|
قرآن و اهل بيت رمزماندگاري تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزههای قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم میباشد
| ||
|
سوال: بر اساس آيه 97 سوره مباركه بقره چگونه برخي از افراد با جبرئيل دشمني ميكردند؟
پاسخ اجمالی:
كينه و دشمنى قوم يهود با حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به خاطر شخص و عنوان قومى و عربى آن حضرت نبود چون با او از اين جهات سابقه خصومتى نداشتند. پس دشمنى آنان با رسالت و دعوت او ميباشد كه آن هم از خود او نبود. اين رسالت و وحى بحسب اراده و مشيت حكيمانه خداوند و اذن وى، قلوبى را از پرتو وحى و الهام روشن ميكند؛ پس در حقيقت دشمنى يهود با جبرئیل بهانهای بیش نبوده و اصل دشمنی آنها با خالق هستی بود.
موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، فرشتگان خدمتگزاران الهی، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
پرسش:شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه از رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه هر آنچه در بني اسرائيل رخ داده در امت من نيز رخ خواهد داد؛ سوال اين است : آيا مائده آسماني ، گوساله پرستي و ... در امت اسلام اتفاق افتاده است؟
موضوعات مرتبط: احادیث معصومین تفسیر واقعی معارف قرآنی، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان، پرسش ها و پاسخ ها ادامه مطلب [ شنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
پیشدرآمد چکیدهی شبهه چکیدهی نقد مقدمه بررسی و نقد 1.1 . اعتراف قرآن بر مشهوربودن ذوالقرنین 2.1 . مبنای قرآن بر اساس واقعیتها نه اسطورهسازی 3.1 . تحریفهای تاریخی در داستان ذوالقرنین · در داستان افسانهای اسکندر، داستانپردازان، او را به خدایی میرساندند؛ ولی قرآن، ذوالقرنین را موحد معرفی میکند؛ 2. جنبش قرآنی، جنبشی اصیل و الاهی! 3. اختلاف در مصادیق، در تفاسیر است نه در قرآن کریم! 4. اهداف قرآن از قصهگویی! نتیجه گیری موضوعات مرتبط: ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان، شخصیت های برجسته تاریخ نشان دهنده مسیر حرکت ها ادامه مطلب [ سه شنبه پنجم تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
پندآموزی از پیشینیان یا محكومیت یهود یهودیان معروفترین جمعیت پیروان اهل كتاب در مدینه بودند و قبل از ظهور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ طبق بشارتهایی كه در كتابهای مذهبی خود دیده بوده، انتظار ظهور پیامبر اسلام را میكشیدند از نظر اقتصادی و نفوذ بر جامعه هم در برتری بودند، ولی با ظهور اسلام نه تنها، آن را نپذیرفته،بلكه در آشكار و نهان بر ضد اسلام توطئه چیدند و خداوند از طریق وحی و با یادآوری سرگذشت بنیاسرائیل و رفتار كج منشانه آنها با حضرت موسی و دیگر پیامبران، چنان یهود را زیر رگبار سرزنشهای خود گرفت و آن چنان با ذكر دقیق قسمتهای حساس تاریخ یهود،آنها را تكان داد كه هر كس كمترین روح حقجویی داشت،بیدار شده و به سوی اسلام میآمد و به علاوه، این سرگذشت درس آموزندهای برای مسلمانها بود و پیام بزرگ این آیات این بود كه یهود بیدار شده و حقانیت اسلام را بپذیرند،[1] برخلاف ادعاهای سایت افشا كه پنداشته است این آیات یعنی گناه بنیاسرائیل زمان حضرت موسی برگردن یهودیان زمان پیامبر اسلام است و در نتیجه با آیات 15 ـ13 سوره اسرء و 41 ـ 38 سوره نجم در تناقض دانسته و كتابی كه در او تناقض باشد نمیتواند هدایت جامعه را عهدهدار شود، خداوند درباره آیات مورد استناد سایت افشاء تأكید ورزیده كه گناه هر عملی به عهده انجام دهنده آن گناه است نه دیگران: «و اعمال هر انسانی را بر گردنش آویخته و كتابی برای او در روز قیامت بیرون میآوریم كه آن را در برابر خود، گشوده میبیند و گفته میشود كتابت را بخوان كه همین برای حسابرسی تو كافی است، هر كس هدایت شود برای خود هدایت یافته و هر كه گمراه شود خود زیان میبیند و هیچ كس بار گناه دیگری را به دوش نمیكشد...»[2] در این كه آیات ذكر شده به صراحت میگوید: گناه هر كس برای خودش است. با آیات سرگذشت یهودیان زمان حضرت موسی در تناقض نیست چرا كه آیات سرگذشت در بیان مطلب دیگر است. آری خداوند به بخش دیگری از تاریخ پرماجرای بنیاسرائیل اشاره كرده و خاطرات تكان دهندهای را به یهودیان یادآور میشود، این آیات از بزرگترین انحراف بنیاسرائیل در زمان حضرت موسی پرده برداشته و آن، انحراف از مسیر توحید به شرك و گوسالهپرستی است و به یهود مدینه هشدار میدهد كه پییشینیان شما یك بار با پیروی نكردن از پیامبر خدا، گرفتار چنین سرنوشت رقتانگیز شدند و شما بیدار باشید و با پیروی از پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، راه توحید خالص را به سوی خویش بگشایید تا همانند آنها منحرف نشوید و این آیات برای بیدار كردن دلهای خفته است نه اینكه گناه گوسالهپرستی را به گردن یهودیان زمان صدر اسلام بیندازد، خداوند با هشدار بر یهودیان مدینه، این انحراف را چنین ترسیم میكند: «به یاد آورید هنگامی را كه با موسی چهل شب وعده گذاردیم، سپس شما گوسالهای را بعد از او انتخاب نمودید در حالی كه ستمكار بودید. سپس شما را بعد از آن بخشیدیم شاید شكر به جا آورید. و به خاطر آورید هنگامی كه به موسی، كتاب و وسیله تشخیص را دادیم تا هدایت شوید و زمانی را كه موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! شما با انتخاب گوسالهپرستی برای خود ستم كردید، پس توبه كنید و به سوی خالق خود بازگردید و....»[3] با نگاهی به این آیات به روشنی میفهمیم كه فقط به یهودیان هشدار میدهد، راه پدران و پیشینیان خود را نرفته و از پیامبر اسلام پیروی كنند تا همانند قوم موسی مورد مذمت خدا قرار نگیرند وگرنه نمیگوید شما یهودیان امروزی بخاطر گوساله پرستی آن روز یهودیان،باید مجازات شوید و خدا عادلتر از این است كه به خاطر عمل قومی،قوم بعدی را محكوم كند، البته اگر عدّهای پیدا شوند كه از كارهای قوم موسی در گوساله پرستی به نحوی راضی باشند، اینها نیز همانند آن قوم مجازات خواهند شد همچنانچه ناقه حضرت صالح را میتوان یك نفر به هلاكت رسانید ولی چون همه قوم صالح به آن كاملاً راضی بودند، خداوند كار آن یك نفر را به همه استناد كرده و فرمود: «اما آنها ناقه را از پای درآوردند و صالح به آنها گفت سه روز در خانههایتان بهرهمند گردید (و بعد از آن عذاب الهی فرا خواهید رسید) این وعدهای است كه دروغ نخواهد بود.»[4] این به خاطر آن است كه اسلام رضایت باطنی به یك امر و پیوند تفكری با آن را به منزله شركت در آن میداند و رسول گرامی اسلام بر همین اساس است كه فرمود: كسی كه شاهد و ناظر كاری باشد اما از آن متنفر باشد همانند كسی است كه از آن غائب بوده و در آن شركت نداشته و كسی كه در برنامهای غائب بود اما قلباً به آن رضایت داشته باشد، همانند كسی است كه حاضر و شریك بوده است.[5] بنابراین اگر یهودیان زمان اسلام به كار پیشینیان راضی باشند، در عذابشان هم شریكند ولی اگر از گوسالهپرستی آنها بیزار باشند به هیچ وجه به خاطر قوم موسی، مجازات و محكوم نخواهند شد و هیچ تناقضی در این آیات با آیات دیگر وجود ندارد. خداوند متعال میفرماید: «یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان و دوستان خداییم! بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات میكند؟! بلكه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی كه آفریده است.»[6] = = = = = پي نوشت ها: [1] . مكارم شیرازی، ناصر، نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ، ش، ج 1، ص 202. [2] . اسراء / 15 ـ13 و ر. ك: نجم / 41 ـ 38. [3] . بقره / 54 ـ 51 و ر. ك:بقره / 93 ـ92، نساء / 153،اعراف / 152. [4] . هود / 65 و ر. ك: شعراء / 157،شمس / 14، اعراف / 77. [5] . ر. ك: تفسیر نمونه، ج 9، ص 158. [6] . مائده / 18. موضوعات مرتبط: پیامبران اولوا العزم، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
داستان حضرت لوط سرمشق زندگی حضرت لوط برادرزاده حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از جانب خدا مأموریت یافت تا قوم خویش را ـ كه در سرزمین «سدوم» از نواحی فلسطین زندگی میكردند ـ به سوی پاكی و تقوا دعوت كند و با مفاسد و زشتیها به مبارزه برخیزد. وی با دلسوزی و محبت دعوت خویش را شروع كرد و گفت: من از سوی خدا آمدهام، شما سابقه مرا میدانید امانتداری و راستگویی من بر شما پوشیده نیست،در رسانیدن پیام الهی نیز جانب امانت را رعایت كرده و سخنی برخلاف حق نمیگویم، همجنس گرایی گناه بزرگی است، بیایید تقوا پیشه كرده و راهنماییهای مرا به كار برید تا به سعادت برسید، ولی به حرفش كسی گوش نداد. لوط سی سال تبلیغ كرد اما به جای ایمان آوردن، گفتند: بیایید او و خانوادهاش را از این جا بیرون كنیم، لوط به خدا پناه آورد و سرانجام عذاب الهی زندگانی آنها را در هم كوبید و دگرگون ساخت.[1] اما عدّهای به جای سرلوحه قرار دادن راستی و امانتداری و دوری از گناه، مدعی شدند كه این داستان دارای اشكالاتی است و ناقضهایی در آن وجود دارد چنانچه در سایت افشا آمده است: در داستان حضرت لوط دو اشكال وارد است: اول: خداوند در سوره شعراء / 17 ـ 170 و سوره اعراف / 83 میگوید: «ما حضرت لوط و خانوادهاش را به جز همسرش نجات دادیم» یا این آیات درست نیست یا اینكه خداوند احترام همسر حضرت لوط را نگه نداشته است. دوم: قرآن كریم در سوره اعراف / 82 و سوره نمل / 56 میگوید: «قوم لوط فقط یك جواب داده و گفتند: اینها قوم پاكیزه هستند (با تمسخر) و بیائید از این جا بیرونشان كنیم» ولی در سوره عنكبوت / 29 میگوید: «جواب قوم فقط این بوده كه اگر راست میگویی برای ما عذاب بیاور.» چرا قوم دو جواب دادهاند ولی قرآن میگوید فقط یك جواب دادند؟ پاسخ اول: این دو آیه با هم تناقضی ندارند و به یقین وحی الهی است كه بر پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده است، اما احترام همسر پیامبر چرا نگه داشته نشد و وی با اینكه به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده بود وارد بهشت نشده و نجات نیافته است، باید گفت: خداوند متعال حكیم و عادل است و حكمت الهی در این است كه اصل و نسب هیچ امتیازی نداشته باشد، بلكه هر كسی در مقابل عملی كه انجام میدهد، پاداش یا جزا میبیند و آنچه باعث نجات انسانهاست، تقوی الهی پیشه كردن است چنان چه خداوند این اصل را گوشزد نموده: «ای مردم: ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر با بشناسید، گرامیترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است.»[2] بنابراین نگهداری خویشتن در مسیر الهی است كه انسانها را از عذاب الهی نجات میدهد وگرنه قرابت و خویشاوندی با اولیای الهی، بدون عمل هیچ مزیتی ندارد.[3]و اندیشه مزایا دادن به خویشاوندان بزرگان, با حكمت و منطق خداوند سازگاری ندارد، همچنان كه اگر کسی صاحب عمل صالح باشد باز نخواهند گفت تو از كسان فلان متكبر مغرور بودی و نباید وارد بهشت شوی و این است كه همسر فرعون، مَثَل برای همه مؤمنان عالم میشود ولی زنان حضرت لوط و نوح، مثل برای كفار و درس عبرتی و هشداری برای افراد ظاهربین، آری هر كس در مسیر الهی حركت كرد، نجات یافت و هر كس مغرور شد، گرفتار عذاب الهی گشت و این است حكمت والای خداوندی: «خداوند برای كسانی كه كافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بود، ولی به آن دو خیانت كردند و ارتباط با این دو پیامبر سودی به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه كسانی كه وارد میشوند. و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»[4] پاسخ دوم: هر چند جواب قوم لوط به آن حضرت دوتاست كه با یكدیگر متفاوت است، اما این دلیل بر تناقض نیست. اما در مقدمه ذكر شد كه حضرت لوط سی سال بر آنها تبلیغ كرد و قومش فقط میگفتند: اگر راست میگویی و تو پیامبر خدایی و خیال میكنی كارهای ما عذاب آور است پس برای ما عذاب بیاور، كه خداوند این اتفاقها را چنین ترسیم میكند: «و لوط را فرستادیم هنگامی كه به قوم خود گفت: شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید كه هیچ یك از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است. آیا شما به سراغ مردان میروید و راه تداوم نسل را قطع میكنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید؟! اما پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند: اگر راست میگویی عذاب الهی را برای ما بیاور.»[5] اما حضرت لوط دست از دعوت و ترساندن قوم خود از عذاب الهی برنداشت و آنها وقتی دیدند كه حضرت لوط دستبردار نیست به این فكر افتادند كه او را از دیار خود خارج سازند لذا هر وقت حضرت لوط حرفی میزد، فقط میگفتند: باید او را از دیارتان خارج كنید كه اینها مردمی هستند كه پاك دامنی را میطلبند و با ما هم صدا نیستند.[6] بنابراین این آیات هم با یكدیگر در تضاد نیستند، بلكه ناظر به دو مرحله و برهه از دعوت حضرت لوط میباشند. = = = = = پي نوشت ها: [1] . صحفی، محمد؛ قصههای قرآنی، قم، اهل بیت، ششم، 1383 هـ. ش، ص 92. [2] . حجرات / 13. [3] . طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، قم، اسلامی، 1363 هـ. ش، ج 18، ص 480. [4] . تحریم / 11 ـ 10. [5] . عنكبوت / 29 ـ 28. [6] . اعراف / 82 و نمل / 56. موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
سرگذشت قوم عاد پر از عبرت نه تناقض مردم عاد در سرزمینی به نام احقاف (شبه جزیره عرب یا یمن) زندگی میكردند با قامتهای بلند و زیبا و اندامی قوی، شهرهایی آباد،زمینهای خرم و سرسبز و باغهای پرطراوت داشتند. خدای مهربان حضرت هود را برای سعادت بیشتر این مردم فرستاد تا در كنار منظرههای زیبا و طبیعی دنیا به نعمتها و زیبائیهای آخرت نیز برسند، ولی این مردم ناسپاسی كرده و دستورات پیامبر را زیر پا نهادند و خداوند برای عبرت دیگران و مجازات اینها با عذاب دردناكی زندگی آنها را در هم پیچید چنان چه میفرماید: «اما عاد به وسیله تندبادی سركش، پر سر و صدا، سرد و مسموم به هلاكت رسیدند.»[1] این در حالی است كه افرادی پیدا شده و به جای عبرت گرفتن از این داستانهای الهی، پنداشتهاند كه در این داستان تناقض و ضد و نقیضهایی وجود دارد و گویا تصورشان بر این است كه قرآنی كه مطالب آن ضد هم باشد دیگر اعتباری نخواهد داشت لذا در سایت افشا در این مورد نوشتهاند: خداوند در قرآن كریم گاهی میگوید: «قوم عاد در روزی به هلاكت رسیدند». بار دیگر گوید: «هلاكت آنها چند روز طول كشید». و باز میگوید: «عذاب هفت شب و هشت روز بر قوم عاد وارد شد تا به هلاكت رسیدند».[2] و اینها همه ضد و نقیض یكدیگرند. با نگاهی ژرف به آیات قرآنی به روشنی دیده میشود كه این آیات نه تنها با هم ناسازگاری ندارند،بلكه هر كدام در بیان قسمتی از این عذاب الهی هستند و لذا در سوره قمر آیه 19 میگوید: «روزی كه عذاب الهی شروع شد، یك روز سخت و شومی بود.» و مراد از یوم قطعهای از زمان است، چنان چه در عرف عادی نیز گویند: «روزی كه فلان كار را انجام دادیم، سختیها كشیدیم» و به یقین منظور این نیست كه آن كار فقط یك روز طول كشید.[3] و آیه 16 سوره فصلت نیز در بیان روزها و مدت آن نیست، بلكه میخواهد بگوید كه عذاب بر قوم عاد روزها به طول انجامید، یعنی روزی كه شروع شد، شوم بود و روزهایی هم كه ادامه داشت باز سخت و دردناك بود.[4] و بالاخره در آیه 7 سوره حاقه این مدت عذاب را روشن ساخته و میفرماید: « این باد سخت و تند كه شروعش شوم و دردناك بود و روزها ادامه داشت به مدت هفت شب و هشت روز پی در پی بوده است».[5] بنابراین بین این سه آیه هیچ گونه تضادی وجود ندارد، چرا كه هر كدام در بیان مطلبی بودهاند و آیات 19 قمر و 16 فصلت فقط سخت بودن و مستمر و پی در پی نازل شدن عذاب را گوشزد میكرد و آیه 7 سوره حاقه مدت این روزها را روشن ساخت. = = = = = پي نوشت ها: [1] . حاقه / 6. [2] . ر. ك: قمر / 19. فصلت / 16، حاقه / 7. [3] . رو ك: طبرسی،فضل؛ مجمع البیان، ترجمه: میرباقری و....، تهران، فراهانی، اول ج 24،ص 29 و مكارم شیرازی،ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلامیه، ج 23، ص 37 و طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی قم، اسلامی، 1363 هـ . ش، ج 19، ص 107. [4] . همان. [5] . حاقه / 7. موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
كشتی نجات و لجاجت برای غرق شدن قرآن كریم كتابی است كه سرگذشت پیشینیان را همان گونه كه بوده، شرح میدهد[1] و از راه بیان ماجرای زندگی آنان به بیداری و هشیاری مردم و عبرت گرفتن از سرنوشت آنان كمك میكند، چنانچه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «بر شما باد به آشنایی و خواندن قرآن، وقتی به آیهای میرسید كه گذشتهگان در اثر انجام كاری به نجات و سعادت رسیدهاند به آن عمل كنید و وقتی به آیهای رسیدید كه افرادی به واسطه انجام كاری به هلاكت رسیدهاند از آن كار دور باشید.»[2] اما با كمال تأسف عدّهای هم هستند كه نه تنها از این سرگذشتها درس و عبرت نمیگیرند، بلكه بدون در نظر گرفتن شرائط و آداب درك و فهم قرآن، سراغ آیاتی میروند كه به پندار خویش آن آیات با هم تناقض دارند و آن وقت بر علیه قرآن موضعگیری میكنند و بر این اساس است كه در سایت افشا در مورد داستان حضرت نوح اشكالتراشی شده و مینویسد: قرآن در سوره هود در آیات 38 ـ 37 میگوید: «ما به نوح گفتیم: دیگر به تو ایمان نمیآورند و با ساختن كشتی به فكر نجات مؤمنان از عذاب ما باش. او مشغول ساختن كشتی بود و هر گروهی از اشراف و قوم نوح بر او میگذشتند او را مسخره میكردند.» در حالی كه در سوره قمر / 9 در تناقضی آشكار میگوید: «آنها نوح را تكذیب كرده و گفتند: او دیوانه است و مانع رسالتش شده و او را راندند.» چگونه ممكن است كه نوح رانده شده را باز میبینند و مسخرهاش میكنند؟ او كه دیگر در بین قوم خود نبود؟! آنچه باعث این توهم شده است كلمه «ازدجر» است كه به رانده شد، ترجمه كردند و نتیجه گرفتند كه نوح از بین قومش رفته ولی باید دید معنای واقعی این كلمه چیست؟ این كلمه در اصل «ازتجر» بود كه «تا» مبدل به «دال» شده است و از ریشهاش «زجر» میباشد، «زجر» در لغت دو معنی دارد: اول: صدای بلند و فریاد زدن. دوم: منع و نهی و جلوگیری كردن.[3] در تفسیر این آیه نیز سه قول وجود دارد كه در هیچ كدام همانند معانی لغوی،تبعید شدن نیامده است: 1. ازدجر یعنی حضرت نوح آزار داده شد چرا كه حضرت نوح را خیلی آزار میدادند تا دست از تبلیغ خود بردارد[4] و در روایت نیز آمده كه «ازدجر» یعنی او را دشنام دادند وبرخی نیز گفتهاند كه نوح را تهدید به مرگ كردند.[5] شیخ طوسی نیز گفته است «ازدجر» یعنی او را دشنام داده و گاهی تهدید به مرگ میكردند.[6] و در سوره شعراء / 116 آمده كه به نوح گفتند: «اگر دست از تبلیغ خدایت بر نداری سنگسارت میكنیم» علاوه بر این تفاسیر در تفسیرهای مجمع البیان طبرسی،روض الجنان، شریف لاهیجی، هدایت، من هدی القرآن و... هم در ذیل تفسیر این آیه، كلمه «ازدجر» را به آزار دادن با دشنام، كتك و تهدید به كشتن معنی كردهاند. 2. یعنی حضرت نوح را با صدای بلند و فریادها طرد و رد میكردند و نه تنها با فریاد و هیاهو، بلكه با هر عملی مانع میشدند تا نوح دست از تبلیغ یكتاپرستی بردارد.[7] 3. علامه طباطبایی و برخی از دیگر مفسران احتمال سومی نیز دادهاند كه «ازدجر» توضیح كلمه «مجنون»است یعنی میگفتند: نوح را جن آزار رسانده و عقل او را ربوده است و در نتیجه هرسخنی كه میگوید، جن در آن مؤثر است و آثار جن زدگی از سخنانش مشهود است، چه برسد به این كه نوح بخواهد وحی الهی را به مردم برساند.[8] با توجه به معنی لغوی «ازدجر» و نیز تفسیرها و روایات اسلامی، از این آیات تبعید شدن حضرت نوح استفاده نمیشود و گویا نویسنده و مدعی تناقض پنداشته است كه رانده شدن یعنی تبعید كردن، ولی در عرف نیز از رانده شدن این مفهوم فهمیده نمیشود و اگر گفته شود فلانی را از سیاست راندند یا از جامعه راندند به این معنی نیست كه او را از كشور اخراج كردند،بلكه مراد این است كه دیگر فلانی نفوذ سیاسی و اجتماعی ندارد. بنابراین هیچ تناقضی در داستان حضرت نوح وجود ندارد، حتی اگر «ازدجر» در لغت و تفسیر هم معنی نمیشد باز باید به تبعید كردن استعمال نشود چرا كه خود آیه 38 سوره هود میگوید: «قوم نوح وقتی از كنار كشتی نوح میگذشتند، او را مسخره میكردند» و هیچ وقت نباید صراحت آیات قرآنی را با پندارهای ذهنی در تناقض دید و همه این سرگذشتها برای عبرتگیری است كه خداوند میفرماید: «این از اخبار غیبی است كه قبل از این تو و قومت بیخبر بودید و با وحی آگاهی یافتید، پس (ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ) شكیبایی پیشه كن كه عاقبت كار با اهل تقوا است.»[9] = = = = = پي نوشت ها: [1] . طه / 99. [2] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت،مؤسسه الوفاء، 1404 هـ. ق، ج 89، ص 94، باب 8، وحی 43. [3] . مجمع البحرین، ج 3،ص 315 و العین، ج 6، ص 61 و لسان العرب، ج 4، ص 318. [4] . طیب،عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378 هـ ش، ج 12، ص 351. [5] . بحرانی،هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه البعثه، 1415، هـ. ق، ج 5،ص 219 و كاشانی، فتح الله؛ منهج الصادقین،تهران، كتابفروشی محمد حسن علمی، 1336 هـ. ش، ج 9، ص 97. [6] . طوسی، محمد ، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، احیاءالتراث العربی،بی تا، ج 9، ص 446. [7] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ. ش، ج 23،ص 30. [8] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه:محمد باقر موسوی، قم، اسلامی، 1374 هـ. ش، ج 19، ص 110 و ر. ك: صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان، قم، فرهنگ اسلامی، 1365 هـ. ش، ج 27، ص 483 و قرشی،علی اكبر؛ احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377 هـ. ش، ج 10، ص 443. [9] . هود / 49. موضوعات مرتبط: پیامبران اولوا العزم، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
كرنش ساحران بر خدای موسی و هارون حضرت موسی عليه السلام از پیامبران بزرگ بعد از تحمل سختیهای فراوان و به دستور خداوند، برای هدایت فرعون و قومش به سوی قصر او حركت كرد تا حقیقتی را كه مأمور به ابلاغ آن بود به همه برساند، فرعون برای مبارزه و ترسانیدن موسی، دست به تهدید زد و گفت: اگر از این ادعایت دست بر نداری و خدایی غیر از من بپذیری، ترا به زندان میاندازم! موسی گفت: اگر چه دلیل روشنی هم بیاورم؟ گفت: دلیلت چیست؟ موسی عصای خود را به زمین انداخت به صورت اژدهایی درآمد! فرعون گفت: معجزه دیگری هم داری؟ موسی دست در گریبان برد و بیرون آورد، كف دستش نور خیره كننده و درخشندهای داشت. ولی حب ریاست آن چنان بر دل و جان فرعون حكم فرما بود كه موسی را ساحر و شعبده باز خواند و با تصمیم اطرافیانش قرار شد حضرت موسی با ساحران به مبارزه برخیزد، روز موعود فرا رسید و ساحران در میان انبوه جمعیت ترفندهای خویش را به كار بردند و موسی نیز عصایش را انداخت و همه ترفندهای ساحران را از بین برد، جادوگران كه چنین دیدند، دانستند موسی پیامبر خدا و عصایش معجزه الهی است در برابرش كرنش كرده به سجده افتادند و گفتند: «به خدای موسی و هارون ایمان آوردهایم».[1] ایمان آوردن و تسلیم جادوگران در مقابل موسی چیزی نیست كه قابل انكار باشد، ولی با این حال در سایت افشا این داستان را ساختگی دانسته و به وهم خویش به آیهای از قرآن استناد كردهاند كه به هیچ وجه درست نیست كه گفته شود جادوگران ایمان آوردند چرا كه همین قرآن میگوید: «هیچ كس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان قوم او، آنان هم از فرعون و اطرافیانشان میترسیدند كه مبادا آنها را شكنجه كنند، زیرا فرعون از اسراف كنندهها و مغروران روی زمین بود.»[2] با نگاهی به زندگانی حضرت موسی متوجه این مطلب باید شد كه ایمان به او در چند مرحله انجام گرفت: · در وهله اول قوم و تبارش كه افرادی ضعیف و اندك بودند؛ · وهله دوم پس از شكست جادوگران و تزلزل مردم نسبت به فرعون بود؛ · و در مرحله سوم بود كه بنی اسرائیل همه به او ایمان آوردند و قوم و لشكریان فرعون در دریا به عذاب الهی دچار شدند. و آیه 83 سوره یونس به مرحله اول اشاره میكند، در این آیات، خداوند متعال وضع مؤمنین نخستین را یادآور میشود كه چون فرعون در اوج قدرت بود و از طرف اشراف بنی اسرائیل نیز نمیخواستند دنیایشان به خطر افتد، لذا به هیچ كس اجازه ایمان آوردن به موسی را نمیدادند و از این روست مؤمنان هماره ترس داشتند كه مبادا در اثر فشارهای زیاد و تهدیدها، ناچار به ترك آئین و مذهب موسی شده و به استثمار فرعون و اشراف درآیند.[3] در تفسیر الفرقان نیز آمده: گروهی در مرحله اول به حضرت موسی ایمان آورده بودند، ولی ترس از فرعون آنها را آزار میداد، ولی جادوگران چون معجزات موسی را دیدند و یقین كردند كه تا بحال در گمراهی به سر میبردند، گفتند:ما به خدای موسی و هارون ایمان میآوریم و وقتی هم مورد تهدید فرعون قرار گرفتند، ایستادگی نشان داده و به فرعون توجهی نكردند.[4] بنابراین هیچ تناقضی در این آیات وجود ندارد به شرطی كه در مطالعه قرآن به روایات اسلامی، ادبیات عرب، شأن نزولها و مراحل زندگانی انبیای الهی توجه شود تا از انحراف در امان مانده و قرآن را آن چنانچه هست، درك كرده و به پیامهایش عملی گردد. و باید از مراحل زندگی انبیاء درس عبرت گرفت كه چگونه ایمان راسخ یك عده كه در ناز و نعمت بودند، توانست آنها را در مقابل مستكبری همانند فرعون، قدرتمند سازد و به فرعون بگویند كه ما به سوی خدای خویش خواهیم رفت اگر خواستی ما را مجازات كن و ما هراسی به دل راه نخواهیم داد. = = = = = پي نوشت ها: [1] . ر. ك: اعراف / 12 / 103، طه / 76 ـ 56، شعراء / 51 ـ 22. [2] . یونس / 83. [3] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 8، ص 365. [4] . صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، قم، فرهنگ اسلامی، 1365 هـ ش، ج 14، ص 142 و ر. ك: اعراف / 126 ـ 103، طه / 76 ـ 75،شعراء / 51 ـ22. موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||