل آن را مطالعه كند گفته با آیات دیگری كه شفاعت را ثابت میكند در تناقض است و اگر به آیات قبل توجهی میكرد،همهآیات را عین هم و موافق یكدیگر میدید، چرا كه اسلام نه مانند یهود و نصارا و بتپرستان و... بدون هیچ قید و شرطی،شفاعت را میپذیرد و نه همانند برخی از منكران، آن را به كلی نفی میكند، بلكه شفاعت را با رضایت و اجازه خداوند و برای انسانهای خداپرست كه لغزشهای كوچكی داشتهاند، میپذیرد و اینك با نگاهی به آیات رد كننده شفاعت به روشن شدن مطلب كمك میكنیم: 1. بنی اسرائیل بر این باور بودند كه چون از فرزندان پیامبران میباشند، هر اندازه هم كه مجرم باشند باز مورد شفاعت آنها قرار خواهند گرفت و قرآن برای كوبیدن چنین افكار غلط بر بنی اسرائیل هشدار داده و فرمود: «از روزی بترسید كه كسی مجازات دیگری را نمیپذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته میشود و نه غرامت از او قبول خواهد شد و نه یاری میشوند.»[3] 2. گروهی پیوند ایمانی خود را با خدا قطع كرده بودند ولی باز میپنداشتند در روز رستاخیر شفیعانی پیدا خواهند كرد مانند منكران توحید،قیامت و ستمگران، قرآن برای بطلان این توهم نیز آیاتی نازل كرد كه در قیامت دوستان،شفیعان و واسطههایی برای رهانیدن اینها از آتش جهنم و جود نخواهد داشت.[4] 3. عرب جاهلیت،بتها خودستاخته را شفیع خود میدانستند، ولی خداوند با استدلالهای قاطع و منطقی،بتها را پستتر از آن دانست كه در روز قیامت بتوانند كسی را از آتش جهنم نجات داده و شفاعت كنند،چرا كه اینها هیچ قدرتی ندارند و به هیچ كسی سود یا زیانی نمیتوانند برسانند.[5] با توجه به این مطالب،روشن شد كه هیچ كدام از این آیات اصل شفاعت را رد نمیكنند، بلكه برای شفاعت كننده و شفاعت شده شرایطی را بیان كرده و هشدار میدهد كه وسوسه شیطان و توجیهات ناروا شما را به بیراهه نكشاند و در آیات دیگر این شفاعت را فقط برای خدای متعال اختصاص داده و سپس برای اولیای خویش اجازه شفاعت داده كه چون این اولیاء در شفاعت خویش استقلالی ندارند، بلكه همه با اجازه خدا شفاعت میكنند در نتیجه شفاعت اولیای الهی نیز شفاعت خداوندی است و آن هم برای افرادی كه از مسیر توحید، اسلام، قرآن و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جدا و منحرف نشده باشند.[6] = = = = = پي نوشت ها: [1] . ر. ك: قرشی، علی اكبر؛ احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377 هـ ، ش، ج 1،ص 132. [2] . مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار،بیروت، مؤسسه الوفاء 1404 هـ ، ق، ج 30، ص 512. [3] . ر. ك: بقره / 8 ـ 47 و 13 ـ 122 و 254 و ر. ك: طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی،1374، هـ ، ش، ج 1،ص 232 تا 277 بحث مفصلی درباره شفاعت، اشكالات و... دارد. [4] . ر. ك: اعراف / 53، شعراء / 101 ـ 98 مدثر / 48 ـ 46،مؤمن / 18. [5] . ر. ك: انعام / 94، یونس / 18،روم / 13، زمر / 43 و یس / 23. [6] . ر. ك: انعام / 51 و 70، سجده / 4، زمر / 44، بقره / 255، یونس / 3، مریم / 87، طه / 109، سبأ / 23، زخرف / 86،انبیاء/ 28 ـ 26، نجم / 26 و غافر / 7. و ر. ك: مكارم شیرازی، ناصر، نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ، ش، ص 131، ج 21،ص 134، ج 22، ص 524. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، آخرت خانه ای برای تجلی اعمال [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
كرنش ساحران بر خدای موسی و هارون حضرت موسی عليه السلام از پیامبران بزرگ بعد از تحمل سختیهای فراوان و به دستور خداوند، برای هدایت فرعون و قومش به سوی قصر او حركت كرد تا حقیقتی را كه مأمور به ابلاغ آن بود به همه برساند، فرعون برای مبارزه و ترسانیدن موسی، دست به تهدید زد و گفت: اگر از این ادعایت دست بر نداری و خدایی غیر از من بپذیری، ترا به زندان میاندازم! موسی گفت: اگر چه دلیل روشنی هم بیاورم؟ گفت: دلیلت چیست؟ موسی عصای خود را به زمین انداخت به صورت اژدهایی درآمد! فرعون گفت: معجزه دیگری هم داری؟ موسی دست در گریبان برد و بیرون آورد، كف دستش نور خیره كننده و درخشندهای داشت. ولی حب ریاست آن چنان بر دل و جان فرعون حكم فرما بود كه موسی را ساحر و شعبده باز خواند و با تصمیم اطرافیانش قرار شد حضرت موسی با ساحران به مبارزه برخیزد، روز موعود فرا رسید و ساحران در میان انبوه جمعیت ترفندهای خویش را به كار بردند و موسی نیز عصایش را انداخت و همه ترفندهای ساحران را از بین برد، جادوگران كه چنین دیدند، دانستند موسی پیامبر خدا و عصایش معجزه الهی است در برابرش كرنش كرده به سجده افتادند و گفتند: «به خدای موسی و هارون ایمان آوردهایم».[1] ایمان آوردن و تسلیم جادوگران در مقابل موسی چیزی نیست كه قابل انكار باشد، ولی با این حال در سایت افشا این داستان را ساختگی دانسته و به وهم خویش به آیهای از قرآن استناد كردهاند كه به هیچ وجه درست نیست كه گفته شود جادوگران ایمان آوردند چرا كه همین قرآن میگوید: «هیچ كس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان قوم او، آنان هم از فرعون و اطرافیانشان میترسیدند كه مبادا آنها را شكنجه كنند، زیرا فرعون از اسراف كنندهها و مغروران روی زمین بود.»[2] با نگاهی به زندگانی حضرت موسی متوجه این مطلب باید شد كه ایمان به او در چند مرحله انجام گرفت: · در وهله اول قوم و تبارش كه افرادی ضعیف و اندك بودند؛ · وهله دوم پس از شكست جادوگران و تزلزل مردم نسبت به فرعون بود؛ · و در مرحله سوم بود كه بنی اسرائیل همه به او ایمان آوردند و قوم و لشكریان فرعون در دریا به عذاب الهی دچار شدند. و آیه 83 سوره یونس به مرحله اول اشاره میكند، در این آیات، خداوند متعال وضع مؤمنین نخستین را یادآور میشود كه چون فرعون در اوج قدرت بود و از طرف اشراف بنی اسرائیل نیز نمیخواستند دنیایشان به خطر افتد، لذا به هیچ كس اجازه ایمان آوردن به موسی را نمیدادند و از این روست مؤمنان هماره ترس داشتند كه مبادا در اثر فشارهای زیاد و تهدیدها، ناچار به ترك آئین و مذهب موسی شده و به استثمار فرعون و اشراف درآیند.[3] در تفسیر الفرقان نیز آمده: گروهی در مرحله اول به حضرت موسی ایمان آورده بودند، ولی ترس از فرعون آنها را آزار میداد، ولی جادوگران چون معجزات موسی را دیدند و یقین كردند كه تا بحال در گمراهی به سر میبردند، گفتند:ما به خدای موسی و هارون ایمان میآوریم و وقتی هم مورد تهدید فرعون قرار گرفتند، ایستادگی نشان داده و به فرعون توجهی نكردند.[4] بنابراین هیچ تناقضی در این آیات وجود ندارد به شرطی كه در مطالعه قرآن به روایات اسلامی، ادبیات عرب، شأن نزولها و مراحل زندگانی انبیای الهی توجه شود تا از انحراف در امان مانده و قرآن را آن چنانچه هست، درك كرده و به پیامهایش عملی گردد. و باید از مراحل زندگی انبیاء درس عبرت گرفت كه چگونه ایمان راسخ یك عده كه در ناز و نعمت بودند، توانست آنها را در مقابل مستكبری همانند فرعون، قدرتمند سازد و به فرعون بگویند كه ما به سوی خدای خویش خواهیم رفت اگر خواستی ما را مجازات كن و ما هراسی به دل راه نخواهیم داد. = = = = = پي نوشت ها: [1] . ر. ك: اعراف / 12 / 103، طه / 76 ـ 56، شعراء / 51 ـ 22. [2] . یونس / 83. [3] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 8، ص 365. [4] . صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، قم، فرهنگ اسلامی، 1365 هـ ش، ج 14، ص 142 و ر. ك: اعراف / 126 ـ 103، طه / 76 ـ 75،شعراء / 51 ـ22. موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
عمل با اخلاص رمز و ورود به بهشت، نه حرف سعادت و كرامت هر كسی وابسته به بندگی اوست نه نام و نشانش، بنابراین فقط مسلمان بودن و یا... سودی نخواهد داشت و صاحبش را به هیچ به كمالی نمیرساند، بلكه آنچه سود ده است عمل با اخلاص و تسلیم فرمان مولا شدن است و حتی این عنوانها، بدون عمل و پیامبران نیز سوددهی ندارد تا چه رسد به پیروان ادعایی آنها و این است پیام روحافزای الهی در قرآن كریم كه «اگر پیامبران نیز عمل نكرده و شرك بورزند، همه اعمالشان پوچ شده و اثری نخواهد داشت.»[1] برای فهم بیشتر قرآن و رسیدن به روح پیامهای آن بایستی آیات قرآن را به هم پیوسته دید و شأن نزول، روایات اسلامی، شرایط دستور زبان عرب و... را در نظر گرفت تا همانند سایت افشا پنداشته نشود كه آیاتی از قرآن كریم با دیگر آیات آن در تضاد است و بر اثر سطحینگری و توجه نكردن به شرایط درك پیامهای آیات قرآنی است كه در این سایت اشكال شده و مینویسد كه قرآن از سویی میگوید: «كسانی كه به پیامبر اسلام ایمان آورند و یهود و مسیحی و صائبی، هر كس كه ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته و كارهای پسندیده انجام دهد، نزد خدا پاداش داشته و هیچ گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.»[2] ولی در تناقضی آشكار میگوید: «مسیحیان گفتند: خداوند همان مسیح بن مریم است به یقین كافر شدند... خداوند بهشت را بر آنها حرام كرده است و جایگاهشان در دوزخ است و ستمكاران یار و یاوری ندارند.»[3] و یا میگوید: «و هر كس جز اسلام، آیینی برای خود انتخاب كند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانكاران است.»