قرآن و اهل بيت رمزماندگاري تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزههای قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم میباشد
| ||
مادح اهلبیت، ستایشگر فضیلتها! پیشدرآمد بدون شک، ستایش و نکوهش دو الگوی رفتاری فطری در انسان است؛ انسان فطرتا و بدون آموختن، از چیزی که آن را زیبا میفهمد، احساس لذت و سرور کرده و زبان به ستایش و مدح آن میگشاید و از چیزی که آن را زشت و پلید میبیند، احساس نفرت و چندش کرده و به نکوهش و ابراز بیزاری از آن لب باز میکند؛ متکلمان مسلمان، آنگاه که از لزوم معرفت الاهی و وجوب پرستش و کرنش در برابر او سخن میگویند، همین احساس فطری انسانی را کبرای استدلال خود قرار میدهند و آدمی را مکلف به شناخت منعم و ستایش او میدانند؛ قرآن کریم، سنت و سیرت معصومان علیهم السلام، هم در مقام توصیه و هم در الگوی عملی خود، در ستایش زیباییها و فضایل و ابراز نکوهش از زشتیها و رذیلتها پیشگام و پیشوا هستند و در گفتار و کردار، ضمن اینکه بر این خصلت فطری انسانی مهر تأیید زده است، با ارائهی نظری و عملی معیارها و اصول تربیتی لازم، برای استفادهی صحیح و سازنده از این موهبت فطری، کوشش پرارجی کردهاند؛ ستایش و نکوهش، مانند همهی الگوهای رفتاری انسان، ممکن است دستخوش افراط یا تفریط شود و به همین سبب، نه تنها به مقصود سازنده ی خود نرسد، بلکه آسیبها و خسارتهای گوناگونی برای مادح و ممدوح به بار آورد؛ از این رو روایات بسیاری از پیشوایان دین، به آسیبشناسی از آن و توانمندسازی شناختی، انگیزشی و رفتاری مؤمنان در بهرهبردن از این ظرفیت ارتباطی انسانی اختصاص دارد؛ وهابیان با غفلت از این مسألهی مهم انسانی و دینی، و صرفا با تکیه بر برداشتهای غلط از کتاب و سنت، به نقد و نکوهش مداحی اهل بیت علیهم السلام در میان شیعیان پرداختهاند؛ در نوشتار حاضر با توجه به یکی از این دست شبهات، به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت. چکیدهی شبهه قرآن کریم حمد را مخصوص خدا و حمد غیر او را شرکورزیدن به او معرفی میکند؛ شیعیان با نادیده گرفتن این اصل مهم توحیدی، به مدح و ستایش اهلبیت، ثناگویی آنان و عزاداری برای بزرگان مذهبی خود میپردازند؛ در حالی که این الگوی رفتاری با معارف قرآن و سیرهی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ناسازگار است؛ از سوی دیگر روایات شیعه هم این رفتار شرکآلود را مردود میداند؛ علاوه بر این، مداحی کردن برای بزرگانی که از دنیا رفتهاند، هیچ ثمرهی عقلایی و دینی، در پی ندارد![1] چکیدهی نقد مداحی و عزاداری اهل بیت علیهم السلام، همسو با آموزههای دینی است و هیچ تناقض و تضادی با حمد خدا ندارد؛ مشروعیت و حتی استحباب عزاداری و مداحي بزرگان دین، يكي از باورهاي غیرقابلانکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از پیامبران و برخی از انسانهای صالح و نیز با بیان گریههای حضرت یعقوب در فراق یوسف علیهماالسلام و ...، مداحی و عزاداری را، تصرحا و تلویحا، تأیید کرده است؛ این الگوی رفتاری، موافق سیرهی پیامبر –صلی الله علیه و آله و سلم-، ائمهی اطهار –علیهم السلام- و مسلمانان است و در روایات شیعه و سنی نیز، مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است؛ آنچه در روایات اسلامی مورد نکوهش و تقبیح قرار گرفته، مدح انسانهای فاسق و ستمکار و یا ستایش، با انگیزههای غیرالاهی است! مقدمه توصیف و بیان فضیلتهای بندگان وارستهی الهی، که هدایتگران و اسوههای پرشکوه بشریتاند، چه در زمان حیات و چه پس از مرگشان، یکی از وظایف برجستهی مؤمنان و از جملهی آموزههای تربیتی و انسانساز در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به شمار میرود؛ قرآن کریم بارها و بارها با بیان قطعههای زیبایی از زندگی و شخصیت اولیای الهی، اعم از پیامبران و دیگر افراد برجستهی دینی و معنوی، انسانها را به مدح و ستایش بزرگان دین و اخلاق تشویق میکند! بررسی و نقد 1. تفاوت در مفهوم «حمد» و «مدح» و همسویی مداحی با معارف قرآنی 1-1 . مترادف نبودن «حمد» و «مدح» 1-1-1 مفهومشناسی «حمد» «حمد» یعنی ثنا کردن و وقتی گفته میشود خداوند حمید است، یعنی در همه حال مورد ستایش و سزاوار ثناست؛[2] در قرآن کریم، واژهی حمد همواره به همراه تسبیح آمده است؛[3] یعنی وقتی خداوند مورد حمد قرار میگیرد، باید صفاتی که بیانگر نقص است، نیز از ساحت مقدس او نفی شود؛[4] 2-1-1 . مفهومشناسی مدح «مدح» به معناي ستايش کردن، تمجيد کردن، ستودن، تعريف، ستايش و ثناء آمده است؛ مدح اعم از حمد است.[5] 3-1-1 . تفاوتها در مفهوم «حمد» و «مدح» الفاظ «حمد» و «مدح»، اگر چه از نظر معنا به هم نزديکاند، ولي تفاوت دقيقي با يکديگر داشته و داراي دو ريشه و معناي متفاوتاند و از نظر کاربرد نيز يکسان نيستند؛ تفاوت اول: حمد، تنها در برابر صاحب کمالی است که داراي عقل و انديشه است، ولي مدح، گفتاري حاکي از عظمت حال ممدوح است؛ به عنوان نمونه میتوان گوهری گرانقیمت و زیبا را مدح کرد، ولي نميتوان آن را محمود دانست؛ به عبارت دیگر یک شئ زیبا ولی بیجان را میتوان مدح کرد اما نمیتوان حمد کرد؛ تفاوت دوم: حمد، تنها در برابر کارهاي اختياري (برجستگیهایی که انسانها آنها را کسب میکنند) است، امّا مدح، درباره ی امور غیراختیاری (امتیازهای خدادادی که انسانها در داشتن آن خود زحمتی نکشیدهاند) هم به کار میرود؛ به عنوان نمونه، بلندي قامت و زيبايي چهره و صدای خوش در انسان، با اين که اختياري نيست، مورد مدح قرار میگیرد، ولي قابل حمد نيست؛[6] بنابراین حمد، اخصّ از مدح است؛ زيرا مدح، هم در مقابل خصوصیت زیبای اختيارى و هم خصوصیت زیبای غيراختيارى انجام ميشود ولى حمد، تنها در مقابل جمیل اختيارى است؛ پس هر حمدی، مدح هم به شمار میرود، ولى هر مدحی، حمد نيست؛[7] 2-1 . روا بودن حمد برای غیر خدا قرآن کریم به پیامبر میفرماید: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً »؛[8] معنای این سخن این است که خداوند متعال اراده کرده است که مقام رسولش را به واسطهی نماز و تهجد شبانه به جایی رساند که مورد حمد قرار گیرد؛ در جای دیگری میفرماید: «وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا»[9]؛ «و دوست دارند که در برابر كاري كه نكردهاند، ستوده شوند»! در این آیه، اصل حمد برای غیرخدا، تلویحاً پذیرفته شده است و تنها اینکه عدهای دوست دارند، بدون انجام کار زیبایی، دیگران از آنها ستایش و تعریف کنند، مورد مذمت قرار گرفته است؛ امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه 220 نهج البلاغه فرمود: «اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فيهِ فَرَضِىَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ» ؛ «خدا به آنها توجّه كرد؛ پس از سعىشان خشنود شد و مقام شان را ستود»؛ نتیجهی سخن این است که اگر حمد غیرخدا جایز نبود، نباید خود خداوند افرادی را به سبب تلاششان حمد کند؛ امام علی علیه السلام در حكمت 131 دربارهی دنيا میفرماید: «فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النَّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَروُنَ يَوْمَ الْقِيمَةِ»؛ «در صبحگاه ندامت، مردانی دنیا را نکوهش كردند و مردان ديگرى آن را در روز قيامت، ستودند»؛ در این کلام بیان شده است که حتی عدهای از مردم در قیامت خود دنیا را نیز حمد میکنند! بنابر این استناد به برخی از کلمات و خطبههای امام علی علیه السلام در نهجالبلاغه برای اثبات نادرستی حمد غیرخدا، موجه نیست؛ زیرا خود امام علی علیه السلام بارها برای ستودن اشخاص و افعالی، از واژه ی حمد استفاده کرده است. 3-1 . برگشت همهی حمدها به حمد خداوند «الحمد لله» یعنی هرحمد و ستايشی از هركس، دربارهی هركس و هرچيز كه باشد، مخصوص خداست؛ مردم، خواه خدا را حمد كنند، خواه شخص ديگر یا شىء ديگری را، همهی آن حمدها مال خدا و از آن خدا و بازگشت به حمد خدا دارد؛ چون آفریننده و رب همهی امتیازها و برجستگیها و زیباییهایی که مورد حمد دیگران قرار میگیرد، خود خداوند است.[10] 2. همسویی مداحی اهلبیت با آموزههای توحیدی مداحی و تمجید خداوند از پیامبران بزرگی مانند: ابراهیم خلیل، موسی کلیم، عیسی مسیح، سلیمان، یعقوب، زکریا، یحیی و...[11] و نیز مدح و ثنای انسانهای برجستهای که پیامبر هم نبودند، مانند: اصحاب کهف و رقیم، لقمان حکیم، ذوالقرنین، خضر و...[12] همه بیانگر این است مدح و مداحی اگر از انسانهای وارسته و نسبت به فضائل معنوی و اخلاقی باشد، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه امری انسانساز و تربیت کننده است؛ شیعیان بر همین اساس، به مدح و ستایش اهلبیت عصمت و طهارت –علیهم السلام- و انسانهای بلندمرتبهی تاریخ اخلاق و ایمان میپردازند تا هم زیباییها و جلوههای ارزشمند شخصیت آنها را تکریم و بزرگ بدارند و هم این الگوهای هدایت و شایستگی را به بشریت معرفی و راه را برای جامعهای قرآنی و فضیلتمدار هموار سازند. 3 . ستایش خصلتهای معنوی و اخلاقی پیشوایان، پس از مرگ قرآن کریم بارها افرادی را مورد مدح و ستایش قرار داده است که قرنها پیش از نزول قران از دنیا رفتهاند؛ اگر مدح گذشتگان، به سبب مرگشان، روا نباشد، همهی آیاتی که در مدح آنها نازل شده است، لغو خواهد بود! مداحی و ستایشگری، چیزی نیست جز بیان خصلتهای نیک و باورهای پاک توحیدی و نیز تبیین وظایف افراد جامعه با الگوپذیری از بزرگان دین و اولیای الهی؛ زیرا خداوند، رفتار و کردار این افراد را پسندیده و برای همهی انسانها روشن ساخته که رضایت من در قبال انجام همین کارهایی است که بندگان وارسته من در طول تاریخ انجام دادهاند. 4 . مداحی پسندیده و مداحی ناپسند در روایات شیعه در طول تاريخ هميشه قدرتمندان ستمگر و اهل باطل، افرادي را با تهدید یا تطمیع به مداحي خود وادار ميکردند و شاعران و مادحان پولپرست و متملّق هم حاكمان جور را به ناحق ستايش میكردهاند؛ چه بسيار شاعران و چاپلوسانی که برای خشنودی اهل باطل و تقرّب به حاکمان ستمکار، افراد پليد و ناپاكی را مدح و افراد پاك و صالحی را مورد مذمت قرار دادهاند! اگر امام علي ـ عليهالسلام ـ در نهج البلاغه مداحان را مذمت كرده است، مقصود امام، به يقين، مداحاني بودهاند كه به ناحق، افرادی را مدح و ستايش ميكرده و زبان به چاپلوسي در برابر آنها ميگشودهاند[13] و گرنه مداحاني كه با انگیزههای پاک و الاهی، انسانهای خوب و باتقوا و بافضیلت را مدح ميکردهاند، بارها مورد ستايش امامان معصوم ـ عليهالسلام ـ قرار گرفتهاند؛ نمونهی آشکار چنین شاعرانی، حسان بن ثابت است که بارها نزد رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- شعر میسرود و پیامبر نه تنها او را از این کار باز نمیداشت، بلکه تشویق هم میکرد و این مطلب در کتابهای معتبر اهل سنت نیز آمده است.[14] 5 . همسویی آموزههای قرآن با فرهنگ عزاداری در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه مشروعيت عزاداري را اثبات ميكند، ازجمله: 1-5. عزاداری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف (علیهماالسلام): نمونه عيني عزا و گريه در قرآن كريم، سوگواري حضرت يعقوب ـ عليه السّلام ـ در فراق يوسف است که قرآن آن را نقل و تلویحاً تأیید کرده است؛[15] بنابراين عزاداري و گريه در مصیبت برگزيدگان الهي و اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ مورد تأييد قرآن كريم است. 2-5 . عزاداري، گونهای فرياد تظلم ستمديدگان از ستمگران خداوند متعال صدا بلندکردن به بدگويي را دوست ندارد، جز براي كساني كه مورد ستم قرار گرفتهاند: «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»[16] در اين آيه دو فراز وجود دارد: فراز اول: « لا يُحِبُّ اللَّهُ»، خداوند متعال بدگويي و افشاي عيوب ديگران را دوست ندارد! فراز دوم: « إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»، اين فراز، هشداري است به همهی ستمگران كه خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فرياد و افشاگري داده، بلكه چنين فريادي، محبوب ذات اقدس الهي قرار گرفته است و عزاداری، چیزی نیست جز فریاد مظلومیت ائمهی هدی و مصائبی که از گروه اشقیا بر آن انسانهای پاکسرشت و محبوب خداوند رفته است، در برابر بشریت و اثبات حقانیت آنها! 3-5. عزاداری نشانگر یاری و مودّت اهلبیت علیهم السلام خداوند متعال در آيه مودت «قُل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی القُرْبی»[17]دوستی خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را لازم دانسته و محبّت آنان را پاداش زحمتهای طاقتفرسای او در راه ابلاغ رسالت قرار داده است؛ این امر حاکی از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر برای آن است! امام علی –علیه السلام- در این خصوص میفرماید: «انّ الله تبارک و تعالی ... فاختارنا و اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الینا»[18]؛ «خداوند بلندمرتبه ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب کرد که همواره در شادی و غم ما شریکند و با مال و جانشان به یاری ما میشتابند؛ آنان از ما و به سوی ما خواهند آمد»! 4-5. عزاداري، بزرگداشت شعائر الهي قرآن دربارهی تعظيم شعائر الهي ميفرمايد: «و من يعظم شعائر الله فانّها من تقوي القلوب»[19]و کسی که نشانههای (دین) خدا را بزرگ دارد، (به یقین کار نیکی انجام داده است)؛ زیرا چنین کاری برخاسته از تقوای قلبهاست! مقصود از بزرگداشت شعائر الهي، بزرگداشت نشانههاي دين و اطاعت خداوند و آيين ابراهيم (عليه السلام) است كه در اسلام تبلور پيدا کرده است؛ از اين رو در هرزمان و هرمكان، هرکار كه ياد خدا و زمينهی رشد معنوي و روحي بندگان خدا را فراهم آورد، جزء شعائر الهي به شمار ميرود و عزاداري براي بندگان خاص و خالص خداوند، كه به حق، قرآن ناطق و حج مجسم بودند و براي اعتلاي كلمه توحيد جان خود را قرباني ساختند، از بارزترين نشانهها و شعائر الاهی است؛ زیرا برگزاری اين مراسم، موجب فراگيري مسائل دين، يادآوري ايثارگري شهيدان بزرگ اسلام، دشمني با دشمنان خدا و دوستي با دوستان خداست! 6.عزاداري سيرهی پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم بر اساس روايات شيعه و سني، پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با عمل و دستور خود امکان برپايي مجالس سوگواري بر شهيدان و مردگان را داده و ديگران را بر اين امر تشويق کرده است؛ ازجمله: 1-6. گريه پیامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – بر فرزندش رسول اکرم در مرگ فرزندش ابراهيم اشک ميريزد و هنگامی که برخی به آن حضرت اعتراض میکنند، ميفرمايد: «چشمها گريان است و قلب ميسوزد و آن چه خشم خدا را بر ميانگيزد، نميگوييم»![20] 2-6. گريهی پیامبر –صلي الله عليه و آله و سلم – بر حمزه در جنگ احد وقتی حمزه به شهادت رسيد، رسول خدا –صلی الله علیه و اله و سلم- گريه کرد و هنگامي که به مدينه بازگشت و مشاهده کرد زنهاي انصار بر کشتگان خود گريه ميکنند، فرمود: اما حمزه گريه کننده و عزادار ندارد! انصار به زنانشان گفتنند که بر حمزه گريه کنند و آنها در خانهی پيامبر بر حمزه گريه کردند و پيامبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضي باشد»![21] بعد از همين جریان اهل مدينه هرگاه ميخواستند بر کسي گريه کنند، ابتدا بر حمزه گريه ميکردند![22] 3-6. گريهی پیامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – بر ابو طالب و خدیجه پیامبر رحمت در مرگ خدیجه و ابو طالب فرمود: «و در این روزها بر امت من دو مصیبت وارد گشته که نمیدانم برای کدام یک بیشتر جزع و بی تابی کنم».[23] پیامبر در عزای آن دو ناله و گریه کرد. [24] 4-6. گريهی پیامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – در شهادت اصحاب پيامبر(ص) در شهادت زيد بن حارثه، جعفر ذوالجناحين و عبدالله بن رواحه گريه کرد و ديگران را به گریه بر آن مجاهدان راه خدا تشويق کرد و فرمود: «گريه کنندگان، بر فراق افرادی مثل جعفر بايد گريه کنند»![25] 7. سوگواری در نگاه اهل سنت اهل سنت همانند شیعه بر این باورند که: هنگامهی شهادت حسين بن علي علیهما السلام، آفاق آسمان تا چندين ماه رنگ سرخ به خود گرفت و اين سرخي حکايت از گريهی آسمان داشته است![26] تفتازاني از متکلمان مشهور اهل سنت ميگويد: «ظلمي که بر اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رفته است را نميتوان پنهان کرد؛ بر این ظلمی که در نهایت شناعت بود، جمادات و حیوانات شهادت میدهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوهها از جا کنده شوند و صخرهها تکه تکه گردند! پس لعنت خدا بر کسي که اين کار را انجام داد يا به آن راضي شد و يا در اين جهت کوشيد و عذاب آخرت شديدتر و ماندگارتر است».[27] چکیدهی سخن مداحی و سوگواری همسو با آموزههای دینی است و با حمد خدا در تضاد نیست؛ زيرا:
برای مطالعه بيشتر:
[1] . مقالهی قرآن در بارهی مداح چه ميگويد؟
[2].رک: فراهیدی، خلیل؛ كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، 1409 ه. ق، ج3، ص188؛ ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ه .ق، ج3، ص156؛ طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375 ه.ش، ج3، ص39. [3].رک: بقره/30؛ رعد/13؛ حجر/98؛ اسراء/44؛ طه/130؛ فرقان/58؛ سجده/15؛ زمر/75؛ غافر/70 ؛ 55؛ شوری/5؛ ق/ 39؛ طور/41؛ تغابن/ 1؛ نصر/3. [4]. مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368 ه.ش، ج2، ص279. [5].رک: مجمع البحرين، ج2، ص 411؛ لسان العرب، ج2، ص 589؛ كتاب العين، ج3، ص 188. [6]. جوادي آملي، عبدالله؛ تفسير تسنيم، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ه.ش، ج1، ص327. [7]. رک: راغب اصفهانی، حسین؛ مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412 ه.ق، ص256؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص279. [8]. اسراء/79. [9].آل عمران/188. [10]. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371 ه.ش، ج2، ص173. [11]. رک: سوره بقره؛ آل عمران؛ نساء؛ انعام؛ توبه؛ هود؛ یوسف؛ ابراهیم؛ حجر؛ نحل؛ مریم؛ انبیاء؛ نمل؛ حج؛ شعراء؛ عنکبوت؛ احزاب؛ صافات؛ ص؛ شوری؛ زخرف؛ ذاریات؛ نجم؛ حدید؛ ممتحنه؛ اعلی؛ سبأ؛ مائده؛ صف؛ اعراف؛ یونس؛ کهف؛ مومنون؛ قصص و... . [12]. رک: سوره کهف؛ لقمان و... . [13]. ری شهری، محمد؛ ميزان الحكمه، قم، نشر مكتب الاعلام الاسلامي، 1364 ه.ش، ج9، ص81. [14]. رک: بخاری، محمد؛ صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، 1401 ه. ق، ج5، ص23؛ نیسابوری، مسلم؛ صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج7، ص163. [15]. رک: سوره یوسف/ 84: «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيم». [16]. نساء/148. [17]. شوری/23. [18].مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه.ق، ج 44، ص287. [19] . حج/32. [20]. بخاري، محمد؛ صحيح البخاري، بيروت، دارالفکر، 1401ه.ق، ج2، ص105. [21].ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبري، بيروت، دار صادر، بي تا، ج1، ص120. [22]. همان، ج2، ص41. [23]. ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394. [24]. ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394. [25]. بلاذري، احمد؛ انساب الاشراف، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1394ه.ق، ج1، ص488. [26]. رک: سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنثور، جده، دارالمعرفه، 1365ه.ق، ج1، ص31. [27]. تفتازاني، سعد الدين مسعود؛ شرح مقاصد في علم الکلام، پاکستان، دار النعمانيه، چاپ اول، 1401 ه.ق، ج 2، ص307. موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا [ پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۶ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |