قرآن و اهل بيت رمزماندگاري
تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزه‌های قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم می‌باشد

سؤال: در دوره فترت رسل مردم هيچ ديني كه حجت را تمام كند براي‌شان نبوده پس كسانيكه در آن دوره متولد شده و مرده‌اند آن دنيا مي‌توانند به خدا بگويندتو براي ما پيامبر نفرستادي و ما هدايت نشديم و اين با فلسفه ارسال رسل و هدايت انسان و بقيه معارف ديني همخواني ندارد.

پاسخ

طبق روایات معصومین علیهم‌السلام زمین هیچ‌گاه از حجت خدا که خلق را به‌سوی حضرت حق راهنمایی کند خالی نبوده و نخواهد بود. چنانکه امام باقر علیه‌السلام فرمود:

«به خدا سوگند از زمانی که خدا آدم را قبض روح نمود زمین را بدون امامی که به‌وسیله او به‌سوی خدا رهبری شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمین بدون امامی که حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد.»[1]

مقصود از حجت در این‌گونه روایات، انسان کامل و خلیفه‌الله و ولی‌الله هست که اعم از امام و نبی و رسول است و معنای آن این است که زمین هیچ‌گاه خالی از وجود کسی که دارای مقام رسالت یا نبوت و یا امامت است و یا غیر این‌ها که اوصیاء الله هستند، نمی‌ماند.

بنابراین ممکن است گاهی و زمانی حجت‌الله هم نبی باشد و هم رسول و امام و هر سه مقام در یک شخص جمع شود همان‌گونه که پیامبر اکرم ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ بعد از بعثت دارای هر سه مقام بوده است و ممکن است حجت‌الله و کسی که وجودش مایه بقای زمین و آسمان است نبی باشد ولی دارای مقام رسالت و مأمور به ابلاغ نباشد چنانکه خیلی از انبیاء سلف چنین بوده‌اند یعنی نبی بود، ولی مأمور به ابلاغ نبوده و دارای مقام رسالت و امامت نبوده‌اند. ممکن است حجت‌الله و خلیفه‌الله دارای مقام امامت و ولایت باشد اما نبی و رسول نباشد مثل ائمه طاهرین ـ علیهم‌السلام ـ که امام و خلیفه‌الله و حجت‌الله بوده‌اند و هستند اما نبی و رسول نیستند.

پس آنچه برای ثبات و بقاء حیات و استحکام نظام در زمین برای موجودات ساکن در آن ضرورت دارد، وجود یک انسان کامل و خلیفه الهی است که واسطه فیض بین خدا و مخلوقات است که ممکن است دارای هر سه مقام نبوت، رسالت و امامت باشد همان‌گونه که ممکن است فقط نبی باشد و مأمور به ابلاغ و رسالت نباشد چنانچه امکان دارد تنها امام و وصی باشد نه نبی و رسول.

ازآنجاکه در فاصله میان موسی ـ علیه‌السلام ـ و مسیح ـ علیه‌السلام ـ پیامبران و رسولانی وجود داشتند، امّا در میان حضرت مسیح و پیغمبر اسلام ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ به این شکل نبود، قرآن این دوران را، دوران «فترت رسل» نامیده است.

طبق آنچه در قرآن به آن اشاره ‌شده[2] و مفسران اسلامی گفته‌اند. حداقل در میان فاصله زمانی حضرت مسیح ـ علیه‌السلام ـ و حضرت محمد ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ، که حدود 550 سال به طول انجامید، سه نفر از رسولان آمده‌اند و بعضی عدد آن‌ها را چهار نفر می‌دانند. امّا در هر حال میان وفات آن رسولان تا بعثت پیامبر اسلام ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ فاصله زیادی وجود داشت که به همین دلیل در قرآن از آن به‌عنوان دوران فترت یادکرده است.[3]

در این دوران اوصیای حضرت عیسی علیه‌السلام - ازجمله دوازده حواری ایشان - که طبق ادله دارای مقام عصمت نیز بوده‌اند. حجت خداوند بر روی زمین محسوب می‌شدند. آن‌ها که از یاران حضرت مسیح و از دانشمندان مسیحی بودند مردم را به‌طرف حضرت حق دعوت نموده و از اطاعت شیطان و هواهای نفسانی بازمی‌داشتند. برخی از حواریون که حضرت مسیح علیه‌السلام در زمان حضور خود به‌عنوان رسول به شهرها اعزام می‌کردند صاحب معجزه نیز بودند.[4]

ایشان زمینه را برای بعثت حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله آماده و به مردم گوشزد می‌کردند که پیامبری از قوم عرب ظهور خواهد کرد که همه باید از او اطاعت کنند.

در اینجا به برخی از نمونه‌های تاریخی دراین‌باره اشاره می‌کنیم:

  1. "بحیراء" یکی از دانشمندان مسیحی، وقتی حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله را در کودکی دید، از نشانه‌هایی که در کتب آسمانی خوانده بود او را شناخت، به ابوطالب عموی محمد صلی‌الله علیه وآله گفت: او پیامبر خواهد شد در حفظ او بکوش و او را زودتر به وطن بازگردان.[5]
  2. "نسطور" دانشمند دیگر مسیحی، هنگامی‌که حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله را در سن جوانی دید با بیانی روشن "پیامبر شدن" او را نوید داد و گفت: او همان پیغمبر آخرالزمان است.[6]
  3. "زید بن عمرو"، اهل حجاز در جستجوی آیین پاک ابراهیم برآمد. در این راه از مکه تا شام و موصل تاخت اما هر چه بیشتر جست، کمتر یافت. سرانجام یکی از دانشمندان مسیحی او را گفت، از آن آیین پاک اکنون اثری بازنمانده است اما همین روزها در سرزمین تو پیامبری می‌شکفد که آن آیین پاک را در برنامه و گفتار او می‌توانی به دست آوری "زید" به‌سوی مکه بازگشت اما درراه کشته شد. پیامبر از او به نیکی یاد می‌فرمود و می‌گفت: "(زید) کسی بود که در راه رسیدن به دین خدا از دنیا رفت."[7]

از همه این‌ها بالاتر شرح‌حال حضرت سلمان از اصحاب رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله گواه بر این مطالب است. حضرت سلمان قبل از اسلام در دین مسیحیت و تحت تربیت حواریون مسیحی بود. تا اینکه از آخرین حواری - که در عموریه شام می‌زیست - به هنگام مرگ وی خواست تا او را به دیگری رهنمون گردد. آن دانشمند گفت: من کسی را سراغ ندارم اما در آینده‌ای بسیار نزدیک پیامبری در سرزمین عرب برانگیخته خواهد شد اگر می‌توانی به آنجا بروی، برو! و برخی از نشانه‌ها و خصوصیات پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله را برای ایشان ذکر کرد.

بر اساس همین فعالیت حواریون بود که عده‌ای از مردم، در همان آغاز طلوع و ظهور اسلام بی‌هیچ عامل اجبار کننده‌ای مسلمان شدند.

دوران فترت، فترت رسولان بوده و این دلیل بر عدم وجود حجت نیست؛ با توجه به روایات اهل‌بیت هیچ زمانی از وجود حجت الهی خالی نیست.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1 ـ دایرة‌المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج 12، ص212.

2 ـ دانش‌نامه قرآن و قرآن‌پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، ج 2، ص 1545.

3 ـ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج 7، ص721.

4 ـ فروغ ابدیت، آیت‌الله جعفر سبحانی

5 ـ عصر فترت در ایران سده‌های میانه، منوچهر پزشک.


[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، (انتشارات علیمه اسلامیه).

[2]. در آیه 14 سوره یس می‌فرمایند: «إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیهِمُ اثْنَینِ فَکذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیکم مُّرْسَلُونَ؛ هنگامی‌که دو نفر از رسولان را به‌سوی آن‌ها فرستادیم، امّا آن‌ها رسولان ما را تکذیب کردند، لذا برای تقویت آن دو. شخص سومی فرستادیم....». در این‌که این رسولان چه کسانی بودند، اختلاف‌نظر وجود دارد. بعضی گفته‌اند: نام آن دو نفر شمعون و یوحنا بود و سوّمی «بولس» نام داشت. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، 1374 ش، ج 18، ص 341.

[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، 1374 ش، ج 4، ص 332. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، تهران، موسسه فرهنگی آرایه، چاپ سوم، 1379 ش، ج7، ص721.

[4]. ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج17، ص126 و ذیل آیه 32-13 سوره یس.

[5]. سیرة ابن هشام، ج 1، ص 180-183.

[6]. طبقات ابن سعد، ج 1، قسمت اول، ص 83.

[7]. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج 15، ص 204.


موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پرسش ها و پاسخ ها
[ پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

آیا در خصوص بعثت انبیاء ضرورت و فرضی بر خداوند است؟

فرستادن پیامبران یکی از موارد قاعده لطف است که علمای علم کلام آن را بر خداوند واجب می‌دانند.

قاعده لطف

در علم کلام، قاعده‌ای مطرح است تحت عنوان قاعده لطف، طبق این قاعده، لطف چیزی است که مکلف با بودن آن به انجام طاعت نزدیک‌تر و از انجام معصیت دورتر می‌گردد.

طبق نظر علمای بزرگ شیعه، لطف از سوی خداوند واجب است زیرا بواسطه آن غرض شارع حاصل می‌گردد. خواجه طوسی و علامه حلّی می‌فرمایند: لطفی که فعل خدای متعال است، انجام چنین لطفی بر خداوند واجب است (که یکی از موارد این لطف ارسال پیامبران و انزال کتب وتعیین امام است).[۱]

ارسال نبی و قاعده لطف

چرا نبوت و ارسال پیامبران از جانب خداوند لطف است؟ مرحوم مظفر می‌فرماید:

انسان مخلوق عجیبی است نفس او ترکیبی است از بواعث خیر و فساد، نفس حیوانی دائم او را به سمت بدیها و زشتی‌ها سوق می‌دهد و از طرف دیگر خداوند، عقل هادی مرشد را در انسان قرار داده است که او را به سمت صلاح و خیرات می‌خواند. بین نفس و عقل دائماً کشمکش و نزاع وجود دارد اگر عقل بر هوا پیروز شود انسان را به اعلی علیین می‌برد و اگر نفس بر عقل غالب شود او را تا مرتبه بهائم پائین آورده و او را از اخسرین می‌سازد در این میان نفس بیشتر بر عقل غالب می‌شود از این رو می‌بینیم اکثر مردم در ضلالت فرورفته و از هدایت بدورند. هم چنین انسان به دلیل قصور عقلش قادر نیست هر آنچه به نفع یا ضرر اوست بشناسد بنابراین انسان بسیار محتاج است به اینکه کسی راه را به او بشناساند و طریق را آشکار کند… پس واجب است که خداوند تعالی به دلیل رحمت و لطف به مردم برخی را مبعوث کند تا آنها را از آنچه به ضرر آنهاست ترسانده و به آنچه به نفع آنهاست بشارت دهد اما این وجوب به این معنا نیست که کسی بر خدا امر کند و او اطاعت کند بلکه معنی وجوب همان معنی است که در عبارت واجب الوجود می‌گویند یعنی لزوم و استحاله انفکاک.[۲]

هم چنین علمای ما ثابت کرده‌اند تعیین و نصب امام بر خدا واجب است پس وقتی تعیین امام بر او واجب است بالاتر از او یعنی تعیین پیامبر نیز واجب است از جمله شهید ثانی می‌فرماید: وجود امام لطفی است از جانب خدا و فعل اوست و این لطف واجب است بر خدایتعالی[۳]

دلیل دیگری که می‌توان در وجوب بعثت انبیاء ذکر کرد آیات قرآنی است که شاهد بر این معناست از آن جمله حق تعالی در آیه ۱۶۵ سوره نساء ارسال انبیاء را اتمام حجت بیان کرده می‌فرماید: پیامبرانی که مبشر و منذر بودند فرستادیم تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و نیز فرمود: ﴿و ما کنّا معذبین حتی نبعث رسولا[۴] ما قومی را عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه رسولی می‌فرستیم.

از مطالب گفته شده نتیجه می‌گیریم که خداوند انسان را موجودی مختار آفریده و از طرف دیگر هدف از خلقت او را رسیدن به کمال و قرب الهی بیان کرده است بنابراین کمال و سعادت واقعی انسان در گرو اختیار و انتخاب شایسته و صحیح است.

از طرف دیگر اختیار و انتخاب صحیح، بدون معرفت و شناخت کافی، ممکن نیست. اگر انسان بداند دو یا چند راه وجود دارد و هر کدام به کجا می‌انجامد و نتایج و پیامدهای عبور از آنها را نیز بداند و آنگاه یکی از راه‌ها را بپیماید می‌توان گفت که آن راه را انتخاب کرده است اما اگر بدون آگاهی اقدام به چنین کاری کند این اقدام حقیقتاً گزینش و انتخاب نیست، و آثار مثبت انتخاب بر آن مترتب نمی‌شود. همچنین آگاهی‌های برخاسته از عقل و حس در پاسخ به نیازهای انسانی و رسیدن او به سعادت واقعی کافی نیست. از این برهان یعنی آنکه انسان دارای اختیار است و هدف نهایی او رسیدن به قرب الهی و کمال مطلق بود و از طرفی معرفت کافی در انتخاب خود ندارد برای رسیدن به کمال یک مسئله روشن می‌شود: آنکه لازم است خداوند بر اساس صفات هدایت‌گری و حکمت، هادی و راهنمای دیگری افزون بر عقل و در عین حال همسو با آن، برای انسان قرار دهد، تا او را به راه صحیح و طریق درست رهنمون شوند و این مسئله را اتمام حجتی برای مردم قرار داده است تا هر کس راهی غیر از راه انبیاء را در پیش گرفت و به آثاری سوئی رسید کسی غیر از خود را سرزنش نکند.

مطالعه بیشتر

۱ـ اندیشه اسلامی ۲، علی غفار زاده حسین عزیزی، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۶ش، ص۲۳ به بعد.

۲ـ ترجمه و شرح کشف المراد آیت الله ابوالحسن شعرانی، انتشارات اسلامیه، ۱۳۷۹ش، ص۴۸۱.

منابع

  1. ↑ شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، دارالعلم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۶۴.
  2. ↑ شیخ مظفر، محمد رضا، عقائد الامامیه، انتشارات انصاریان، ص۵۱.
  3. ↑ شهید ثانی، حقائق الایمان، انتشارات مرعشی نجفی (ره)، قم، ۱۴۰۹ق، ص۱۵۴.
  4. ↑ اسراء / ۵.

موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

دیدگاه معتزله و اشاعره در لزوم بعثت چیست؟

معتزله، متکلمان عقل‌گرای مسلمان، معتقد بودند حسن و خوبی ارسال پیامبران و بعثت با عقل فهمیده می‌شود. آن‌ها معتقد بودند که ضرورت و وجوب بعثت انبیاء را تنها بر اساس قاعده لطف می‌توان توضیح داد. در مقابل اشاعره می‌گویند تنها می‌توان خوبی ارسال رسل را فهمید اما نمی‌توان ضرورت و وجوب آن را از عقل دریافت کرد.

اختلاف در حسن و قبح

نقطه اختلاف معتزله و اشاعره در بسیاری از مسائل اسلامی و نکته اساسی که ریشه اختلاف این دو گروه کلامی است مسئله حسن و قبح عقلی است. معتزله و شیعه معتقدند که حسن و قبح عقلی است؛ یعنی عقل قادر است تشخیص بدهد که چه کاری خوب است و حسن، و چه کاری بد است و قبیح؛ و این که هر کاری و هر صفتی که عقل ما آن را خوب و حَسَن تشخیص داد می‌توانیم آن کار و آن صفت را به خداوند نسبت بدهیم یا وجوب آن کار را بر خداوند لازم بدانیم. اما اشاعره می‌گویند که حسن و قبح عقلی وجود ندارد یعنی عقل نمی‌تواند حسن و قبح حقیقی اشیاء را تشخیص بدهد. هر کاری را خدا انجام دهد و به آن امر کند حسن است و اگر انجام نداد و از آن نهی نمود قبیح و بد بوده که انجام نداده و نهی نموده است.

اختلاف در ضرورت بعثت انبیا

در بحث ارسال پیامبران و بعثت مسئله حسن و قبح عقلی دخیل است. معتزله معتقدند که ارسال و بعثت پیامبران از جمله افعالی است که عقل آدمی آن را حسن می‌شمارد، و هر کاری حسن باشد، عقل می‌تواند لزوم و وجوب آن کار را به خداوند نسبت بدهد. پس بر خداوند بعثت انبیاء واجب است.

اما اشاعره می‌گویند: عقل نمی‌تواند ضرورت و وجوب ارسال پیامبران را تشخیص بدهد و نباید عقل ما در این مسئله نظر دهد زیرا چنین کاری مستلزم آن است که خداوند در آن فعل مجبور باشد در حالی که خداوند فعال ما یشاء است؛ لذا می‌گویند: خرد آدمی مجاز نیست صدور چنین فعلی را (بعثت انبیاء) از جانب خداوند ضروری بداند و بر ضرورت و لزوم آن استدلال کند. متکلمان اشعری در این بحث فقط به حسن ارسال پیامبران و بعثت اکتفا می‌کنند و اعتقاد دارند برانگیخته شدن پیامبران منافع و برکات غیرقابل انکاری برای مردم دارد.[۱]

قاعده لطف

متکلمان معتزله و امامیه و ماتریدیه که به حسن و قبح عقلی اعتقاد داشتند ضرورت نبوت و بعثت انبیاء را با عقل اثبات می‌کنند و بر اساس «قاعده لطف» آن را تبیین می‌کنند و از این طریق اثبات می‌کنند که بر خداوند واجب است جهت هدایت انسان‌ها انبیاء عظام را بفرستد.

مفاد قاعده لطف این است که: هر فعلی که انجام آن توسط خداوند در فراهم ساختن زمینه‌های هدایت و خیر و صلاح بشر مؤثر باشد و با اصل اختیاری و آزادی بشر و فلسفه تکلیف منافات ندارد، به مقتضای حکمت الهی، تحقق آن واجب و لازم است و خداوند هرگز آن را ترک نخواهد کرد. از سوی دیگر شریعت و نبوت از روشن‌ترین و برجسته‌ترین مصادیق لطف الهی به شمار می‌رود چرا که از یک سو عقل را در آنچه به صورت مستقل درک می‌کند، تأیید می‌کند و انسان را به پایبندی به قوانین عقلی برمی‌انگیزاند و از سوی دیگر افق‌ها و کرانه‌هایی از هدایت را که از درک خرد پنهان است بر او آشکار می‌سازد و با بیم و امیدها و وعده و وعیدهایی که به بشر می‌دهد زمینه رستگاری بشر را به بهترین وجه فراهم می‌سازد.[۲] /.[۳]

مطالعه بیشتر

  • علم کلام، احمد صفائی، انتشارات دانشگاه تهران.
  • الهیات و معارف اسلامی، جعفر سبحانی، انتشارات دانشگاه تهران.

منابع

  1. ↑ نگاه کنید به سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، نشر طه، چاپ سوم، ۸۳، ج۲، ض۲۲–۱۲.
  2. ↑ نگاه کنید به گلپایگانی، علی ربانی، کلام تطبیقی، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۸۵، ص۳۸–۳۴.
  3. ↑ نگاه کنید به گوهر مراد، عبد الرزاق فیاض لاهیجی، مؤسسه امام صادق ـ(ع) ـ، چاپ اول، ۸۳، ص۹–۳۵۸.

موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

آیا دلایل عقلی بر لزوم بعثت انبیا وجود دارد؟

خداوند با فرستادن پیامبران سیر حرکت انسان به کمال را برایش تعیین می‌کند. عقل حکم می‌کند خداوندی که آفریدگار انسان است و از نیازهای گوناگون او اطلاع دارد راهنمای او باشد. خداوند از طریق وحی و به وسیله پیامبران به تکامل و رشد او کمک می‌کند. انسان به تنهایی نمی‌تواند قوانینی برای خود وضع کند که برای رسیدن به سعادت کافی باشد. حتما در جهت وضع قوانین برای زندگی بهتر خود، نیازمند آیین و رهنمودهای الهی است.

ضرورت بعثت انبیاء برای تکامل بشر

انسان مانند سایر موجودات کمال‌طلب است؛ امّا کمال حقیقی او از سنخ کمالات مادی و طبیعی نیست؛ بلکه تکامل انسانی او در حقیقت تکامل روح است که با فعالیّت اختیاری خویش حاصل می‌شود. راه وصول به این کمال ارتباط با کمال مطلق؛ یعنی خداوند متعال می‌باشد که در سایه این ارتباط به «مقام قرب الهی» نایل می‌شود.

هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری سیر تکاملی خود را به سوی کمال نهایی بپیماید؛ وقتی انسان می‌تواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه طی کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد، پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسایل لازم را برای تحصیل چنین شناخت‌هایی در اختیار بشر قرار دهد. شناخت‌های عادی و متعارف که از راه حس و عقل به دست می‌آیند هر چند نقش مهمی را در تأمین نیازمندی‌های زندگی ایفا می‌کند؛ امّا برای شناختن راه کمال و سعادت حقیقی در ابعاد مختلف دنیوی و اخروی کافی نیست. و اگر راه دیگری برای رفع این کمبودها وجود نداشته باشد هدف خداوند از آفرینش انسان تحقق نخواهد یافت.

با توجّه به مقدمات فوق به این نتیجه می‌رسیم که مقتضای حکمت الهی این است که راه دیگری بجز عقل و حس برای شناختن مسیر تکامل همه‌جانبه در اختیار بشر قرار دهد و آن همان راه وحی است که در اختیار پیامبران قرار گرفته است تا انسان‌ها را در مسیر کمال و سعادت رهنمون باشند.[۱]

ناتوانی قوانینِ غیر الهی

قانون‌گذارِ کامل باید انسان‌شناسی کامل باشد و به تمام اسرار جسم و جان، عواطف، غرایز و ادراکات عقلی او آگاه باشد و به اصول حاکم بر روابط انسان‌ها احاطه داشته باشد تا بتوانند قوانینی هماهنگ با همه این‌ها وضع کند. باید از گذشته و آینده اطلاع کامل داشته باشد تا آثار قوانین امروز را در آینده زندگی بشر ارزیابی کند. قانون‌گذار باید دارای «علم کامل» باشد تا بتواند با وضع قوانین خود تمام استعدادها و شایستگی‌هایی را که در فرد و اجتماع نهفته است به فعلیت رساند. آیا این اوصاف در کسی جز ذات پاک خداوند پیدا می‌شود؟ کسی که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسی که عالم به حال و آینده و نتایج هر حکمی است، بدون خطا و لغزش و بی‌نیاز از هر کس و هر چیز؟

هر قانونی غیر از قانون خدا ناقص و بی‌فرجام است و اتفاقاً تمام بدبختی‌ها و مشکلات بشر از آنجا سرچشمه می‌گیرد که خودش می‌خواهد با آن علم محدود و با آن همه انگیزه‌های دنیایی برای خویش قانون وضع کند و این یکی از دلایل عقلی لزوم بعثت انبیاء است.[۲]

هماهنگی تکوین و تشریع

با نگاهی ژرف به جهان آفرینش در می‌یابیم که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسایل لازم و مفید را در اختیار او گذاشته است. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آفریدگاری که در عالم تکوین (آفرینش) این اندازه وسایل پیش‌رفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده است چگونه ممکن است، موضوع فرستادن انبیا که مهم‌ترین نقش را در تکامل انسان در جنبه‌های مادی و معنوی دارد، نادیده گرفته باشد و جامعه انسانی را از این موهبت بزرگ محروم سازد!

ابوعلی‌سینا در کتاب «شفاء» با عباراتی کوتاه و تشبیهی جالب به این حقیقت اشاره می‌کند:

«احتیاج به بعثت پیامبران برای بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موهای مژه، ابرو، و فرورفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان می‌سازد) و امثال این منافع بیش‌تر است؛ بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند.»[۳]

دلایل عقلی بعثت از نگاه قرآن

تمسک به آیات قرآن و روایات پیشوایان دین در این موضوع و دیگر موضوعات از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه گاه می‌توان از این آیات و روایات براهین عقلی استخراج کرد؛ قرآن از زوایای گوناگونی، بعثت انبیا را ضروری شمرده است و مسائلی چون تثبیت و تکمیل توحید، امیدواری به قیامت، رفع اختلاف، اجرای عدالت در جامعه بشری، اتمام حجت، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را به عنوان فلسفه بعثت پیامبران بیان نموده است.[۴]

منابع

  1. ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۶۷، فصل اوّل ضرورت نبوت؛ و آموزش عقاید، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۲، ج۲، درس بیست و دوّم.
  2. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع) چاپ سوم، ۱۳۷۵، ج۷، ص۴۱–۴۴.
  3. ↑ نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۷، ص۴۶، به نقل از: ابن سینا، حسین، شفاء، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم.
  4. ↑ خسروپناه، عبدالحسین، قلمرو دین، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۱.

موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

ضرورت و لزوم بعثت انبیاء از نگاه قرآن چیست؟

استدلال به آیات قرآنی در مسئله ضرورت بعثت پیامبران، از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه می‌توان از این آیات براهین عقلی استخراج کرد. به دیگر سخن، هر چند ضرورت بعثت پیامبران تنها با برهان عقلی اثبات می‌شود اما با نگاه برون دینی به قرآن نیز، نیازمندی به پیامبر، به صورت عقلی قابل اثبات است.

قرآن با شمردن اهدافی برای بعثت پیامبران، ضرورت بعثت را بیان کرده است؛ از جمله:

عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت؛ حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هوای نفسانی؛ ایجاد عدالت اجتماعی؛ تعلیم کتاب، دستورهای الهی و حکمت؛ خروج مردم از تاریکی‌ها به روشنایی؛ اتمام حجت بر مردم؛ رفع اختلاف‌ها.

بعثت انبیا برای عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت

مسئله بعثت رسول، امری است که اختصاص به امتی ندارد، بلکه سنتی است که در تمامی مردم و همه اقوام جریان می‌یابد. ‏[۱] خداوند در میان هر قومی پیامبرانی را فرومی‌فرستاد تا آن‌ها را به عبادت الهی و دوری از پرستش طاغوت دعوت کنند: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛ ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب نمایید.(نحل:۳۶)

پیامبران الهی دعوت خود را از مسئله توحید و مبارزه با شرک و بت‌پرستی شروع می‌کردند.[۲] قرآن لزوم بعثت حضرت هود(ع) را عبادت الهی دانسته است: ﴿وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ؛ و به سوی قوم عاد برادرشان، هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید که جز او معبودی برای شما نیست. آیا پرهیز گاری نمی‌کنید؟!(اعراف:۶۵)

عبادت غیر خدا، کاری ناروا و افترا بستن به خداست: ﴿وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ؛ به سوی عاد، برادرشان هود را فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! شما فقط تهمت می‌زنید (و بتها را شریک او می‌خوانید)!(هود:۵۰)

حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هوای نفسانی

مقام نبوّت به‌طور طبیعی ایجاب می‌کند که در میان مردم به حق داوری کند: ﴿یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ؛ ای داود! ما تو را خلیفه (و نمایندهٔ خود) در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.(ص:۲۶)

خداوند بعد از خلیفه قرار دادن حضرت داود(ع) به وی هشدار می‌دهد که هرگز از هوای نفس پیروی منما که از راه راست منحرف گردی یعنی چنانچه از هوای نفس پیروی نمودی هوای نفس تو را از راه حق و طریق مستقیم پروردگار منحرف می‌کند.[۳]

هشدار به پیروی نکردن از هوی و هوس به انبیای الهی بارها در قرآن تکرار شده است که بیانگر اهمیت آن در برنامه‌های پیامبران است.[۴]

ایجاد عدالت اجتماعی

برقراری عدالت در جامعه و روابط بین افراد یک اصل اساسی است.[۵] از همین روست در قرآن هدف از ارسال پیامبران، برپایی عدالت در روابط بین افراد و جامعه بیان شده است‏: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قویّ و شکست‌ناپذیر است!(حدید:۲۵)

تعلیم کتاب و دستورهای الهی و حکمت

تعلیم و تربیت جامعه یکی از اهداف بزرگ پیامبران الهی بوده است.[۶] قرآن کریم بارها هدف از بعثت پیامبران را تعلیم و تزکیه می‌داند: ﴿کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان گونه که رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد دهد.(بقره:۱۵۱)

قرآن یادآور کرده است که اگر پیامبری فرستاده می‌شود، برای اصلاح و تربیت جامعه است.[۷]

بیرون ساختن مردم از تاریکی‌ها به روشنایی

تمام هدف‌های تربیتی و انسانی، معنوی و مادی نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: «بیرون ساختن از تاریکی‌ها به روشنایی» از تاریکی جهل به روشنایی دانش، از تاریکی کفر به روشنایی ایمان، از تاریکی ستمگری به روشنایی عدالت، از تاریکی فساد به روشنایی صلاح، ازتاریکی گناه به روشنایی پاکی و تقوی، و از تاریکی پراکندگی و تفرقه و نفاق به نور وحدت و ایمان خالص.[۸]

خداوند یکی از رازهای نزول قرآن را رهایی از تاریکی‌ها دانسته است: ﴿الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بفرمان پروردگارشان درآوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.(ابراهیم:۱)

اتمام حجت بر مردم

اتمام حجت بر مردم یکی دیگر از ضرورت‌های بعثت پیامبران است: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و خداوند توانا و حکیم است.(نساء:۱۶۵)

اتمام حجت برای این است که خدا اگر پیامبری نفرستد عده‌ای خوهند گفت ما بی‌خبر بودیم و گرنه ایمان می‌آوردیم.[۹] قرآن این حقیقت را در آیات دیگر هم بیان کرده است.[۱۰]

رسول خدا(ص) با امر به معروف و نهی از منکر، بیان احکام، و رها کردن زنجیرهای اسارت، با مردم اتمام حجت می‌کرد تا کسی نگوید نیکی‌ها را نمی‌شناخت؛ از زشتی‌ها خبر نداشت؛ احکام الهی را نمی‌دانست.[۱۱]این مأموریت همه پیامبران الهی بوده است.[۱۲]

رفع اختلاف‌ها

انسان به حسب فطرتش اجتماعی است؛ گاهی برای جذب منافع خود با یکدیگر اختلاف پیدا می‌کند. برای برطرف کردن اختلاف‌ها به وضع قوانین نیازمند است. این قوانین بایستی لباس دین به خود پوشاند و مستلزم بشارت و انذار و ثواب و عقاب گردد تا با عمل بدان، جامعه رشد کند و انگیزه برای رعایت قانون بوجود آید.[۱۳] پیامبران مبعوث شدند تا این اختلاف‌ها را حل کنند و نگذارند دامنه آن به اختلاف در آموزه‌های دینی کشیده شود: ﴿کَانَ النَّاسُ أُمَّه وَاحِدَه فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاط مُسْتَقِیم؛ مردم، قبل از بعثت انبیا، یک امت بودند. خداوند به جهت اختلافی که در میان آنان پدید آمد، انبیایی به بشارت و انذار برگزید و با آنان کتاب را به حق نازل فرمود، تا طبق آن در میان مردم و در آنچه اختلاف کرده‌اند حکم کنند، این بار در خود دین و کتاب اختلاف کردند و این اختلاف پدیدار نشد، مگر از ناحیهه کسانی که انگیزه حسادت داشتند. در این هنگام بود که خدا کسانی را که ایمان آوردند، در مسائل مورد اختلاف، به سوی حق رهنمون شد و خدا هر که را بخواهد به صراط مستقیم هدایت می‌کند.(بقره:۲۱۳)

    منابع

    1. ↑ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۳۵۳.
    2. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۲۲۷.
    3. ↑ بروجردی، محمدابراهیم، تفسیر جامع، تهران، کتابخانه صدر، چاپ ششم، ۱۳۶۶ش، ج۶، ص۲۸.
    4. ↑ سوره مائده، آیه۴۹–۴۸. سوره انعام، آیه۱۵۰. سوره شوری، آیه۱۵. سوره جاثیه، آیه۱۸.
    5. ↑ سوره نحل، آیه۹۰. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرةالمعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۱۳۰.
    6. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۶۲.
    7. ↑ سوره بقره، آیه۱۲۹. سوره آل عمران، آیه۱۶۴. سوره جمعه، آیه۲.
    8. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۶۲.
    9. ↑ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۵۰.
    10. ↑ سوره طه، آیه۱۳۴. سوره قصص، آیه۴۷.
    11. ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
    12. ↑ قرشی بنابی، علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، مرکز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۷.
    13. ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۱۶۸.

    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
    [ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    آیا دلایل عقلی بر لزوم بعثت انبیا وجود دارد؟

    خداوند با فرستادن پیامبران سیر حرکت انسان به کمال را برایش تعیین می‌کند. عقل حکم می‌کند خداوندی که آفریدگار انسان است و از نیازهای گوناگون او اطلاع دارد راهنمای او باشد. خداوند از طریق وحی و به وسیله پیامبران به تکامل و رشد او کمک می‌کند. انسان به تنهایی نمی‌تواند قوانینی برای خود وضع کند که برای رسیدن به سعادت کافی باشد. حتما در جهت وضع قوانین برای زندگی بهتر خود، نیازمند آیین و رهنمودهای الهی است.

    ضرورت بعثت انبیاء برای تکامل بشر

    انسان مانند سایر موجودات کمال‌طلب است؛ امّا کمال حقیقی او از سنخ کمالات مادی و طبیعی نیست؛ بلکه تکامل انسانی او در حقیقت تکامل روح است که با فعالیّت اختیاری خویش حاصل می‌شود. راه وصول به این کمال ارتباط با کمال مطلق؛ یعنی خداوند متعال می‌باشد که در سایه این ارتباط به «مقام قرب الهی» نایل می‌شود.

    هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری سیر تکاملی خود را به سوی کمال نهایی بپیماید؛ وقتی انسان می‌تواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه طی کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد، پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسایل لازم را برای تحصیل چنین شناخت‌هایی در اختیار بشر قرار دهد. شناخت‌های عادی و متعارف که از راه حس و عقل به دست می‌آیند هر چند نقش مهمی را در تأمین نیازمندی‌های زندگی ایفا می‌کند؛ امّا برای شناختن راه کمال و سعادت حقیقی در ابعاد مختلف دنیوی و اخروی کافی نیست. و اگر راه دیگری برای رفع این کمبودها وجود نداشته باشد هدف خداوند از آفرینش انسان تحقق نخواهد یافت.

    با توجّه به مقدمات فوق به این نتیجه می‌رسیم که مقتضای حکمت الهی این است که راه دیگری بجز عقل و حس برای شناختن مسیر تکامل همه‌جانبه در اختیار بشر قرار دهد و آن همان راه وحی است که در اختیار پیامبران قرار گرفته است تا انسان‌ها را در مسیر کمال و سعادت رهنمون باشند.[۱]

    ناتوانی قوانینِ غیر الهی

    قانون‌گذارِ کامل باید انسان‌شناسی کامل باشد و به تمام اسرار جسم و جان، عواطف، غرایز و ادراکات عقلی او آگاه باشد و به اصول حاکم بر روابط انسان‌ها احاطه داشته باشد تا بتوانند قوانینی هماهنگ با همه این‌ها وضع کند. باید از گذشته و آینده اطلاع کامل داشته باشد تا آثار قوانین امروز را در آینده زندگی بشر ارزیابی کند. قانون‌گذار باید دارای «علم کامل» باشد تا بتواند با وضع قوانین خود تمام استعدادها و شایستگی‌هایی را که در فرد و اجتماع نهفته است به فعلیت رساند. آیا این اوصاف در کسی جز ذات پاک خداوند پیدا می‌شود؟ کسی که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسی که عالم به حال و آینده و نتایج هر حکمی است، بدون خطا و لغزش و بی‌نیاز از هر کس و هر چیز؟

    هر قانونی غیر از قانون خدا ناقص و بی‌فرجام است و اتفاقاً تمام بدبختی‌ها و مشکلات بشر از آنجا سرچشمه می‌گیرد که خودش می‌خواهد با آن علم محدود و با آن همه انگیزه‌های دنیایی برای خویش قانون وضع کند و این یکی از دلایل عقلی لزوم بعثت انبیاء است.[۲]

    هماهنگی تکوین و تشریع

    با نگاهی ژرف به جهان آفرینش در می‌یابیم که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسایل لازم و مفید را در اختیار او گذاشته است. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آفریدگاری که در عالم تکوین (آفرینش) این اندازه وسایل پیش‌رفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده است چگونه ممکن است، موضوع فرستادن انبیا که مهم‌ترین نقش را در تکامل انسان در جنبه‌های مادی و معنوی دارد، نادیده گرفته باشد و جامعه انسانی را از این موهبت بزرگ محروم سازد!

    ابوعلی‌سینا در کتاب «شفاء» با عباراتی کوتاه و تشبیهی جالب به این حقیقت اشاره می‌کند:

    «احتیاج به بعثت پیامبران برای بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موهای مژه، ابرو، و فرورفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان می‌سازد) و امثال این منافع بیش‌تر است؛ بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند.»[۳]

    دلایل عقلی بعثت از نگاه قرآن

    تمسک به آیات قرآن و روایات پیشوایان دین در این موضوع و دیگر موضوعات از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه گاه می‌توان از این آیات و روایات براهین عقلی استخراج کرد؛ قرآن از زوایای گوناگونی، بعثت انبیا را ضروری شمرده است و مسائلی چون تثبیت و تکمیل توحید، امیدواری به قیامت، رفع اختلاف، فصل خصومت، اجرای عدالت در جامعه بشری، اتمام حجت، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را به عنوان فلسفه بعثت پیامبران بیان نموده است.[۴]

    منابع

    1. مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۶۷، فصل اوّل ضرورت نبوت؛ و آموزش عقاید، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۲، ج۲، درس بیست و دوّم.
    2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع) چاپ سوم، ۱۳۷۵، ج۷، ص۴۱–۴۴.
    3. نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۷، ص۴۶، به نقل از: ابن سینا، حسین، شفاء، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم.
    4. خسروپناه، عبدالحسین، قلمرو دین، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۱.

    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
    [ جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سوال: چرا خداوند متعال در آیه 49 سوره هود می‌فرماید: «اين ها از اخبار غيبي است كه به تو وحي ميكنيم. پيش از اين نه تو آن را مي‌دانستي نه قوم تو»؛ در حالي كه قوم پيامبر به واسطه يهوديان و مسيحيان با حضرت نوح آشنايي داشتند و حتي بت‌های مشرکان قوم نوح را نیز مي‌پرستيدند؟

    پاسخ کوتاه 

    داستان پیامبران گذشته هر چند در میان اهل کتاب ناشناخته نبود، اما در اثر تحریف در کتاب‌های آسمانی، این داستان‌ها بیشتر شبیه افسانه شده بود تا حقیقت و اگر خدای متعال اصل داستان را بدون خرافاتش بر رسول خدا بیان نمی‌کرد، هیچ کس از آن آگاه نمی‌شد.

    پاسخ مفصل


    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم
    ادامه مطلب
    [ دوشنبه چهارم اسفند ۱۳۹۹ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    بعثت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به رسالت الهی

    عید رهایی بشریت از تاریکی

    عید هدایت انسان ها به نور الهی

    عید نجات جامعه از گمراهی

    عید تزکیه و تعلیم و حکمت

    سوال:


    آيا از آيه 51 فرقان مي‌توان اين نتيجه را هم بدست آورد كه نيازي به مبعوث نمودن نذير براي هر قريه وجود نداشته است، با اينكه در هر قريه مي‌توانست فرد صالحي بعنوان نذير انتخاب گردد؟

    پاسخ اجمالی:

    بعثت نذیر برای همه قریه‌ها ضروری است و آیه 51 سوره فرقان فقط بر این نکته تاکید دارد که لازم نیست هر قریه نذیر جداگانه‌ای داشته باشد و بلکه یک نذیر برای همگان کافی است.

    پاسخ تفصیلی:


    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، مناسبت ها
    ادامه مطلب
    [ شنبه دوم فروردین ۱۳۹۹ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    بعثت پیامبران در قرآن کریم

    تمسك ما به آيات قرآنى و روايات پيشوايان دين در مسئله ى ضرورت بعثت انبيا، از باب تعبد و استدلال به دلايل نقلى نيست؛ بلكه گاه مى توان از اين آيات و روايات براهين عقلى استخراج كرد؛ به عبارت ديگر، با نگاه بيرون دينى به قرآن، نيازمندى به پيامبر را، به صورت عقلى مى پذيريم؛ به هر حال، قرآن از زواياى گوناگونى بعثت انبيا را لازم و ضرورى شمرده است و مسائلى هم چون: تثبيت و تكميل توحيد، اميدوارى به قيامت، رفع اختلاف، فصل خصومت، اجراى عدالت در جامعه ى بشرى، اتمام حجت، تزكيه، تعليم كتاب و حكمت و ... را به عنوان فلسفه ى بعثت پيامبران بيان نموده است.

    1. بعثت انبيا براى عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت:


    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت
    ادامه مطلب
    [ چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    داستان حضرت لوط سرمشق زندگی

    حضرت لوط برادرزاده حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از جانب خدا مأموریت یافت تا قوم خویش را ـ كه در سرزمین «سدوم» از نواحی فلسطین زندگی می‎كردند ـ به سوی پاكی و تقوا دعوت كند و با مفاسد و زشتی‎ها به مبارزه برخیزد. وی با دلسوزی و محبت دعوت خویش را شروع كرد و گفت:

    من از سوی خدا آمدهام، شما سابقه مرا میدانید امانتداری و راستگویی من بر شما پوشیده نیست،‌در رسانیدن پیام الهی نیز جانب امانت را رعایت كرده و سخنی برخلاف حق نمیگویم، همجنس گرایی گناه بزرگی است، بیایید تقوا پیشه كرده و راهنماییهای مرا به كار برید تا به سعادت برسید، ولی به حرفش كسی گوش نداد.

    لوط سی سال تبلیغ كرد اما به جای ایمان آوردن، گفتند:

    بیایید او و خانوادهاش را از این جا بیرون كنیم، لوط به خدا پناه آورد و سرانجام عذاب الهی زندگانی آنها را در هم كوبید و دگرگون ساخت.[1]

    اما عدّه‎ای به جای سرلوحه قرار دادن راستی و امانت‎داری و دوری از گناه، مدعی شدند كه این داستان دارای اشكالاتی است و ناقض‎هایی در آن وجود دارد چنانچه در سایت افشا آمده است:

    در داستان حضرت لوط دو اشكال وارد است:

    اول: خداوند در سوره شعراء / 17 ـ 170 و سوره اعراف / 83 می‎گوید:

    «ما حضرت لوط و خانوادهاش را به جز همسرش نجات دادیم»

    یا این آیات درست نیست یا اینكه خداوند احترام همسر حضرت لوط را نگه نداشته است.

    دوم: قرآن كریم در سوره اعراف / 82 و سوره نمل / 56 می‎گوید:

    «قوم لوط فقط یك جواب داده و گفتند: اینها قوم پاكیزه هستند (با تمسخر) و بیائید از این جا بیرونشان كنیم»

    ولی در سوره عنكبوت / 29 می‎گوید:

    «جواب قوم فقط این بوده كه اگر راست میگویی برای ما عذاب بیاور.»

    چرا قوم دو جواب داده‎اند ولی قرآن می‎گوید فقط یك جواب دادند؟

    پاسخ اول:

    این دو آیه با هم تناقضی ندارند و به یقین وحی الهی است كه بر پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده است، اما احترام همسر پیامبر چرا نگه داشته نشد و وی با اینكه به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده بود وارد بهشت نشده و نجات نیافته است، باید گفت: خداوند متعال حكیم و عادل است و حكمت الهی در این است كه اصل و نسب هیچ امتیازی نداشته باشد، بلكه هر كسی در مقابل عملی كه انجام می‎دهد، پاداش یا جزا می‎بیند و آنچه باعث نجات انسان‎هاست، تقوی الهی پیشه كردن است چنان چه خداوند این اصل را گوش‎زد نموده:

    «ای مردم: ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر با بشناسید، گرامیترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است.»[2]

    بنابراین نگه‎داری خویشتن در مسیر الهی است كه انسان‎ها را از عذاب الهی نجات می‎دهد وگرنه قرابت و خویشاوندی با اولیای الهی، بدون عمل هیچ مزیتی ندارد.[3]و اندیشه مزایا دادن به خویشاوندان بزرگان, با حكمت و منطق خداوند سازگاری ندارد، همچنان كه اگر کسی صاحب عمل صالح باشد باز نخواهند گفت تو از كسان فلان متكبر مغرور بودی و نباید وارد بهشت شوی و این است كه همسر فرعون، مَثَل برای همه مؤمنان عالم می‎شود ولی زنان حضرت لوط و نوح، مثل برای كفار و درس عبرتی و هشداری برای افراد ظاهربین، آری هر كس در مسیر الهی حركت كرد، نجات یافت و هر كس مغرور شد، گرفتار عذاب الهی گشت و این است حكمت والای خداوندی:

    «خداوند برای كسانی كه كافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بود، ولی به آن دو خیانت كردند و ارتباط با این دو پیامبر سودی به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه كسانی كه وارد میشوند. و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»[4]

    پاسخ دوم:

    هر چند جواب قوم لوط به آن حضرت دوتاست كه با یكدیگر متفاوت است، اما این دلیل بر تناقض نیست.

    اما در مقدمه ذكر شد كه حضرت لوط سی سال بر آنها تبلیغ كرد و قومش فقط می‎گفتند: اگر راست می‎گویی و تو پیامبر خدایی و خیال می‎كنی كارهای ما عذاب آور است پس برای ما عذاب بیاور، كه خداوند این اتفاق‎ها را چنین ترسیم می‎كند:

    «و لوط را فرستادیم هنگامی كه به قوم خود گفت: شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید كه هیچ یك از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است. آیا شما به سراغ مردان میروید و راه تداوم نسل را قطع میكنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید؟! اما پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند: اگر راست میگویی عذاب الهی را برای ما بیاور.»[5]

    اما حضرت لوط دست از دعوت و ترساندن قوم خود از عذاب الهی برنداشت و آنها وقتی دیدند كه حضرت لوط دست‎بردار نیست به این فكر افتادند كه او را از دیار خود خارج سازند لذا هر وقت حضرت لوط حرفی می‎زد، فقط می‎گفتند: باید او را از دیارتان خارج كنید كه اینها مردمی هستند كه پاك دامنی را می‎طلبند و با ما هم صدا نیستند.[6]

    بنابراین این آیات هم با یكدیگر در تضاد نیستند، بلكه ناظر به دو مرحله و برهه از دعوت حضرت لوط می‎باشند.

    = = = = =

    پي نوشت ها:

    [1] . صحفی، محمد؛ قصه‎های قرآنی، قم، اهل بیت، ششم، 1383 هـ. ش، ص 92.

    [2] . حجرات / 13.

    [3] . طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، قم، اسلامی، 1363 هـ. ش، ج 18، ص 480.

    [4] . تحریم / 11 ـ 10.

    [5] . عنكبوت / 29 ـ 28.

    [6] . اعراف / 82 و نمل / 56.


    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان
    [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سرگذشت قوم عاد پر از عبرت نه تناقض

    مردم عاد در سرزمینی به نام احقاف (شبه جزیره عرب یا ‌یمن) زندگی می‎كردند با قامت‎های بلند و زیبا و اندامی قوی، شهرهایی آباد،‌زمین‎های خرم و سرسبز و باغ‎های پرطراوت داشتند. خدای مهربان حضرت هود را برای سعادت بیشتر این مردم فرستاد تا در كنار منظره‎های زیبا و طبیعی دنیا به نعمت‎ها و زیبائی‎های آخرت نیز برسند، ولی این مردم ناسپاسی كرده و دستورات پیامبر را زیر پا نهادند و خداوند برای عبرت دیگران و مجازات اینها با عذاب دردناكی زندگی آنها را در هم پیچید چنان چه می‎فرماید:

    «اما عاد به وسیله تندبادی سركش، پر سر و صدا، سرد و مسموم به هلاكت رسیدند.»[1]

    این در حالی است كه افرادی پیدا شده و به جای عبرت گرفتن از این داستان‎های الهی، پنداشته‎اند كه در این داستان تناقض و ضد و نقیض‎هایی وجود دارد و گویا تصورشان بر این است كه قرآنی كه مطالب آن ضد هم باشد دیگر اعتباری نخواهد داشت لذا در سایت افشا در این مورد نوشته‎اند:

    خداوند در قرآن كریم گاهی می‎گوید:

    «قوم عاد در روزی به هلاكت رسیدند».

    بار دیگر گوید:

    «هلاكت آنها چند روز طول كشید».

    و باز می‎گوید:

    «عذاب هفت شب و هشت روز بر قوم عاد وارد شد تا به هلاكت رسیدند».[2]

    و این‎ها همه ضد و نقیض یكدیگرند.

    با نگاهی ژرف به آیات قرآنی به روشنی دیده می‎شود كه این آیات نه تنها با هم ناسازگاری ندارند،‌بلكه هر كدام در بیان قسمتی از این عذاب الهی هستند و لذا در سوره قمر آیه 19 می‎گوید:

    «روزی كه عذاب الهی شروع شد، یك روز سخت و شومی بود.»

    و مراد از یوم قطعه‎ای از زمان است، چنان چه در عرف عادی نیز گویند:

    «روزی كه فلان كار را انجام دادیم، سختیها كشیدیم»

    و به یقین منظور این نیست كه آن كار فقط یك روز طول كشید.[3]

    و آیه 16 سوره فصلت نیز در بیان روزها و مدت آن نیست، بلكه می‎خواهد بگوید كه عذاب بر قوم عاد روزها به طول انجامید، یعنی روزی كه شروع شد، شوم بود و روزهایی هم كه ادامه داشت باز سخت و دردناك بود.[4]

    و بالاخره در آیه 7 سوره حاقه این مدت عذاب را روشن ساخته و می‎فرماید:

    « این باد سخت و تند كه شروعش شوم و دردناك بود و روزها ادامه داشت به مدت هفت شب و هشت روز پی در پی بوده است».[5]

    بنابراین بین این سه آیه هیچ گونه تضادی وجود ندارد، چرا كه هر كدام در بیان مطلبی بوده‎اند و آیات 19 قمر و 16 فصلت فقط سخت بودن و مستمر و پی در پی نازل شدن عذاب را گوش‎زد می‎كرد و آیه 7 سوره حاقه مدت این روزها را روشن ساخت.

    = = = = =

    پي نوشت ها:

    [1] . حاقه / 6.

    [2] . ر. ك: قمر / 19. فصلت / 16، حاقه / 7.

    [3] . رو ك: طبرسی،‌فضل؛ مجمع البیان، ترجمه: میرباقری و....، تهران، فراهانی، اول ج 24،‌ص 29 و مكارم شیرازی،‌ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلامیه، ج 23، ص 37 و طباطبایی، محمد حسین،‌ المیزان، ترجمه موسوی همدانی قم، اسلامی، 1363 هـ . ش، ج 19، ص 107.

    [4] . همان.

    [5] . حاقه / 7.


    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان
    [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    كرنش ساحران بر خدای موسی و هارون

    حضرت موسی عليه السلام از پیامبران بزرگ بعد از تحمل سختی‎های فراوان و به دستور خداوند، برای هدایت فرعون و قومش به سوی قصر او حركت كرد تا حقیقتی را كه مأمور به ابلاغ آن بود به همه برساند، فرعون برای مبارزه و ترسانیدن موسی، دست به تهدید زد و گفت:

    اگر از این ادعایت دست بر نداری و خدایی غیر از من بپذیری، ترا به زندان میاندازم!

    موسی گفت: اگر چه دلیل روشنی هم بیاورم؟

    گفت: دلیلت چیست؟

    موسی عصای خود را به زمین انداخت به صورت اژدهایی درآمد!

    فرعون گفت: معجزه دیگری هم داری؟

    موسی دست در گریبان برد و بیرون آورد، كف دستش نور خیره كننده و درخشندهای داشت.

    ولی حب ریاست آن چنان بر دل و جان فرعون حكم فرما بود كه موسی را ساحر و شعبده باز خواند و با تصمیم اطرافیانش قرار شد حضرت موسی با ساحران به مبارزه برخیزد، روز موعود فرا رسید و ساحران در میان انبوه جمعیت ترفندهای خویش را به كار بردند و موسی نیز عصایش را انداخت و همه ترفندهای ساحران را از بین برد، جادوگران كه چنین دیدند، دانستند موسی پیامبر خدا و عصایش معجزه الهی است در برابرش كرنش كرده به سجده افتادند و گفتند:

    «به خدای موسی و هارون ایمان آوردهایم».[1]

    ایمان آوردن و تسلیم جادوگران در مقابل موسی چیزی نیست كه قابل انكار باشد، ولی با این حال در سایت افشا این داستان را ساختگی دانسته و به وهم خویش به آیه‎ای از قرآن استناد كرده‎اند كه به هیچ وجه درست نیست كه گفته شود جادوگران ایمان آوردند چرا كه همین قرآن می‎گوید:

    «هیچ كس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان قوم او، آنان هم از فرعون و اطرافیانشان میترسیدند كه مبادا آنها را شكنجه كنند، زیرا فرعون از اسراف كنندهها و مغروران روی زمین بود.»[2]

    با نگاهی به زندگانی حضرت موسی متوجه این مطلب باید شد كه ایمان به او در چند مرحله انجام گرفت:

    · ‌در وهله‌ اول قوم و تبارش كه افرادی ضعیف و اندك بودند؛

    · وهله‌ دوم پس از شكست جادوگران و تزلزل مردم نسبت به فرعون بود؛

    · و در مرحله سوم بود كه بنی اسرائیل همه به او ایمان آوردند و قوم و لشكریان فرعون در دریا به عذاب الهی دچار شدند.

    و آیه 83 سوره یونس به مرحله اول اشاره می‎كند، در این آیات، خداوند متعال وضع مؤمنین نخستین را یادآور می‎شود كه چون فرعون در اوج قدرت بود و از طرف اشراف بنی اسرائیل نیز نمی‎خواستند دنیای‎شان به خطر افتد، لذا به هیچ كس اجازه ایمان آوردن به موسی را نمی‎دادند و از این روست مؤمنان هماره ترس داشتند كه مبادا در اثر فشارهای زیاد و تهدیدها، ناچار به ترك آئین و مذهب موسی شده و به استثمار فرعون و اشراف درآیند.[3]

    در تفسیر الفرقان نیز آمده:

    گروهی در مرحله اول به حضرت موسی ایمان آورده بودند، ولی ترس از فرعون آنها را آزار میداد، ولی جادوگران چون معجزات موسی را دیدند و یقین كردند كه تا بحال در گمراهی به سر میبردند، گفتند:‌ما به خدای موسی و هارون ایمان میآوریم و وقتی هم مورد تهدید فرعون قرار گرفتند، ایستادگی نشان داده و به فرعون توجهی نكردند.[4]

    بنابراین هیچ تناقضی در این آیات وجود ندارد به شرطی كه در مطالعه‌ قرآن به روایات اسلامی، ادبیات عرب، شأن نزول‎ها و مراحل زندگانی انبیای الهی توجه شود تا از انحراف در امان مانده و قرآن را آن چنانچه هست، درك كرده و به پیام‎هایش عملی گردد. و باید از مراحل زندگی انبیاء درس عبرت گرفت كه چگونه ایمان راسخ یك عده كه در ناز و نعمت بودند، توانست آنها را در مقابل مستكبری همانند فرعون، قدرتمند سازد و به فرعون بگویند كه ما به سوی خدای خویش خواهیم رفت اگر خواستی ما را مجازات كن و ما هراسی به دل راه نخواهیم داد.

    = = = = =

    پي نوشت ها:

    [1] . ر. ك: اعراف / 12 / 103، طه / 76 ـ 56، شعراء / 51 ـ 22.

    [2] . یونس / 83.

    [3] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 8، ص 365.

    [4] . صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، قم، فرهنگ اسلامی، 1365 هـ ش، ج 14، ص 142 و ر. ك: اعراف / 126 ـ 103، طه / 76 ـ 75،‌شعراء / 51 ـ‌22.


    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، ملت های گذشته عبرتی برای آیندگان
    [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    راهنمایان سعادت از خود انسانها

    یكی از مهم‎ترین عوامل تربیت،‌رشد و تكامل انسان‎ها، وجود الگو و نمونه است كه اهمیت آن را امروزه علم روان‎شناسی نیز ثابت كرده است. پیامبران الهی به عنوان انسان‎های كامل و تربیت شده الهی، این نقش را به بهترین وجه بر عهده می‎گیرند و علاوه بر آموزش‎های مختلف به تربیت و تزكیه عملی نیز می‎پردازند و دیگر بركات پیامبران در میان مردم این است كه در صورت فراهم بودن شرایط لازم، رهبری اجتماعی و سیاسی و... مردم را بر عهده گرفته و جامعه را در مسیر آسمانی به سوی تكامل حركت می‎دهند و به وسیله‌آنها، جلو بسیاری از نابسامانی‎های اجتماعی گرفته می‎شود و جامعه از اختلاف، پراكندگی و كج روی نجات می‎یابد بر همین اساس پیامبران همواره از میان خود مردم برانگیخته می‎شدند:

    «و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادیها كه به آنها وحی كردیم.»

    و یا

    «ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این كه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند ... و كسانی كه امیدی به قیامت ندارند،‌گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمیشود.»[1]

    اما در سایت افشاء آورده است كه این آیات هر چند می‎گویند پیامبران از جنس بشر بودند ولی با آیات دیگر در تناقض هستند و كتابی كه دارای تناقض باشد چگونه دم از هدایت‎گری زده، آیاتی كه در سایت افشاء به آنها استناد شده عبارتند از:

    «فرستادگان ما یعنی فرشتگان برای حضرت ابراهیم بشارت دادند و...»

    یا

    «هنگامی كه رسولان ما یعنی فرشتگان عذاب به سراغ حضرت لوط رفتند و....»[2]

    و در جای دیگر به صراحت بیان می‎دارد:‌

    «خداوند از فرشتگان رسولانی برمیگزیند و همچنین از مردم، خداوند شنوا و بیناست.»[3]

    از سوی دیگر وجود پیامبران از جن را نیز تأیید می‎كند كه در قیامت برای جن و انسان‎های دوزخی خطاب می‎شود :

    «ای گروه جن و انس آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند كه آیات مرا برایتان بازگو كنند و از چنین روزی بیم دهند.»[4]

    این آیه می‎گوید پیامبرانی از شما جن و انس یعنی از جن هم پیامبری بود و هم چنین آیاتی كه رسولان ملائكه را بیان می‎دارند با آیات قرآن كه پیامبران را از انسان‎ها دانسته تناقض دارد.

    با نگاهی به آیات به روشنی می‎توان استفاده كرد مراد از رسول، رسُل ، مرسل و... در همه جا به معنی پیامبری كه خدا او را برای هدایت بشر برانگیخته و از طریق جبرئیل به او وحی می‎شود، نیست،‌بلكه رسول هم چنان چه در لغت دارای معناهای قاصد،‌پیغام رسان،‌فرستاده، فرستاده شد و... است[5] در قرآن نیز به این معناها استعمال شده است به طوری كه بیش از 35 مورد به معنی فرستادن و ارسال كردن به معنی لغوی آمده است مانند:

    «هو الذی یرسل الریح بشراً بین یدی رحمته:‌او كسی است كه بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش میفرستد»

    ‌یا

    «فارسل معی بنی اسرائیل:‌پس بنیاسرائیل را با من بفرست.»

    یا

    «فارسلنا علیهم الطوفان والجراد و...: سپس طوفان و ملخ و... بر آنها فرستادیم.»

    یا

    «انا مرسلوا الناقه فتنهً لهم...: ما ناقه (شتر) را برای آزمایش آنها میفرستیم»‌

    یا

    «یرسل السماء‌علیكم مدراراً: تا بارانهای پربركت آسمان را پی در پی بر شما فرستد.»[6]

    به یقین در این آیات و دیگر آیات،[7] ناقه صالح،‌باد،‌باران، فرستادن قوم بنی اسرائیل، آمدن بلاها و... به هیچ وجه به معنی پیامبر الهی نیست بنابراین فرشتگان نیز به معنی انبیا نیست،‌بلكه آنها مأمور بودند كه عذاب‎ها، وحی، و... را به قومی و پیامبری برسانند و چون خداوند به اینها مأموریت داده بود و دارای پیغامی بودند به اینها رسول گفته می‎شود، اما آیه 130 سوره انعام كه به جن و انس خطاب می‎كند پیامبرانی از شما فرستاده بودیم باز دلالت بر این ندارد كه از جن‎ها انبیا بودند بلی ممكن است برخی از جن‎ها مأموریت تبلیغ دین را داشته باشند. چنانچه از آیه 1 تا 18 سوره جن می‎فهمیم آنها قرآن را در بین خود تبلیغ می‎كردند. و در تفسیر سوره انعام آیه 130 نیز می‎خوانیم:

    ‌خداوند متعال چون انس و جن را با هم آورده لذا گفته از شما پیامبرانی بودند نه این كه از جنس جن هم بوده .

    و در روایاتی آمده است:

    پیامبران الهی برای جن‎ها هم نمایندگانی انتخاب می‎كردند تا آنها را به سوی حق دعوت كنند واین یعنی از خود جن پیامبر نبود،‌ بلكه رسولان جن از طرف انبیا معرفی می‎شدند و حتی اگر روایتی بگوید خداوند برای جن‎ها پیامبر فرستاد باز به این معنی است كه از جنس بشری بوده.[8]

    علامه طباطبایی نیز می‎نویسد:

    این آیه هیچ دلالتی ندارد كه از جنس جن پیامبری مبعوث شده باشد.[9]

    آیت الله مكارم شیرازی نیز آورده:‌

    از خود جن پیامبر نبوده، بلكه انبیای الهی برای تبلیغ رسولانی از جن‎ها را مأمور تبلیغ می‎كردند و این از آیات اول سوره جن به خوبی روشن است و «منكم» نیز دلیل بر این نیست كه از جن و از انس،‌ منظور باشد زیرا هنگامی كه به گروه‎های مختلف گفته می‎شود، از شما نماینده‎ای بوده، ممكن است این نماینده فقط از یك گروه باشد نه اینكه بگوییم این جمله یعنی از هر گروهی نماینده‎ای بود.[10]

    = = = = =

    پي نوشت ها:

    [1] . ر. ك:‌یوسف / 109 ، انبیاء / 7، فرقان / 21 ـ‌20.

    [2] . ر. ك: هود / 69 ، 77.

    [3] . ر. ك:‌حج / 75،‌فاطر / 1.

    [4] . انعام / 130.

    [5] . دهخدا،‌علی اكبر؛ لغت نامه دهخدا، واژه رسول،‌رسل،‌رساله.

    [6] . اعراف / 57 و 105 و 133،‌قمر / 27،‌نوح / 11.

    [7] . ر. ك: قمر 19 و 31 و 34،‌رحمن / 35،‌ملك 17 مطففین / 33،‌فیل / 3، ذاریات / 33 و 41،‌فصلت / 16، سباء / 16، احزاب / 9،‌روم / 46 و 48 و 51، عنكبوت / 40،‌ نمل / 63،‌شعراء / 17، فرقان / 48، اسراء / 69 ـ 68 و...

    [8] . لاهیجی،‌محمد؛ شریف لاهیجی،‌تهران، نشر داد، 1373 هـ ش، ج 1،‌ص 825..

    [9] . طباطبایی،‌محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی 1374 هـ ش، ج 7، ص 488.

    [10] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 5،‌ص 443.


    موضوعات مرتبط: خداشناسی، پیامبران الهی راهنمایان سعادت
    [ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]
    .: Weblog Themes By Weblog Skin :.
    درباره وبلاگ

    مطالب این وبلاگ حاصل مطالعات و دست نوشته‌های قرآنی و حدیثی است که برای نشر معارف دینی و استفاده جامعه اسلامی منتشر می‌شود.
    انتشار مطالب وبلاگ نیازی به استناد دهی به این وبلاگ نیست و منابع متن مطالب کافی است.
    صفحه انستاگرام:
    https://www.instagram.com/foabbasi

    صفحه ایتا:
    https://eitaa.com/abbasi114



    امکانات وب