[4]. اگر كسی بدون توجه به آیات قبل و بعد این آیات و نیز شأن نزول و روایات اسلامی، بخواهد این آیات را تفسیر كرده و پیامش را درك كند به این خطا دچار خواهد شد كه بین اینها تناقض وجود دارد،ولی با ژرفنگری این حقیقت شیرین بدست میآید كه در بین این آیات نه تنها تناقض نیست بلكه به هم پیوسته و دارای پیامی بس والا و ارزشمند میباشند، آیاتی كه مسیحیان و... را اهل پاداش الهی دانسته است، شرایطی را نیز در ضمن آیات و نیز از روایات اسلامی برای آن تعیین شده است از جمله: 1. در سوره بقره آیه 62، خود آیات، اهل پاداش بودن را منوط به ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح كرده، اما در سوره مائده آیه 72 گفته:مسیحیان حضرت عیسی را خدا میدانند و اگر مسیحیت بخواهد در آخرت رستگار شود، اول بایستی از این باور انحرافی دست بردارد وگرنه آیه 62 سوره بقره شامل آنها نخواهد شد،بلكه فقط مسیحیانی را میگوید كه آن شرایط را داشته باشند و در تأیید این مطلب در سوره آل عمران آیه 86 میگوید: «چگونه خداوند جمعیتی را هدایت كند كه بعد از ایمان و گواهی به حقانیت رسول و با آمدن نشانههای روشن برای آنها، كافر شدند»، این آیه در واقع تفسیر سوره آل عمران آیه 85 است كه میگوید: «هر كس غیر از اسلام آیینی داشته باشد از او پذیرفته نمیشود» پس شرط اساسی برای وارد شدن به بهشت بر مسیحیان در صورتی است كه حضرت عیسی را خدا ندانسته و پس از روشن شدن حقانیت پیامبر اسلام به او ایمان آورد و كافر نشوند. 2. آیات بیانگر اهل بهشت بودن مسیحیان در جایی است كه اسلام به آنها ابلاغ نشده باشد اما پس از ابلاغ اسلام و ثابت نمودن درستی آن، هر كس نپذیرد، از زیانكاران است نه اهل بهشت و این است كه قرآن میگوید: «ای پیامبر بگو این قرآن به من وحی شده تا شما و تمام كسانی كه این قرآن به آنها ابلاغ شده بیم دهم».[5] بنابراین اگر مسیحیت قبل از اینكه اسلام را به آنها كسی ابلاغ نكرده، در دین خودشان به سه اصل محوری ـ توحید،معاد و عمل صالح بر پایه تفسیر انبیا ـ پایبند باشند اهل نجاتاند وگرنه دچار عذاب الهی خواهند شد.[6] 3. در شأن نزول این آیات آمده است كه مسلمانان این پرسش را مطرح میكردند حال كه نجات فقط در اسلام است پس تكلیف پدران ما چه میشود این آیات نازل شد كه اگر پدران شما به خدا و قیامت ایمان داشته و عمل خوب انجام میدادند، اجرشان در نزد خدا محفوظ است، چنان چه سلمان فارسی از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرسید: تكلیف اهل دینی كه من از آنان بودم و قبل از بعثت شما از دنیا رفتهاند و به خصوص آن راهبی كه در انتظار آمدنت بود، چگونه است، این آیه نازل شد كه آنها هیچ ترس و اندوهی ندارند اگر مؤمن به خدا و قیامت و دارای كارهای پسندیده باشند.[7] 4. اگر یهود و مسیحیان به محتوای كتاب خود به درستی عمل كنند به یقین بایستی اسلام را بپذیرند وگرنه به كتاب خود پشت پا زدند چرا كه در قرآن سوره بقره آیه 146 آمده است: «كسانی كه كتاب آسمانی به آنان دادهایم، پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود میشناسند، ولی جمعی از آنان حق را، دانسته پنهان میكنند.» و در سوره مائده آیه 69 كه گفته مسیحیان با عمل و مؤمن پاداش میبرند در آیه قبلش شرایطی آورده: «ای اهل كتاب شما هیچ آیین صحیحی ندارید، مگر این كه تورات و انجیل و آنچه در آنها نازل شده را برپا دارید» و یكی از چیزهایی كه بر مسیحیت نازل شده است، قبول كردن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در هنگام بعثتش میباشد كه در سوره صف آیه 6 میخوانیم: «به یاد آورید هنگامی را كه عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل: من فرستاده خدایم و تصدیق كننده تورات و بشارت دهنده به پیامبری كه بعد از من میآید و نام او احمد (یكی از نامهای معروف پیامبر اسلام) است، هنگامی كه او با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنها آمد، گفتند: این سحری آشكار است (در حالی كه بایستی به پیامبر اسلام ایمان میآوردند)» بنابراین اهل بهشت بودن مسیحیان قبل از اسلام قطعی است، ولی مسیحیان پس از اسلام به شرطی اهل بهشت خواهند شد كه طبق بشارت حضرت عیسی، پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ را باور داشته و به دستوراتش عمل كنند و دست از انحرافات برداشته و به توحید خالص روی آورند. = = = = = پي نوشت ها: [1] . انعام / 88. [2] . ر. ك: بقره / 62،مائده / 69. [3] . مائده / 72. [4] . آل عمران / 85. [5] . انعام / 19. [6] . قریشی، علی اكبر؛ احسن الحدیث، تهران،بنیاد بعثت، 1377 هـ ش، ج 1، ص 149. [7] . طباطبایی،محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی،1374 هـ ش، ج 1، 294 و مكارم شیرازی، ناصر، نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 1، ص 284 و 287. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، آخرت خانه ای برای تجلی اعمال [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
راه هاي زدودن فقر در جامعه فقر از موضوعاتي است كه بي توجهي به آن، باعث ايجاد بحران اجتماعي خواهد شد و آثار زيانباري بر جامعه وارد خواهد كرد. برهمين اساس اميرالمؤمنين- عليه السلام - فرمود: «الفقر الموت الاكبر؛فقر مرگ بسيار بزرگي است.»[1] فقر، جامعه را به نيستي مي كشاند و با دامن گير شدن آن درجامعه، كسي حاضر به دفاع ازحكومت نمي شود و جامعه به سوي شكست اقتصادي و سياسي نزديك تر مي شود، لذا اميرمؤمنان - عليه السلام - درنامه 53 نهج البلاغه به مالك اشتر دستور مي دهد كه با توده مردم و طبقه پايين و نيازمندان، مدارا كرده و به آنها كمك نمايد. تا جامعه به ويرانه تبديل نشود و اين توده مردم هستند كه از دين و حكومت پشتيباني مي كنند نه يك گروه خاص كه دراطراف حاكم جامعه قرار دارند. بنابراين، درمكتب اسلام يكي از وظايف بزرگان و عالمان، مبارزه با فقر است كه اميرالمؤمنين- عليه السلام - فرمود:«خداوند ازعلما تعهد گرفته تا برسيري ظالم و گرسنگي با مشقت مظلوم تن درندهند و راضي نباشند.»[2] سيري و ثروتمند بودن دسته اي و در مقابل، گرسنگي و فلاكت گروهي ديگر، دليل بر حركت ظالمانه نظام اقتصادي جامعه است و تأمين زندگي مردم بايد براساس عدالت و توازن باشد و مسئولان درفكر آسايش مردم باشند. اميرالمؤمنين - عليه السلام - مي فرمايد:«بهترين زمامداران كساني اند كه زندگي مردم در دوران حكومت شان خوب و عدالت شان بر مردم فراگير باشد.»[3] با توجه به اين مطالب و اهميت فقرزدايي درجامعه اسلامي، قرآن كريم و روايات اهل بيت عصمت (عليهم السلام) براي مبارزه با اين پديده شوم، راه كارهاي اساسي را ترسيم نموده اند كه عمل به اينها هم ضامن بقاي حكومت هاست و هم مردم جامعه با رونق اقتصادي در آسايش و آرامش قرار مي گيرند كه دراين مقاله به چند نمونه از اين راه كارها اشاره مي كنيم: 1 - عدالت اجتماعي: درامر قانون گذاري، قضاوت، جذب نيرو، حقوق و مزايا و كيفر وپاداش و... 2 - ماليات هاي اسلامي:جمع آوري خمس، زكات، انفال،انفاق و ماليات هاي حكومت در موارد ضروري. 3 - ازدواج: حركت جامعه به سوي آرامش روحي و رواني و پاك سازي آن از فساد و رونق اقتصادي راه کار اول :عدالت اجتماعي عدالت اجتماعي،اصل مهمي است كه قرآن كريم برقراري آن را درزندگي اجتماعي وظيفه و مسئوليت اصيل ديني مي شمارد و تحقق آن را قاطعانه از حكومت ها و مسئولان جامعه مي خواهد: «به تحقيق ما رسولان خود را با نشانه هاي روشن، فرستاديم و با ايشان كتاب و ترازو فرستاديم تا مردمان را به دادگري به پا دارند.»[4] اميرالمؤمنين- عليه السلام- نيز، فلسفه اساسي پذيرش حكومت را، به داشتن عدالت درجامعه دانسته و اين را پيمان خداوند با عالمان دين مي شمارد.[5] پس عدالت درفرهنگ اسلام تنها يك مفهوم ارزشي غير مرتبط با دنيا نيست. بلكه تعهدي عيني است و انجام اين مسئوليت درجامعه برپايه اي اساسي يعني ايجاد توازن اجتماعي استوار است كه درقرآن كريم آمده است:«آنچه را خداوند از اهل اين آبادي ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول- صلي الله عليه و آله و سلم - و خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و درراه ماندگان است. تا اين اموال درميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.»[6] درحقيقت اين آيه، يك اصل اساسي را در اقتصاد بازگو مي كند و آن اينكه جهت گيري اقتصاد اسلامي چنين است كه درعين احترام به مالكيت خصوصي، برنامه را طوري تنظيم كرده كه اموال و ثروت ها متمركز در دست گروهي محدود نشود ، بلكه بايد اموال و ثروت ها با عدالت به دست همه برسد تا جامعه دچار فقر و استثمار عده اي دنياطلب نگردد. يعني اگر مقررات اسلامي در زمينه تحصيل ثروت و ماليات ها و توزيع آن، درست پياده شود، خود به خود عدالت اجتماعي برقرار مي شود. زيرا عدالت از اصول و اهداف بزرگ اسلامي در جامعه قرار داده شده است تا تعادل اقتصادي و توزيع عادلانه ثروت در بين مردم حفظ شود.[7] خداي متعال در اهميت عدالت مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد! كاملا قيام به عدالت كنيد. براي خدا شهادت دهيد اگرچه به زيان خود شما بوده باشد، [چراكه] اگر آنها غني يا فقير باشند خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند بنابراين از هوي و هوس پيروي نكنيد كه از حق منحرف خواهيد شد...»[8] در اين آيه نيز اجراي عدالت در همه موارد بدون استثنا ذكر شده و به تمام افراد با ايمان دستور قيام به عدالت داده شده است و بايد عدالت آن چنان پياده شود كه كمترين انحرافي به هيچ طرف پيدا نكنند تا فقير با رسيدن به حقش و غني با قانع شدن به آنچه هست، بتواند جامعه اسلامي را به سوي تعادل و فقرزدايي بكشاند.[9] لذا درهر جامعه بايد مصالح فردي فداي مصالح عمومي شود و در اين صورت است كه همه به حق خود مي رسند، و مؤمن واقعي كسي است كه در برابر حق و عدالت هيچ گونه ملاحظه اي نداشته باشد و نبايد جامعه به سوي حمايت از سرمايه دار حركت كند و روزبه روز دامنه فقر گسترده تر شود و متأسفانه يكي از عوامل عقب ماندگي كشورهاي اسلامي، فاصله گرفتن مسلمانان از اين اصل اساسي است. زيرا با زير پا گذاشتن عدالت، همه چيز از جايگاه اصلي خويش دور مي شود و حق عده اي پايمال مي گردد. عدالت اجتماعي در چند بعد مطرح است: الف )عدالت اجتماعي در قانون گذاري: بايد طوري مطرح شود كه به فقرا كمك رسانده و جامعه را از فقر پاك سازد. ب)قضاوت: خداوند متعال مي فرمايد:«و هنگامي كه ميان مردم داوري مي كنيد به عدالت داوري كنيد».[10] ج)كيفر و پاداش: يعني هيچ كس بيشتر از جرمش مجازات نشود و به هيچ فردي بيشتر از حق خود از بيت المال داده نشود. د)در تقسيم امكانات كشور و حق و مزاياي افراد جامعه[11] ه)در چينش افراد كارگزار براساس تقوي، مديريت، كارآيي و... اگر در جامعه اي اين اصول مراعات نگردد جامعه به سوي هلاكت و فقر مي رود چنان كه در سوره اعراف اشاره دارد و اثرات ظلم را كه مقابل عدالت است چنين مي شمارد: -قحطي و خشكسالي؛ -كمبود ميوه و موادغذايي؛ - آفات كشاورزي؛ - طوفان و حوادث غيرمترقبه و...[12] بنابراين اجراي عدالت باعث پيشرفت جامعه و ريشه كني فقر مي شود. علاوه بر آيات و رواياتي كه ذكر شد خداوند متعال از عواملي كه باعث رواج فقر و ناسازگار با شكوفائي جامعه است نهي مي كند اين عوامل عبارتند از: تبذير، تكاثر، اسراف، اتراف و اشرافيگري، احتكار و انبار كردن دارائي ها... راه کار دوم : ماليات اسلامي اسلام راستين مجموعه اي به هم پيوسته از مسائل اعتقادي، عبادي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است كه جدا كردن آنها از يكديگر، امكان ندارد، از نمونه هاي پيوستگي و به هم آميختگي قوانين اسلام، مسائل واجبات مالي است كه از سويي عبادي است و بدون قصد قربت نمي توان آن را ادا كرد و از سوي ديگر سياسي است و ارتباط نزديك بين واجبات ملي و مسئله ولايت و رهبري وجود دارد. امام صادق- عليه السلام - در اين زمينه مي فرمايند:«اسلام بر سه پايه استوار است: نماز، زكات و رهبري و هيچ يك بدون ديگري سامان نمي گيرد».[13] يعني رهبري جامعه با داشتن سرمايه، بايد نيازهاي جامعه را برطرف سازد كه امام راحل مي فرمايد: «ماليات هايي كه اسلام مقرر داشته است و طرح بودجه اي كه ريخته، نشان مي دهد، علاوه بر رسيدگي بر فقراء براي تشكيل حكومت و تأمين ضروري يك دولت بزرگ است. اين به عهده متصديان حكومت اسلامي است كه چنين ماليات هايي را به اندازه و بر طبق مصلحت تعيين كرده و جمع آوري كنند و به مصرف مصالح مسلمين برسانند».[14] برهمين اساس، دين مقدس اسلام براي رفع نيازهاي مالي جامعه اسلامي، بيت المال را در تشكيلات حكومت جاي مي دهد تا مردمان، واجبات مالي خود را كه برعهده آنان نهاده است به آن جا تحويل دهند. مهم ترين واجبات مالي اسلام كه براي ريشه كن كردن فقر در آيات و روايات به آن ها اشاره شده است عبارتند از: 1- زكات براي كمك به فقرا و ايجاد عدالت اجتماعي و توازن مالي وضع شده است و گردآوري آن براي حكومت ضروري است و اگر مردم به حال خود رها شوند حقوق فقرا از بين مي رود زيرا بسياري از ثروتمندان زيربار نخواهند رفت. در روايات به اين نكته اشاره شده است كه فقر فقرا بر اثر آن است كه ثروتمندان واجبات مالي خود را نمي پردازند.[15] از آيات قرآن كريم استفاده مي شود كه زكات فقط حكم تكليفي نيست كه اگر كسي نپردازد تنها گرفتار عقوبت اخروي بشود و از بازخواست حاكم اسلامي در امان باشد، چنانكه خداوند به رسول اكرم- صلي الله عليه و آله و سلم - به عنوان حاكم و رهبر اسلام دستور مي دهد كه زكات را از مردم بگيرد:«از اموال آنها صدقه اي به عنوان زكات بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاك سازي و پرورش دهي، [و به هنگام گرفتن زكات] به آنها دعاكن، كه دعاي تو مايه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست».[16] يعني علاوه بر اينكه زكات مايه پاكي زكات دهنده است، مايه پرورش جامعه و فقرزدايي است كه حكومت بايد به اين امر مهم اصرار ورزد و روايات هم اين مطلب را تأييد مي كند.[17] پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم -هم افرادي را براي جمع آوري زكات به مناطق گوناگون مي فرستاد و امروزه هم كه حكومت اسلامي تشكيل شده است،بايد زكات را جمع آوري و براي نيازهاي جامعه كه يكي از آنها فقر است به مصرف برساند چنانكه شيخ طوسي مي نويسد:بر امام مسلمين واجب است كه كارگزاران زكات را هر سال به سوي صاحبان مال ها روانه كند تا زكات را گردآورند. همه اين ها به خاطر اين است كه زكات يك راه كاري اساسي براي برطرف كردن فقر در جامعه است و اگر هم در دوره اي، مصرف زكات به عهده شيعيان قرارداده شده به خاطر مصلحت انديشي ائمه اطهار(عليهم السلام)بود چون نمي توانستند از مردم زكات بگيرند و حكومت هاي جور و باطل بر مردم سخت گيري ها مي كردند وگرنه حكم اوليه اسلام، گردآوري زكات را برعهده حاكم اسلامي قرارداده است تا با برنامه هاي دقيق، جامعه را به رونق اقتصادي سوق دهد. علماي اسلام هم اين مطالب را درنظر داشتند و دريافت زكات را در دوران غيبت به عهده فقيه جامع الشرايط گذاشته اند و مي گويند مجتهد مي تواند، زكات را از افراد مختلف بگيرد. 2- خمس خداوند متعال براي پاك گرداندن افراد و سالم سازي زندگي ها و سامان دادن مسائل اجتماعي و زدودن غبار فقر از چهره جامعه، مسئله خمس را يعني 20درصد اضافه بر مازاد درآمد ساليانه را يكي از راه كارهاي ريشه كني فقر قرارداده است: «بدانيد هرگونه غنيمت و سودي به دست آوريد يك پنجم آن براي خدا، و براي پيامبر و براي نزديكان و يتيمان و مسكينان و بازماندگان در راه است. اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائي حق از باطل، روز درگيري دو گروه نازل كرديم، ايمان آورده ايد و خداوند بر هر چيز تواناست.»[18] در ديدگاه علماي شيعه، خمس تنها بر غنائم جنگي نيست بلكه هرگونه درآمدي را دربرمي گيرد و چون غنيمت جنگي هم نوعي درآمد است، لذا يك پنجم آن را بايد به حاكم اسلامي دهند تا او در مصالح جامعه استفاده كند و پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم -از شخصي كه طلا پيدا كرده بود،خمس گرفت و يا دستور داد يك پنجم بهره چراگاه ها و آب ها و... را به حكومت بدهند.[19] در سيره اهل بيت(عليهم السلام) نيز حتي با پايان يافتن قدرت سياسي ظاهري آنان و بعد از خلافت امام حسن مجتبي- عليه السلام - ، باز خمس گرفته مي شد، چنانكه امام صادق- عليه السلام - فرمود:«هركس كه غنيمتي يا سودي بدست آورد خمس آن را بايد به ما دهد».[20] امام باقر- عليه السلام - نيز مي فرمود:«قبل از دادن خمس كه حق ائمه مي باشد تصرف در اموال جايز نيست».[21] پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه اطهار(عليهم السلام) نمايندگاني براي گرفتن خمس از مردم، مي گماردند چنان كه شيخ طوسي اسامي اينها را تا دوران غيبت صغري نوشته است. بنابراين فلسفه تشريع خمس علاوه بر پاك سازي دل هاي مردم و استوار ساختن ايمان، پركردن خلأ هاي اجتماعي و اقتصادي است و برهمين اساس است كه امام راحل اصرار داشتند كه مسئله گردآوري خمس بايد سروسامان بگيرد و قوانيني وضع شود كه حقوق محرومين و فقرا به آنها بازگردانده شود. 3- انفال يكي ديگر از راه كارهاي اساسي براي فقرزدايي، مسئله انفال است كه خداوند به مردم اجازه نمي دهد كه مالك شخصي مواردي از اموال عمومي باشند، بلكه به حاكم اسلامي اين مسئوليت را مي دهد كه با بدست گرفتن اينها، به امور اجتماعي و مشكلات جامعه رسيدگي كند، لذا در قرآن كريم اشاره شده است كه: «از تو درباره انفال [غنائم و هر گونه مال بدون مالك و سودي] سؤال مي كنند، بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است، پس از خدا بترسيد، و خصومتي هايي را كه در ميان شماست آشتي دهيد و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد اگر ايمان داريد.»[22] در روايات تصريح شده است كه مراد از انفال: - اموالي است كه بدون جنگ از دشمنان بدست آيد؛ - زميني كه صاحبانش آن را تخليه كرده اند؛ - اموال كسي كه وارث نداردمانند بيشه ها، وادي ها، اراضي موات، مجهول المالك، بستر رودخانه ها و... كه اينها متعلق به خدا و رسول و جانشينان او مي باشد و انفال يعني زيادي و گويا اين اموال و دارائي ها اضافه بر آن مقدار اموالي است كه مردم بايد مالك باشند. بنابراين تمامي اين اموال اعم از معادن و... متعلق به حكومت اسلامي است تا با برنامه ريزي دقيق در مسير منافع عموم مسلمانان و رونق اقتصادي جامعه و ريشه كني فقر مصرف گردد.[23] 4- ماليات حكومتي يكي از وظايف حكومت اسلامي توانمند كردن جامعه اسلامي و آمادگي هاي لازم در برابر دشمنان دين است كه قرآن كريم مي فرمايد: «هر نيروئي در قدرت داريد براي مقابله با آنها [دشمنان] آماده سازيد.»[24] اين آمادگي حكومت، به تناسب امكانات و آمادگي هاي دشمن بايد باشد و امروزه يكي از سلاح هاي استكبار، استفاده كردن از فقر مردم جامعه است كه با تحريم هاي اقتصادي و... اهدافش را عملي مي سازد، بنابراين يكي از نيرومند كردن هاي موردنظر دراين آيه، رونق اقتصادي جامعه و فقرزدايي است كه شهيد صدر مي نويسد: «منظور آيه تنها نيروي جنگي و جهاد در راه خدا نيست بلكه مراد هر نيروئي است كه موجب تقويت جامعه اسلامي شود و واضح است كه يكي از اين نيروهاي فعال، نيروي اقتصادي در جامعه مي باشد».[25] براي رسيدن به اين هدف قرآني، بايد حكومت اسلامي براي هزينه هاي جاري علاوه بر خمس و زكات و انفال، ماليات وضع كند تا بتواند با استفاده از درآمدهاي ملي، در جهت رشد اقتصادي گام بردارد و روايات هم اين اجازه را به حاكم اسلامي داده است، چنانكه امام صادق- عليه السلام - فرمود:«در مال هاي توانگران، حقوقي غيراز زكات واجب گرديده است»[26]وامام جواد- عليه السلام - هم به خاطر شرايط ويژه شيعيان درسال 220ق، علاوه بر خمسي كه بر اموال اضافي مؤمنان بود، از طلا و نقره هم يك پنجم گرفت[27]. اميرالمؤمنين علي- عليه السلام - نيز بر اسب ها دو دينار و بر قاطرها يك دينار در سال ماليات بسته بودند.[28] بنابراين راه كار ديگر اسلام براي فقرزدايي، گرفتن ماليات از درآمدها است تا بتوان با اشتغال زايي و توليد، جامعه را از فقر و تورم نجات داد كه شهيد بهشتي مي نويسد: «اگر زمامدار حكومت اسلامي ديد كه كار واجبي نياز به بودجه دارد مي تواند ماليات هاي مشخصي را وضع و دريافت كند».[29] 5 – انفاق خداوند متعالي براي رفع نيازهاي جامعه، انفاق را كه يك تعهد اعتقادي و تربيت معنوي و اخلاقي مسلمانان است پايه گذاري كرده است و اين يعني علاوه بر حكومت كه رونق اقتصادي از مسئوليت هاي اساسي آن است، مردم هم بر پايه اعتقاد الهي، بايد در ريشه كني فقر و رونق اقتصادي سهيم باشند. مسئوليت اجتماعي و وظيفه نوع دوستي كه هر مسلمان، به خاطر باورهاي ديني خويش برعهده دارد، اورا به اداي اين گونه انفاق ها وامي دارد: «كساني كه به غيب ايمان آورده و نماز به پا مي دارند و از آنچه روزي شان كرديم انفاق مي كنند».[30] در جاي ديگر مي فرمايد:«اي كساني كه ايمان آورده ايد از آنچه روزي تان كرديم انفاق كنيد».[31] در بسياري از آيات، انفاق به عنوان جهاد مالي ياد شده است، يعني هم چنانكه جهاد با نفس براي حفظ اسلام بر همه واجب است، براي ريشه كني فقر در جامعه هم بايد با انفاق جهاد كرد: «با دارائي هاي تازه و با بدن هاي تان در راه خدا جهاد كنيد.»[32] راه کار سوم : ازدواج در مكتب قرآن كريم و روايات، ازدواج كردن باعث ازبين بردن فقر مي شود و براي همين خداوند متعال مؤمنان را به ازدواج كردن امر كرده ومي فرمايد: «مردان و زنان بي همسر خود را همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را همسر دهيد، اگر فقير و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بي نياز مي سازد، خداوند گشايش دهنده وآگاه است».[33] در تفسير اين آيه روايات فراواني وارد شده است كه با ازدواج، فقر را ريشه كن كنيد واين راه كاري است براي جامعه اسلامي كه دين خود را نگه دارند؛ چنانكه رسول اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم - فرمود: «هركس ازدواج كند نصف دين خويش را حفظ كرده است پس بقيه را هم نگه دارد.» از سوي ديگر ازدواج باعث تقويت بنيه اقتصادي مي شود پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم – فرمود: «اگر روزي و ثروت مي خواهيد ازدواج كنيد».[34] بنابراين خداوند متعال با ازدواج مسلمانان، جامعه اسلامي را از فقر پاك مي سازد و اين يك وعده تخلف ناپذير خداوند متعال است و با عمل كردن به اين دستور اسلامي، جامعه از فساد و... هم پاك مي شود و اين يعني دينداري، رونق اقتصادي و سالم سازي جامعه از نظر فساد اخلاقي كه امام صادق- عليه السلام - فرمودند:«توسعه روزي در ازدواج كردن است. و سخت گيري در ازدواج باعث بيشتر شدن فقر و عقب ماندگي در جامعه خواهد شد كه رسول گرامي اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم – فرمودند: كسي كه ازدواج نكند، فقير مي شود. گفتند: يا رسول الله و اگرچه آن شخص جزو ثروتمندان باشد. فرمود: اگرچه توانگر باشد».[35] البته توجه به اين نكته ضروري است كه روزي هركس تابع تلاش او و مشيت خداوند است لذا نبايد تصور شود كه تنها با ازدواج و بدون كار و كوشش انسان بي نياز مي شود.
[1] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 152 [2] . نهج البلاغه، خطبه 3معروف به خطبه شقشقيه [3] . غررالحكم، ص202، حديث 435 [4] . حدید /26. [5] . نهج البلاغه، خطبه 3، با ترجمه عبدالمحمد آيتي [6] . حشر / 7 . [7] . مكارم شيرازي، ناصر، نمونه، ج23، ص57 [8] . نساء / 135 . [9] . مكارم شيرازي، ناصر، نمونه، ج4، ص162 [10] . 58 . [11] . انعام / 125. [12] . اعراف / 136 – 130 . [13] . ابن الصلاح حلبي، الكافي في الفقه، ص107، اصفهان، اميرالمؤمنين [14] . امام خميني، روح الله، ولايت فقيه، ص22، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني [15] . شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج6، ص3، حديث هاي 2- 6- 9و.... [16] . توبه / 103 . [17] . شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج6، ص3، حديث هاي 2- 6- 9و.... [18] . انفال / 21 . [19] . واقدي، المغازي، ج2، ص802، علي احمدي، مكاتب الرسول، ص365. [20] . شيح حر عاملي، وسائل الشيعه، ج6، ص368 [21] . شيح حر عاملي، وسائل الشيعه، ج6، ص337 [22] . انفال / 2 . [23] . طبرسي، مجمع البيان ج10، ص157، ترجمه گروهي از مترجمان؛ طباطبايي، محمدحسين، الميزان، ج9، ص4، ترجمه محمد باقر موسوي همداني؛ مكارم شيرازي، ناصر، نمونه، ج7، ص85 [24] . انفال / 60. [25] . صدر، محمدباقر، مبادي اقتصادي در جامعه اسلامي، ترجمه هادي انصاري [26] . كليني، فروع كافي، ج3، ص530 بيروت، دارالتعارف لمطبوعات [27] . كليني، فروع كافي، ج3، ص530 بيروت، دارالتعارف لمطبوعات [28] . كليني، فروع كافي، ج3، ص530 بيروت، دارالتعارف لمطبوعات [29] شهيد بهشتي، اقتصاد اسلامي، ص107، شهيد مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، ج2، ص20و 84 [30] . بقره /3 . [31] . بقره / 54. [32] . توبه /41 . [33] . نور / 32. [34] . جرجاني، حسين، تفسير گازر، ج6، ص304، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران اول، 1377ش [35] . تفسير ابوالفتوح رازي، ج14، ص117 موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی [ شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
اهل بيت پيامبر را بهتر بشناسيم
قابل توجه اونايي که به اسم برادري اسلامي در وبلاگشون حقايق رو منحرف مي کنن و مي گن اگه حضرت علي عموزاده پيامبره پس بايد بقيه نيز جزو اهل بيت بشن مي گيم امام حسن و حسين چي اونا هم نمي توننن جزو اهل بيت پيامبر باشن اما زناشون مي تونن پس چرا در مباهله زنان پيامبر نرفتند اهلبيت-عليهم السلام- در قرآن مقدمه عترت طاهرين ـ عليهم السلام ـ بر اساس آيات قرآن و حديث متواتر ثقلين، همتاي قرآن بوده، و تمسک به يکي از آن دو، بدون ديگري، مساوي با ترک هر دو ثِقل است و دستيابي به دين کامل، تمسک به هر دو ثِقل است. قرآن و عترت، عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند که هدايت بشر را تا قيامت تضمين ميکنند.[1] قرآن، اسلام مکتوب است و اهل بيت اسلام ناطق. قرآن، راه است و اهل بيت، رهبر. قرآن، قانون است و اهل بيت قانونشناس و مجري قانون. قرآن مشعل است و امام، مشعلدار و قرآن ، کتاب حکمت است و اهل بيت الگوي حکمت. در اين تحقيق، به اين موضوع بررسي ميشود که آيا اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و ويژگيهاي آنها در قرآن بيان شده است؟ درباره اين موضوع بايد گفته شود که کلمه «اهل بيت» در قرآن در سه آيه آمده است. آيه اول: سورة قصص آية 12، «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَکْفُلُونَهُ لَکُمْ» اين آيه اشاره به قصد حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ دارد، زماني که طفل صغيري بوده و شير هيچ دايهاي را در کاخ فرعون قبول نميکرد. خواهر موسي به آنها گفت: «آيا مايليد که من شما را بر خانوادهاي که دايه و پرستار اين طفل شوند؛ راهنمايي کنم». اهل بيت در اين آيه داراي هيچ ابهامي نيست چون آن کسي که درخانواده داية و پرستار طفل است؛ مادر خانواده است. آية دوم، در سوره دهر آية 73 آمده است که: «قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَيْکُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ» بعد از آنکه خداوند، بشارت داشتن فرزند را به ساره همسر حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ داده است او به خاطر پيري خود و همسرش متعجب شده و فرشتگان به او گفتهاند: «آيا از کار خدا متعجب هستي که رحمت و برکات خداوند مخصوص شما اهل بيت رسالت است». اهل بيت در اين آيه نيز داراي هيچ ابهامي نيست و شامل خاندان وخانواده حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ است. آية سوم: در سورةاحزاب آية 33 آمده است که: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» «براستي که خداوند، ميخواهد پليدي را از شما اهل بيت بزدايد و کاملاً پاک و پيراستهتان نمايد». با بررسي و تفسير و شأن نزول و سياق آيات فوق، در مييابيم که در دو آية اول، مراد از «اهل بيت» مشخص بوده و داراي هيچ ابهامي نيست. اما با بررسي سياق آيه سوم و شأن نزول آن ميتوان فهميد که اين آيه در مقام بيان مسئله مهمي درباره «اهل بيت» است. براي بررسي اين آيه، چند نکته را بايد مورد توجّه قرار داد: نکته اول: آية «تطهير» داراي سه تأکيد است. الف. حرف «انّ» که در پي آن «ماي» حصر آمده و دلالت دارد که طهارت منحصر در اهل بيت است. ب. «لام» تأکيد که بر سر کلمه «يذهب» آمده تا از ازاله کامل تمام گناهان ومعاصي از اهل بيت پرده بردارد. ج. جمله «يطهرکم تطهيرا» که در آخر اين آيه آمده تا بفهماند، طهارت براي اهل بيت، کامل و بدور از هرگونه شائبه و شبهه است.[2] اين سه تأکيد نشان ميدهد که «اهل بيت» خانواده عادي و معمولي نيستند و داراي خصوصيات منحصر بفرد ميباشند. نکته دوم: ارادة خداوند در جملة «انما يريد الله...» بر فعل او، يعني «اذهاب رجس»، و «تطهير» تعلق گرفته و چنين ارادهاي جز ارادهي تکويني نيست چرا که ارادة تشريعي به فعل ديگران تعلق خواهد گرفت نه به فعل صاحب اراده، همچنين سياق آيه در مقام مدح و ستايش اهل بيت است و اگر اين اراده تشريعي بود؛ مختص به گروه خاصي نبود و اين مدح و ستايش نيز موردي نداشت. نکته سوم: با ملاحظه موارد استعمال لفظ «رجس» در قرآن (مائده، آية 90؛ انعام، 125؛ يونس، 100) ميتوان گفت: اين لفظ هم شامل پليدي محسوس و ظاهري ميشود و هم شامل آلودگي معنوي و نامحسوس.[3] و شکي نيست که مقصود «رجس» در آية تطهير ( که با الف و لام نيز آمده) شامل تمام گناهان ميشود.[4] نکته چهارم: علماء اهل تسنن با توجه به معناي لغوي «اهل بيت»، آيه را به خانواده و همسران پيامبر تفسير ميکنند.[5] اما در پاسخ بايد گفت که درست است. در کتابهاي لغت، کلمه «اهل بيت» به معناي اهل خانواده (اعم از پدر، مادر، فرزندان و...) و خاندان آمده است.[6] اما سياق آيه تطهير نشان ميدهد که «اهل بيت» در اين آيه افراد خاص از خانواده هستند و شامل همسران پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميشود چون اگر شامل آنها ميشد لازم بود ضمير «عنکم» که مذکر است به «عنکنّ» تبديل شود.[7] علاوه بر آن روايات که تبيين کننده مجهولات و تأويل کننده متشابهات قرآن هستند؛ استفاده ميشود. که در اين قسمت از آيه (مانند بعضي از آيات) جداگانه نازل شده است و به هنگام جمعآوري آيات قرآن، در کنار اين آيات قرار گرفته است.[8] و روايات بوضوح، مصداق «اهل بيت» در اين آيه را بيان کردند. طبري[9] در تفسير خود «17» حديث و جلال الدين سيوطي،[10] در الدر المنثور، «14» حديث را نقل نمودهاند که سند همه آنها به صحابه و تابعين (همچون: ابوسعيد خدري، انس بن مالک، ابواسحاق، ابوهريره، ابو حمراء، سعد بن وقاص، علي بن حسين، عايشه، ابن عباس و...» منتهي ميگردد. بر طبق اين احاديث، پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ کساء يا عباء بر سر پنج تن (پيامبر، علي، فاطمه،حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ ) افکند و ام سلمه که قصد ورود به آن را داشت؛ منع نمود و اين جمله را فرمود: «خدايا! اينان اهل بيت من ميباشند، پروردگارا! پليدي را از آنها دور ساز».[11] آيات زيادي در شأن و منزلت «اهل بيت» نازل شده است تا جايي که ابن عباس روايت کرده که درباره علي ـ عليه السّلام ـ به تنهايي، سيصد آيه نازل شده است.[12] و برخي ديگر گفتهاند: که ربع آيات قرآن در مورد اهل بيت ميباشند[13]. و از باب نمونه «60» آيه را با شأن نزول ذکر کردهاند که به اعتراف بزرگان اهل سنت درباره اهل بيت نازل شده است. در اين جا به نمونههايي از آيات که شيعه و سني در آن اتفاق نظر دارند که درباره اهل بيت نازل شده را ذکر مينمائيم: 1. آية مودّت: خداوند متعال ميفرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»[14] «به مردم بگو! براي تبليغ و رسالت، پاداش از شما نميخواهم؛ مگر مودت و دوستي خويشانم». صحيح مسلم و صحيح بخاري و مسند احمد بن حنبل و تفسير ثعلبي همگي از ابن عباس نقل کردهاند که وقتي اين آيه نازل شده مسلمانان از پيامبر سئوال کردند؛ اقرباي شما چه کساني هستند؟ پيامبر فرمود: آنها علي و فاطمه و دو فرزندانشان (حسن و حسين) هستند.[15] 2. آية مباهله: خداوند در سورة نساء آية 47 ميفرمايد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ...»[16] پس هرکس با تو در مقام مجادله برآيد درباره عيسي، بعد از آنکه بوحي خدا بر احوال او آگاهي يافتي با او بگو: بيائيد و ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله برخيزيم...». مفسرين شيعه و سني اتفاق نظر دارند که لفظ «ابنائنا» اشاره به امام حسن و امام حسين و لفظ «نسائنا و انفسنا» به ترتيب به فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ و حضرت علي ـ عليه السّلام ـ شامل ميشود. مسلم و ترمذي در کتابهاي خود در باب فضايل علي ـ عليه السّلام ـ از سعيد بن وقاص روايت کردهاند: وقتي که اين آيه نازل شده پيامبر، علي و فاطمه و حسن و حسين را فراخواند و سپس فرمود: خداوندا، اينان اهل من ميباشند.[17] 3. آيه کلمات: قرآن، داستان توبه حضرت آدم را چنين بيان ميکند:«فتلقيّ آدم من ربّهِ کلماتٍ فتاب عليه انه هو التراب الرحيم»[18] حضرت آدم از پروردگارش کلماتي را فراگرفت پس توبه او را پذيرفت، همانا خداوند توبه پذير و مهربان است. جلال الدين سيوطي در تفسير «الدر المنثور» در ذيل همين آيه از ابن عباس روايت کرده که گفت از رسول خدا درباره کلمات که حضرت آدم از خداوند دريافت کرد و موجب پذيرش توبه شد سئوال کردم، پيامبر فرمود: «حضرت آدم به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين از خداوند طلب بخشش کرد و خداوند هم پذيرفت».[19] 4. آياتي که در شأن اهل بيت به خصوص درباره حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نازل شده : آياتي که در شأن اهل بيت به خصوص درباره حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نازل شده، بسيار زياداست ما براي اختصار فقط به آدرس سورهها و آيات اکتفا ميکنيم:[20] · آيه سقاية الحاج (توبه، 19)، · آيه صالح المؤمنين (تحريم، 4)، · آية حکمت (بقره، 269)، · آية بينه (هود، 17)، · آية صد يقول (حديد، 19)، · آية نور (حديد، 28)، · آية انذار (شعراء، 214)، · آيه مرج البحرين (الرحمن، 19 ـ 22)، · آية نجوي (مجادله، 12)، · آية سابقون (واقعه، 10 ـ 11)، · آية محبت (مريم، 96؛ مائده، 54)، · آية انفاق (بقره، 274)، · آيه حبل الله (ال عمران، 103)، · آية راسخان در علم (ال عمران، 7)، · آية ولايت (مائده، 55)، · آية علم الکتاب (رعد، 13)، · اهل الذکر (نحل، 43)، · و... . گوشههاي از شأن و منزلت اهل بيت را در قرآن به رشته تحرير در آوردم و هيچ کس را قادر به انکار اين آيات نيست، و تمام فرق مسلمين اعم از شيعه وسني به اين واقعيت اعتراف دارند که اهل بيت(عليهم السلام) حلقه ناگسستني قرآن هستند و قرآن بدون اهل بيت و اهل بيت بدون قرآن، نميتوانند اين کشتي پرتلاطم هدايت را به مقصد برسانند. اميدواريم بتوانيم با تمسک به قران و تبعيت از اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) ،در صراط مستقيم را مسي تکامل و سعادت را بپيماييم«انشاءالله» ..
پاورقی ها :
[1] . تفسير تسنيم، حضرت آيت الله جوادي آملي، انتشارات اسراء، چ 1، قم، 1379، ج 1، ص 132. [2] . اهل بيت رهبران الهي، محمد کاظم، محمد جواد، انتشارات عاشورا، قم، چ 1، 1374، ص 17. [3] . ره توشه راهيان نور، ويژه محرم 1377، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم، مقاله سيماي اهل بيت در قرآن و سنت، عبدالرحيم سليماني، ص 35. [4] . تفسير نمونه، حضرت آيت الله مکارم شيرازي و همکاران (دار الکتب الاسلاميه، تهران، چ 11، 1371، ج 17، ص 195. [5] . تفسير الدر المنثور، سيوطي، ج 5، ص 196. [6] . مفردات راغب اصفهاني، تهران، مکتب مرتضويه، ذيل. [7] . تفسير الميزان، علامه طباطبايي،انتشارات اسراء، قم، 1364، ج 16، ص 484. [8] . همان. [9] . تفسير طبري، محمد بن جرير طبري، ج 2، ص 5 ـ 7، انتشارات موسسه رسالت، بيروت، 1415ق. [10] . تفسير الدر المنثور، جلال الدين سيوطي، ج5، ص 199، قم منشورات کتابخانه مرعشي، 1404 ق. [11] . رک: اهل بيت در کتاب وسنت، محمد ري شهري، دار الحديث تهران، چ1، ص 35، و رک: شواهد التنزيل، حفطايي، ج 2، ص 25، بيروت، موسسه علمي للمطبوعات، 1393 ق. [12] . الصواعق المحرقه، حيثمي، فصل 3، باب 9، ص 76، مکتبة القاهره، چاپ مصر، 1312. [13] . المراجعات، ص 48. [14] . شوري، آية 23. [15] . رک: اهل بيت در کتاب و سنت، ري شهري، ص 40؛ رک: و دلائل الصدق، حسن بن محمد مظفر، ج 2، ص 119، انتشارات بصيرت، قم، 1395ق. [16] . آل عمران، آية 6. [17] . دلائل الصدق، همان، ج2 ، ص 135. [18] . بقره، 37. [19] . تفسير در المنثور، سيوطي، ج 1، ذيل آيه. [20] . تفسير نور الثّقلين، عروس حويزي، و تفسير بحراني، سيدهاشم بحراني، و تفسير الدر المنثور، جلال الدين سيوطي و تفسير نمونه، مکارم شيرازي و تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ذيل آيات فوق.
موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر [ شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
امام زمان عجل الله تعالی فرجه فرزند نبا عظيم
وقتي پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ دعوت خود را آشكار كرد، كفار در نبوت آن حضرت و قرآن و تعاليم اسلام از جمله جانشين پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اختلاف كرده و از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و مومنان از روي استهزاء چيزهايی را مي پرسيدند! خداوند از پرسش آنها خبر داده و مي فرمايد: از چه چيز مي پرسند؟ از خبر بزرگ، كه در او اختلاف دارند.[2] براي «نبأ عظيم» يعني خبر بزرگ، چهار مصداق ذكر شده كه البته به هم مربوط هستند: 1. قرآن كريم: يعني مردم قرآن را مسخره كرده و مي گفتند: اين قصه ها افسانه هاي پيشينيان است يا شعر است و...[3] 2. قيامت: در امكان قيامت هم گفتگوها بود كه مگر مي شود انسان بعد از مرگش دوباره زنده شود و اين چه خبري است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ادعا مي كند؟[4] 3. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ : مي گفتند: اين شخص از طرف خدا نيامده بلكه شاعر، ساحر و .... است![5] 4. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ : بيشتر مفسران مي گويند: مراد از «نبأ عظيم» حضرت علي ـ عليه السّلام ـ است براي همين، همواره از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي پرسيدند: وصي تو چه كسي است؟ امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: نبأ عظيم، اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است، و آن حضرت مي فرمود: براي خدا آيه و خبري بزرگتر از من نيست. اميرالمومنين ـ عليه السّلام ـ هم مي فرمود: من آن خبر بزرگم كه در من اختلاف كرديد، در ولايت من جنگيديد، و از ولايت من باز آمديد، پس از آن كه قبول كرديد، و به ستم هلاك شديد، بعد از آن كه با شمشير من از كفر رها شده بوديد. و روز غدير را خود دانستيد و روز قيامت مي بينيد آنچه امروز كرديد.[6] با توجه به روايات فراواني كه فقط به چند نمونه اشاره شد، مي توانيم بگوئيم: «نبأ عظيم» هر چند چهار مصداق دارد ولي همه اين ها به مصداق مهم يعني اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ برمي گردند. اما قرآن: طبق فرمايش رسول گرامي در حجة الوداع، كه: من دو چيز گرانبها در نزد شما به امانت مي گذارم مادامي كه به هر دو عمل كنيد گمراه نمي شويد: يكي قرآن و ديگري عترت و اهل بيتم.[7] پس قرآن كريم و عترت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با هم اند و هر كدام عدل ديگري به حساب مي آيند. اما قيامت: اين اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است كه قسيم النار و الجنه مي باشد، و بدون آن حضرت قيامتي بر پا نمي شود، از سوي ديگر رسيدن به سعادت اخروي در گرو كامل شدن دين است كه خداوند پس از منصوب كردن حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به امامت در روز غدير فرمود: «اليوم اكملت لكم دينكم» امروز دين شما (با امامت علي ـ عليه السّلام ـ) كامل كردم، با ولايت او نعمت هاي الهي بر امت تمام گشت، «و اتممت عليكم نعمتي» و نعمتم را بر شما تمام كردم، و با ولايت آن حضرت، احكام اسلامي و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دوام مي يابد، «و رضيت لكم الاسلام دينا» اسلام را دين شما گردانيدم، و با عملي شدن احكام اسلام توسط آن حضرت،كفار مأيوس مي شوند، و امروز كفار (با امامت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ) از ضربه زدن به دين شما مأيوس شدند و از آنها نترسيد و از من بترسيد.[8] اگر هم كسي بگويد: مراد از «نباء عظيم» خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است، باز برمي گردد به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ چرا كه قرآن كريم در آيه مباهله، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را نفس پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خوانده است: هر گاه بعد از علم و دانشي كه به تو رسيده، كساني با تو به ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را و شما هم زنان خويش را، ما نفس خود را و شما هم نفس خود را دعوت كنيد، آنگاه با هم مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.[9] با روشن شدن اين مطلب، خطاب ما به حضرت بقيه الله الاعظم ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ در دعاي ندبه، كاملاً با اين آيه ارتباط دارد؛ زيرا امام زمان ـ عليه السّلام ـ فرزند رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و فرزند اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است و «يا بن النباء العظيم» يعني اي فرزند اميرالمؤمنين و اي فرزند رسول گرامي اسلام. به اميد روزي كه با ظهور حضرتش دنيا پر از مهر و صفا و صميميت گردد. ======================================== پی نوشت ها : [1] . نبأ/ 2. [2] . نبأ/ 1 ـ 3. [3] . انعام/ 25 و طبرسي، فضل، مجمع البيان، گروه مترجمان، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، 1350 ش، ذيل آيه. [4] . مؤمنون/ 82 و كاشاني، فتح الله، منهج الصادقين، تهران، كتابفروشي اسلاميه، چاپ دوم، 1344 ش، ج 10، ص 125. [5] . طور/30 و ذاريات/ 52 و موسوي سبزواري، عبدالاعلي، مواهب عليه، نجف، الادب، 1404 ق، ج 4، ص 380. [6] . كليني، محمد، كافي، ج 1، ص 207، روايت 3؛ و بروجردي، ابراهيم، جامع، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، ج 4، ص 380؛ و جرجاني، حسين، گازر، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1377 ش، ج10، ص 266؛ و حسين بحراني، هاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، چاپ اول، 1415 ق، ج 5، ص 419. [7] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404 ق، ج 2، ص 285، روايت 2، باب 34. [8] . مائده/ 3، بلاغي، عبدالحجّت؛ حجة التفاسير و بلاغ الاكسير، قم، انتشارات حكمت، چاپ اول، 1345 ش، ج 2، ص 129. [9] . آل عمران/ 61، و طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1397 ق، ج 3، ص243.
موضوعات مرتبط: آموزه مهدویت باوری همگانی، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر [ شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
آزمايش الهى يك سنت جاويدان امتحان يك سنت هميشگى و جاودانى الهى است و همه گان در اين دنيا برای امتحان دادن بايد آماده شوند : أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ . [1] امتحان مخصوص شما جمعيت مسلمانان نيست، سنتى است كه در تمام امت هاى پيشين جارى بوده است. مىفرمايد: وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم… [2] آن ها را نيز در كورههاى سخت امتحان افكنديم، آن ها نيز همچون شما در فشار دشمنان بي رحم و جاهل و بي خبر و متعصب و لجوج قرار داشتند، هميشه ميدان امتحان باز بوده و گروهى در اين ميدان شركت داشتهاند . بايد هم چنين باشد چرا كه در مقام ادعا هر كس مىتواند خود را برترين مؤمن، بالاترين مجاهد، و فداكارترين انسان معرفى كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود، بايد معلوم گردد تا چه اندازه نيات درونى و آمادگيهاى روحى با اين گفتهها هماهنگ يا ناهماهنگ است؟ آرى خداوند بايد بر همگان بياگاهاند که چه كسانى راست مىگويند، و چه كسانى دروغگو هستند : ... فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ . [3] بديهى است خدا همه اينها را مىداند، حتى قبل از خلقت انسان ها، منظور از علم در اينجا همان تحقق عينى مسائل و وجود خارجى آنها است، و به تعبير ديگر ظهور آثار و شواهد عملى است، يعنى بايد علم خدا در باره اين گروه عملا در خارج پياده شود، و تحقق عينى يابد و هر كس آنچه را در درون دارد بيرون ريزد، اين است معنى" علم" هنگامى كه در اينگونه موارد در مورد خداوند به كار مىرود . دليل اين مساله نيز روشن است زيرا نيات درونى و صفات باطنى تا در عمل انسان تحقق و عينيت پيدا نكند ثواب و جزا و كيفر مفهوم ندارد. آزمايش براى تحقق بخشيدن به نيات و صفات درونى است . و به عبارت ديگر اين عالم همچون يك" دانشگاه" يا يك" مزرعه" است . برنامه اين است كه در دانشگاه استعدادها شكوفا گردد، لياقت ها پرورش يابد، و آنچه در مرحله" قوه" است به" فعليت" برسد . بايد در اين مزرعه نهاد بذرها ظاهر گردد، و از درون آنها جوانهها بيرون آيد، جوانهها سر از خاك بردارند، پرورش يابند، نهال كوچكى شوند و سرانجام درختى تنومند و بارور، و اين امور هرگز بدون آزمايش و امتحان ممكن نيست. و از اينجا مىفهميم كه آزمايش هاى الهى نه براى شناخت افراد است، بلكه براى پرورش و شكوفايى استعدادها است. هر گروه و جمعيتى به نوعى در اين سنت الهى شريك و سهيمند و امتحانات خداوند در چهرههاى گوناگون به سراغ آنها مىآيد : عوامل آزمايشالف : با محيط های آلوده گروهى در محيط هايى قرار مىگيرند كه از هر نظر آلوده است، وسوسههاى فساد از هر طرف آنها را احاطه مىكند، امتحان بزرگ آنها اين است كه در چنين جو و شرائطى همرنگ محيط نشوند و اصالت و پاكى خود را حفظ كنند: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ . [4] ب : با محروميت هاگروهى در فشار محروميت ها قرار مىگيرند، در حالى كه مىبينند اگر حاضر به معاوضه كردن سرمايههاى اصيل وجود خود باشند، فقر و محروميت به سرعت درهم مىشكند، اما به بهاى از دست دادن ايمان و تقوا و آزادگى و عزت و شرف، و همين آزمون آنها است : وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ . [5] ج :با مال و اولادگروهى ديگر بر عكس غرق در نعمت مىشوند و امكانات مادى از هر نظر در اختيارشان قرار مىگيرد، آيا در چنين شرائطى، قيام به وظيفه شكر نعمت مىكنند؟ يا غرق در غفلت و غرور و خودخواهى و خودبينى، غرق در لذات و شهوات و بيگانگى از جامعه و از خويشتن مىشوند؟! : وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ . [6] إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ . [7] د : با واجبات و محرماتخداوند متعال دستورات دينی را علاوه بر رساندن بشريت به کمال و سعادت ، مايه امتحان آن ها نيز قرار می دهد تا معلوم گردد چه کسی دستورات الهی را به محض شنيدن از خدا و رسولش میذيرند و چه کسانی به آن اعتراض می کنند . خداوند متعال وقتی تعداد ماموران جهنم را نوزده تا بيان می کند در دنباله اش می فرمايد اين عدد را گفتيم تا مشخص شود چه کسانی به سخنان ما ايمان دارند و چه کسانی در اين امتحان مردود می شوند : سَأُصْليهِ سَقَرَ . وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ . لا تُبْقي وَ لا تَذَرُ . لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ . عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ . وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ . [8] و لذا امام سجاد عليه السلام در دعای پر رمز و راز عرضه می دارد : [9] حديث اخلاقیامير مؤمنان على عليه السلام فرمود : و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة، و لتغربلن غربلة، و لتساطن سوط القدر، حتى يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم: " سوگند به كسى كه پيامبر ص را به حق مبعوث كرده به شدت مورد آزمايش قرار مىگيريد، و غربال مىشويد، و همانند محتويات يك ديگ به هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد، آن چنان كه بالاى شما پائين و پائين بالا قرار خواهد گرفت"! [10]
[1] . عنكبوت/ 2 . [2] . عنكبوت/ 3 . [3] . عنكبوت / 3 . [4] . تحريم/ 11 . [5] . بقره/ 155 . [6] . انفال / 28 . [7] . تغابن/ 15 . [8] . سور مدثر/ 26 الى 31 . [9] . صحيفه سجاديه ، دعای اول ، ش 21 . [10] . نهج البلاغه خطبه 16. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، انسان شناسی راهی برای خداشناسی، مسائل اجتماعی [ شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سرآغاز قرآن معجزه است چون فرمود : " ذلک الکتاب لا ریب فیه " ؛ قرآن معجزه است چون بشارت داد : " هدی للمتقین " ؛ قرآن معجزه است چون چنین تعریف شده : " لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من الحکیم الحمید " ؛ قرآن معجزه است چون امید وار کرد که : " و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمه للمومنین " . آری قرآن معجزه است چون نور است ، هدایت است ، شفاست ، شکی در او نیست ، رحمت است ، حق است و باطل در او راه ندارد . اعجاز قرآن نه به این است که پر از فصاحت و بلاغت است، بلکه چون " افلا یتدبرون القران لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثرا " در او آمده است . اعجاز قرآن نه در اعداد است که گفته شود دنیا برابر با آخرت ، ماه دوازده مرتبه ، روز 365 بار و ... بلکه چون با " هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین " در وصف اوست . اعجاز فرآن نه در اشاره به علوم روز بوده بلکه چون " الر تلک ایات الکتاب المبین " وصف اوست . قرآنی که برای تدبر آمده و تعقل و تفکر و تفقه را رمز بقا دانسته ، قرآنی که در او هیچ اختلافی نیست ، قرآنی که بیان برای مردم ، هدایت و موعظه است ، قرآنی که آیاتش همه روشن گریست ، نباید در لفافه بلاغت و فصاحت و .... پنهان بماند . برفرض که ثابت شد قرآن فصیح است ؛ آیا فصاحت نجابت بخش است ؟ ! بر فرض که گفتیم قرآن بلیغ است آیا بلاغت موعظه است ؟ ! قرآن اقیانوس بی کرانی از معارف الهی است که برای رستگاری مردم آمده " قد افلح المومنون " معرفتی که انسان را به بندگی سوق دهد و افتخاری که نصیب انسان گردد . و اینکه در نماز و در شهادت بگویند " اشهد ان محمد عبده و رسوله " آری رسیدن به بندگی بالاترین معرفت است و این در بلاغت و فصاحت و اعجاز علمی و ... نمی گنجد . قران نور است ، ذکر است ، آرامش دل است " الا بذکر الله تطمئن القلوب". آری معجزه قرآن در این است که همه چیز را برای رساندن انسان ها به کمال بندگی روشن ساخته " و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شئ و هدی و رحمه و بشری للمسلمین " بشارت قرآن برای مسلمان ها در این است که تا روز قیامت این کتاب هدایت پابر جا خواهد ماند " انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون " قرآن دریای ادب و عفت کلام است . تاریخش نیز با تاریخ دنیا مداران متفاوت است و قهرمانانش ، نه اسطوره بلکه واقعیتی است که بر اهل بصیرت خود حجتی است تا با منطق گویا به سوی هدایت بروند . داستان ابراهیم خلیل بت شکن زمان . موسی کلیم استکبار ستیز ، نوح نبی اسوه استقامت ، عیسای مسیح نجات بخش بنی اسراییل و اقیانوس مهر و محبت، بخشش و رحمت ، یار و همراه مردم و دوست خدای مهربان ، خاتم الانبیا صلی الله علیه و اله و سلم " فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ اللقب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلون " در این نوشتار بر آنیم تا از معارف اعجاز گونه این کتاب سراسر نور و روشنایی چون نمی از اقیانوس بی کران برداشته و معجزه بودن قرآن را از این طریق به اثبات برسانیم . هر چند قرآن فصیح ، بلیغ ، پر از مسائل علمی و ... است، اما هدف والاتر از این است که خدا بخواهد اینها را به رخ انسان ها بکشاند و بگوید اگر شک دارید مثل این را بیاورید. واین مبارز طلبی با مردمانی لجوج فقط و فقط برای هدایت و بیدار کردن و اتمام حجت بود و بس. که دنیا مداران بفهمند اگر نمی توانند مثل قرآن که هیچ بلکه ده سوره و حتی یک سوره بیاورند ، سرش در این است که بندگی فقط در تسلیم به امر الله است نه منیت و استکبار. و کسی که سر تسلیم و تعظیم در مقابل یگانه ای که لابق ستایش و عبادت است نیاورد ، دیگر نمی تواند به معارف والا دست یابد تا آنرا به دیگران نشان دهد و این است سر اصلی خطاب الهی که اگر انس و جن حمع شوند و بدون کمک الهی بخواهند مثل قرآنی بیاورند، ممکن نخواهد شد . چرا که در غیر خدا معارف نیست " قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان تاتوا بمثل هذا القران لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا " سر فصل های تشکیل دهنده این مقاله عبارتند از : فصل اول کلیات : 1. مفهوم شناسی قران ؛ 2. مفهوم شناسی معجزه ؛ 3. قرآن معجزه جاودانی پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم . فصل دوم : وجوه اعجاز قران : 1. معارف الهی ؛ 2. نبود اختلاف و تضاد در قرآن ؛ 3. تحریف نشدن ؛ 4. قوانین راه گشا ؛5. و... موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر ادامه مطلب [ شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
اسلام آئین مهر دین مقدس اسلام آیینی است سراسر مهر و وفا ، صلح و صفا ، فروتنی و مدارا ، تحمل مخالف و گفتگو با دیگران برپایه منطق و این یعنی شالوده اندیشه ای قرآن براساس مدارا و نرم خویی و دوری از هر گونه توسل به زور و خشونت پی ریزی شده است و با ژرف نگری در یکایک آیات قرانی این خصوصیت عقلایی بر اهل منطق و گفتگو پر تو افشانی می کند . آری قران کریم مومنان را به صلح و صمیمیت و نرم خویی ( مدارا ) دعوت نموده و صد البته رسیدن به آرمان والا در پرتو ایمان به خداوند حکیم امکان پذیر می باشد : " ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در سلم در آیید و از گام های ( وسوسه های ) شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست . " [1] سلم و سلام در لغت علاوه بر تسلیم به معنی صلح و آرامش نیز می باشد و این آیه همه افراد با ایمان را به صلح و آرامش دعوت می کند و از آنجا که روی سخن به مومنان است ، مفهوم آیه چنین می شود که صلح و آرامش تنها در پرتو ایمان امکان پذیر است و بدون ایمان یعنی تنها به اتکای قوانین مادی هرگز جنگ و اضطراب از دنیا برچیده نخواهد شد[2] و اسلام صلح را در صورتی ممکن دانسته که نیروی معنوی ایمان جامعه را به سوی مدارا سوق دهد و لذا خداوند بندگان برجسته را با صمیمی بودن و مدار و نرم خویی و چشم پوشی از رفتار دیگران توصیف نموده اند : " بندگان خداوند رحمان کسانیند که با آرامش و بدون غرور بر زمین راه می روند و هنگامی که افراد نا آگاه آنها را مخاطب سازند ( به مدارا ) به آنها سلام می گویند . " [3] ازاینجا برجستگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم روشن می شود که پیروزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم هرچند با تایید و امداد الهی بود ولی خوش رفتاری و جاذبه های اخلاقی آن حضرت به راستی از مهمترین عوامل در گسترش معارف والای اسلام بود، آن چنان صفات عالی انسانی در او جمع بود و با مردم چنان به مدارا رفتار می نمود که دشمنان را تحت تاثیر و دوستان را شیفته خود می ساخت [4] به طوری که از خداوند لقب پر افتخار خوش اخلاقی و با مدارا بودن را نصیب خود کرد : " و انک لعلی خلق عظیم : و همانا تو اخلاق بر جسته ای داری . " [5] اخلاق پیامبر اسلام چه با مسلمانان و چه با کفار ، چه در حال صلح و چه در میدان جنگ وجهاد در واقع عینیت بخشیدن به اصل مهم مدارا بود و این ماموریت الهی را به خوبی به پایان رساند، اینجا بود که به خلق عظیم رسید و خداوند نیز با آرامش دادن به حضرت ، وی را در این امر یاری نمود و پیامبر را به شکیبایی در مقابل گفته های دیگران و مدارا نمودن دستور داد و حتی قهر را هم با محبت و مهربانی قرین ساخت و زیبایی را در دوری گزیدن از افرادی که با مدارا به راه نمی آیند ، جلوه گر ساخت :" واصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجرا جمیلا . " [6] مفهوم شناسی مداراه مدارا از " دری یدری " یعنی کاری را از روی آگاهی و تدبیر انجام دادن [7] و نیز به معهنی به دام انداختن صید با ترفند می باشد .[8] و مدارا با مردم یعنی همچنان که صیاد صید خود را به دام انداخته و تسلیم خود می کند، انسان نیز در رفتار و منش خود بایستی به گونه ای رفتار کند که دیگران تسلیم تفکر منطقی او شوند. با این بیان روشن می شود که چرا عده ای مدارا را به معنی نرمی کردن و ملاطفت نمودن ، به مهربانی رفتار کردن و تحمل دیگران گرفته اند [9] چرا که مدارا بستگی به افراد مقابل دارد که چگونه به حقانیت اندیشه ای می رسند و تسلیم می شوند ، لذا گاهی اقتضا می کند که به نرمی و ملاطفت رفتار شود و گاهی باید دیگران را تحمل نمود و گاهی باید با دیگران صلح و آشتی کرد و ممکن است در برخی موارد نیز گزینه جهاد و جنگ را انتخاب کرد ، بنا براین جهاد نیز مصداقی از مدارا با دیگران است چرا که با جهاد ، افرادی که با ثابت شدن حقانیت مطلبی به آن سر تسلیم فرود نمی آوردند ، کوتاه آمده و دیگر نمی توانند با اسلام به ستیزه برخیزند و زمینه گسترش فرهنگ و اندیشه های قرآنی فراهم می شود. در نتیجه بین کفار و مسلمانان در اصل مدارا فرقی وجود ندارد ، هر چند ممکن است در مصداق ها و نحوه برخوردها متفاوت باشد و این در اندیشه های قرآنی تبلور یافته که گاهی با کفار از در صلح و آشتی وارد شده و به مومنین اجازه پرداخت زکات به آنها را می دهد ( تا میل به اسلام پیدا کنند) [10] و گاهی نیز دستور جهاد می دهد . [11]همچنانچه همین برخورد با خود مسلمانان نیز مورد تاکید قرآن می باشدکه با مومنانی جنگ طلب و مخالف صلح باید جنگید تا به حکم الهی گردن نهند " و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیئ الی امر الله ... "[12] رمز ماندگاری اندیشه ها مدارای منطقی (بدون دست کشیدن از اصول ارزشی ) ، از توصیههای مکرر قرآن و مورد سفارش حق تعالی است. به طوری که خداوند به موسی و هارون علیهما السلام امر میکند حتی با فرعون به نرمی و مدارا سخن بگویند تا شاید متأثر شود و اصلاح گردد: " فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی . "[13] به همین نگاه است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند : مامورم که با مردم به نرمی رفتار کنم .[14] در جای دیگر فرموده اند : سر عقل بعد از ایمان به خدا، مدارا با مردم است . [15] همچنین در آیات فراوانی از «جدال باطل» پرهیز داده شده و «جدال احسن» همراه با سعهصدر، اخلاق نیکو، ترک دشنام به رقیب، تحمل یکدیگر، احترام به اصول و عقاید مخالفان و پرهیز جدل باطل دائماً مورد سفارش پیشوایان دین بوده است: "وجادلهم بالتی هیاحسن" [16] همچنانچه امام سجاد عليه السلام در پيشگاه الهى عرض مى كند: بارالها! دوستى كسانى را كه با مدارا برخورد مى كنند به محبت واقعى و آميزشهاى وهن آور را به معاشرتهاى كريمانه تبديل فرما. [19] راز پیشرفت اسلام مدارا نه تنها یکی از برنامه ها و اصول تعیین کننده و غیر قابل تغییر دین اسلام است، بلکه راز پیشرفت و گسترش دین در جامعه نیز بر وفق و مدار ا استوار گردیده و پایه ریزی شده است و اگر نرمش و انعطاف پذیری ( که به ارزش ها آسیب نرساند ) نباشد مردم پراکنده می شوند چرا که هر اندیشه و صاحب تفکر خشن و تندخو و فاقد روح مدارا و انعطاف پذیری به یقین در برنامه های خود با شکست مواجه خواهد شد و مردم آن اندیشه را پس خواهند زد هر چند به حق باشد و بر این اساس مولای متقیان امیر مومنان علیه السلام گشاده رویی را یکی از وسایل و عوامل ریاست و رهبری دانسته اند. [22]و این عامل چنان برجسته و مهم است که قرآن کریم وقتی از مزایای اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم سخن به میان می آورد، خصلت مدارا و نرم خویی و دوری از خشونت را نقش تعیین کننده در پیشرفت و گسترش دین اسلام در جامعه دانسته و در واقع به همه آنهایی که در ترویج اندیشه های ناب معارف قرآنی هستند، هشدار می دهد که فقط با مدارا می توان به اهداف عالی رسید . [23]چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم با این روش و رفتار به پایداری و پیشروی اسلام کمک کرد : "از پرتو رحمت الهی در برابر آنها نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند بنابراین آنها را عفو کن و برای آنها طلب آمرزش نما و در کارها با آنها مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد . " [24] علامه طباطبایی در اهمیت مدارا براین نظر است که خداوند به رسولش دستور می دهد برای اینکه در زیر بار سنگین رسالت از پای در نیاید ، طریق رفق و مدارا پیش گیرد تا هم دعوتش بهتر پیش برود و هم مردمی را که دعوت می کند، پذیرا تر شوند . [25] نمود هایی از مدارا 1. تبدیل مخالفان به موافقان در منطق قرآن کریم برای ایجاد دوستی و الفت با گروه ها و ملت ها نه تنها دشمن تراشی روا نمی باشد ، بلکه تا جایی که به اصول ارزشی لطمه وارد نشود به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم دستور داده می شود در جهت جلب آنان تلاش نماید و آنهارا از دشمنی با اسلام منصرف سازد و این اصل از چنان اهمیت و اولویتی برخوردار است که به مسلمانان اجازه داده می شود برای جذب اینها از زکات استفاده کنند: " انما الصدقت للفقراء و المسکین و العملین و المولفه قلوبهم و ... . " [26] در دیدگاه علامه طباطبایی با دادن سهمی از زکات به افراد غیر مسلمان و دشمن دین ، دل های ایشان به اسلام متمایل می شود و به تدریج اسلام می آورند و یا مسلمانان را در دفع دشمن کمک می کنند و یا در برآوردن پاره ای از نیازها فعالیت می کنند . [27] 2. ارتباط همراه عزت با کشور های غیر اسلامی 3. مخالفان نظام 1ـ مخالفان عقیدتى: اسلام در برخورد با مخالفان عقیدتى که معمولاً اقلیت هاى مذهبى هستند، استراتژى مدارا ارائه کرده است. در صدر اسلام مسیحیان و یهودیان در کنار مسلمانان با صلح زندگى مى کردند. مخالفان عقیدتى تا زمانى که به دین و مقدسات اهانت نکنند و قصد براندازى نظام را نداشته باشند، عقاید آن ها محترم بوده و خشونت با آنان جایز نیست. واین از ویژگیهاى اسلام در تحمل عقاید دیگران است. بنابراین مدارا حتی با مخالفان فکری و تا آنجا که به سمت براندازی نروند و با حفظ اندیشه های غیر اسلامی حاضر به صلح و امنیت باشند ، مورد تایید و تاکید قرآن کریم می باشد. خداوند متعال دستورها و برنامه هایی برای سعادت و آزادی و تکامل و خوشتبختی و آسایش انسان ها طرح کرده است و پیامبران خود را موظف ساخته که این دستورات را به مردم ابلاغ کنند ، حال اگر فرد یا گروهی ابلاغ این فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببینند و سر راه دعوت انبیاء موانعی ایجاد نمایند ، آنها حق دارند نخست از طریق مسالمت آمیز و اگر مکن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه بردارند و آزادی را برای جامعه کسب کنندو همچنین تمام قوانین آسمانی و حتی بشری به شخص یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده حق می دهد برای دفاع از خویشتن بپاخیزد و آنچه در توان دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فرو گذار نکند . این گونه رفتار هاهرچند در ابتدا خشن به نظر می رسد و برخی این را سلب آزادیهای مردم قلمداد می کنند، اما با نگاهی ژرف به نتایج و پیامدهای مثبت این برخورد و نیز آثار سوئی که در اثر ترک این قانونها پیش می آید . به خوبی روشن می شود که این دستورات و قانونها نه تنها خشونت نیست بلکه عین رحمت الهی می باشد که جامعه را به سوی آرامش و امنیت سوق می دهد و همه دستورات قرآنی به ظاهر و در دید ابتدایی که خشن به نظر می رسد در واقع برای یک جامعه آرمانی ضرورت دارد و فقط با افرادیکه امنیت جامعه را مختل می کنند، برخورد دارد. مانند قصاص که از یک سو ضامن حیات جامعه است زیرا اگر حکم قصاص نبود افراد سنگدل احساس امنیت می کردند ، جان مردم بیگناه به خطر می افتاد و از سوی دیگر قصاص مایه حیات خود قاتل نیز هست . چرا که او را از فکر آدم کشی تا حد زیادی باز داشته و کنترل می کند و جنبه پیش گیرانه دارد[32] و لذا در منطق قرآن مایه حیات است و حیات خشونت نمی باشد ، بلکه بالاترین رحمت است : " و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب لعلکم تتقون . " [33] و دیگر دستورات قرآنی هم از این قاعده مستثنا نیستند همچون حد سرقت که خداوند آن را نتیجه عمل خود دزد و هدف از آن را پیش گیری و باز گشت به حق دانسته و در پایان آنرا حکیمانه دانسته تا تصور نشود که این عمل خشن و دور از عدالت است . [34] امروزه ثابت شده هر یک از این دستورات الهی چه آثار و فوایدی دارد و برخی از کشور ها از این قوانین سازنده و امنیت آور بی بهره مانده اند . و رواج خشونت و ترور و ... از تعطیلی چنین احکامی روز به روز نه تنها کم نشده و مدعیان نتوانسته اند جامعه را طوری تربیت کنند که از این آفات دور باشد بلکه هر روز در اقصا نقاط جهان شاهد بروز ناهنجارهایی هستیم که ضرورت داشتن اجرای حدود الهی را ثابت می نماید . حاصل سخن اینکه اسلام دین صلح و صفا و آرامش بوده و قرآن کریم اشار های کافی را براین مطلب نموده و صلح را خیر[35] و نزاع و کشمکش و خشونت را خلاف طبع سلیم انسانی دانسته و همه را دعوت به مدارا و صلح نموده است. [36]و [37]
[1] . بقره / 208 . [2] . مکارم شیرازی ، ناصر ؛ نمونه ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، اول ، 1374 ه.ش،ج1 ، ص 50. [3] . فرقان / 63 . [4] . نمونه ، ج 12 ص 157 . [5] . قلم / 4 . [6] . مزمل / 10. [7] . العین ، ج 8 ، ص 59 ، ذیل دری. [8] . ابن منظور ؛ لسان العرب ، ج 14 ، ص 255 ، ذیل مداراه . [9] .معین،محمد؛ فرهنگ فارسی معین، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر ، ص3958 . [10] . توبه 60 . [11] . برداشتی از سوره توبه آیات 15-12 [12] . حجرات / 9. [13] . طه / 44 . [14] . کلینی،محمد؛کافی، بی جا ، دارالکتب الاسلامیه ،چهارم ، 1365 ه ، ج 2 ،ص117 . [15] .ابن شعبه حرانی؛ تحف العقول،قم ،موسسه مدرسین،دوم،1363ه.ش،ص42 . [16] . نحل 152/ [17] آل عمران / 159 . [18] . حرعاملی،محمد؛وسائل الشیعه،قم،موسسه آل البیت،دوم،1414ه.ق،ج12،ص159 . [19] . قمی،عباس؛مفاتیح الجنان ،دعای مکارم الاخلاق [20] . وسائل الشیعه ، پیشین ،ج12،ص262 . [21] . مجلسی،محمدباقر؛ بحارالانوار،بیروت ،موسسه الوفاء،سوم،1403ه.ق،ج72،ص52 . [22] .نهج البلاغه ، بیروت ، دارالمعرفه ، با تحقیق محمد عبده ، بی تا ، حکمت 176 . [23] . تفسیر نمونه ، پیشین ، ج 3 ، ص 140 . [24] . آل عمران / 159 . [25] . ترجمه المیزان ، پیشین ، ج 4 ، ص 247 . [26] . توبه / 60 . [27] . طباطبایی،محمدحسین؛المیزان،قم،دفترانتشارات اسلامی،مترجم:محمدباقرموسوی همدانی،ج 9 ، ص 416 . [28] . انفال/ 61 . [29] . ممتحنه/ 8 . [30] . اعراف / 199 . [31] . رک توبه / 73 و تحریم / 9 . [32] . تفسیر نمونه ،پیشین ،ج2،ص27 . [33] . بقره / 179 . [34] .مائده / 38 . [35] . نساء / 128 . [36] . همان / 90. [37] . تفسیر نمونه ، پیشین ،ج 4،ص151 . موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، مسائل اجتماعی [ شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |