قرآن و اهل بيت رمزماندگاري
تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزه‌های قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم می‌باشد

امروزه برخی با استناد به حدیث‌واره‌ای ادعا می‌کنن که روز نهم ربیع الاول هر گناهی انجام دهی، خدا نمی‌نویسد.

باید دید این افراد چرا این همه آیه و روایات را رها کرده‌اند و دنبال این انحراف میرن

اصلا حدیث رفع قلم چیست؟

چه سندی دارد؟

چند حدیث به این عنوان داریم؟

کدامش درست و کدام یک نادرست است؟

پاسخ

حدیث رفع القلم که برای مشروعیت‌بخشی به مراسم عیدالزهراء مورد استناد قرار گرفته بی‌اعتبار دانسته شده است. صاحب‌نظران محتوای این روایت را خلاف کتاب و سنت و معارض با مبانی و مقاصد اساسی شریعت دانسته‌اند. حدیث رفع القلم دیگری که در ابواب فقهی مورد استفاده فقیهان مسلمان قرار گرفته است روایتی معتبر دانسته شده است. این روایت در راستای اهداف اصلی تشریع دین قرار دارد.

حدیث رفع القلم مشهور

در منابع حدیثی، روایتی با عنوان حدیث رفع آمده است. فقیهان مسلمان این روایت را در ابواب مختلف فقهی مبنای استدلال قرار داده‌اند. این روایت در منابع روایی شیعه و اهل سنت نقل شده است. حدیث رفع القلم در مصادر اصلی و معتبر شیعه آمده است.[۱] شیخ صدوق این روایت را از حریز بن عبدالله با واسطه‌هایی از امام صادق(ع) و او از پیامبر(ص) نقل کرده است. محتوای این روایت چنین است که نه چیز از امت مسلمان برداشته شده است:

  1. خطا
  2. فراموشى
  3. آنچه نمی‌دانند
  4. آنچه تاب و توانش را ندارند
  5. آنچه از سرِ اضطرار انجام می‌دهند
  6. کارى که به آن مجبور شوند
  7. فال بد زدن
  8. افکار وسوسه‌آمیز دربارهٔ آفرینش
  9. رشک ورزیدن تا زمانى که بر زبان یا دست جارى نشود.[۲]

این روایت از نظر سندی صحیح دانسته شده است.[۳] محتوای این روایت، در عین تأیید اصل تکلیف و مسئولیت همیشگی انسان نسبت به اعمالش، در راستای عنایت و گشایش خداوند بر امت رسول خدا(ص) تفسیر شده است.[۴]

حدیث رفع القلم مربوط به عیدالزهراء

حدیث رفع القلم مربوط به عیدالزهراء را علامه مجلسی از سید بن طاووس و شیخ حسن بن سلیمان حلّی در بحارالانوار نقل کرده است.[۵] مضمون این روایت طولانی این است که به دلیل مبارکی بی‌اندازهٔ این روز، به دلیل کشته‌شدن یکی از دشمنان اهل بیت(ع)، خداوند گناهان بندگان خود را به حساب نمی‌آورد و نادیده می‌گیرد.[۶]

برخی از علمای شیعه بر سند و محتوای این روایت اشکال کرده‌اند و آن را صحیح ندانسته‌اند. آنان معتقدند که این روایت در منابع معتبر روایی نیامده است و به لحاظ سندی قابل اتکا و معتبر نیست.[۷] آنان این روایت را از نظر محتوا خلاف کتاب و سنت دانسته‌اند و تفاوتی میان روزها از نظر تکلیف و عدم تکلیف قائل نشده‌اند.[۸] محققان این حدیث را معارض با برخی از آیات اساسی قرآن دربارهٔ اصل مکلف بودن انسان نسبت به اعمالش دانسته‌اند.[۹]

منابع

  1. ↑ محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، قم، دارالحدیث، ج ۴، ص ۲۸۹.
  2. ↑ شیخ صدوق، الخصال، تحقیق علی اکبر الغفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ج ۲، ص ۴۱۷.
  3. ↑ محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائد الاصول (تقریرات درس محمدحسین نائینی)، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۳، ص۳۳۶. حسینعلی منتظری، نهایةالاصول (تقریرات درس سید حسین طباطبایی بروجردی)، تهران، نشر تفکر، ج ۱، ص ۵۸۳.
  4. ↑ محمدکاظم الخراسانی، کفایة الاصول، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ج ۱، ص ۳۴۱.
  5. ↑ محمدباقر المجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۳۱، ص ۱۲۰-۱۲۹.
  6. ↑ محمدباقر المجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۳۱، ص ۱۲۲-۱۲۶.
  7. ↑ مهدی مسائلی: نهم ربیع جهالت‌ها و خسارت‌ها، قم، نشر وثوق، ص ۱۰۸-۱۱۲.
  8. ↑ مهدی مسائلی، نهم ربیع: جهالت‌ها و خسارت‌ها، قم، نشر وثوق، ص ۱۱۱- ۱۱۹.
  9. ↑ مهدی مسائلی، نهم ربیع: جهالت‌ها و خسارت‌ها، قم، نشر وثوق، ص ۳۵.

موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها، احکام فقهی
[ سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال: عید قربان چه عیدی است؟

عید قربان روز دهم ذی‌الحجة از اعیاد بزرگ اسلامی است.

روز دهم ماه ذی الحجه مصادف با عید قربان از بزرگ ترین عیدهای مسلمانان است؛ یادآور فداکاری و ایثار ابراهیم در راه رضای معبود و تسلیم و ایمان اسماعیل در قربانگاه عشق.[۱]

عيد قربان كه «اَضحى» يا «عيد اضحى» نيز ناميده مى‌شود از اعياد بزرگ اسلامى و مصادف با دهم ذيحجه است. از احكام و آداب آن در بابهاى طهارت، صلات، صوم و حج سخن گفته‌اند. زيارت امام حسين عليه السّلام در شب عيد مستحب مؤكد است[۲]

روز عيد قربان از اعياد مهمّ اسلامى است. اين روز يادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهيم(عليه السلام) در برابر پروردگار خويش است، آنجا كه فرمان حق براى ذبح اسماعيل صادر شد، و ابراهيم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى اين فرمان شد و اسماعيل را به قربانگاه برد و كارد بر حلقومش نهاد، ولى ندايى رسيد كه اى ابراهيم از عهده اين آزمون الهى برآمدى! دست نگهدار كه فرمانبردارى خويش را به درستى اثبات كرده ‏اى. جبرئيل همراه با «قوچى» فرود آمد و ابراهيم آن را قربانى كرد، و سنّت قربانى در منا از آن روز برقرار شد.

يكى از اعمال حج در روز دهم ذى‏ حجّة الحرام اين است كه حيوانى را در منى قربانى كنند و اين يك فريضه مسلّم و دستور صريح اسلام است؛ و يكى از اسرار آن زنده كردن خاطره فداكارى بزرگ مرد الهى و قهرمان توحيد، حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام) مى‏ باشد.

جريان فداكارى ابراهيم خليل اين است كه خداوند براى تكميل روح و روان و اثبات لياقت و پايه فدا كارى وى به او دستور داد تا فرزند فوق‏ العاده عزيز خود را در سرزمين «منى» در راه خدا قربانى نمايد. البتّه اين فرمان جنبه آزمايشى داشت و براى اثبات شايستگى آن مرد الهى بود؛ لذا هنگامى كه وى آماده اطاعت گرديد، دستور آمد كه به جاى فرزند خويش، گوسفندى را ذبح نمايد.

آمادگى و مهيّا گشتن وى براى اطاعت دستور خداوند ثابت كرد كه روح اخلاص و اطاعت، روح جانبازى و فداكارى، در او آن‏ چنان قوى و نيرومند است‏ كه مى‏ تواند در پرتو ايمان، بر هر چيز - حتّى بر عواطف و احساسات عميق و ريشه دار پدرانه - پيروز آيد و براى يك هدف عالى و معنوى، از فرزند خويش بگذرد؛ اگر چه سرانجام فقط گوسفندى ذبح كرد.

زائران خانه خدا با كشتن گوسفندى در سرزمين «منى» خاطره اخلاص و قدرت ايمان و پايه فداكارى او را در دل‏ها زنده مى‏ سازند و از اين رهگذر به يكديگر درس فداكارى و جانبازى مى‏ آموزند و گويا عملًا چنين مى‏ گويند كه مرد خدا كسى است كه در راه خدا از همه چيز بگذرد - چنان كه آن مرد بزرگ گذشت - اين گوشه‏ اى از اسرار قربانى روز «منى» است.[۳]

در حج تمتع در روز عيد قربان در منا قرباني واجب است.[۴]

عید سعید قربان عید بندگی، تقوا، تقرب به خداوند و توحید است و این روز فرصتی برای ذبح امیال نفسانی است. قربان را عید تحول بزرگ روحی دانست و گفت: قربانی کردن نمادی از ذبح تمایلات و هوا‌های نفسانی و نزدیکی و تقرب به خداوند است و همان‌گونه که حضرت ابراهیم خلیل الله با آمادگی برای قربانی کردن فرزند خود اوج بندگی خود را نشان داد این روز بیانگر این مهم و تلاش انسان برای اثبات بندگی و خلوص به خداوند سبحان است. عید سعید قربان از اعیاد بزرگ اسلامی و نقطه وحدت و همبستگی ملت‌های مسلمان بوده و دعای نماز این عید عزت، شرف و بالندگی مسلمانان است. فلسفه وجودی قربانی کردن گوسفند اطاعت محض از فرامین خدواند عالم، غلبه بر هوای نفسانی و ذبح تمایلات نفس است، افزود: افرادی که دارای تمکن مالی مناسب هستند باید قربانی کنند و مصرف یک سوم گوشت قربانی توسط صاحب قربانی، یک سوم در بین همسایگان و یک سوم نیز در بین فقرا و نیازمندان مستحب است.[۵]

فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسراسر و حکمتهای قربانی است. کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است. ذبح صدها هزار گوسفند و نحر هزاران شتر، یک نوع جلوه و زیبایی بوده، مظهر روحیه ایثار دسته جمعی است که خود از شعائر الهی است. سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره می‌فرماید: «فکلوا منها واطعمواالقانع والمعتر» از گوشت‌هایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. [۶]

عید قربان نمادی از ذبح حضرت اسماعیل(ع) توسط حضرت ابراهیم(ع) و پاگذاشتن بر تمایلات نفسانی در مقام اجرای فرامین پروردگار است و بنابراین فلسفه اصلی عید قربان هم این است که انسان برای کسب رضای خداوند، همه آن‌چیزی که محبوب‌اش است را در راه رضای خدا خرج کند، در واقع به نحوی پاگذاشتن بر تمایلات، شهوات و خواسته‌های نفسانی و فداکردن آنها در راه رسیدن به محبوب تلقی می‌شود.[۷]

اعمال

نماز عید قربان در زمان حضور امام معصوم واجب است و باید به جماعت خوانده شود، و در زمان غیبت امام مستحب می‌باشد و می‌شود آن را به جماعت یا فرادی خواند. وقت نماز عید قربان از اول آفتاب روز عید تا ظهر است. مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند.

نماز عید قربان دو رکعت است که در رکعت اول بعد از خواندن حمد و سوره، باید پنج تکبیر بگوید، و بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم تکبیر دیگری بگوید و به رکوع رود و دو سجده به‌جا آورد و برخیزد، و در رکعت دوم چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

در قنوت نماز عید قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است ولی بهتر است این دعا را خوانند: «اللّهُمّ اهْل اْلکِبْرِیاءِ و الْعظمةِ و اهْل الْجُودِ و الْجبرُوُتُ و اهْل الْعفْوِ و الْرّحْمةِ و اهْل الْتّقْوی و الْمغْفِرةِ اسْألُک بِحقِّ هذا الْیوْمِ الّذِی جعلْتهُ لِلْمُسلِمین عِیْداً و لِمُحمّدٍ صلّی اللهُ علیهِ و آلهِ ذُخراً و شرفاً و کِرامةً و مزیداً انْ تُصلّی علی مُحمّدٍ و آلِ مُحمّدٍ و انْ تُدْخِلنِی فِیْ کُلِّ خیْرٍ ادْخلْت فِیْهِ مُحمّداً و آلِ مُحمّدٍ و انْ تُخْرِجنِیْ مِنْ کُلِّ سُوْء اخْرجْت مِنْهُ مُحمّداً و آلِ مُحمّدٍ صلواتُک علیْهِ و علیْهِمُ اللّهُمّ اِنّیِ اسألُک خیْر ما سألک بِهِ عِبادُک الصّالِحُونُ و أعُوذُ بِک مِمّا اسْتعاذ مِنْهُ عِبادُک الْمُخْلصُوْن؛ خدایا اى اهل بزرگى و عظمت و اى شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و اى شایسته عفو. و رحمت و اى شایسته تقوى و آمرزش از تو خواهم به حق این روزى که قرارش دادى براى مسلمانان عید و براى محمد صلى الله علیه و آله ذخیره و شرف و فزونى مقام که درود فرستى بر محمد و آل محمد و درآورى مرا در هر خیرى که درآوردى در آن خیر محمد و آل محمد را و برونم آرى از هر بدى و شرى که برون آوردى از آن محمد و آل محمد را – که درودهاى تو بر او و بر ایشان باد – خدایا از تو خواهم بهترین چیزى را که درخواست کردند از تو بندگان شایسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شایسته ات.».

در زمان غائب بودن امام مستحب است بعد از نماز عید قربان دو خطبه بخواند.[۸]

آداب و رسوم

عید قربان در روز ۱۰ ذیحجه برگزار می‌شود. مسلمانان این جشن را در بزرگداشت رفتار حضرت ابراهیم(ع) در ارتباط با قربانی‌کردن در راه خدا برگزار می‌کنند. در این روز، زائران خانهٔ خدا در مکه و نیز دیگر مسلمانان در هر جایی که هستند، گوسفند یا حیوان دیگری را قربانی می‌کنند. در بسیاری از نقاط ایران، هنگام قربانی‌کردن گوسفند، دست‌وپای آن را حنا می‌بندند، تکه‌ای نبات یا قند به دهان آن می‌گذارند و پس از قربانی، چشم گوسفند را برای دفع چشم‌زخم نگه می‌دارند. برگزاری نماز عید، دید و بازدید و پوشیدن لباس نو از دیگر مراسم این عید است. در برخی مناطق، درست‌کردن تاب و تاب‌بازی و همچنین گستردن سفره و تدارک سبزه رایج است.[۹]

منابع

  1. ↑ «عید سعید قربان»، اشارات ایام (اشارات)، آذر ۱۳۸۸ش، شماره ۱۲۷.
  2. ↑ موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، فرهنگ فقه فارسي، محمود هاشمى شاهرودى. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامى، 1387 ـ .. ج۵، ص۵۲۴.
  3. ↑ «اعمال، آداب و احکام مخصوص روز عيد قربان»، آیین رحمت، بازدید: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ش.
  4. ↑ منتظري، حسينعلي، اسلام دين فطرت، ص۴۹۱.تهران : نشر سايه، 1385 .
  5. ↑ «کمک به نیازمندان؛ فلسفه اصلی عید قربان»، خبرگزاری بین المللی قرآن، انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۸ش، بازدید: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ش.
  6. ↑ «تاریخچه و فلسفه عید قربان»، سراج اندیشه، بازدید: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ش.
  7. ↑ «فلسفه عید قربان پاگذاشتن بر خواسته‌های نفسانی است»، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، انتشار:‌ ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ش، بازدید: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ش.
  8. ↑ خوئی، سید ابوالقاسم، توضیح المسائل (فارسی)، مؤسسة الخوئی الإسلامیة، بیتا، ص۲۰۰.
  9. ↑ محمد جعفری (قنواتی) - مینا سلیمی، «جشن»، دانشنامه فرهنگ مردم ایران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل.

موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ دوشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

❓سوال:
در شب های قدر چه کارهایی را باید انجام دهیم؟

✍ پاسخ

در شب های قدر می توان دو کار انجام داد:

✅۱. عمل به واجبات
✅ ۲. عمل به مستحبات

مستحبات را همه بلدیم و در مفاتیح و دیگر کتاب‌های دعا آمده است مانند:
🌸دعا خواندن،
🌸 نماز های مستحبی،
🌸قرآن به سر گرفتن،
🌸شب زنده داری،
🌸غسل شب قدر،
🌸 استغفار کردن،
🌸و ... .

❗️ اما عمل واجبات الهی را در این شبها فراموش کرده ایم که اصل هستند.

مانند:

✅ نمازهای قضا شده خود را بخوانیم.
✅ بدهی های خود به دیگران را صاف کنیم.
✅ اگر با کسی قهریم، آشتی کنیم.
✅ اگر کسی را آزرده ایم، حلالیت بطلبیم.
✅ اگر خمس به گردن داریم،
✅ کفاره ای باید میدادیم،
✅ زکاتی به گردن داریم،
✅ حقی را ضایع کردیم،

ادا کنیم.

در کنار عمل به مستحبات
🍃گاهی
🍃 به
🍃واجبات
🍃 هم
🍃 توجه
🍃 کنیم

ض ر ر نمی‌کنیم


موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ جمعه یکم فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال: در دوره فترت رسل مردم هيچ ديني كه حجت را تمام كند براي‌شان نبوده پس كسانيكه در آن دوره متولد شده و مرده‌اند آن دنيا مي‌توانند به خدا بگويندتو براي ما پيامبر نفرستادي و ما هدايت نشديم و اين با فلسفه ارسال رسل و هدايت انسان و بقيه معارف ديني همخواني ندارد.

پاسخ

طبق روایات معصومین علیهم‌السلام زمین هیچ‌گاه از حجت خدا که خلق را به‌سوی حضرت حق راهنمایی کند خالی نبوده و نخواهد بود. چنانکه امام باقر علیه‌السلام فرمود:

«به خدا سوگند از زمانی که خدا آدم را قبض روح نمود زمین را بدون امامی که به‌وسیله او به‌سوی خدا رهبری شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمین بدون امامی که حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد.»[1]

مقصود از حجت در این‌گونه روایات، انسان کامل و خلیفه‌الله و ولی‌الله هست که اعم از امام و نبی و رسول است و معنای آن این است که زمین هیچ‌گاه خالی از وجود کسی که دارای مقام رسالت یا نبوت و یا امامت است و یا غیر این‌ها که اوصیاء الله هستند، نمی‌ماند.

بنابراین ممکن است گاهی و زمانی حجت‌الله هم نبی باشد و هم رسول و امام و هر سه مقام در یک شخص جمع شود همان‌گونه که پیامبر اکرم ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ بعد از بعثت دارای هر سه مقام بوده است و ممکن است حجت‌الله و کسی که وجودش مایه بقای زمین و آسمان است نبی باشد ولی دارای مقام رسالت و مأمور به ابلاغ نباشد چنانکه خیلی از انبیاء سلف چنین بوده‌اند یعنی نبی بود، ولی مأمور به ابلاغ نبوده و دارای مقام رسالت و امامت نبوده‌اند. ممکن است حجت‌الله و خلیفه‌الله دارای مقام امامت و ولایت باشد اما نبی و رسول نباشد مثل ائمه طاهرین ـ علیهم‌السلام ـ که امام و خلیفه‌الله و حجت‌الله بوده‌اند و هستند اما نبی و رسول نیستند.

پس آنچه برای ثبات و بقاء حیات و استحکام نظام در زمین برای موجودات ساکن در آن ضرورت دارد، وجود یک انسان کامل و خلیفه الهی است که واسطه فیض بین خدا و مخلوقات است که ممکن است دارای هر سه مقام نبوت، رسالت و امامت باشد همان‌گونه که ممکن است فقط نبی باشد و مأمور به ابلاغ و رسالت نباشد چنانچه امکان دارد تنها امام و وصی باشد نه نبی و رسول.

ازآنجاکه در فاصله میان موسی ـ علیه‌السلام ـ و مسیح ـ علیه‌السلام ـ پیامبران و رسولانی وجود داشتند، امّا در میان حضرت مسیح و پیغمبر اسلام ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ به این شکل نبود، قرآن این دوران را، دوران «فترت رسل» نامیده است.

طبق آنچه در قرآن به آن اشاره ‌شده[2] و مفسران اسلامی گفته‌اند. حداقل در میان فاصله زمانی حضرت مسیح ـ علیه‌السلام ـ و حضرت محمد ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ، که حدود 550 سال به طول انجامید، سه نفر از رسولان آمده‌اند و بعضی عدد آن‌ها را چهار نفر می‌دانند. امّا در هر حال میان وفات آن رسولان تا بعثت پیامبر اسلام ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ فاصله زیادی وجود داشت که به همین دلیل در قرآن از آن به‌عنوان دوران فترت یادکرده است.[3]

در این دوران اوصیای حضرت عیسی علیه‌السلام - ازجمله دوازده حواری ایشان - که طبق ادله دارای مقام عصمت نیز بوده‌اند. حجت خداوند بر روی زمین محسوب می‌شدند. آن‌ها که از یاران حضرت مسیح و از دانشمندان مسیحی بودند مردم را به‌طرف حضرت حق دعوت نموده و از اطاعت شیطان و هواهای نفسانی بازمی‌داشتند. برخی از حواریون که حضرت مسیح علیه‌السلام در زمان حضور خود به‌عنوان رسول به شهرها اعزام می‌کردند صاحب معجزه نیز بودند.[4]

ایشان زمینه را برای بعثت حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله آماده و به مردم گوشزد می‌کردند که پیامبری از قوم عرب ظهور خواهد کرد که همه باید از او اطاعت کنند.

در اینجا به برخی از نمونه‌های تاریخی دراین‌باره اشاره می‌کنیم:

  1. "بحیراء" یکی از دانشمندان مسیحی، وقتی حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله را در کودکی دید، از نشانه‌هایی که در کتب آسمانی خوانده بود او را شناخت، به ابوطالب عموی محمد صلی‌الله علیه وآله گفت: او پیامبر خواهد شد در حفظ او بکوش و او را زودتر به وطن بازگردان.[5]
  2. "نسطور" دانشمند دیگر مسیحی، هنگامی‌که حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله را در سن جوانی دید با بیانی روشن "پیامبر شدن" او را نوید داد و گفت: او همان پیغمبر آخرالزمان است.[6]
  3. "زید بن عمرو"، اهل حجاز در جستجوی آیین پاک ابراهیم برآمد. در این راه از مکه تا شام و موصل تاخت اما هر چه بیشتر جست، کمتر یافت. سرانجام یکی از دانشمندان مسیحی او را گفت، از آن آیین پاک اکنون اثری بازنمانده است اما همین روزها در سرزمین تو پیامبری می‌شکفد که آن آیین پاک را در برنامه و گفتار او می‌توانی به دست آوری "زید" به‌سوی مکه بازگشت اما درراه کشته شد. پیامبر از او به نیکی یاد می‌فرمود و می‌گفت: "(زید) کسی بود که در راه رسیدن به دین خدا از دنیا رفت."[7]

از همه این‌ها بالاتر شرح‌حال حضرت سلمان از اصحاب رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله گواه بر این مطالب است. حضرت سلمان قبل از اسلام در دین مسیحیت و تحت تربیت حواریون مسیحی بود. تا اینکه از آخرین حواری - که در عموریه شام می‌زیست - به هنگام مرگ وی خواست تا او را به دیگری رهنمون گردد. آن دانشمند گفت: من کسی را سراغ ندارم اما در آینده‌ای بسیار نزدیک پیامبری در سرزمین عرب برانگیخته خواهد شد اگر می‌توانی به آنجا بروی، برو! و برخی از نشانه‌ها و خصوصیات پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله را برای ایشان ذکر کرد.

بر اساس همین فعالیت حواریون بود که عده‌ای از مردم، در همان آغاز طلوع و ظهور اسلام بی‌هیچ عامل اجبار کننده‌ای مسلمان شدند.

دوران فترت، فترت رسولان بوده و این دلیل بر عدم وجود حجت نیست؛ با توجه به روایات اهل‌بیت هیچ زمانی از وجود حجت الهی خالی نیست.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1 ـ دایرة‌المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج 12، ص212.

2 ـ دانش‌نامه قرآن و قرآن‌پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، ج 2، ص 1545.

3 ـ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج 7، ص721.

4 ـ فروغ ابدیت، آیت‌الله جعفر سبحانی

5 ـ عصر فترت در ایران سده‌های میانه، منوچهر پزشک.


[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، (انتشارات علیمه اسلامیه).

[2]. در آیه 14 سوره یس می‌فرمایند: «إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیهِمُ اثْنَینِ فَکذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیکم مُّرْسَلُونَ؛ هنگامی‌که دو نفر از رسولان را به‌سوی آن‌ها فرستادیم، امّا آن‌ها رسولان ما را تکذیب کردند، لذا برای تقویت آن دو. شخص سومی فرستادیم....». در این‌که این رسولان چه کسانی بودند، اختلاف‌نظر وجود دارد. بعضی گفته‌اند: نام آن دو نفر شمعون و یوحنا بود و سوّمی «بولس» نام داشت. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، 1374 ش، ج 18، ص 341.

[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، 1374 ش، ج 4، ص 332. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، تهران، موسسه فرهنگی آرایه، چاپ سوم، 1379 ش، ج7، ص721.

[4]. ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج17، ص126 و ذیل آیه 32-13 سوره یس.

[5]. سیرة ابن هشام، ج 1، ص 180-183.

[6]. طبقات ابن سعد، ج 1، قسمت اول، ص 83.

[7]. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج 15، ص 204.


موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پرسش ها و پاسخ ها
[ پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

سیرهٔ حضرات معصومین(ع) در ماه رمضان چگونه بود و چه اعمال و آدابی را انجام می‌دادند؟

سیره معصومان در ماه رمضان شامل اعمالی در راستای اصلاح، بهسازی و عمق‌بخشی به رابطهٔ خود و خدا و از جهتی رابطه خود و مردم بوده است. در بُعد فردی سیره معصومان(ع) بر یافتن حالت عرفانی در مواجه با ماه رمضان، اقامهٔ نمازهای مستحبی، تلاوت قرآن، نیایش‌های مختلف در موقعیت‌های زمانی متفاوت، احیای شب‌های قدر، توجه به آداب الهی هنگام افطار، غسل، اعتکاف، توجه به آداب الهی در شب عید فطر و پرداختن به آداب و اعمال روز عید فطر برقرار بوده است.

در بُعد اجتماعی و رابطه شخص با مردم، سیره معصومان(ع) بر ایجاد آمادگی روحی در مردم برای ورود به ماه رمضان، سفارش به تلاوت قرآن، کمک به مستمندان، افطاری دادن، توجه بیشتر به زیردستان، گذشتن از خطای آنان و آزادکردن اسیران بوده است.


موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
ادامه مطلب
[ پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

آیا در خصوص بعثت انبیاء ضرورت و فرضی بر خداوند است؟

فرستادن پیامبران یکی از موارد قاعده لطف است که علمای علم کلام آن را بر خداوند واجب می‌دانند.

قاعده لطف

در علم کلام، قاعده‌ای مطرح است تحت عنوان قاعده لطف، طبق این قاعده، لطف چیزی است که مکلف با بودن آن به انجام طاعت نزدیک‌تر و از انجام معصیت دورتر می‌گردد.

طبق نظر علمای بزرگ شیعه، لطف از سوی خداوند واجب است زیرا بواسطه آن غرض شارع حاصل می‌گردد. خواجه طوسی و علامه حلّی می‌فرمایند: لطفی که فعل خدای متعال است، انجام چنین لطفی بر خداوند واجب است (که یکی از موارد این لطف ارسال پیامبران و انزال کتب وتعیین امام است).[۱]

ارسال نبی و قاعده لطف

چرا نبوت و ارسال پیامبران از جانب خداوند لطف است؟ مرحوم مظفر می‌فرماید:

انسان مخلوق عجیبی است نفس او ترکیبی است از بواعث خیر و فساد، نفس حیوانی دائم او را به سمت بدیها و زشتی‌ها سوق می‌دهد و از طرف دیگر خداوند، عقل هادی مرشد را در انسان قرار داده است که او را به سمت صلاح و خیرات می‌خواند. بین نفس و عقل دائماً کشمکش و نزاع وجود دارد اگر عقل بر هوا پیروز شود انسان را به اعلی علیین می‌برد و اگر نفس بر عقل غالب شود او را تا مرتبه بهائم پائین آورده و او را از اخسرین می‌سازد در این میان نفس بیشتر بر عقل غالب می‌شود از این رو می‌بینیم اکثر مردم در ضلالت فرورفته و از هدایت بدورند. هم چنین انسان به دلیل قصور عقلش قادر نیست هر آنچه به نفع یا ضرر اوست بشناسد بنابراین انسان بسیار محتاج است به اینکه کسی راه را به او بشناساند و طریق را آشکار کند… پس واجب است که خداوند تعالی به دلیل رحمت و لطف به مردم برخی را مبعوث کند تا آنها را از آنچه به ضرر آنهاست ترسانده و به آنچه به نفع آنهاست بشارت دهد اما این وجوب به این معنا نیست که کسی بر خدا امر کند و او اطاعت کند بلکه معنی وجوب همان معنی است که در عبارت واجب الوجود می‌گویند یعنی لزوم و استحاله انفکاک.[۲]

هم چنین علمای ما ثابت کرده‌اند تعیین و نصب امام بر خدا واجب است پس وقتی تعیین امام بر او واجب است بالاتر از او یعنی تعیین پیامبر نیز واجب است از جمله شهید ثانی می‌فرماید: وجود امام لطفی است از جانب خدا و فعل اوست و این لطف واجب است بر خدایتعالی[۳]

دلیل دیگری که می‌توان در وجوب بعثت انبیاء ذکر کرد آیات قرآنی است که شاهد بر این معناست از آن جمله حق تعالی در آیه ۱۶۵ سوره نساء ارسال انبیاء را اتمام حجت بیان کرده می‌فرماید: پیامبرانی که مبشر و منذر بودند فرستادیم تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و نیز فرمود: ﴿و ما کنّا معذبین حتی نبعث رسولا[۴] ما قومی را عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه رسولی می‌فرستیم.

از مطالب گفته شده نتیجه می‌گیریم که خداوند انسان را موجودی مختار آفریده و از طرف دیگر هدف از خلقت او را رسیدن به کمال و قرب الهی بیان کرده است بنابراین کمال و سعادت واقعی انسان در گرو اختیار و انتخاب شایسته و صحیح است.

از طرف دیگر اختیار و انتخاب صحیح، بدون معرفت و شناخت کافی، ممکن نیست. اگر انسان بداند دو یا چند راه وجود دارد و هر کدام به کجا می‌انجامد و نتایج و پیامدهای عبور از آنها را نیز بداند و آنگاه یکی از راه‌ها را بپیماید می‌توان گفت که آن راه را انتخاب کرده است اما اگر بدون آگاهی اقدام به چنین کاری کند این اقدام حقیقتاً گزینش و انتخاب نیست، و آثار مثبت انتخاب بر آن مترتب نمی‌شود. همچنین آگاهی‌های برخاسته از عقل و حس در پاسخ به نیازهای انسانی و رسیدن او به سعادت واقعی کافی نیست. از این برهان یعنی آنکه انسان دارای اختیار است و هدف نهایی او رسیدن به قرب الهی و کمال مطلق بود و از طرفی معرفت کافی در انتخاب خود ندارد برای رسیدن به کمال یک مسئله روشن می‌شود: آنکه لازم است خداوند بر اساس صفات هدایت‌گری و حکمت، هادی و راهنمای دیگری افزون بر عقل و در عین حال همسو با آن، برای انسان قرار دهد، تا او را به راه صحیح و طریق درست رهنمون شوند و این مسئله را اتمام حجتی برای مردم قرار داده است تا هر کس راهی غیر از راه انبیاء را در پیش گرفت و به آثاری سوئی رسید کسی غیر از خود را سرزنش نکند.

مطالعه بیشتر

۱ـ اندیشه اسلامی ۲، علی غفار زاده حسین عزیزی، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۶ش، ص۲۳ به بعد.

۲ـ ترجمه و شرح کشف المراد آیت الله ابوالحسن شعرانی، انتشارات اسلامیه، ۱۳۷۹ش، ص۴۸۱.

منابع

  1. ↑ شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، دارالعلم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۶۴.
  2. ↑ شیخ مظفر، محمد رضا، عقائد الامامیه، انتشارات انصاریان، ص۵۱.
  3. ↑ شهید ثانی، حقائق الایمان، انتشارات مرعشی نجفی (ره)، قم، ۱۴۰۹ق، ص۱۵۴.
  4. ↑ اسراء / ۵.

موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

دیدگاه معتزله و اشاعره در لزوم بعثت چیست؟

معتزله، متکلمان عقل‌گرای مسلمان، معتقد بودند حسن و خوبی ارسال پیامبران و بعثت با عقل فهمیده می‌شود. آن‌ها معتقد بودند که ضرورت و وجوب بعثت انبیاء را تنها بر اساس قاعده لطف می‌توان توضیح داد. در مقابل اشاعره می‌گویند تنها می‌توان خوبی ارسال رسل را فهمید اما نمی‌توان ضرورت و وجوب آن را از عقل دریافت کرد.

اختلاف در حسن و قبح

نقطه اختلاف معتزله و اشاعره در بسیاری از مسائل اسلامی و نکته اساسی که ریشه اختلاف این دو گروه کلامی است مسئله حسن و قبح عقلی است. معتزله و شیعه معتقدند که حسن و قبح عقلی است؛ یعنی عقل قادر است تشخیص بدهد که چه کاری خوب است و حسن، و چه کاری بد است و قبیح؛ و این که هر کاری و هر صفتی که عقل ما آن را خوب و حَسَن تشخیص داد می‌توانیم آن کار و آن صفت را به خداوند نسبت بدهیم یا وجوب آن کار را بر خداوند لازم بدانیم. اما اشاعره می‌گویند که حسن و قبح عقلی وجود ندارد یعنی عقل نمی‌تواند حسن و قبح حقیقی اشیاء را تشخیص بدهد. هر کاری را خدا انجام دهد و به آن امر کند حسن است و اگر انجام نداد و از آن نهی نمود قبیح و بد بوده که انجام نداده و نهی نموده است.

اختلاف در ضرورت بعثت انبیا

در بحث ارسال پیامبران و بعثت مسئله حسن و قبح عقلی دخیل است. معتزله معتقدند که ارسال و بعثت پیامبران از جمله افعالی است که عقل آدمی آن را حسن می‌شمارد، و هر کاری حسن باشد، عقل می‌تواند لزوم و وجوب آن کار را به خداوند نسبت بدهد. پس بر خداوند بعثت انبیاء واجب است.

اما اشاعره می‌گویند: عقل نمی‌تواند ضرورت و وجوب ارسال پیامبران را تشخیص بدهد و نباید عقل ما در این مسئله نظر دهد زیرا چنین کاری مستلزم آن است که خداوند در آن فعل مجبور باشد در حالی که خداوند فعال ما یشاء است؛ لذا می‌گویند: خرد آدمی مجاز نیست صدور چنین فعلی را (بعثت انبیاء) از جانب خداوند ضروری بداند و بر ضرورت و لزوم آن استدلال کند. متکلمان اشعری در این بحث فقط به حسن ارسال پیامبران و بعثت اکتفا می‌کنند و اعتقاد دارند برانگیخته شدن پیامبران منافع و برکات غیرقابل انکاری برای مردم دارد.[۱]

قاعده لطف

متکلمان معتزله و امامیه و ماتریدیه که به حسن و قبح عقلی اعتقاد داشتند ضرورت نبوت و بعثت انبیاء را با عقل اثبات می‌کنند و بر اساس «قاعده لطف» آن را تبیین می‌کنند و از این طریق اثبات می‌کنند که بر خداوند واجب است جهت هدایت انسان‌ها انبیاء عظام را بفرستد.

مفاد قاعده لطف این است که: هر فعلی که انجام آن توسط خداوند در فراهم ساختن زمینه‌های هدایت و خیر و صلاح بشر مؤثر باشد و با اصل اختیاری و آزادی بشر و فلسفه تکلیف منافات ندارد، به مقتضای حکمت الهی، تحقق آن واجب و لازم است و خداوند هرگز آن را ترک نخواهد کرد. از سوی دیگر شریعت و نبوت از روشن‌ترین و برجسته‌ترین مصادیق لطف الهی به شمار می‌رود چرا که از یک سو عقل را در آنچه به صورت مستقل درک می‌کند، تأیید می‌کند و انسان را به پایبندی به قوانین عقلی برمی‌انگیزاند و از سوی دیگر افق‌ها و کرانه‌هایی از هدایت را که از درک خرد پنهان است بر او آشکار می‌سازد و با بیم و امیدها و وعده و وعیدهایی که به بشر می‌دهد زمینه رستگاری بشر را به بهترین وجه فراهم می‌سازد.[۲] /.[۳]

مطالعه بیشتر

  • علم کلام، احمد صفائی، انتشارات دانشگاه تهران.
  • الهیات و معارف اسلامی، جعفر سبحانی، انتشارات دانشگاه تهران.

منابع

  1. ↑ نگاه کنید به سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، نشر طه، چاپ سوم، ۸۳، ج۲، ض۲۲–۱۲.
  2. ↑ نگاه کنید به گلپایگانی، علی ربانی، کلام تطبیقی، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۸۵، ص۳۸–۳۴.
  3. ↑ نگاه کنید به گوهر مراد، عبد الرزاق فیاض لاهیجی، مؤسسه امام صادق ـ(ع) ـ، چاپ اول، ۸۳، ص۹–۳۵۸.

موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

آیا دلایل عقلی بر لزوم بعثت انبیا وجود دارد؟

خداوند با فرستادن پیامبران سیر حرکت انسان به کمال را برایش تعیین می‌کند. عقل حکم می‌کند خداوندی که آفریدگار انسان است و از نیازهای گوناگون او اطلاع دارد راهنمای او باشد. خداوند از طریق وحی و به وسیله پیامبران به تکامل و رشد او کمک می‌کند. انسان به تنهایی نمی‌تواند قوانینی برای خود وضع کند که برای رسیدن به سعادت کافی باشد. حتما در جهت وضع قوانین برای زندگی بهتر خود، نیازمند آیین و رهنمودهای الهی است.

ضرورت بعثت انبیاء برای تکامل بشر

انسان مانند سایر موجودات کمال‌طلب است؛ امّا کمال حقیقی او از سنخ کمالات مادی و طبیعی نیست؛ بلکه تکامل انسانی او در حقیقت تکامل روح است که با فعالیّت اختیاری خویش حاصل می‌شود. راه وصول به این کمال ارتباط با کمال مطلق؛ یعنی خداوند متعال می‌باشد که در سایه این ارتباط به «مقام قرب الهی» نایل می‌شود.

هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری سیر تکاملی خود را به سوی کمال نهایی بپیماید؛ وقتی انسان می‌تواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه طی کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد، پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسایل لازم را برای تحصیل چنین شناخت‌هایی در اختیار بشر قرار دهد. شناخت‌های عادی و متعارف که از راه حس و عقل به دست می‌آیند هر چند نقش مهمی را در تأمین نیازمندی‌های زندگی ایفا می‌کند؛ امّا برای شناختن راه کمال و سعادت حقیقی در ابعاد مختلف دنیوی و اخروی کافی نیست. و اگر راه دیگری برای رفع این کمبودها وجود نداشته باشد هدف خداوند از آفرینش انسان تحقق نخواهد یافت.

با توجّه به مقدمات فوق به این نتیجه می‌رسیم که مقتضای حکمت الهی این است که راه دیگری بجز عقل و حس برای شناختن مسیر تکامل همه‌جانبه در اختیار بشر قرار دهد و آن همان راه وحی است که در اختیار پیامبران قرار گرفته است تا انسان‌ها را در مسیر کمال و سعادت رهنمون باشند.[۱]

ناتوانی قوانینِ غیر الهی

قانون‌گذارِ کامل باید انسان‌شناسی کامل باشد و به تمام اسرار جسم و جان، عواطف، غرایز و ادراکات عقلی او آگاه باشد و به اصول حاکم بر روابط انسان‌ها احاطه داشته باشد تا بتوانند قوانینی هماهنگ با همه این‌ها وضع کند. باید از گذشته و آینده اطلاع کامل داشته باشد تا آثار قوانین امروز را در آینده زندگی بشر ارزیابی کند. قانون‌گذار باید دارای «علم کامل» باشد تا بتواند با وضع قوانین خود تمام استعدادها و شایستگی‌هایی را که در فرد و اجتماع نهفته است به فعلیت رساند. آیا این اوصاف در کسی جز ذات پاک خداوند پیدا می‌شود؟ کسی که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسی که عالم به حال و آینده و نتایج هر حکمی است، بدون خطا و لغزش و بی‌نیاز از هر کس و هر چیز؟

هر قانونی غیر از قانون خدا ناقص و بی‌فرجام است و اتفاقاً تمام بدبختی‌ها و مشکلات بشر از آنجا سرچشمه می‌گیرد که خودش می‌خواهد با آن علم محدود و با آن همه انگیزه‌های دنیایی برای خویش قانون وضع کند و این یکی از دلایل عقلی لزوم بعثت انبیاء است.[۲]

هماهنگی تکوین و تشریع

با نگاهی ژرف به جهان آفرینش در می‌یابیم که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسایل لازم و مفید را در اختیار او گذاشته است. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آفریدگاری که در عالم تکوین (آفرینش) این اندازه وسایل پیش‌رفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده است چگونه ممکن است، موضوع فرستادن انبیا که مهم‌ترین نقش را در تکامل انسان در جنبه‌های مادی و معنوی دارد، نادیده گرفته باشد و جامعه انسانی را از این موهبت بزرگ محروم سازد!

ابوعلی‌سینا در کتاب «شفاء» با عباراتی کوتاه و تشبیهی جالب به این حقیقت اشاره می‌کند:

«احتیاج به بعثت پیامبران برای بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موهای مژه، ابرو، و فرورفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان می‌سازد) و امثال این منافع بیش‌تر است؛ بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند.»[۳]

دلایل عقلی بعثت از نگاه قرآن

تمسک به آیات قرآن و روایات پیشوایان دین در این موضوع و دیگر موضوعات از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه گاه می‌توان از این آیات و روایات براهین عقلی استخراج کرد؛ قرآن از زوایای گوناگونی، بعثت انبیا را ضروری شمرده است و مسائلی چون تثبیت و تکمیل توحید، امیدواری به قیامت، رفع اختلاف، اجرای عدالت در جامعه بشری، اتمام حجت، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را به عنوان فلسفه بعثت پیامبران بیان نموده است.[۴]

منابع

  1. ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۶۷، فصل اوّل ضرورت نبوت؛ و آموزش عقاید، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۲، ج۲، درس بیست و دوّم.
  2. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع) چاپ سوم، ۱۳۷۵، ج۷، ص۴۱–۴۴.
  3. ↑ نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۷، ص۴۶، به نقل از: ابن سینا، حسین، شفاء، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم.
  4. ↑ خسروپناه، عبدالحسین، قلمرو دین، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۱.

موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
[ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

سؤال

ضرورت و لزوم بعثت انبیاء از نگاه قرآن چیست؟

استدلال به آیات قرآنی در مسئله ضرورت بعثت پیامبران، از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه می‌توان از این آیات براهین عقلی استخراج کرد. به دیگر سخن، هر چند ضرورت بعثت پیامبران تنها با برهان عقلی اثبات می‌شود اما با نگاه برون دینی به قرآن نیز، نیازمندی به پیامبر، به صورت عقلی قابل اثبات است.

قرآن با شمردن اهدافی برای بعثت پیامبران، ضرورت بعثت را بیان کرده است؛ از جمله:

عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت؛ حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هوای نفسانی؛ ایجاد عدالت اجتماعی؛ تعلیم کتاب، دستورهای الهی و حکمت؛ خروج مردم از تاریکی‌ها به روشنایی؛ اتمام حجت بر مردم؛ رفع اختلاف‌ها.

بعثت انبیا برای عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت

مسئله بعثت رسول، امری است که اختصاص به امتی ندارد، بلکه سنتی است که در تمامی مردم و همه اقوام جریان می‌یابد. ‏[۱] خداوند در میان هر قومی پیامبرانی را فرومی‌فرستاد تا آن‌ها را به عبادت الهی و دوری از پرستش طاغوت دعوت کنند: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛ ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب نمایید.(نحل:۳۶)

پیامبران الهی دعوت خود را از مسئله توحید و مبارزه با شرک و بت‌پرستی شروع می‌کردند.[۲] قرآن لزوم بعثت حضرت هود(ع) را عبادت الهی دانسته است: ﴿وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ؛ و به سوی قوم عاد برادرشان، هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید که جز او معبودی برای شما نیست. آیا پرهیز گاری نمی‌کنید؟!(اعراف:۶۵)

عبادت غیر خدا، کاری ناروا و افترا بستن به خداست: ﴿وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ؛ به سوی عاد، برادرشان هود را فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! شما فقط تهمت می‌زنید (و بتها را شریک او می‌خوانید)!(هود:۵۰)

حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هوای نفسانی

مقام نبوّت به‌طور طبیعی ایجاب می‌کند که در میان مردم به حق داوری کند: ﴿یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ؛ ای داود! ما تو را خلیفه (و نمایندهٔ خود) در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.(ص:۲۶)

خداوند بعد از خلیفه قرار دادن حضرت داود(ع) به وی هشدار می‌دهد که هرگز از هوای نفس پیروی منما که از راه راست منحرف گردی یعنی چنانچه از هوای نفس پیروی نمودی هوای نفس تو را از راه حق و طریق مستقیم پروردگار منحرف می‌کند.[۳]

هشدار به پیروی نکردن از هوی و هوس به انبیای الهی بارها در قرآن تکرار شده است که بیانگر اهمیت آن در برنامه‌های پیامبران است.[۴]

ایجاد عدالت اجتماعی

برقراری عدالت در جامعه و روابط بین افراد یک اصل اساسی است.[۵] از همین روست در قرآن هدف از ارسال پیامبران، برپایی عدالت در روابط بین افراد و جامعه بیان شده است‏: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قویّ و شکست‌ناپذیر است!(حدید:۲۵)

تعلیم کتاب و دستورهای الهی و حکمت

تعلیم و تربیت جامعه یکی از اهداف بزرگ پیامبران الهی بوده است.[۶] قرآن کریم بارها هدف از بعثت پیامبران را تعلیم و تزکیه می‌داند: ﴿کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان گونه که رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد دهد.(بقره:۱۵۱)

قرآن یادآور کرده است که اگر پیامبری فرستاده می‌شود، برای اصلاح و تربیت جامعه است.[۷]

بیرون ساختن مردم از تاریکی‌ها به روشنایی

تمام هدف‌های تربیتی و انسانی، معنوی و مادی نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: «بیرون ساختن از تاریکی‌ها به روشنایی» از تاریکی جهل به روشنایی دانش، از تاریکی کفر به روشنایی ایمان، از تاریکی ستمگری به روشنایی عدالت، از تاریکی فساد به روشنایی صلاح، ازتاریکی گناه به روشنایی پاکی و تقوی، و از تاریکی پراکندگی و تفرقه و نفاق به نور وحدت و ایمان خالص.[۸]

خداوند یکی از رازهای نزول قرآن را رهایی از تاریکی‌ها دانسته است: ﴿الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بفرمان پروردگارشان درآوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.(ابراهیم:۱)

اتمام حجت بر مردم

اتمام حجت بر مردم یکی دیگر از ضرورت‌های بعثت پیامبران است: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و خداوند توانا و حکیم است.(نساء:۱۶۵)

اتمام حجت برای این است که خدا اگر پیامبری نفرستد عده‌ای خوهند گفت ما بی‌خبر بودیم و گرنه ایمان می‌آوردیم.[۹] قرآن این حقیقت را در آیات دیگر هم بیان کرده است.[۱۰]

رسول خدا(ص) با امر به معروف و نهی از منکر، بیان احکام، و رها کردن زنجیرهای اسارت، با مردم اتمام حجت می‌کرد تا کسی نگوید نیکی‌ها را نمی‌شناخت؛ از زشتی‌ها خبر نداشت؛ احکام الهی را نمی‌دانست.[۱۱]این مأموریت همه پیامبران الهی بوده است.[۱۲]

رفع اختلاف‌ها

انسان به حسب فطرتش اجتماعی است؛ گاهی برای جذب منافع خود با یکدیگر اختلاف پیدا می‌کند. برای برطرف کردن اختلاف‌ها به وضع قوانین نیازمند است. این قوانین بایستی لباس دین به خود پوشاند و مستلزم بشارت و انذار و ثواب و عقاب گردد تا با عمل بدان، جامعه رشد کند و انگیزه برای رعایت قانون بوجود آید.[۱۳] پیامبران مبعوث شدند تا این اختلاف‌ها را حل کنند و نگذارند دامنه آن به اختلاف در آموزه‌های دینی کشیده شود: ﴿کَانَ النَّاسُ أُمَّه وَاحِدَه فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاط مُسْتَقِیم؛ مردم، قبل از بعثت انبیا، یک امت بودند. خداوند به جهت اختلافی که در میان آنان پدید آمد، انبیایی به بشارت و انذار برگزید و با آنان کتاب را به حق نازل فرمود، تا طبق آن در میان مردم و در آنچه اختلاف کرده‌اند حکم کنند، این بار در خود دین و کتاب اختلاف کردند و این اختلاف پدیدار نشد، مگر از ناحیهه کسانی که انگیزه حسادت داشتند. در این هنگام بود که خدا کسانی را که ایمان آوردند، در مسائل مورد اختلاف، به سوی حق رهنمون شد و خدا هر که را بخواهد به صراط مستقیم هدایت می‌کند.(بقره:۲۱۳)

    منابع

    1. ↑ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۳۵۳.
    2. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۲۲۷.
    3. ↑ بروجردی، محمدابراهیم، تفسیر جامع، تهران، کتابخانه صدر، چاپ ششم، ۱۳۶۶ش، ج۶، ص۲۸.
    4. ↑ سوره مائده، آیه۴۹–۴۸. سوره انعام، آیه۱۵۰. سوره شوری، آیه۱۵. سوره جاثیه، آیه۱۸.
    5. ↑ سوره نحل، آیه۹۰. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرةالمعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۱۳۰.
    6. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۶۲.
    7. ↑ سوره بقره، آیه۱۲۹. سوره آل عمران، آیه۱۶۴. سوره جمعه، آیه۲.
    8. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۶۲.
    9. ↑ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۵۰.
    10. ↑ سوره طه، آیه۱۳۴. سوره قصص، آیه۴۷.
    11. ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
    12. ↑ قرشی بنابی، علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، مرکز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۷.
    13. ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۱۶۸.

    موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
    [ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    حضرت فاطمه(س) که بود و چه جایگاهی در اسلام دارد؟

    پاسخ

    فاطمه زهرا دختر پیامبر اسلام(ص) و همسر حضرت علی(ع) و مادر امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از زنان بزرگ جهان اسلام است. شیعیان اعتقاد به عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) دارند و روایات زیادی مبنی بر عظمت جایگاه او و فضائلش از جمله عبادات طولانی نقل کردند. پیامبر اسلام(ص) بسیار او را دوست داشت و گفته است:

    «فاطمه پاره تن من است و هرکس فاطمه را برنجاند من را رنجانده است.»

    فاطمه زهرا در سال پنجم بعثت در مکه متولد شد و در سال دوم هجرت با امام علی(ع) ازدواج کرد. یکی از اتفاق‌های مهم زندگی‌اش، پس گرفتن فدک توسط خلیفه وقت از او بود که با اعتراض و خطبه او روبرو شد. از حضرت زهرا(س) دو خطبه نقل شده است. اولین آن درباره غصب فدک است که در مسجد خطاب به مردان و زنان گفته شد. و دومی در خانه، میان زنان مهاجر و انصار بود که درباره غصب خلافت و مظلومیت علی(ع) و خطرات آینده برای امت اسلامی بود.

    از سیره عبادی فاطمه(س)، نماز و عبادت‌های طولانی زیاد، انفاق و صدقه دادن، ایثار و… ذکر شده است.

    Hazrate-fateme.png

    ولادت

    مشهور شیعیان ولادت حضرت زهرا(س) را سال پنجم بعثت می‌دانند. طبق این قول، حضرت زهرا(س) هشت سال قبل از هجرت و در مکه و بیستم ماه جمادی الثانی متولد شد.[۱] از دیگر اقوال درباره سال تولد ایشان، سال دوم بعثت،[۲] پنج سال قبل از بعثت، دو سال قبل از بعثت است.[۳]

    فاطمه آخرین فرزند پیامبر اسلام از حضرت خدیجه(س) است. همه برادران و خواهران حضرت فاطمه در زمان حیات پیامبر از دنیا رفتند. حضرت خدیجه(س) در زمانی که فاطمه پنج سال داشت از دنیا رفت.[۴]

    ازدواج و زندگی با حضرت علی(ع)

    حضرت زهرا(س) در سال اول هجرت و در نه سالگی با امام علی(ع) ازدواج کرد و در سال دوم مراسم عروسی انجام گرفت. زندگی ساده و نداشتن امکانات رفاهی از ویژگی‌های بارز زندگی فاطمه(س) و علی(ع) در آغاز زندگی مشترکشان بود.[۵] از امام صادق(ع) روایت شده است «لَو لَمْ يُخْلَقْ عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ لِفاطِمَةَ كُفْوٌ؛ اگر على آفريده نمى‌شد، كسى كه لايق همسرى فاطمه باشد وجود نداشت.»[۶] شیعیان اعتقاد دارند ازدواج حضرت فاطمه(س) را پیامبر به خداوند سپرده بود و خواستگاران زیاد او را رد می‌کرد تا امر خداوند بیاید که فاطمه با که ازدواج کند و فرشته‌ای بر پیامبر(ص) وحی کرد که عقد علی و فاطمه در آسمان خوانده شد و تو آنها را در زمین به عقد یکدیگر درآور.[۷]

    حضرت زهرا از تنگدستی امام علی و سختی معاش آگاه بود اما با علم به این مشکلات، به همسری او درآمد.[۸] آورده‌اند که علی و فاطمه برای تقسیم کارها نزد پیامبر رفتند و پیامبر کارهای خانه را به فاطمه سپرد و کارهای بیرون را به علی.[۹] گفته شده است مهریه حضرت زهرا(س) زره امام علی(ع) بوده است که در حدود چهارصد درهم قیمت داشته است.[۱۰] صبغة الله بن محمد غوث از عالمان اهل سنت در رساله کوچکی درباره صداق حضرت زهرا(س) روایات را دو دسته کرده، دسته‌ای که صداق را ۴۰۰ درهم و دسته‌ای که ۴۸۰ درهم می‌داند.[۱۱]

    امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، زینب و ام کلثوم چهار فرزند او بودند.

    خصوصیات و فضائل

    خداپرستی، زهد، ایثار، گذشت، راستگویی از صفات حضرت زهرا(س) بوده است.[۱۲] نمازها و شب‌زنده‌داری‌های طولانی از ویژگی‌های سیره عبادی حضرت فاطمه(س) است.[۱۳] درباره حضرت فاطمه گفته شده است که مورد علاقه شدید پیامبر بوده است. روایت آمده است:

    «فاطِمة بَضعَة منّى، فَمَن اغضَبَها اغضَبَنى؛ فاطمه پاره تن من است، هركس كه فاطمه را به غضب بياورد مرا به غضب مى آورد.»[۱۴]

    از دیگر ویژگی‌های او که در کتب علمای شیعه آمده، این است: برترین بانوی جهان، بانوی بهشتی، مقرب درگاه خداوند، نخستین کسی که وارد بهشت می‌شود و …[۱۵]

    تقوا و عبادت

    رسول خدا(ص) درباره دخترشان حضرت فاطمه زهرا(س) می‌فرمایند: «ایمان به خدا در اعماق دل و باطن زهرا چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا، خودش را از همه چیز فارغ می‌سازد.[۱۶] حسن بصری می‌گفت: فاطمه زهرا(س) عابدترین مردم بود، در عبادت حق تعالی آنقدر بر پا ایستاد تا پاهای مبارکش ورم نمود.[۱۷] و درباره صفات اخلاقی ایشان از عایشه نقل شده که می‌گوید: بعد از رسول خدا(ص) کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم.[۱۸]

    حجاب و عفاف

    پوشش حضرت زهرا(س)، همان چیزی است که در قرآن برای یک زن مسلمان ترسیم شده است و آن جلباب (چادر) و خمار (روسری) است تا بدن و سر پوشانده شود. از روایات تاریخی استفاده می‌شود که ایشان صورت خود را نمی‌پوشاند و چهره او دیده می‌شد.[۱۹]

    روایت است که حضرت زهرا نزد مرد نابینایی حجاب گرفت. پیامبر از او سؤال کرد که وقتی او تو را نمی‌بیند چرا حجاب می‌کنی. فاطمه پاسخ داد او مرا نمی‌بیند اما من که او را می‌بینم و او بوی مرا استشمام می‌کند. این پاسخِ او تحسین پیامبر(ص) را واداشت. این حکایت نشان‌دهنده عفت و حیای حضرت زهرا است که به عنوان الگوی جهان تشیع شناخته شده است.[۲۰]

    عصمت

    تشیع اعتقاد راسخ دارد که حضرت زهرا(س) همانند امامان دوازده‌گانه معصوم است و برای این عصمت دلایل قرآنی و روایی آورده‌اند. از آن جمله آیه تطهیر[۲۱] است که شیعه اعتقاد دارد خداوند رجس و پلیدی را از پنج تن آل عبا دور ساخته است و تصریح در عصمت ایشان دارد.[۲۲] و نیز آیه مباهله را دلالت بر عصمت حضرت زهرا(س) می‌دانند.[۲۳]

    علمای شیعه روایاتی نقل کرده‌اند که صراحت در عصمت حضرت زهرا دارد. از جمله حدیث ثقلین و روایات زیادی که درباره عصمت اهل بیت(ع) و فاطمه(س) است. بحث عصمت فاطمه(س) از آن جهت اهمیت دارد که به سبب اثبات آن، برخوردار از شئون انبیا و امامان می‌شود و مرجعیت دینی و صلاحیت تفسیر و تبیین دین پیدا می‌کند.[۲۴]

    ماجرای فدک

    فدک دهکده‌ای بوده که پیامبر(ص) به دخترش فاطمه زهرا(س) بخشیده بود اما ابوبکر در زمان خلافتش آن را به نفع حکومت مصادره کرد.

    فدک، نام دهکده‌ای بود در شمال شرق مدینه که ساکنان آن یهودی بودند که پس از جنگ خیبر آن را به پیامبر هدیه دادند، چون فدک بدون جنگ تصرف شد مشمول حکم خداوند در آیه ۷ سوره حشر گردید و اموال پیامبر شد و ایشان آن را به فاطمه بخشید.[۲۵]

    پس از رحلت پیامبر، ابوبکر با استناد بر روایتی که می‌گفت انبیا از خود ارثی به جای نمی‌گذارند آن را از حضرت زهرا بازپس گرفت و به نفع حکومت مصادره کرد. پس از آن حضرت زهرا در مسجد خطبه‌ای ایراد کرد که به خطبه فدکیه معروف است و به این غصب اعتراض کرد و فدک را هبه و ارث پیامبر دانست.[۲۶] حضرت زهرا با جمعی از زنان بنی‌هاشم به مسجد رفت تا در برابر توده‌های مسلمان، و سران مهاجر و انصار و به بهانه «غصب فدک» خطبه بسیار غرایی در مسجد پیامبر(ص) ایراد کرد تا برخی حقایق روشن شود.

    محورهای خطبه فدک

    یک: مباحثی پیرامون مسئله توحید و صفات پروردگار و اسمای حسنی و هدف آفرینش.

    دو: توصیف مقام پیامبر(ص) و ویژگی‌ها و اهداف او.

    سه: اهمیت قرآن مجید و تعلیمات اسلام.

    چهار: حوادث و رویدادهای بعد از رحلت پیامبر،

    پنج: غصب فدک و بهانه‌های واهی که در این زمینه داشتند.[۲۷]

    در باب منابع خطبه فدک، کتاب بلاغات النساء (قدیمی‌ترین سند و مدرک خطبه)، احتجاج طبرسی، بحار الانوار مجلسی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و… ذکر شده است.[۲۸]

    اختلاف بر سر مالکیت فدک پس از رحلت رسول خدا باعث شد این ماجرا در جوامع حدیثی و تاریخی بازتاب گسترده‌ای یابد و مباحث کلامی و فقهی در خصوص آن مطرح شود.[۲۹]

    خطبه میان زنان در خانه

    دومین خطبه‌ای که از حضرت زهرا(س) نقل شده است، خطبه‌ای است که میان زنان در خانه و در حالت بیماری ایراد شد و درباره غصب خلافت امام علی(ع) است. این خطبه در منابع تاریخی از جمله احتجاج طبرسی، بحارالانوار مجلسی، معانی الاخبار صدوق، آمالی شیخ طوسی، شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید نقل شده است.[۳۰] راوی این خطبه فردی به نام «سوید بن غفلة» بوده است که در زمان پیامبر(ص) اسلام آورده اما پیامبر را ندیده است. اما او را موثق دانسته‌اند.[۳۱]

    هنگامی که حضرت زهرا در بستر بیماری قرار داشتند و همان بیماری موجب درگذشت ایشان شد، عده‌ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان رفتند و او درباره جانشینی پیامبر و ولایت علی(ع) صحبت کرد و از آینده تاریک و استبداد ظالمان به آنها هشدار داد.

    تسبیحات حضرت زهرا(س)

    روایت است که پیامبر(ص) به فاطمه(س) اذکاری آموخت که به تسبیحات حضرت زهرا(س) مشهور شده است و آن عبارت است از سی و سه مرتبه «سبحان الله»، سی و سه مرتبه «الحمدالله» و سی و چهار مرتبه «الله اکبر».[۳۲] بنا به آنچه در احادیث شیعه و سنی فراوان نقل شده است، پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) توصیه کردند که هنگام خواب یا پس از هر نماز این اذکار را بخوانند. امام صادق(ع) آن را از مصادیق ذکر کثیر ــ که در آیه ۴۱ سوره احزاب سفارش شده ــ دانسته است.

    شهادت و محل دفن

    مورخان شهادت حضرت زهرا(س) را در سال یازدهم هجرت و ۷۵ یا ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر(ص) می‌دانند. پس از رحلت پیامبر(ص) حوادث ناگواری برای حضرت زهرا رخ داد که سبب آزردگی روحی و جسمی ایشان شد به طوری که بر اثر آن حوادث بیمار شد و از دنیا رفت.[۳۳]

    برخی حضرت زهرا(س) را اولین شهیده در راه ولایت امام علی(ع) می‌دانند.[۳۴]

    حضرت فاطمه(س) وصیت کرد تا دور از چشم دیگران و شب هنگام دفن شود. درباره محل دقیق قبر حضرت زهرا(س) و اینکه آیا در خانه خود مدفون شد یا در بقیع، نمی‌توان با قاطعیت اظهارنظر کرد. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد، آن حضرت در بقیع مدفون گردید، همان گونه که شواهدی حکایت از آن می‌کند که در خانه خود که اکنون در حجره شریفه قرار دارد، دفن شد. علمای برجسته شیعه نظیر شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن طاووس و علامه مجلسی مدفن حضرت را خانه خودش می‌دانند.[۳۵]

    مطالعه بیشتر

    • زندگانی فاطمه زهرا(س)، شهیدی، سیدجعفر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۸.
    • دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳.
    • زن در آیینهٔ جلال و جمال، جوادی آملی، عبدالله، تهران، نشر فرهنگی رجا، ۱۳۷۱.
    • فاطمه زهرا(س) بانوی نمونه اسلام، امینی، ابراهیم، قم، شفق، ۱۳۸۹.

    منابع

    1. ↑ کلینی در اصول کافی، ج۱، ص۴۵۸ و ابن شهر آشوب در مناقب، ج۳، ص۳۵۷، مجلسی در بحار الانوار، ج۴۳، ص۶ و حیات القلوب، ج۲، ص۱۴۹ و فیض کاشانی در وافی، ج۱، ص۱۷۳
    2. ↑ المصباح، شیخ طوسی، طبع هند، ص۷۹۳، مفید، مسارالشریعه، ۱۴۱۴ق، ص۵۴؛ کفعمی، المصباح، ۱۴۰۳ق، ص۵۱۲
    3. ↑ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۱، ص۱۳۳. ج۸، ص۱۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۹.
    4. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۱، ص۴۹
    5. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۱، ص ۵۳ ۵۱
    6. ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۴۳
    7. ↑ زهرا(ع) برترین بانوی جهان، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۳۷
    8. ↑ المُسْتَدرَک علی الصَحیحَین، حاکم نیشابوری، به نقل از دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۲، ص۲۴۸
    9. ↑ مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۱۷، ص۴۰۵
    10. ↑ مکارم شیرازی،‌ناصر، زهرا برترین بانوی جهان اسلام، قم، سرور،‌۱۳۷۶،‌ ص۳۸.
    11. ↑ جعفریان، رسول، «مهریه حضرت فاطمه زهرا(س) چه اندازه بود؟» سایت خبرآنلاین، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۴، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
    12. ↑ زندگانی صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، مدرسی، سید محمد تقی، ج۱، ص۵۵
    13. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۱، ص۵۵
    14. ↑ زهرا (سلام الله علیها) گل همیشه بهار نبوت، محسنی، شیخ محمد آصف، ج۱، ص۲۵
    15. ↑ زهرا(ع) برترین بانوی جهان، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۶۱
    16. ↑ «إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَه مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً إِلَی مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَه اللَّهِ»؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ‏بحارالأنوار، بیروت‏: دار إحیاء التراث العربی، ‏۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۴۶.
    17. ↑ «مَا کَانَ فِی الدُّنْیَا أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَه ع کَانَتْ تَقُومُ حَتَّی تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ‏بحارالأنوار، بیروت‏: دار إحیاء التراث العربی، ‏۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۷۶.
    18. ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ‏بحارالأنوار، بیروت‏: دار إحیاء التراث العربی، ‏۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۸۴.
    19. ↑ مسئلهٔ حجاب، مطهری مرتضی، ج۱، ص۱۸۴
    20. ↑ مسئله حجاب در سیره حضرت زهرا(س)، محمد محمدی اشتهاردی، نشریه پاسدار اسلام ۱۳۷۶، شماره ۱۹۰.
    21. ↑ سوره احزاب آیه ۳۳
    22. ↑ پرتو ولایت، معرفت، محمد هادی، ج۱، ص۱۴۷،
    23. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۲، ص۷۱
    24. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۲، ص۸۰
    25. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۱، ص۲۹۳
    26. ↑ خطبه حضرت زهراء سلام الله علیها، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۴
    27. ↑ زهرا(ع) برترین بانوی جهان، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۱۴۰ تا ۱۵۰
    28. ↑ خطبه حضرت فاطمه زهرا(س) و ماجرای فدک، منتظری، حسینعلی، ج۱، ص۴۰ ۴۱
    29. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۱، ص۲۹۳
    30. ↑ زهرا(ع) برترین بانوی جهان، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۳۷
    31. ↑ خطبه حضرت فاطمه زهرا(س) و ماجرای فدک، منتظری، حسینعلی، ج۱، ص۳۳۵
    32. ↑ ابن بابویه، محمد، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ هـ. ق، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن بابویه، محمد؛ علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵هـ. ش، ج‏۲، ص۳۶۶، باب ۸۸، حدیث۱؛ ابن بابویه، محمد؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، ۱۴۰۶ هـ. ق، ص۱۶۳.
    33. ↑ دانشنامه فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، ج۱، ص۳۳۵
    34. ↑ فاطمه و فاطمیه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱، ص۶۸
    35. ↑ آثار اسلامی مکّه و مدینه، جعفریان، رسول، ج۱، ص۳۳۹

    موضوعات مرتبط: فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافع امامت و ولایت، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
    [ چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    مصحف فاطمه(س) چه کتابی است؟ آیا این کتاب به نام خواهر قرآن نیز مشهور است؟

    مصحف فاطمه(س) کتابی که جبرئیل پس از وفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) املا کرد و امام علی(علیه السلام) آن را نوشت. براساس روایات، در اصل وجود چنین کتابی تردید نشده است.

    روایات مربوط به وجود مصحف فاطمه(سلام الله علیها) در قدیمی‌ترین منابع روایی شیعه، چون بصائر الدرجات و الکافی آمده است. بنا بر منابع، مصحف فاطمه(سلام الله علیها) در دسترس کسی نبوده و نزد امامان شیعه(علیهم السلام) محفوظ است. بیشترین روایات مربوط به این مصحف را علامه مجلسی در باب‌های مربوط به علوم اهل‌بیت(علیهم السلام) آورده است.

    محتوای این مصحف متضمن مطالبی چون بیان رویدادهای آینده و سرنوشت فرزندان حضرت فاطمه(س) است. از وجود چنین مصحفی در زمینهٔ معارف باطنی شیعی استفاده شده است. اختلاف در محتوای برخی روایات پیرامون مصحف فاطمه(سلام الله علیها) و گاه تعارض ظاهری آنها موجب شده تا داوری‌های محققان در مورد جزئیات این مصحف یکسان نباشد. در منابع، اطلاعی دربارهٔ اینکه این کتاب خواهر قرآن خوانده شده باشد وجود ندارد.


    موضوعات مرتبط: فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافع امامت و ولایت، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
    ادامه مطلب
    [ یکشنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    شهید مطهری چه نگاه و نقدی به تحجر داشته است؟

    تحجرْ از دیدگاه شهید مطهری یکی از اسباب اصلی عقب‌ماندگی و انحطاطِ مسلمانان و مانعِ فهم درست دین است. تحجر از موضوعاتی است که مرتضی مطهری بابت رسوخ آن در اندیشه‌های دینی نگرانی‌های فراوانی داشته است. او تحجر را جریانی خطرناک و آسیب‌زا در درون اسلام می‌داند و خوارج و جریان اخباری‌گری را از مصادیق اصلی تحجر می‌داند.

    مطهری متحجرین را کسانی می‌داند که دچار جمود فکری هستند و حاضر نیستند به اندیشه‌ها و عقاید غیر از خود توجه‌ای نشان دهند.

    در نظام فکری شهید مطهری، واژگان جمود، قشری‌گری، مرتجعین و خشک‌مقدس‌ها، با تحجر هم‌پوشانی دارد و گاه جریانات متحجر در اسلام را با این عناوین معرفی و تفسیر می‌کند.


    موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
    ادامه مطلب
    [ شنبه بیست و هفتم آبان ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    امیرمومنان فرمود: «عزیز شما به سفری رفته است و فرق آن با دیگر سفرها این است که او دیگر بر نمی‌گردد و شما باید به سوی او بروید.» دربارهٔ این روایت توضیح دهید.

    پاسخ

    امیرمومنان سلام الله علیه در حدیثی مرگ را به سفری بدون بازگشت تشبیه کرده است؛ سفری که برای مسافر آن بازگشتی وجود ندارد و این انسان‌های زنده هستند که به سوی شخص درگذشته سفر خواهند کرد.

    در روایات تعابیر دیگری نیز دربارهٔ مرگ وجود دارد و آن‌ را به انتقال از مکانی به مکان دیگر یا تعویض لباس تشبیه کرده‌اند.

    امیرمومنان سلام الله علیه در دیدار بازماندگان یکی از مسلمانان درگذشته، فرمود:

    إِنَّ هَذَا الْاَمْرَ لَیسَ لَکُمْ بَدَاَ وَ لَا إِلَیکُمُ انْتَهَی وَ قَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هَذَا یسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ اَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَیکُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیهِ؛

    این کار نه با شما آغاز گردید و نه بر شما پایان خواهد رسید. این رفیق شما به سفر می‌رفت، کنون او را در یکی از سفرهایش بشمارید. اگر نزد شما بازگشت چه خوب، وگرنه شما روی بدو می‌آرید.[۱]

    برخی شارحان نهج البلاغه این حکمت را به شعر درآورده‌اند:

    ز قومی مُرد شخصی و علی گفت

    نباید از غم مرگش برآشفت

    شما آغاز این مردن نبودید

    نه در پایان آن منزل نمودید

    سفر می‌کرد یار باوفاتان

    بگوییدش سفر رفته است او هان

    اگر ناید که تا بیند شما را

    شما خواهید رفت و دید او را[۲]

    ابن‌ میثم بحرانی، متکلم و فقیه شیعه در قرن هفتم قمری، در شرح نهج‌ البلاغهٔ خود تحلیل امام علی(ع) از مرگ را برای شخص مصیبت‌دیده آرامش‌بخش و اقناع‌کننده بر شمرده است.[۳]

    میرزا حبیب‌الله خویی (۱۲۶۵-۱۳۲۴ق)، فقیه و شارح نهج البلاغه، این سخن امام علی(ع) دربارهٔ مرگ را فصیح و اقناع‌کننده بر شمرده است. از نظر او، امام(ع) در این سخن از بقاء انسان بعد از مرگش، بنا بر آنچه در این دنیا اندوخته، خبر داده است. خویی مرگ را از نظر امام (ع) چون مسافرتی از عالمی دیدنی به عالمی نادیدنی تصویر کرده است؛ مسافرتی که فرد درگذشته از آن باز نخواهد گشت و این دوستان او هستند که به او ملحق خواهند شد و با او انس خواهند گرفت. انسی که هر دوست با دوستی که در سفر بوده می‌گیرد.[۴]

    احادیث دیگری نیز به همین مضمون در منابع روایی نقل شده است:

    • امیرمومنان سلام الله علیه: «ای مردم! ما و شما برای ماندن آفریده شده‌ایم نه برای از بین رفتن، شما با مرگ از دنیا نمی‌روید، بلکه از خانه‌ای به خانهٔ دیگر منتقل می‌شوید؛ پس زاد و توشهٔ خانه‌ای را که باید به جانب آن حرکت کنید و جاوید باشید فراهم سازید.»[۵]
    • امیرمومنان سلام الله علیه: «حق این است که ما وارث پیش از خودیم و وارثانی پس از خود داریم. همانا ما شاخه‌های درختانی هستیم که درگذشتند. اصل که رفت فرع هم می‌رود. ای مردم! شما منزل آخرت خود را با بهره‌گرفتن از منزلی که از آن کوچ می‌کنید، یعنی دنیا، اصلاح نمایید.»[۶]
    • امام سجاد(سلام الله علیه) در پاسخ به پرسشی دربارهٔ حقیقت مرگ چنین گفت: «مرگ برای مؤمن چون بیرون‌آوردن لباس‌های چرکین از تن است و از هم گسستن زنجیرهای سنگین و جایگزین‌کردن فاخرترین و خوشبوترین جامه‌ها و راهوارترین مرکب‌ها و امن‌ترین منزل‌ها است. مرگ برای کافر به منزلهٔ برکندن جامه‌هایی فاخر از تن و منتقل‌شدن از منزل‌هایی امن و جایگزین‌کردن آنها به کثیف‌ترین و خشن‌ترین جامه‌ها و وحشتناک‌ترین منزل‌ها و بزرگترین عذاب است.»[۷]

    منابع

    1. ↑ نهج‌البلاغه، ترجمهٔ سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش، حکمت ۳۵۷، ص۴۲۴.
    2. ↑ خویی، حبیب‌الله بن محمد هاشمی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، گردآورنده ابراهیم میانجی، تهران، مکتبة اسلامیة، ۱۴۰۰ق، ج۲۱، ص۴۴۰.
    3. ↑ ابن میثم البحرانی، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۴۱۷.
    4. ↑ خویی، منهاج البراعة، ج۲۱، ص ۴۳۹-۴۴۰.
    5. ↑ المفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاخ‍ت‍ص‍اص، م‍ش‍ه‍د، نشر م‍ج‍م‍وع ال‍ب‍ح‍وث الاس‍لام‍ی‍ه، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۹.
    6. ↑ اب‍ن ش‍ع‍ب‍ه حرانی، ح‍س‍ن ب‍ن ع‍ل‍ی، تحف العقول، ترجمه و اقتباس از ترجمهٔ پرویز اتابکی، انتخاب احادیث از محسن موسوی، قم، دارالحدیث، ‫۱۳۸۳ش، ص۲۲۲.
    7. ↑ م‍ح‍م‍دی ری‌ش‍ه‍ری، م‍ح‍م‍د، میزان الحکمه، ترجمهٔ حمیدرضا شیخی، قم، مؤسسهٔ علمی فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۹۴.

    موضوعات مرتبط: احادیث ناب، پرسش ها و پاسخ ها
    [ سه شنبه شانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    انفاق در قرآن چه جایگاه، اهمیت و آثاری دارد؟

    پاسخ

    انفاق از مهم‌ترین و محوری‌ترین مولفه‌های دین‌داری است که در قرآن بارها بدان تأکید و سفارش شده و برای آن ثواب و اجر بزرگی معین گردیده است.

    تزکیه و طهارت، رسیدن به نیکوکاری و مقامات معنوی و رفع فقر از جامعه، از آثار انفاق شمرده می‌شود. انفاق‌کنندگان در قرآن همان مؤمنان، پرهیزکاران و نیکوکاران هستند. انفاق در کنار اوصافی همچون ایمان به غیب، صبر، نیکی، برپاداشتن نماز و … آمده است که از خصوصیات اصلی یک مسلمان محسوب می‌شود. انفاق از ویژگی انسان‌هایی است که خدا به آنها وعده بهشت را می‌دهد.

    بر اساس قرآن، فقرا، محرومان، یتیمان، در راه‌ماندگان و بینوایان و.. افرادی هستند که مستحق گرفتن انفاق هستند.

    پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


    موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
    ادامه مطلب
    [ پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    آیا دلیلی روایی بر زیارت اهل قبور در سیره نبوی وجود دارد؟

    روایت‌ها و گزارش‌های متعددی از سیره پیامبر بر زیارت اهل قبور در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد. پیامبر(ص) مسلمانان را به زیارت اهل قبور و همچنین زیارت خودشان توصیه می‌کردند. گزارش‌هایی از سیره پیامبر(ص) در مورد زیارت قبر آمنه بنت وهب، شهدای جنگ احد و قبور بقیع ذکر شده است.


    موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
    ادامه مطلب
    [ چهارشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    آیا درباره پیاده‌روی به اماکن مذهبی، دلیلی وجود دارد؟

    پیاده‌روی برای زیارت امام حسین(ع) در روایات مورد سفارش قرار گرفته است. امام حسن(ع) نیز چندین بار مسیر حج را پیاده رفته است. یکی از دلایل فضیلت پیاده‌روی به سوی مکان‌های مقدس را، فروتنی و خشوع دانسته‌اند.

    البته اگر خستگی پیاده‌روی باعث شود فرد از دعا و عبادت بازماند بهتر است سواره به زیارت برود. همچنین اگر شخص توانگر برای صرف هزینه کمتر بخواهد پیاده به زیارت برود، بهتر است سواره این سفر را انجام دهد.

    پیاده‌روی به سوی مکان‌های مقدس در دیگر ادیان مانند مسیحیت نیز وجود دارد.

    حج‌گزاری پیاده امام حسن(ع)

    بر اساس روایات، امام حسن(ع) ۲۰[۱] یا ۲۵ بار[۲] از مدینه تا مکه برای انجام فریضه حج پیاده رفته است. بنا بر روایتی دیگر، گاهی پیش می‌آمد که او این مسیر را پابرهنه طی می‌کرد.[۳] گفته شده امام حسن(ع) توان مالی داشت و در حالی که اسب‌ها و شترها، خالی از راکب می‌رفتند، او پیاده به حج می‌رفت.

    دلیل سفارش به حج‌گزاری سواره

    در برخی روایات، توصیه به سواره رفتن به حج شده است. یکی از دلایل این توصیه آن است که خستگی راه مانع انجام مناسک حج نشود. در روایتی، امام صادق(ع) به سواره رفتن به حج سفارش کرده و دلیل آن را توانایی داشتن بر دعا و عبادت دانسته است.[۴]

    بنا بر روایتی دیگر، اگر انگیزه شخص توانگر از پیاده رفتن به حج این است که هزینه کمتری صرف کند، بهتر است سواره برود.[۴]

    فضیلت پیاده‌روی برای زیارت امام حسین(ع)

    در روایات، پیاده‌روی برای زیارت حرم امام حسین(ع) دارای فضیلت شمرده شده است. بر پایه روایتی، کسی که پیاده به حرم امام حسین(ع) برود، خدا در برابر هر گام برای او حسنه‌ای نوشته و گناهی را پاک می‌کند.[۵]

    برخی نیز، فروتنی و خشوع را به عنوان دلیلی عقلایی برای پیاده‌روی به سوی مکان‌های مقدس ذکر کرده‌اند.

    پیاده‌روی در دیگر ادیان

    پیاده‌روی به سوی مکان‌های مقدس ادیان مختلف وجود دارد. پیاده‌روی کاتولیک‌های مسیحی، در کشور کاستاریکا، هرساله و به مدت یک هفته انجام می‌شود کاتولیک‌ها در این مراسم به سوی معبد باسیلیکا حرکت می‌کنند.

    تجمع سالیانه در مقابل معبد فاطیما در کشور پرتغال، گردهمایی دیگری است که در مسیحیت و به‌ویژه شاخه کاتولیک آن انجام می‌شود. زائران این معبد از چند صد متری آن، بر روی زانوهای خود حرکت می‌کنند.

    همچنین جاده سانتیاگو در شبه جزیره ایبریا به عنوانِ گونه‌ای مسیرِ معنوی پیموده می‌شود. این مسیر به مدفن یعقوب پسر زبدی، حواری مسیح پایان می‌یابد.[۶]

    منابع

    1. ↑ طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۱.
    2. ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۵۴؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۹.
    3. ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۱.
    4. ↑ پرش به بالا به:۴٫۰ ۴٫۱ کلینی، محمد، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۵۶.
    5. ↑ ابن بابویه، محمد، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ص۹۱.
    6. ↑ نگاه کنید به «آیا مسیحیان هم آیینی شبیه به پیاده‌روی اربعین دارند»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: ۲۳ آبان ۱۳۹۵ش، تاریخ بازدید: ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ش.

    موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
    [ چهارشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا که امام حسین(ع) ضمن آن به مذمت مردم کوفه به دلیل پیمان‌شکنی پرداخته و حرام‌خواری را علت این پیمان‌شکنی قلمداد کرده است.

    از نظر محققان، امام حسین(ع) در خطبه دوم خود در روز عاشورا تلاش کرده تا توجه مردم کوفه را به این حقیقت جلب کند که آنان با شمشیری که متعلق به خاندان پیامبر(ص) است علیه این خاندان قیام کرده‌اند و نیرویی را که اسلام به آنان ارزانی داشته بر ضد خود اسلام به کار برده‌اند. برخی از جملات این خطبه به‌عنوان شعار نهضت عاشورا قلمداد شده‌اند.

    امام حسین(ع) این خطبه را پیش از آغاز جنگ و زمانی که سپاه کوفه آماده حمله بود خواند. زمانی که امام حسین(ع) قصد کرد تا با این سخنرانی پایانی حجت را بر سپاه کوفه تمام کند، سپاهیان دشمن با ایجاد سروصدا و هلهله از این کار جلوگیری کردند. امام حسین(ع) در این شرایط سخنان خود را شروع کرد و دلیل عدم سکوت سپاه کوفه را برای نشنیدن سخنان حق را حرام‌خواری آنان برشمرد.

    پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


    موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
    ادامه مطلب
    [ یکشنبه پنجم شهریور ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال: به چه دلیل امام حسین(ع) را سرور آزادگان جهان می‌خوانند؟

    آزادی و آزادگی در مکتب امام حسین(ع) از اصول بنیادی و از علل اساسی قیام عاشورا قلمداد شده است. برخی معتقدند مفهوم آزادی و آزادگی با نام امام حسین(ع) و قیام عاشورا گره خورده است. امام حسین(ع) اگرچه در متون تاریخی و روایی با کنیه «اباعبدالله» نام برده شده، در متون ادبی و قصاید حماسی بیشتر با کنیه «ابوالاحرار» و «سرور آزادگان» شناخته شده است.

    برخی محققان آزادی را، در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی دانسته‌اند که به‌معنای رهایی تن از اسارت و نیز خلاصی از تنگناهای زندگی و انتخاب آگاهانه مسیر حیات است. آنان آزادگی را برتر از آزادی دانسته‌اند و آن را نوعی رهایی انسان از قید و بندهای ذلت‌آور حیات به‌شمار برده‌اند.

    در سخنان امام حسین(ع) تأکید بر آزادی و آزادگی، به‌خصوص از آغاز قیام عاشورا در رجب سال۶۰ق، دیده می‌شود. جمله «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید» از امام حسین(ع) از مشهورترین سخنان او درباره آزادی و آزادگی قلمداد شده و آن را «منشور جهانی آزادی و آزادگی»، «منشور آزادی» و «حدیث حریت» خوانده‌اند. در سخنان سایر شهیدان قیام کربلا نیز جملاتی درباره آزادی و آزادگی دیده می‌‌شود.

    پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


    موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
    ادامه مطلب
    [ پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

    سؤال

    چه قیام‌هایی پس از عاشورا رخ داد؟

    پاسخ

    قیام‌های پس عاشورا، قیام‌هایی بوده که متأثر از شهادت امام حسین(ع) و برای انتقام و خونخواهی، و براندازی حکومت بنی‌امیه واقع گشت. توابین، اولین کسانی بودند که پس از عاشورا در سال ۶۵ق قیام نمودند. پس از آن، قیام مختار بود که از قاتلان امام حسین(ع) انتقام گرفت و بر حکومت عراق مسلط شد.

    قیام زید بن علی، فرزند امام چهارم شیعیان، یکی از بزرگترین قیام‌ها علیه حکومت اموی بود که در سال ۱۲۱_۱۲۲ هجری، به منظور امر به معروف و نهی از منکر، و نیز گرفتن انتقام شهدای کربلا در کوفه به وقوع پیوست. پس از او، فرزندش یحیی یکی از مهم‌ترین قیام‌های خونین در دوره پایانی حکومت امویان را در خراسان رقم زد.

    عباسیان نیز برای قیام و برپایی حکومت، یکی از اهداف خود را انتقام از حادثه کربلا اعلام کردند.

    بقیه را در ادامه مطلب مطالعه کنید


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ سه شنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      آیا معصومان برای امام حسین عزاداری برگزار می‌کردند؟

      پاسخ

      عزاداری امامان شیعه بر امام حسین در مناسبت‌های مختلف برپا می‌شد. در ماه محرم، مجالس سوگواری امام حسین توسط ائمه هر روز برگزار می‌شد. برخی از امامان شیعه، مانند امام سجاد، در ایام محرم سیاه‌پوش می‌شدند.[۱]

      امام سجاد فرمود:«یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی را از پیش او برد، چشم‌هایش از گریه بسیار، سفید و نابینا گردید، … اما من با دو چشمم دیدم که پدرم، برادرم و … همه در کنار من کشته شدند. چطور اندوه من تمام شود؟!»[۲]

      عزاداری امام سجاد

      امام سجاد هنگام شهادت پدرش امام حسین، در کربلا حضور داشت. براساس منابع، او باقی مانده عمر خویش را عزادار پدرش بود و بر شهدای کربلا گریه می‌کرد.[۳]

      امام صادق درباره امام سجاد فرمودند که او چهل سال بر پدرش گریه کرد. او روزه می‌گرفت و هنگامی که زمان افطار فرا می‌رسید و برای او غذا می‌آوردند، می‌فرمود: فرزند رسول خدا گرسنه شهید شد، فرزند رسول خدا تشنه شهید شد و همین‌طور این کلام را تکرار و گریه می‌کرد.[۴]

      عزاداری امام باقر

      ابن‌قولویه در کامل الزیارات نقل می‌کند: امام باقر در روز عاشورا به سوگواری برای امام حسین امر فرمود و در خانه خویش، مجلس عزا اقامه می‌کرد.[۵]

      عزاداری امام صادق

      پیرامون عزاداری امام صادق‎ روایات بسیاری وارد شده که از شاعران درخواست می‌نمود برای جدش مرثیه‌سرایی کنند و آنان را بر این امر تشویق می‌کرد. خانواده امام از پشت پرده به مرثیه‌سرایی شاعران گوش می‌دادند و گریه می‌کردند.[۶]

      در یکی از این روایات نقل شده که امام صادق به فردی گفت برایم شعر بخوان. وقتى شعر خواند امام فرمود: منظور من اين گونه شعر نيست. بلكه می‌خواهم از شعر‏‌هایى كه نزد قبر امام حسين می‌گویيد برايم بخوانید. آن شخص شعری در مورد امام حسین خواند اما پس از دیدن گریه امام، از ادامه شعر خوددارى کرد. امام به او گفت شعرش را ادامه دهد.[۷]

      عزاداری امام موسی کاظم

      امام رضا نقل کرده‌اند که با فرارسیدن محرم، پدرم هرگز با حالت خنده و تبسم دیده نمی‌شد و ده روز اول محرم به همین شکل بود تا این که روز دهم و روز عاشورا فرا می‌رسید و این روز، روز مصیبت، حزن و گریه او بود و می‌فرمود: عاشورا روزی است که جدم حسین را شهید کردند.[۸]

      عزاداری امام رضا(ع)

      دعبل خزاعی نقل کرده که در ابتدای محرم به نزد امام رضا رفتم. او در حالی که اصحابش دور او نشسته بودند، محزون بود و وقتی مرا دید گفت: آفرین بر تو دعبل، آفرین بر کسی که با دست و زبانش ما را یاری می‌کند. سپس امام پرده‌ای بین یارانش و اهل‌بیتش گذاشت و خانواده‌اش را پشت پرده نشاند تا بر مصیبت حسین گریه کنند. سپس به دعبل گفت مرثیه بخواند.[۹]

      عزاداری در زمان چهار امام دیگر

      عزاداری از زمان امام جواد تا امام زمان، گاه سیر صعودی و گاه نزولی داشته است؛ برای نمونه در زمان امام جواد، امکان عزاداری برای شیعیان فراهم بود و این حالت تا زمان معتصم خلیفه عباسی، ادامه داشت. اما پس از آن، سیر نزولی یافت و شیعه برای عزاداری و احیای شعائر حسینی در فشار قرار گرفت.[۱۰]

      منابع

      1. ↑ ابوالحسنی (منذر)، علی، سیاه‌پوش در سوگ ائمه نور، قم، ناشر مؤلف، ۱۳۷۵، ص۱۲۷-۱۲۸.
      2. ↑ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۱۸–۵۱۹.
      3. ↑ شهرستانی، سید صالح، تاریخ النیاحه علی الامام الشهید الحسین بن علی(ع)، تحقیق و اعداد الشیخ نبیل رضا علوان، بیروت، دارالزهراء، ۱۴۱۹ق، ص۱۱۸.
      4. ↑ امین، سید محسن، المجالس السنیّه، بیروت، دارالتعارف، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۵۵.
      5. ↑ شهرستانی، تاریخ النیاحه علی الامام الشهید الحسین بن علی(ع)، ص۱۲۰؛ نیز: امین، المجالس السنیه، ج۵، ص۱۲۳.
      6. ↑ صفایی حائری، عباس، تاریخ سیدالشهدا، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۷۹ش، ص۵۶۶.
      7. ↑ ابن‌قولويه قمی‏، جعفر بن محمد، كامل الزيارات‏، تحقیق عبدالحسین امینی، نجف، دارالمرتضوية، ۱۳۵۶ق، ص۱۰۵- ۱۰۶.
      8. ↑ صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، مرکز چاپ و نشر بنیاد بعثت، ج۲، ص۱۱۱.
      9. ↑ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، تحقیق السيد إبراهيم الميانجی و محمد الباقر البهبودی، بیروت، داراحیاء التراث العربی،۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۲۵۷.
      10. ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۷۹.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ سه شنبه دهم مرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      قوارع القرآن را توضیح دهید؟

      قَوارِع به معنی کوبندگان شامل دو سوره معوذتَین (فلق و ناس)، سوره یس، آیةالکرسی و دو آیه آخر سوره بقره[۱] می‌شود.[۲] قوارع جمعِ قارعه به معنای کوبیدن و کوفتن است. قیامت را به جهت وحشتی که در دل می‌اندازد، قارعه نامیده‌اند.[۳]

      در علت نامیده شدن برخی سوره‌ها و آیات به قوارع گفته شده که قرائت کننده این سوره‌ها و آیات با تمسک به آن‌ها در پناه و حمایت خداوند قرار می‌گیرد. همچنین با خواندن این آیات، تسلط شیطان به واسطه این آیات و سوره‌ها بر مؤمنان از بین می‌رود.[۴]

      منابع

      1. ↑ سوره بقره: آیه۲۸۵ و ۲۸۶.
      2. ↑ سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه: سیدمهدی حائری قزوینی، تهران، انتشارات سپهر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۰۰.
      3. ↑ طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين‏، تهران، مرتضوى‏، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۳۷۷.
      4. ↑ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۰۰.

      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ سه شنبه دهم مرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      از نظر شهید مطهری، چه تحریفاتی در روایت واقعه کربلا رخ داده است؟

      پاسخ

      تحريف‌های واقعه عاشورا از نظر شهید مطهری شامل تحریف‌هایی ناشی از اغراض دشمنان، تمایل بشر به اسطوره‌سازی و تمایل به ایجاد گریه برای امام حسین(ع) با هر وسیله‌ای است که اهداف رخداد عاشورا چون اصلاح‌گری و امر به معروف و نهی از منکر را مخدوش می‌کند.

      از نظر مرتضی مطهری، تحریف‌های صورت‌گرفته در واقعه عاشورا شامل تحریفاتی لفظی و معنوی هستند که تحریف‌های معنوی آن موجب منحرف‌‌شدن هدف این رخداد و نرسیدن پیام آن به مخاطبان در تاریخ بشر می‌شود که خود خسارت بزرگی برای بشریت خواهد بود. عوامل تحریف در واقعه عاشورا شامل عواملی عمومی و خصوصی هستند که عوامل عمومی در همه رخدادها دیده می‌شوند؛ اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره‌سازی جزء عوامل عمومی تحریف عاشورا هستند و تلاش برای گریاندن مردم بر مصائب امام حسین(ع) از هر راهی جزء عوامل خصوصی تحریف به شمار می‌رود.

      اینکه امام حسین(ع) قیام کرد تا کشته شود و خون او کفاره گناهان امت پیامبر(ع) قرار بگیرد و داستان عروسی قاسم بن حسن(ع) از جمله تحریفات این رخداد است. از نظر مطهری برای هر مؤمنی وظیفه‌ای و رسالتی هست که باید با تحریفات واقعه کربلا مبارزه کند. این وظیفه هم برای علمای‌ امت و هم برای توده مردم قابل تبیین است؛ چرا که در پیدایش این تحریفات هم خواص مسئول هستند و هم عوام.

      تعریف تحریف

      تحریف از نظر لفظی از ماده «حرف» است و معنای آن منحرف‌کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی آن است.[۱] پس، تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، اما همیشه تحریف مشتمل بر تغییر و تبدیل موضوع تحریف نیست‌؛ تحریف یعنی شخص گفتار یا نوشتاری را طوری ارائه کند که مقصودی را که‌ آن گفتار یا نوشتار باید برساند نرساند و مقصود دیگری، غیر از مقصود گوینده و نویسنده اصلی، به مخاطب منتقل شود.[۲] تحریف نوعی مسخ‌کردن سخن است با تغییر در پیام اصلی آن سخن و جابه‌جاکردن نکته اصلی مورد نظر گوینده سخن.[۳]

      انواع تحریف

      تحریف انواعی دارد که مهم‌ترین آنها عبارت است از:

      • تحریف لفظی: تحریفی است که ضمن آن در ظاهر و در لفظ گفتار تصرف کنند به طوری که ظاهر سخن فرد عوض شود؛ مانند اینکه از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود یا اینکه جمله‌ها را چنان پس و پیش کنند که معنی جمله تغییر کند.[۴]
      • تحریف معنوی: این است که تحریف‌کننده در الفاظ تصرف نمی‌کند و لفظ همان است که‌ گوینده گفته، ولی آن جمله را طوری معنی می‌کند که که مطابق مقصود خودش باشد و خلاف مقصود گوینده سخن باشد.[۵] قرآن کریم تحریف معنوی را بیشتر‍ به یهودیان نسبت داده است. در یکی از آیات قرآن درباره تحریف معنوی می‌گوید که ای مسلمانان، آیا شما امیدوارید که‌ یهودیان به شما راست بگویند؛ این افراد همان کسانی هستند که سخن خدا را از موسی(ع) می‌شنیدند، اما وقتی که به سوی قومشان برمی‌گشتند تا سخن خدا را نقل کنند آن را تحریف و زیر رو رو می‌کردند.[۶]
      • تحریف از نظر موضوع: گاهی تحریف در یک سخن عادی صورت می‌گیرد؛ مانند اینکه‌ دو نفر در نقل قول و گفتار یکدیگر تحریف کنند. این تحریف مذموم است، ولی میزان تأثیرگذاری منفی آن کم است. اما گاهی تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی صورت می‌گیرد؛ مانند تحریف در شخصیت‌های بزرگ تاریخ؛ در تاریخ شخصیت‌هایی هستند که قول و عملشان برای مردم حجت است و اخلاقشان برای مردم‌ نمونه است؛ تحریف سخنان چنین افرادی برای فرد و اجتماع خطرناک است. مانند اینکه کسی در یک حادثه بزرگ تاریخی، که از نظر اجتماعی یک سند و پشتوانه اخلاقی و تربیتی است، تحریف کند.[۷] از نظر مطهری، تحریف در حادثه کربلا، که یک حادثه بزرگ اجتماعی است‌ و در تربیت فردی و اجتماعی انسان‌ها اثر دارد، موجب منحرف‌‌شدن این رخداد و نرسیدن پیام آن به مخاطبان آن در تاریخ بشر می‌شود که خود خسارت بزرگی برای بشریت خواهد بود.[۸]

      عوامل تحریف

      عوامل تحریف یک رخداد دو قسم است:[۹]عوامل عمومی که ممکن است هر رخدادی را دچار تحریف کنند و مخصوص واقعه کربلا نیستند.[۱۰] اغراض دشمنان واقعه عاشورا از جمله این عوامل هستند. حکومت اموی نیز بسیار کوشش کرد برای اینکه نهضت حسینی را به ایجاد نفاق در اجتماع اسلامی متهم کند.[۱۱] عامل دوم عمومی تمایل بشر به اسطوره‌سازی و افسانه‌سازی است.[۱۲] در میان عوامل خصوصی، مهم‌ترین عامل تحریف‌کننده رخداد عاشورا این است که برخی تلاش می‌کنند، به زعم خود، حادثه عاشورا را به هر طریقی، حتی از طریق تحریف و جعل، زنده نگه دارند و این خود عاملی برای تحریف حقایق عاشوراست.[۱۳]

      نمونه‌ای از تحریف‌ها از نظر شهید مطهری

      تحریفات معنوی

      • اینکه امام حسین(ع) قیام کرد تا کشته شود و خون او کفاره گناهان امت پیامبر(ع) قرار بگیرد؛ این در حالی است که امام حسین(ع) بارها تأکید کرد که قیام او یک قیامی اصلاحی در امت پیامبر(ص) و برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر است.[۱۴]
      • اینکه قیام امام حسین(ع) را ناشی از یک دستور خصوصی قلمداد کردند. در نتیجه چنین تحریفی عمل اصلاحی امام(ع) قابل پیروی نخواهد بود و قیام او به دستورات اسلام، که دستوراتی کلی و عمومی است، مربوط نخواهد شد. این در حالی است که امام حسین(ع) تأکید می‌کرد که که انگیزه قیام من مسائلی است که‌ منطبق بر اصول کلی اسلام است. در این موارد احتیاجی به دستور خصوصی نیست؛ چون دستور خصوصی در جایی لازم است که‌ دستورهای عمومی وافی نباشد.[۱۵]

      نمونه‌های دیگر

      • روزی امام علی(ع) بالای منبر بود و خطبه می‌خواند. امام حسین(ع) ابراز تشنگی کرد. امام(ع) فرمود کسی‌ برای فرزندم آب بیاورد. اولین کسی که از جا بلند شد، حضرت عباس(ع) بود. حضرت عباس(ع) رفت و از مادرش یک‌ کاسه آب گرفتند و آمدند وقتی که وارد شدند، امام علی(ع) گریه کردند و از واقعه کربلا خبر دادند. چنین داستانی در منابع نیامده و از نظر تاریخی متناسب با سن امام حسین(ع) نیست و خلاف شأن اوست.[۱۶]
      • حضور لیلی مادر حضرت علی‌اکبر(ع) در کربلا و داستان‌های پیرامون آن.[۱۷]
      • داستان عروسی قاسم بن حسن(ع) در گرماگرم رخداد کربلا که نه سند دارد و نه مطابق با عقلانیت است.[۱۸]
      • داستان زعفر جنی و حضور او در کربلا برای کمک‌کردن و رد پیشنهاد او توسط امام حسین(ع).[۱۹]

      وظیفه شیعیان در مقابله با تحریف

      طبیعتاً در رخداد بزرگ‌ و تاریخی عاشورا تدریجاً تحریفاتی در طول زمان پیدا شده است. بدون شک وظیفه‌ای و رسالتی هست که باید با این‌ تحریفات مبارزه کرد. این وظیفه هم برای علمای‌ امت، به تعبیری خواص‌ و هم برای توده مردم، به تعبیری عوام، قابل تبیین است؛ چرا که در پیدایش این تحریفات هم خواص مسئول هستند و هم عوام.[۲۰]

      وظیفه عوام این است که هرچند بر جزئیات رخدادها واقعه عاشورا تسلط ندارند، با اتکا به فطرت سلیم خود تحریفاتی را که خلاف فطرت است را شناسایی کنند و به آن معتقد نشوند.[۲۱]

      عموماً عالمانی که در مقابل تحریفات شایع در میان عوام قرار می‌گیرند با تحریفات دو برخورد می‌توانند داشته باشند:

      • برخی از عالمان با نقاط ضعف مردم در زمینه تحریفات مبارزه می‌کنند؛ به چنین عالمانی مصلح می‌گویند.[۲۲] در بحث تحریف، یکی از ضعف‌های عوام علاقه به شلوغی مجلس روضه و گرفتن آن است. عالم مصلح تلاش می‌کند تا نه‌تنها تسلیم این علایق قرار نگیرد، بلکه حقیقت برایش مبنا باشد و با تحریف و دروغ در این زمینه مبارزه کند.[۲۳]
      • برخی عالمان مبارزه با نقاط ضعف مردم در زمینه تحریفات عاشورا را کار مشکلی می‌بیند. از نظر این عالمان مبارزه‌کردن‌ با نقاط ضعف مردم نه تنها منفعتی ندارد، بلکه ضرر هم دارد. چنین عالمانی از نقاط ضعف‌ مردم در زمینه عزاداری استفاده می‌کنند و با تحریف حماسه عاشورا مجالس خود را پررونق‌تر می‌کنند. این عالمان مصداق فقیه‌ فاجر هستند که به گفته پیغمبر(ص) یکی از آفات سه‌گانه دین هستند.[۲۴]

      منابع

      1. ↑ مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۵۸.
      2. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۵۸.
      3. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۵۸.
      4. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۵۹.
      5. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۵۹.
      6. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۵۹-۶۰.
      7. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۶۱.
      8. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۶۲.
      9. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۷۷.
      10. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۷۷.
      11. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۷۷-۷۸.
      12. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۷۹-۸۲.
      13. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۸۲-۸۷.
      14. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۰۳.
      15. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۵.
      16. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۶۶-۶۷.
      17. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۶۸-۶۹.
      18. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۶۹-۷۰.
      19. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۷۰-۷۱.
      20. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۸.
      21. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۸.
      22. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۲۳.
      23. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۶.
      24. ↑ مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۶.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ شنبه سی و یکم تیر ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      کدام یک از ائمه‌(ع) به حدیث غدیر استدلال کرده‌اند؟ کِی و کجا؟

      پاسخ

      امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین‌(ع) در برخی احتجاج‌های خود با مخالفانشان به خطبه غدیر استدلال کرده‌اند. امام علی(ع) در موارد زیادی برای خلافت خود بعد از رسول‌الله(ص) به حدیث غدیر استدلال کرده است. امام علی(ع) به این حدیث در جلسه‌ای با خلیفه اول پس از جریان سقیفه، در جلسه شورای شش نفره برای انتخاب جانشین خلیفه دوم، در ایام خلافت خلیفه سوم و در دوران خلافت خود استدلال کرده است.

      حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پیامبر(ص) در جلسه‌ای با مهاجران و انصار به حدیث غدیر استدلال می‌کند و آنان را به دلیل فراموش کردن آن سرزنش می کند. امام حسن(ع) در جریان صلح با معاویه در اینکه پس از پیامبر(ص) چه کسی شایسته مقام امامت است به حدیث غدیر استدلال کرد. امام حسین(ع) قبل از مرگ معاویه در سفر حج، در سخنانی معاویه را غصب‌کننده خلافت دانست و برای اثبات فضیلت امام علی(ع) به حدیث غدیر استناد کرد.

      در ادامه مطلب بخوانید


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، غدیر خم حقیقتی انکار ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه چهاردهم تیر ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      درباره تعداد امامانی که در قبرستان بقیع مدفون می‌باشند توضیح دهید؟

      ائمه بقیع چهار تن از امامان شیعه هستند که در قبرستان بقیع در مدینه، دفن شده‌اند.[۱]

      این بخش از قبرستان بقیع در واقع خانه عقیل بن ابی‌طالب بود.[۲] خانه عقیل، خانه‌ای بزرگ، در کنار قبرستان بقیع بود.[۳] فاطمه بنت اسد (مادر امام علی(ع) و عقیل)، عباس بن عبدالمطلب (عموی پیامبر) و برخی امامان شیعه در آنجا دفن شده‌اند و این خانه با گذر زمان، از حالت مسکونی به صورت زیارتگاه در آمد.[۴]

      چهار تن از امامان شیعه در این مکان دفن هستند:

      1. امام حسن مجتبی(ع) دومین امام شیعیان در سال ۵۰ هجری قمری به شهادت رسید. ابتدا قرار بود در کنار پیامبر(ص) دفن شود اما با مانع شدن عایشه و حکومت اموی، بدن امام به بقیع انتقال و در آنجا دفن شد.
      2. امام سجاد(ع) امام چهارم شیعیان پس از ۳۴ سال امامت در سال ۹۴ هجری قمری، به شهادت رسید و در کنار عمویش امام حسن(ع)، به خاک سپرده شد.
      3. امام باقر(ع) پنجمین امام شیعه در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از ۱۹ سال امامت به دستور هشام بن عبدالملک شهید و در قبرستان بقیع در کنار قبر پدر و جد مادریش امام مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.
      4. امام صادق(ع) امام ششم شیعیان اثنی عشری در سال ۱۴۸ هجری قمری، در سن ۶۵ سالگی و پس از ۳۴ سال امامت به دستور منصور دوانیقی شهید و در بقیع، دفن شد.[۱]

      این ائمه در قبرستان بقیع، دارای بقعه و بارگاهی بودند و در جریان تخریب قبرستان بقیع توسط وهابیان، بارگاه ایشان تخریب شده است.

      منابع

      1. ↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۸۷.
      2. ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۱۱، ص۵۹۹.
      3. ↑ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۳۳.
      4. ↑ نجمی، «قبر فاطمه(س) یا قبر فاطمه بنت اسد»، ص۱۰۰.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ یکشنبه چهارم تیر ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      مقام ابراهیم(علیه السلام) کجاست و تاریخچه آن چیست؟

      پرده مقام ابراهیم در اواخر قرن نوزدهم. بافته شده در مصر.

      مقام ابراهیم سنگی است در نزدیکی کعبه، که نشان پای حضرت ابراهیم(ع) روی آن قرار دارد. گفته‌اند ابراهیم(ع) هنگام ساختن کعبه یا وقت دعوت از مردم برای انجام حج، روی سنگی ایستاده و جای قدم‌های او، به معجزه الهی، در آن نقش بسته است.

      در قرآن در دو آیه به مقام ابراهیم اشاره شده است. مشهور مفسران مقصود را همان سنگ مخصوصی دانسته‌اند که اثر پای حضرت ابراهیم(ع) بر آن نمایان است. برخی معتقدند تمام حج یا حرم مکه، مقام ابراهیم بوده است.

      برخی کتاب‌های سیره و تاریخ درباره موقعیت مکانی سنگ گفته‌اند که از مکان کنونی‌اش به کعبه نزدیک‌تر یا حتی چسبیده بوده است. جایگاه فعلی مقام ابراهیم ۱۳ متر از کعبه فاصله دارد.

      معرفی

      مقام ابراهیم در مسجدالحرام

      از نقاط مقدس مسجدالحرام، مقام ابراهیم است. این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم(ع) دیوارهای کعبه را بالا می‌برد؛ آنگاه که دیوار بالا رفت، به حدی که دست بدان نمی‌رسید، سنگی آوردند و ابراهیم(ع) بر روی آن ایستاد و سنگ‌ها را از دست اسماعیل(ع) گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. در روایات دیگری آمده است که ابراهیم(ع) بر روی این سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند. بر روی این سنگ، اثر پای ابراهیم(ع) مشخص است.[۱]

      مقام، قدمگاه و محل ایستادن شخص است و مقام ابراهیم سنگی است که ابراهیم(ع) هنگام ساختن کعبه یا وقت دعوت از مردم برای انجام حج، روی آن ایستاده و جای قدم‌های او، به معجزه الهی، در آن نقش بسته است.[۲]

      این مقام حدود ۱۳ متر از کعبه فاصله دارد که بر حاجیان لازم است بعد از طواف خانه خدا، پشت آن دو رکعت نماز بگزارند.[۳]

      مقام ابراهیم از نظر مشهور همان سنگ معروف در نزدیکی کعبه است.[۴] بعدها کنار این سنگ مصلّای کوچکی ساخته شد که مردم بعد از طواف، در آنجا دو رکعت نماز می‌خواندند. این مصلّا در عملیات توسعه مسجدالحرام خراب شد و محل نماز به شرق مصلّای قبلی منتقل شد که روبه‌روی چاه زمزم از سمت شمال واقع است. بر روی آن سنگ، شیشه‌ای بلوری گذاشته‌اند که از پشت آن جای پاهای ابراهیم که بر سنگ نقش بسته است دیده می‌شود.[۵]

      شکل ظاهری

      این سنگ به شکل تقریبیِ مربع با طول و عرض ۴۰ سانتی‌متر و ارتفاع تقریبی ۵۰سانتی‌متر است. رنگ آن، رنگی میانه زرد و قرمزی متمایل به سفید است. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه‌ای قرار گرفت تا صدمه‌ای نبیند.[۶]

      موقعیت مکانی و جابجایی

      در گذشته، بر روی مقام ابراهیم، بنایی بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزیّن کرده بودند. از آنجا که این قبّه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود، به تدریج از انتقال آن به محلی دیگر در مسجد الحرام سخن به میان آمد. بنا به برخی از اقوال، مقام ابراهیم تا فتح مکه داخل کعبه بوده و پس از فتح، رسول خدا(ص) آن را درآورد و کنار کعبه، نزدیک در نصب کرد. زمانی که آیه «وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی» نازل شد، آن حضرت دستور داد تا مقام را جایی که اکنون قرار گرفته انتقال دهند. نقل‌های دیگر حاکی است که تا زمان خلیفه دوم به کعبه چسبیده بوده و وی آن را به این محل منتقل کرده است. این نقل‌های متفاوت، زمینه نظریه تغییر محل مقام را فراهم کرد. درباره انتقال مقام به نقطه دیگر مسجد، در حوالی سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ قمری، بحث‌های زیادی میان علمای اهل‌سنت صورت گرفت. ابتدا قرار بود که مقام به مقصوره‌ای که در نزدیکی باب بنی‌شیبه ساخته شد، منتقل شود؛ اما به دلیل مخالفت عمومی علمای اسلامی در سایر نقاط با این اقدام و تأکید بر ابقای آن در محل قبلی ـ والبته در مقصوره فلزی موجود ـ دولت سعودی پذیرفت تا آن را در بنای کوچکتری که امروزه موجود است، قرار دهد. مقصوره جدید در ۱۸ رجب سال ۱۳۸۷ هجری قمری نصب شد و اندکی بعد مقصوره‌ای به همان صورت، با طراحی جدیدی ساخته و نصب شد. مقصوره قبلی در موزه حرم در مکه مکرمه نگاهداری می‌شود.[۷]

      تغییر مکان مقام ابراهیم را از مسلّمات تاریخ می‌د‌انند و بسیاری از کتاب‌های سیره و حدیث و تاریخ آن را از مکان کنونی‌اش به کعبه نزدیک‌تر یا حتی چسبیده به آن دانسته‌اند. بر طبق آنچه که از برخی احادیث، به دست می‌آید، ابتدا در جاهلیت آن را از کعبه دورتر بردند و سپس پیامبر اکرم(ص) آن را پس از فتح مکه به جای نخستینش بازگرداند، یعنی همان مکانی که ابراهیم (ع) آن را نهاده بود و سپس عمر آن را به مکانی که هم‌اکنون قرار دارد، انتقال داد. در علّت این انتقال اختلاف کرده‌اند. برخی آن را به جهت سیلی می‌دانند که مقام را با خود برد و برخی دیگر به جهت توسعه دادن مکان طواف و دسته ای به جهت این که زیر پای طواف کنندگان نرود، دانسته‌اند.[۸]

      مقصود از مقام ابراهیم در قرآن

      در قرآن در دو آیه به مقام ابراهیم اشاره شده است.[۹] در سوره بقره آمده است: ﴿وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی؛ و [فرمان دادیم:] از مقام ابراهیم جایگاهی برای نماز انتخاب کنید﴾(بقره:۱۲۵) در اینکه منظور از مقام ابراهیم چیست در میان مفسران گفتگو است. بعضی گفته‌اند تمام حج مقام ابراهیم است؛ بعضی به معنی «عرفه» و «مشعر الحرام» و «جمرات سه‌گانه» گرفته‌اند، و بعضی گفته‌اند «تمام حرم مکه»، مقام محسوب می‌شود. ولی ظاهر آیه همانگونه که در روایات اسلامی وارد شده و بسیاری از مفسران نیز گفته‌اند اشاره به همان مقام معروف ابراهیم است که محلی است در نزدیکی خانه کعبه، و حجاج بعد از انجام طواف به نزدیک آن می‌روند و نماز طواف بجا می‌آورند. بنا بر این منظور از «مصلی» نیز محل نماز است.[۱۰] برخی دیگر گفته‌اند کلمه مصلی در آیه اسم مکان از صلاة بمعنای دعاء است، و معنایش این است که از مقام ابراهیم(ع) مکانی برای دعا بگیرید.[۱۱]

      در جای دیگر قرآن آمده است:﴿فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ؛ در آن نشانه‌هایی روشن [از ربوبیّت، لطف، رحمت خدا و از جمله] مقام ابراهیم است﴾(آل‌عمران:۹۷) در این که منظور از «مَقامُ إِبْراهِیمَ» خصوص آن نقطه‌ای است که هم‌اکنون سنگ مخصوصی که اثر پای ابراهیم بر آن نمایان است در آنجا است، یا منظور از آن تمام «حرم مکه» و یا «تمام مواقف حج» است، در میان مفسران گفتگو است.[۱۲]

      اقوال درباره مقام ابراهیم(ع)

      1. طبق روایتی که از امام صادق(ع) نقل گردیده است مقام ابراهیم همان نقطه‌ای است که در مسجدالحرام به این نام معروف است.
      2. ابن‌عباس می‌گوید: «تمام نقاطی که اعمال حج از قبیل طواف و سعی و وقوف و ذبح در آنها انجام می‌گیرد مقام ابراهیم است».
      3. برخی گفته‌اند «مقام ابراهیم عبارت است از عرفه و مزدلفه و محلی که در آن رمی حجرات انجام می‌گردد».
      4. مجاهد می‌گوید همه حرم مقام ابراهیم است.[۱۳]
      5. از بعضی روایات معلوم می‌شود که منظور از مقام، سنگ معروف است.[۱۴]

      منابع

      1. ↑ جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکّه و مدینه، ص۹۹ تا ۱۰۱.
      2. ↑ حسن شُراب، محمد محمد، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی (ترجمه المعالم الأثیره فی السنة و السیرة)، ترجمه حمید رضا شیخی، تهران، مشعر، ۱۳۸۳ش، ص۳۹۱.
      3. ↑ قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن‏، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۱۹۸.
      4. ↑ محمدی ری‌شهری، محمد، سیمای حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۴۴ و ۴۵.
      5. ↑ حسن شُراب، محمد محمد، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی (ترجمه المعالم الأثیره فی السنة و السیرة)، ترجمه حمید رضا شیخی، تهران، مشعر، ۱۳۸۳ش، ص۳۹۱.
      6. ↑ جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکّه و مدینه، ص۹۹ تا ۱۰۱.
      7. ↑ جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکّه و مدینه، ص۹۹ تا ۱۰۱.
      8. ↑ محمدی ری‌شهری، محمد، سیمای حج و عمره در قرآن و حدیث، ص۴۴ و ۴۵.
      9. ↑ معینی، محسن، «مقام ابراهیم»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳۷.
      10. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۴۴۸.
      11. ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۴۲۴.
      12. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۵.
      13. ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، بیتا، ج۲، ص۴۰.
      14. ↑ قرشی، سید علی اکبر، تفسیراحسن‌الحدیث، قم، دفتر نشر نوید اسلام، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۲۳۹.

      موضوعات مرتبط: پیامبران اولوا العزم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      شاخصه‌های حج مقبول در آیات و روایات چیست؟

      نشانه‌هایی برای حج مقبول در روایات نقل شده است:

      • تقویت اعتقاد به امامت و ولایت: ولایت پذیری و پیروی از امام معصوم(علیه السلام) از شاخصه‌های مهم قبولی حج شمرده شده است. بر پایه روایات، در زمان حضور امامان(علیهم السلام) یکی از شرائط تکمیل حج، ملاقات با امام(علیه السلام) و تجدید بیعت با او بود.[۱]

      • افزایش ایمان: حج مجموعه اعمال و عباداتی است که اگر مقبول باشد، بر افزایش ایمان تأثیرگذار است. در روایتی، امام سجاد(علیه السلام) مسلمانان را به حج سفارش کرده تا ایمان‌شان اصلاح [و تقویت] شود.[۲]

      • رشد اخلاقی: یکی از شاخصه‌های حج مقبول، این است که رفتار فرد قبل و بعد از حج تفاوت کرده و مسیری تکاملی را طی کرده باشد. بر اساس روایتی، امام رضا(علیه السلام) دلیل واجب شدن احرام را خاشع شدن حاجی قبل از ورود به حرم الهی دانسته است.[۳]

      • رشد معرفت: یکی از نشانه‌های حج مقبول افزایش معرفت و آگاهی نسبت به خدا دانسته شده است. آثار افزایش معرفت نسبت خدا، در زندگی روزمره فرد دیده می‌شود. امام رضا(علیه السلام) حج را باعث آگاهی [به احکام و معارف] و انتقال اخبار ائمه(علیهم السلام) به تمام نقاط و دوردست‌ها می‌داند.[۴]

      مطالعه بیشتر

      • حج مقبول، ابوالحسن حسینی ادیانی، تهران، مشعر، ۱۳۸۱ش.
      • حج مقبول در آیینه اسلام، احمد تشکر، صفر مرادی، بی‌جا، ناشر: ناجی جزایری.

      منابع

      1. ↑ کلینی، محمد، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۹۳.
      2. ↑ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل بیت(ع)، ۱۴۰۹ق، ج۱۱، ص۱۵.
      3. ↑ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل بیت(ع)، ۱۴۰۹ق، ج۱۲، ص۳۱۴.
      4. ↑ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ق، ج۱۱، ص ۱۳، حدیث۱۴۱۲۱.

      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      روایتی از امیرمومنان سلام الله علیه در مورد مرگ به این مضمون بیان شده است: «عزیز شما به سفری رفته است و فرق آن با دیگر سفرها این است که او دیگر بر نمی‌گردد و شما باید به سوی او بروید.» دربارهٔ این روایت توضیح دهید.

      امام علی(ع) در حدیثی مرگ را به سفری بدون بازگشت تشبیه کرده است؛ سفری که برای مسافر آن بازگشتی وجود ندارد و این انسان‌های زنده هستند که به سوی شخص درگذشته سفر خواهند کرد. در روایات تعابیر دیگری نیز دربارهٔ مرگ وجود دارد و آن‌ را به انتقال از مکانی به مکان دیگر یا تعویض لباس تشبیه کرده‌اند.

      متن و ترجمهٔ حدیث

      امام علی(ع) در دیدار بازماندگان یکی از مسلمانان درگذشته فرمود:

      «إِنَّ هَذَا الْاَمْرَ لَیسَ لَکُمْ بَدَاَ وَ لَا إِلَیکُمُ انْتَهَی وَ قَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هَذَا یسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ اَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَیکُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیهِ»

      این کار نه با شما آغاز گردید و نه بر شما پایان خواهد رسید. این رفیق شما به سفر می‌رفت، کنون او را در یکی از سفرهایش بشمارید. اگر نزد شما بازگشت چه خوب، وگرنه شما روی بدو می‌آرید.[۱]

      برخی شارحان نهج البلاغه این حکمت را به شعر درآورده‌اند:

      ز قومی مُرد شخصی و علی گفت

      نباید از غم مرگش برآشفت

      شما آغاز این مردن نبودید

      نه در پایان آن منزل نمودید

      سفر می‌کرد یار باوفاتان

      بگوییدش سفر رفته است او هان

      اگر ناید که تا بیند شما را

      شما خواهید رفت و دید او را[۲]

      شرح

      ابن‌ میثم بحرانی، متکلم و فقیه شیعه در قرن هفتم قمری، در شرح نهج‌ البلاغهٔ خود تحلیل امام علی(ع) از مرگ را برای شخص مصیبت‌دیده آرامش‌بخش و اقناع‌کننده بر شمرده است.[۳]

      میرزا حبیب‌الله خویی (۱۲۶۵-۱۳۲۴ق)، فقیه و شارح نهج البلاغه، این سخن امام علی(ع) دربارهٔ مرگ را فصیح و اقناع‌کننده بر شمرده است. از نظر او، امام(ع) در این سخن از بقاء انسان بعد از مرگش، بنا بر آنچه در این دنیا اندوخته، خبر داده است. خویی مرگ را از نظر امام (ع) چون مسافرتی از عالمی دیدنی به عالمی نادیدنی تصویر کرده است؛ مسافرتی که فرد درگذشته از آن باز نخواهد گشت و این دوستان او هستند که به او ملحق خواهند شد و با او انس خواهند گرفت. انسی که هر دوست با دوستی که در سفر بوده می‌گیرد.[۴]

      احادیث مشابه

      احادیث دیگری نیز به همین مضمون در منابع روایی نقل شده است:

      • امام علی(ع): «ای مردم! ما و شما برای ماندن آفریده شده‌ایم نه برای از بین رفتن، شما با مرگ از دنیا نمی‌روید، بلکه از خانه‌ای به خانهٔ دیگر منتقل می‌شوید؛ پس زاد و توشهٔ خانه‌ای را که باید به جانب آن حرکت کنید و جاوید باشید فراهم سازید.»[۵]
      • امام علی(ع): «حق این است که ما وارث پیش از خودیم و وارثانی پس از خود داریم. همانا ما شاخه‌های درختانی هستیم که درگذشتند. اصل که رفت فرع هم می‌رود. ای مردم! شما منزل آخرت خود را با بهره‌گرفتن از منزلی که از آن کوچ می‌کنید، یعنی دنیا، اصلاح نمایید.»[۶]
      • امام سجاد(ع) در پاسخ به پرسشی دربارهٔ حقیقت مرگ چنین گفت: «مرگ برای مؤمن چون بیرون‌آوردن لباس‌های چرکین از تن است و از هم گسستن زنجیرهای سنگین و جایگزین‌کردن فاخرترین و خوشبوترین جامه‌ها و راهوارترین مرکب‌ها و امن‌ترین منزل‌ها است. مرگ برای کافر به منزلهٔ برکندن جامه‌هایی فاخر از تن و منتقل‌شدن از منزل‌هایی امن و جایگزین‌کردن آنها به کثیف‌ترین و خشن‌ترین جامه‌ها و وحشتناک‌ترین منزل‌ها و بزرگترین عذاب است.»[۷]

      منابع

      1. ↑ نهج‌البلاغه، ترجمهٔ سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش، حکمت ۳۵۷، ص۴۲۴.
      2. ↑ خویی، حبیب‌الله بن محمد هاشمی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، گردآورنده ابراهیم میانجی، تهران، مکتبة اسلامیة، ۱۴۰۰ق، ج۲۱، ص۴۴۰.
      3. ↑ ابن میثم البحرانی، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۴۱۷.
      4. ↑ خویی، منهاج البراعة، ج۲۱، ص ۴۳۹-۴۴۰.
      5. ↑ المفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاخ‍ت‍ص‍اص، م‍ش‍ه‍د، نشر م‍ج‍م‍وع ال‍ب‍ح‍وث الاس‍لام‍ی‍ه، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۹.
      6. ↑ اب‍ن ش‍ع‍ب‍ه حرانی، ح‍س‍ن ب‍ن ع‍ل‍ی، تحف العقول، ترجمه و اقتباس از ترجمهٔ پرویز اتابکی، انتخاب احادیث از محسن موسوی، قم، دارالحدیث، ‫۱۳۸۳ش، ص۲۲۲.
      7. ↑ م‍ح‍م‍دی ری‌ش‍ه‍ری، م‍ح‍م‍د، میزان الحکمه، ترجمهٔ حمیدرضا شیخی، قم، مؤسسهٔ علمی فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۹۴.

      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      مگر نه این است که قاضی باید مجتهد باشد. پس چرا بیشتر قضات ما حتی دروسی بالای حوزوی را هم نگذرانده‌اند؟ و حتی برخی با گذراندن دوره‌ای اندک در دانشگاه، وارد امر قضاوت شده‌اند؟

      اجتهاد یکی از شرایط تصدی منصب قضاوت است اما شرایط و امکانات کشور اقتضا می‌کند که فقیه جامع‌الشرایط، افرادی را که به درجه اجتهاد نرسیده‌اند با رعایت شرایطی به این مقام منصوب کند. از نگاه امام خمینی در زمانی که به قضات فراوان نیاز است، فقیه جامع الشرایط، افراد مورد اطمینان را به قضاوت نصب می‌کند. فقیهان شیعه قضاوت این افراد را که از فقیه اذن دارند، جایز می‌دانند.

      انتصاب قاضی توسط فقیه جامع‌الشرایط

      مجتهدان جامع‌الشرایط از جانب ائمه(ع) اذن دارند که متصدی منصب قضاوت گردند. اکثر فقیهان شیعه، اجتهاد را شرط اساسی در تصدی منصب قضاوت می‌دانند. روایات متعددی نیز در این باب وارد شده است. در مقبوله عمر بن حنظله، از امام صادق(ع) نقل شده که «مردى از خودتان را در نظر بگيريد كه حديث ما را روايت كند و در حلال و حرام ما بنگرد و از احكام ما آگاه باشد. پس او را به حكميت بپذيريد؛ زيرا من او را بر شما حاكم نمودم»[۱]

      اما در مورد کسانی که به درجه اجتهاد نرسیده‌اند، برعهده گرفتن این امر، اختلافی بوده است. امام خمینی معتقد بودند که هر یک از اشخاصی که متصدی قضاوت هستند، چنانچه مجتهد عادل باشند، مستقلاً می‌توانند و اگر مجتهد نباشند، به تعیین مجتهد می‌توانند بر منصب قضاوت بنشینند.[۲] او معتقد است در زمانی که نیاز به قاضی شدید است و قاضی که تمام شرایط را دارا باشد، کم یافت می‌شود، در این صورت فقیه مجتهد عادل، اشخاص مورد اطمینان را جهت قضاوت نصب می‌کند.[۳]

      بنا‌بر‌ دیدگاه یادشده، افراد غیر مجتهدی که به اصول و قوانین آگاه بوده و مورد اطمینان باشند، می‌توانند از سوی فقیه جامع‌الشرایط به عنوان قاضی منصوب شده و قضاوت نمایند.

      تاثیر مقتضیات زمان و مکان در انتصاب قضات

      اگرچه اجتهاد شرط لازم برای امر قضا است، اما تحولات و مقتضیات زمان و مکان، مجموعه شرایطی را ایجاد نموده‌است که تصدی قضاوت توسط افراد غیر‌مجتهد اجتناب‌ناپذیر ساخته است. بدین ترتیب، پس از ایجاد یک نظم هماهنگ در علم قضاء و تربیت قضات توسط حکومت اسلامی، نیازهای قوه قضائیه به شکلی مطلوب برآورده شده و از این رهگذر جامعه نسبت به تحقق عدالت امیدوار خواهد شد.

      داوری غیرمجتهد و معتبر بودن حکم وی به یکی از صورت‌های سه‌گانه زیر قابل تصور است:

      اول. فرد غیر مجتهد بدون اذن مجتهد جامع‌الشرایط، متصدی مقام قضاوت شود.

      دوم. فرد غیر مجتهد توسط مجتهد جامع‌الشرایط برای تصدی مقام قضاوت نصب شود؛ تعبیر قاضی منصوب برای اشاره به این صورت است.

      سوم. فرد غیر مجتهد از جانب مجتهد جامع الشرایط برای امر قضاوت وکالت داشته باشد؛ یعنی فردی که غیر از اجتهاد بقیه شرائط را داراست به نمایندگی از مجتهد قضاوت نماید و به نیابت وی به داوری بین مردم بپردازد.

      از بین این صور سه‌گانه، صورت اول طبق نظر همه فقهای عظام حرام است؛ زیرا قضاوت نیازمند اذن شرع است و چنین اذنی برای غیر مجتهد ثابت نگردیده است؛ ولی صورت‌های دوم و سوم را اکثر فقهای شیعه پذیرفته‌اند.[۴]

      انتصاب قضات در نظام جمهوری اسلامی

      قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که توسط فقهای عظام و نخبگان کشور تدوین یافته‌است، درباره چگونگی انتخاب قضات مقرر داشته که «صفات و شرایط قاضی طبق موازین فقهی به وسیله قانون مشخص می‌گردد.»[۵] در اجرای این اصل، ماده واحده قانون شرایط انتخاب قضات دادگستری وضع شده‌است. این قانون در چهاردهم اردیبهشت ۱۳۶۱ تصویب شده و به گونه‌ای مقرر شده‌است که مطالب فوق‌الذکر را نیز تأیید می‌کند؛ در این قانون اوصاف افراد قابل انتصاب برای قضاوت با چنین عبارتی مشخص شده‌است: «کسانی که دارای لیسانس قضایی یا لیسانس الهیات رشته معقول یا لیسانس دانشکده علوم قضایی و اداری وابسته به دادگستری یا مدرک قضایی از مدرسه عالی قضایی قم هستند یا طلابی که سطح را تمام کرده و دو سال خارج فقه و قضاء را با امتحان و تصدیق جامعه مدرسین دیده باشند.»[۶] بنابر‌این قضاوت توسط افراد غیر مجتهد منوط به داشتن یکی از مدارک تحصیلی مذکور در این ماده و ویژگی‌های لازم دیگر است که توسط نهادهای مسئول احراز شده و با احراز آن به این سمت منصوب می‌شوند. بنابراین، افراد به صرف داشتن مدرک تحصیلی برای قضاوت منصوب نمی‌شوند.

      شایان ذکر است که در زمان ائمه(ع) نیز، افرادی که فاقد شرط اجتهاد بوده‌اند، به این مقام منصوب می‌شدند؛ می‌توان به دستور امام علی(ع) درباره انتخاب قضات اشاره کرد که اوصافی را برمی‌شمارد که اجتهاد جزء آنها نیست.[۷]

      منابع

      1. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۷، ح ۱۰.
      2. ↑ از بیانات امام در جمع قضات شرع و دادستانها، صحیفه نور، ج۱۳، ص۱۴.
      3. ↑ از بیانات امام در دیدار قضات دادگستری، صحیفه نور، ج۱۲، ص۲۶.
      4. ↑ محمدی گیلانی، محمد، قضا و قضاوت در اسلام، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۴۰.
      5. ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل یکصد و شصت و سوم.
      6. ↑ بند پنجم ماده واحده قانون شرایط انتخاب قضات دادگستری.
      7. ↑ فیض الاسلام، نهج البلاغه، ص۱۰۱۰.

      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ چهارشنبه سوم خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      در روایتی امام صادق فرمود: «زن به منزله قلاده‌ای است که در گردن خود می‌افکنی، پس ببین که چگونه‌ای قلاده‌ای برای خود می‌گیری» آیا این بدان معناست که از دید امام صادق، شیعیان به منزله سگانی هستند که زنان‌شان هم‌چون قلاده‌ای در گردن‌شان است؟

      امام صادق(ع) در روایتی زن را قِلادَه (گردنبند) برای مرد دانسته است. توصیف زن به گردنبند را برای این دانسته‌اند که مردان، زنانی پاکدامن و خوش‌اخلاق برای خود انتخاب کند. عالمان، این حدیث را به جهت سند، مُرسَل و غیرقابل استناد دانسته‌اند.

      امام صادق(ع) برای این توصیف از کلمه «قِلادَه» استفاده کرده که به معنای گردنبند است و هیچ ارتباطی با سگ ندارد. البته این کلمه در ادبیات فارسی با تغییراتی در حرکات (قَلّادِه) برای شمارش حیوانات و گلوبند سگ استفاده شده است. این استفاده در ادبیات فارسی، متفاوت از کاربرد عربی آن است.

      روایت

      «امام صادق(ع): إِنَّمَا الْمَرْأَةُ قِلَادَةٌ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقَلَّدُهُ

      زن گردن‌بند است، پس بسیار دقت کن که چه چیزی را به عنوان گردن‌بند انتخاب می‌کنی.[۱]

      »

      مرحوم کلینی از عالمان شیعه این حدیث را با عبارت «عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ» نقل کرده[۲] که به معنای مُرسَل بودن سند روایت و غیرقابل استناد بودن آن است.[۳] محققان معتقدند تشبیه زنان به گردنبند در این روایت، به این معنا نیست که آنان مانند کالا هستند؛ زیرا امام صادق(ع) در بخش پایانی حدیث گفته که زنان پاکدامن ارزش والایی دارند:

      «بدان‌که زنان قیمتی ندارند! نه زنان خوب و نه زنان بد! اما زنان خوب که نمی‌توانی ارزش آنان را با طلا و نقره بسنجی؛ زیرا آنان بسیار قیمتی‌تر از طلا و نقره‌اند! اما زنان بد که حتی با خاک نیز هم ارزش نیستند، بلکه خاک به مراتب ارزشمندتر از آنان است.[۴]»

      کتاب دعائم الاسلام نیز این روایت را از رسول خدا(ص) بدون سلسله سند نقل کرده است.[۵]

      تفاوت معنایی قلاده در زبان عربی و فارسی

      «قلاده» جمع «قلد» به چیزی گویند که در گردن انداخته شود و تقلید در دین هم از همین معناست که انسان به گردن می‌گیرد تا سخن مرجع دین را بپذیرد.[۶]

      کلمه قلاده در عرف امروزی فارسی زبانان در مورد شمارش حیوانات وحشی (یک قلاده شیر، دو قلاده روباه) یا آنچه دور گردن سگ می‌اندازند، استفاده می‌شود.[۷] در حالی که در زبان عرب به معنای گردنبند است که برای زینت به گردن آویخته می‌شود. عرب به قلاده سگ «حرج» گوید که جمعش «حِراج» است.[۸] معنای حدیث امام صادق(ص) این است که زن همانند گردنبند است و در دیگر روایات اسلامی نیز قلاده به معنای گردنبند استفاده شده است.[۹]

      منابع

      1. ↑ کلینی، محمد، کافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۳۳۲، باب اختیار الزوجه، حدیث۱.
      2. ↑ کلینی، محمد، کافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۳۳۲، باب اختیار الزوجه. ‏
      3. ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج۲۰، ص۲۱.
      4. ↑ کلینی، محمد، کافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۳۳۲، باب اختیار الزوجه، حدیث۱.
      5. ↑ ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۹۸، حدیث۷۲۶.
      6. ↑ جوهری، اسماعیل، الصحاح، ج۲، ص۵۲۷، ذیل ماده «قلد». ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغه، ذیل ماده «قلد».
      7. ↑ عمید، «قلاده»، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب.
      8. ↑ فراهیدی، خلیل، العین، ج۳، ص۷۷.
      9. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، گزیده کافی، ترجمه: محمد باقر بهبودی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ ش، ج۵، ص۱۵۷.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها
      [ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      مگر نمی‌گویند وقتی کسی با ما صحبت می‌کند، به حرف‌هایش دقیق گوش دهید؛ حالا چگونه است که طبق حدیث ۲۳ روضه کافی، امام صادق(ع) دوباره از راوی می‌خواهد حرفش را تکرار کند؟

      میسر بن عبدالعزیز از برخورد مخالفان با شیعیان سخن می‌گفت و امام صادق(ع) که بر متکایی تکیه زده بود، برخاسته و از میسر می‌خواهد دوباره سخنش را بگوید. دوباره پرسیدن امام و درخواست تکرار را به خاطر تعجب از سخن راوی گفته‌اند و نه بخاطر دقیق گوش ندادن و درست نشنیدن.

      متن حدیث

      «عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ أَصْحَابُكَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَنَحْنُ عِنْدَهُمْ أَشَرُّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا قَالَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ قَالَ كَيْفَ قُلْتَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَنَحْنُ عِنْدَهُمْ أَشَرُّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَا تَدْخُلُ النَّارَ مِنْكُمُ اثْنَانِ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِدٌ وَ اللَّهِ إِنَّكُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ﴾(ص:۶۴–۶۲) ثُمَّ قَالَ طَلَبُوکُمْ وَ اللَّهِ فِی النَّارِ فَمَا وَجَدُوا مِنْکُمْ أَحَداً[۱]»

      «میسر گوید: «نزد امام صادق(ع) بودم، پرسید: حال یارانت چگونه است؟ گفتم قربانت، ما در نزد آنان از یهود و نصرانی و مجوس و مشرک بدتر هستیم. امام که تکیه زده بود، نشست. و گفت: چه گفتی؟ گفتم: بخدا سوگند که ما شیعه در نزد مخالفان از یهود و مسیحی و مجوس و افراد مشرک، بدتر هستیم، امام فرمود: به خدا سوگند از شماها دو تن هم به دوزخ نروند. نه، به خدا که یکی هم نرود؛ به خدا سوگند شماها هستید که خداوند در قرآن فرمود: «(اهل جهنم) می‌‌‌‌‌‌گویند: ما را چه شده [افرادی]‌‌ ای که از اشرارشان می‌‌‌‌‌‌شمردیم، نمی‌بینیم. آیا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتیم [و اکنون در بهشت جای دارند] یا [در دوزخ‌‌‌اند و] دیدگان ما به آنان نمی‌افتد؟!» سپس فرمود: به خدا شما را در دوزخ جستجو کنند و از شماها هیچ‌کس را نیابند».»

      سند حدیث و علت درخواست تکرار

      میسر بن عبدالعزیز یکی از اصحاب و راویان امام باقر(ع) و از افراد نزدیک به امام صادق(ع) بود و مورد اطمینان معرفی شده است.[۲] علامه مجلسی سند این حدیث را موثق و قابل استناد دانسته است.[۳]

      امام صادق(ع) در زمان سخن گفتن راوی تکیه داده بود و با شنیدن سخنان راوی دوباره نشست. در شرح این حالت یعنی کسی که نشسته و یکباره بلند می‌شود یا نوع نشستنش را عوض می‌کند، گفته‌اند که این‌گونه حرکات در نشست و برخاست‌ها به خاطر تعجب از شنیدن سخنان است.[۴]

      برخی نیز می‌گویند انسان با شنیدن سخنان بزرگ و پراهمیت از حالت تکیه دادن بلند می‌شود.[۵] دوباره پرسیدن امام صادق(ع) و تغییر حالت دادن در نوع نشستنش از این جهت نبوده که متوجه سخنان میسر نشده است، بلکه امام از شنیدن این سخن به تعجب آمده و به متکایی که تکیه داده بود، برخاست و دوباره نشست.

      منابع

      1. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ش، ج۸، ص۷۸، حدیث۳۲.
      2. ↑ تفرشى، مصطفى بن حسين، نقد الرجال، قم، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث، چاپ اول، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۳۳۵. سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۷۹.
      3. ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۲۵، ص۱۷۹.
      4. ↑ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة ، المکتبه الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ ق، ج۳، ص۱۷۶.
      5. ↑ قزوينى، ملا خليل بن غازى، الشافي في شرح الكافي، دار الحدیث؛ قم، چاپ اول، ۱۴۲۹ق / ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۱۳۷.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      [ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      آيا امام صادق(ع) خود را ثروتمندترین فرد مدینه می‌دانست؟

      حدیثی درباره ثروتمند بودن امام صادق(ع) در کتاب اصول کافی در کتاب الحجه، نقل شده است:

      «أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنِّي لآَخُذُ مِنْ أَحَدِكُمُ اَلدِّرْهَمَ وَ إِنِّي لَمِنْ أَكْثَرِ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ مَالاً مَا أُرِيدُ بِذَلِكَ إِلاَّ أَنْ تُطَهَّرُوا.

      امام صادق(ع): من از بعضی مسلمانان پول می‌گیرم (مثلا به عنوان خمس یا زکاه و دیگر واجبات) در حالی که من از جهت مال و ثروت از ثروتمندترین اهل مدینه هستم، منتهی این بدان جهت است که شما پاک شوید.[۱]

      »

      این حدیث را دارای سند متصل دانسته‌اند که سلسله راویان آن در سند حدیث ذکر شده‌اند. عالمان، راویان این حدیث را تأیید کرده‌اند و این حدیث را موثق[یادداشت ۱] دانسته‌اند. همچنین این حدیث با احادیث دیگری نیز سازگار است.[۲]

      محققان به این نکته توجه داده‌اند که امام، این جمله را برای نشان دادن بی‌نیازی خود به مال مردم بیان داشته است و این اموال در همان راهی که برای آن مشخص شده، خرج می‌گردد.

      منابع

      1. ↑ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۵۳۸.
      2. ↑ کافی، ج۴، ص۴۷۴، باب مولد امام صادق(ع).

      یادداشت‌ها

      1. ↑ موثق به حدیثی گفته می‌شود که به رغم برخورداری از اتصال سند به معصوم و نیز عدالت یا وثاقت راویان در تمام طبقات، یک یا چند راوی آن غیر امامی می‌باشد. (درسنامه علم حدیث، ص۲۱۴).

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      [ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      امام حسین(ع) چند فرزند پسر داشته است؟ کدام یک از آنان در کربلا حضور داشته است؟

      برخی منابع به فرزندان پسر امام حسین(ع) اشاره کرده‌اند که تعدادی از آن‌ها در کربلا حضور داشته‌اند:

      • امام سجاد(ع) (علی بن الحسین الاکبر): کنیه‌اش ابومحمد و نام مادرش شهربانو بود.[۱] امام سجاد(ع) در کربلا حضور داشت و به اسارت دشمنان در آمد.[۲]
      • علی بن الحسین الاصغر: امروزه در میان عموم مردم علی‌اکبر خوانده می‌شود. مادر او لیلا دختر ابی‌مرة بن عروة بن مسعود ثقفی است. او اولین فرد از بنی‌هاشم بود که در واقعه کربلا به میدان رفت و به شهادت رسید.[۳]
      • جعفر: مادر او قضاعیه بود. جعفر در زمان حیات امام حسین(ع) و پیش از واقعه کربلا درگذشت.[۴]
      • عبدالله:امروزه به علی‌اصغر معروف است. عبدالله در مدینه متولد شد و مادرش رباب دختر امرء القیس کندی بود. عبدالله در کربلا تیر خورد و شهید شد.[۳]
      • محمد: در کربلا شهید شد و مادر او رباب دختر امرءالقیس کندی است.[۵]
      • محسن: نام مادرش معلوم نیست. مادر وی در ماجرای کربلا حامله بود. او بعد از شهادت امام حسین(ع) اسیر شد و هنگامی‌که اهل‌بیت(ع) را از کوفه به شام می‌بردند در نزدیکی حلب طفل خود را سقط کرد.[۶]

      منابع

      1. ↑ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۲۹. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج‌الله على العباد، بیروت، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، بی‌تا، ج۲، ص۱۳۵.
      2. ↑ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴.
      3. ↑ پرش به بالا به:۳٫۰ ۳٫۱ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة في معرفة الائمة علیهم السلام، تحقیق علی آل‌کوثر، بی‌جا، المجمع العالمی لاهل البيت (عليهم السلام)، بی‌تا، ج۲، ص۴۹۱؛ نیز: مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۳۱.
      4. ↑ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۴۹۱
      5. ↑ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی‌طالب عليهم السلام، تحقیق علی اشرف، قم، المکتبة الحیدریة، ۱۴۳۱ق، ج۱۰، ص۱۰۸.
      6. ↑ قمی، عباس بن محمدرضا، منتهی الآمال فی ذکر تواریخ النبی و الآل، قم، هجرت، ۱۳۸۲ ش، ج۲، ص ۷۰۱–۶۳۸.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      [ یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      خداوند در آیه ۲۹سوره دخان می‌فرماید: «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ»؛ از طرفی در مورد ولادت امام حسین(ع) در دعای روز سوم شعبان داریم که «بکته السماء و من فیها…» آیا بین آیه قرآن و روایت تناقض وجود ندارد؟ گریستن یا نگریستن آسمان و زمین برای بشر آیا حقیقی است یا کنایی؟

      پاسخ

      آسمان و موجودات هستی برای افرادی که در دنیا عذاب شده‌اند، گریه نمی‌کنند. در مقابل از مرگ یا شهادت بندگان وارسته الهی غمگین شده و گریه می‌کنند. این دو تناقضی با هم ندارد. گریه آسمان و موجودات هستی بر ابا عبدالله الحسین(ع)، معصوملن(ع) و مؤمنان در روایات اسلامی آمده است.

      برخورداری عالم هستی از شعور

      همه موجودات در آموزه‌های اسلامی از یک نوع شعوری برخوردارند. این شعور آنها را به تسبیح الهی وامی‌دارد[۱] از دیگر سوی رفتار انسان بر آسمان و بارندگی و… اثر دارد که بیانگر شعور و درک آنهاست:﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ؛ اگر اهل شهرها و آبادی‌ها، ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می‌گشودیم.﴾(اعراف:۹۶) روایات اسلامی بیانگر گریه و ناراحت شدن عالم هستی در مرگ مؤمن است.[۲] همه اینها گویای واکنش موجودات جهان براتفاق‌های روزمره می‌باشد. گریه کردن یا نکردن بر مرگ افراد یکی از همین واکنش‌هاست.

      گریه آسمان و زمین بر شهادت امام حسین(ع)

      آسمان و زمین و موجودات جهان در فقدان پیامبران الهی(ع)، معصومان(ع) و ائمه هدی(ع) ناراحت و گریان می‌شود. پیامبر اکرم(ص) گریه عرش خدا، ملائکه، آسمان، زمین و تمام موجودات را برای واکنش به گریه‌های حضرت زهرا(ع) تأیید کرده است.[۳] در روایات آمده است که هنگام شهادت امام حسین(ع)، آسمان بر او گریه کرد و گریه او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد.[۴] آسمان چهل روز بر شهادت امام حسین(ع) خون گریه کرد.[۵] آسمان بر حضرت یحیی(ع) و امام حسین(ع) چهل روز گریه کرد و بر دیگری جز آن دو گریه نکرده است.[۶]

      دعای سوم شعبان که به مناسبت ولادت امام حسین(ع) خوانده می‌شود، یکی از روایاتی است که حادثه کربلا را نه برای انسان‌ها و بلکه بر همه موجودات هستی، مصیبتی فراموش نشدنی دانسته است. در قسمتی از این دعا آمده است:

      «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِي هَذَا الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا…[۷]

      خدایا! از تو می‌خواهم به‌حق مولود در این روز که پیش از برخاستن صدایش و قبل از ولادتش به شهادتش وعده داده شده، آسمان و هرکه در آن است، زمین و هر که بر آن است بر او گریست درحالی‌که هنوز قدم در جهان نگذاشته بود.

      »

      واکنش هستی به فقدان افراد حقیقت یا کنایه

      انسانی که مسیر هدایت را بر انسان‌ها ببندد با مرگ و ناراحتی‌شان، موجودات هستی واکنشی از خود نشان نمی‌دهند. آیه ۲۹ سوره دخان این نگرش را تأیید می‌کند که با غرق شدن فرعون و دنباله‌روانش، نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین و نه هنگام نزول بلا (غرق شدن) به آنها مهلتی داده شد: ﴿فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنْظَرِینَ﴾ گریه نکردن آسمان و زمین بر عذاب شدگان الهی، ممکن است کنایه از حقارت آنها و نبود یاور و دلسوز برای آنها باشد. غرق شدن آنها هیچ عکس‌العملی را در هستی در پی نداشت.[۸] اهل آسمان‌ها و زمین برای مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه می‌کنند نه برای جبارانی چون فرعونیان.[۹]

      گریه آسمان و زمین در کنار کنایی بودن، یک گریه حقیقی نیز هست که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوص (علاوه بر سرخی همیشگی به هنگام طلوع وغروب) و با باریدن خون و … خودنمایی می‌کند.[۱۰]

      حقیقی بودن گریه آسمان از دعای سوم شعبان استفاده می‌شود، هرچند در حق فرعونیان ممکن است علاوه بر معنای حقیقی، معانی کنایی هم صادق باشد که گوئی هیچ ارتباطی با عالم هستی و جهان بشریت نداشته‌اند. هنگامی که عذاب شدند کسی جای خالی آنها را احساس نکرد. قطره اشکی بر مرگ آنها نریخت.[۱۱]

      تناقض نداشتن قرآن با روایات

      قرآن گریه کردن آسمان را برای غرق شدن فرعون نفی کرده است.[۱۲] آیه با روایات گریه کردن آسمان و زمین برپیامبران الهی(ع)، معصومان(ع) و مؤمنان تناقض ندارد. اگر آسمان به فرعونیان گریه نکرد به خاطر نداشتن جایگاه معنوی آنها بود[۱۳] پیامبران الهی(ع)، معصومان(ع) و مؤمنان نزد خدا جایگاه بلندی دارند و با شهادت یا مرگ آنها، جهان غمگین شده و گریه می‌کند.

      منابع

      1. سوره جمعه، آیه۱.
      2. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ص۳۰۳، حدیث۱۱۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۸.
      3. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۴۹۱: «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَقَدْ بَکَی لِبُکَائِکِ عَرْشُ اللَّهِ وَ مَا حَوْلَهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضُونَ وَ مَا فِیهِمَا»
      4. طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸هـ ۱۹۸۸ م، ج۹–۱۰، ص۹۸.
      5. فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۲ هـ ۱۹۸۲ م، ج۴، ص۴۰۷.
      6. طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸هـ ۱۹۸۸ م، ج۹–۱۰، ص۹۸.
      7. طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م، ص۸۲۶.
      8. طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸هـ ۱۹۸۸ م، ج۹–۱۰، ص۹۸. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲، ج۱۸، ص۱۵۰.
      9. طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸هـ ۱۹۸۸ م، ج۹–۱۰، ص۹۷. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هشتم، ۱۳۷۱ ش، ج۲۱، ص۱۷۹.
      10. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲، ج۱۸، ص۱۵۲.
      11. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هشتم، ۱۳۷۱ ش، ج۲۱، ص۱۸۰.
      12. سوره دخان، آیه۲۹.
      13. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هشتم، ۱۳۷۱ ش، ج۲۱، ص۱۸۰.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ پنجشنبه چهارم اسفند ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      آیا دلایل عقلی بر لزوم بعثت انبیا وجود دارد؟

      خداوند با فرستادن پیامبران سیر حرکت انسان به کمال را برایش تعیین می‌کند. عقل حکم می‌کند خداوندی که آفریدگار انسان است و از نیازهای گوناگون او اطلاع دارد راهنمای او باشد. خداوند از طریق وحی و به وسیله پیامبران به تکامل و رشد او کمک می‌کند. انسان به تنهایی نمی‌تواند قوانینی برای خود وضع کند که برای رسیدن به سعادت کافی باشد. حتما در جهت وضع قوانین برای زندگی بهتر خود، نیازمند آیین و رهنمودهای الهی است.

      ضرورت بعثت انبیاء برای تکامل بشر

      انسان مانند سایر موجودات کمال‌طلب است؛ امّا کمال حقیقی او از سنخ کمالات مادی و طبیعی نیست؛ بلکه تکامل انسانی او در حقیقت تکامل روح است که با فعالیّت اختیاری خویش حاصل می‌شود. راه وصول به این کمال ارتباط با کمال مطلق؛ یعنی خداوند متعال می‌باشد که در سایه این ارتباط به «مقام قرب الهی» نایل می‌شود.

      هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری سیر تکاملی خود را به سوی کمال نهایی بپیماید؛ وقتی انسان می‌تواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه طی کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد، پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسایل لازم را برای تحصیل چنین شناخت‌هایی در اختیار بشر قرار دهد. شناخت‌های عادی و متعارف که از راه حس و عقل به دست می‌آیند هر چند نقش مهمی را در تأمین نیازمندی‌های زندگی ایفا می‌کند؛ امّا برای شناختن راه کمال و سعادت حقیقی در ابعاد مختلف دنیوی و اخروی کافی نیست. و اگر راه دیگری برای رفع این کمبودها وجود نداشته باشد هدف خداوند از آفرینش انسان تحقق نخواهد یافت.

      با توجّه به مقدمات فوق به این نتیجه می‌رسیم که مقتضای حکمت الهی این است که راه دیگری بجز عقل و حس برای شناختن مسیر تکامل همه‌جانبه در اختیار بشر قرار دهد و آن همان راه وحی است که در اختیار پیامبران قرار گرفته است تا انسان‌ها را در مسیر کمال و سعادت رهنمون باشند.[۱]

      ناتوانی قوانینِ غیر الهی

      قانون‌گذارِ کامل باید انسان‌شناسی کامل باشد و به تمام اسرار جسم و جان، عواطف، غرایز و ادراکات عقلی او آگاه باشد و به اصول حاکم بر روابط انسان‌ها احاطه داشته باشد تا بتوانند قوانینی هماهنگ با همه این‌ها وضع کند. باید از گذشته و آینده اطلاع کامل داشته باشد تا آثار قوانین امروز را در آینده زندگی بشر ارزیابی کند. قانون‌گذار باید دارای «علم کامل» باشد تا بتواند با وضع قوانین خود تمام استعدادها و شایستگی‌هایی را که در فرد و اجتماع نهفته است به فعلیت رساند. آیا این اوصاف در کسی جز ذات پاک خداوند پیدا می‌شود؟ کسی که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسی که عالم به حال و آینده و نتایج هر حکمی است، بدون خطا و لغزش و بی‌نیاز از هر کس و هر چیز؟

      هر قانونی غیر از قانون خدا ناقص و بی‌فرجام است و اتفاقاً تمام بدبختی‌ها و مشکلات بشر از آنجا سرچشمه می‌گیرد که خودش می‌خواهد با آن علم محدود و با آن همه انگیزه‌های دنیایی برای خویش قانون وضع کند و این یکی از دلایل عقلی لزوم بعثت انبیاء است.[۲]

      هماهنگی تکوین و تشریع

      با نگاهی ژرف به جهان آفرینش در می‌یابیم که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسایل لازم و مفید را در اختیار او گذاشته است. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آفریدگاری که در عالم تکوین (آفرینش) این اندازه وسایل پیش‌رفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده است چگونه ممکن است، موضوع فرستادن انبیا که مهم‌ترین نقش را در تکامل انسان در جنبه‌های مادی و معنوی دارد، نادیده گرفته باشد و جامعه انسانی را از این موهبت بزرگ محروم سازد!

      ابوعلی‌سینا در کتاب «شفاء» با عباراتی کوتاه و تشبیهی جالب به این حقیقت اشاره می‌کند:

      «احتیاج به بعثت پیامبران برای بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موهای مژه، ابرو، و فرورفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان می‌سازد) و امثال این منافع بیش‌تر است؛ بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند.»[۳]

      دلایل عقلی بعثت از نگاه قرآن

      تمسک به آیات قرآن و روایات پیشوایان دین در این موضوع و دیگر موضوعات از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه گاه می‌توان از این آیات و روایات براهین عقلی استخراج کرد؛ قرآن از زوایای گوناگونی، بعثت انبیا را ضروری شمرده است و مسائلی چون تثبیت و تکمیل توحید، امیدواری به قیامت، رفع اختلاف، فصل خصومت، اجرای عدالت در جامعه بشری، اتمام حجت، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را به عنوان فلسفه بعثت پیامبران بیان نموده است.[۴]

      منابع

      1. مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۶۷، فصل اوّل ضرورت نبوت؛ و آموزش عقاید، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۲، ج۲، درس بیست و دوّم.
      2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع) چاپ سوم، ۱۳۷۵، ج۷، ص۴۱–۴۴.
      3. نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۷، ص۴۶، به نقل از: ابن سینا، حسین، شفاء، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم.
      4. خسروپناه، عبدالحسین، قلمرو دین، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۱.

      موضوعات مرتبط: پیامبران الهی راهنمایان سعادت، پیامبران اولوا العزم، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: در روايتي هست علي بن جعفر ازحضرت موسي بن جعفر سوال كردند و امام فرمودند: «بنا ساختن بر قبر، گچكاري و گل كردن، صلاح و درست نيست»؛ آيا اين روايت معتبر است؟

      پاسخ اجمالي:

      قرآن تصريح به ساخت عبادتگاه بر قبور اصحاب كهف دارد؛ رسول خدا نیز داخل خانه خود دفن شد و گنبد و بارگاه دارد و براي ائمه بقيع، نجف و كربلا، سامرا و مشهد نيز بناهايي توسط خلفاي غير شيعه و افرادي از شيعيان ساخته شده است و اين يعني حتي خلفاي غير شيعه نيز اين كار را جايز مي دانستند.

      پاسخ تفصيلي: در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      تکلیف از لحاظ دینی چند قسم است؟

      تکلیف یعنی چیزی یا کاری از کسی خواستن که در آن رنج و زحمت باشد و این اصطلاح از لفظ «کُلْفَت» گرفته شده است. امر و نهی خداوند به بندگان برای انجام چیزی را تکلیف خوانده‌اند.[۱]

      تقسیم به‌جهت طرف مقابل تکلیف

      1. در برخی موارد، طرف مقابل تکلیف، خداوند است و باید وظایفی نسبت به خداوند انجام داد مانند نماز، روزه و حج که به این‌ها حقوق الهی می‌گویند.
      2. تعدادی از تکالیف در مقابل اجتماع است. مانند رعایت حقوق پدر و مادر، حقوق همسایه، حقوق دوست و حقوق همسر که به اینها حقوق اجتماعی می‌گویند.
      3. برخی افراد تکالیفی نسبت به خود دارند: پرهیز از شهوت‌پرستی، شکم‌بارگی و غیره که حقوق فردی خوانده می‌شوند.

      تکلیف از حیث مرتبه

      1. واجب: انجام برخی تکلیف‌ها بر انسان لازم است. تکالیفی مانند نماز، روزه، حج و جهاد از این موارد بوده و انجام ندادن آن، گناه است.
      2. حرام: اعمالی که اگر انسان انجام دهد، گناه کرده و سزاوار عذاب است. اعمالی مانند دزدی، رشوه‌خواری، حرام‌خواری، دروغ.
      3. مستحب: اعمالی که انجام آن، ثواب و پاداش دارد و اگر انجام نشود، گناهی ندارد مانند نمازهای نافله، روزه‌های ماه رجب.
      4. مکروه: مکروهات در عبادات به معنای کم‌شدن ثواب عبادت است. مکروهات در غیر عبادات به این معنا است که انجام ندادن آن بهتر است، هرچند انجام دهنده آن، مواخذه نمی‌شود.
      5. مباح: ترک یا انجام عمل برابر است، نه عذابی دارد و نه ثوابی.

      منابع

      1. حسینی دشتی. سید مصطفی. معارف و معاریف. ج۳. ص۶۵۶. نشر دانش. ۱۳۷۶.

      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ سه شنبه چهارم بهمن ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      برخی از نمازگزاران در قنوت نماز نگین انگشتر را به سمت کف دست برمی‌گردانند و با نگاه به نگین آن دعای قنوت می‌خوانند؛ آیا حدیثی در مستحب بودن برگرداندن انگشتر در حال قنوت نقل شده است؟

      دلیلی بر استحبابِ برگرداندن نگین انگشتر به سمت کف دست در قنوت نماز ذکر نشده است. در برخی روایات از این عمل نهی کرده‌اند. شیخ صدوق در کتاب معانی‌الاخبار روایتی از امام صادق سلام الله علیه نقل کرده است:

      «

      إِنَّ الشِّرْكَ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ وَ قَالَ مِنْهُ تَحْوِيلُ الْخَاتَمِ لِيَذْكُرَ الْحَاجَةَ وَ شِبْهُ هَذَا.

      همانا شرك از راه رفتن مورچه پنهان‌تر است و فرمود: از کارهای شرك‌آلود، گرداندن انگشتري است براي آنكه حاجت خود را از ياد نبرد و مانند آن.[۱]

      »

      شیخ حر عاملی نیز این روایت را از معانی الاخبار شیخ صدوق نقل کرده‌اند.[۲] نجاشی رجال‌شناس معروف شیعی همه راویان این حدیث را ثقه و مورد اعتماد دانسته است.[۳]

      برگرداندن انگشتر در نماز را با استناد به این روایت، عمل درستی ندانسته‌اند. البته میان شرک اعتقادی و شرک عملی تفاوت وجود دارد. در شرک اعتقادی، انسان برای خدا شریک قائل می‌شود و با این کار مرتد می‌گردد. اما در شرک عملی فقط به عبادتِ فرد آسیب رسیده و ثوابش را از دست می‌دهد و چنین فردی مرتد نیست.

      منابع

      1. ابن بابويه، محمد، معاني الأخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق، ص۳۷۹، باب نوادر المعاني‏، حدیث۱.
      2. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، حدیث6032، ناشر مؤسسه آل البیت قم، چاپ دوم، سال ۱۴۱۴. ج۵، ص۹۹.
      3. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش، ص۲۴۶ و ص۳۲۶ و ص۳۵۴ و ص۳۸۴ و ۴۵۰.

      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها، احکام فقهی
      [ پنجشنبه بیست و نهم دی ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      حضرت فاطمه(س) از چه لحاظ برای زنان مسلمان الگو هستند؟

      حضرت زهرا(س) از بزرگ‌ترین زنان جهان اسلام است که به خاطر فضایل و خصوصیات اخلاقی‌اش به‌عنوان الگوی زنان معرفی شده است. رسول خدا(ص) دربارهٔ دخترش فاطمه زهرا(س) فرموده‌اند که ایمان به خدا در اعماق دل و باطن نفوذ کرده است. علی(ع) در پاسخ به پرسش پیامبر(ص) راجع به همسرش، فاطمه(س) را بهترین یار و مددکار خود در طاعت حق معرفی کرده است.

      حضرت زهرا(س) بسیار اهل صدقه و انفاق بود؛ به طوری که حتی لباس عروسی خود را در شب عروسی به سائلی انقاق کرد. او بارها غذای خود را به فقیر داد و خود گرسنه ماند.

      انس با قرآن و تعلیم آن به فرزندان خویش، درک مسائل سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س) از دیگر فضائل اخلاقی او بر شمرده شده است. زندگی شخصی فاطمه زهرا(س)، از جمله رفتار عطوفت‌آمیز او با همسر و فرزندانش را سرمشقی برای مادران و زنان دانسته‌اند.

      فهرست


      موضوعات مرتبط: فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافع امامت و ولایت، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه یکم دی ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      مصحف فاطمه(س) چه کتابی است؟ آیا این کتاب به نام خواهر قرآن نیز مشهور است؟

      مصحف فاطمه(س) کتابی که جبرئیل پس از وفات پیامبر اسلام(ص) بر حضرت فاطمه(س) املا کرد و امام علی(ع) آن را نوشت. براساس روایات، در اصل وجود چنین کتابی تردید نشده است.

      مصحف فاطمه(س) در دسترس کسی نبوده و نزد امامان شیعه(ع) محفوظ است. محتوای این مصحف متضمن مطالبی چون بیان رویدادهای آینده و سرنوشت فرزندان حضرت فاطمه(س) است. در منابع، اطلاعی دربارهٔ اینکه این کتاب خواهر قرآن خوانده شده باشد وجود ندارد.

      فهرست


      موضوعات مرتبط: فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافع امامت و ولایت، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه بیست و ششم آذر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      آیا روایتی با سند صحیح از امام علی(ع) به این مضمون وجود دارد: «مراقب بدی کسی باش که به او خوبی کرده‌ای»؟

      مراقب بدی کسی باش که به او خوبی کرده‌ای، (به عربی: اِتَّقِ شَرَّ مَنْ احْسَنْتَ اِلَیْهِ) ضرب‌المثلی قدیمی و عربی، که به اشتباه به امام علی(ع) نسبت داده شده است. برخی مفسران از این عبارت در تفسیر آیه ۷۴ سوره توبه که منافقان پس از آنکه مورد احسان خدا و پیامبر(ص) قرار گرفتند، به جای سپاسگزاری، عیب‌جویی و انکار کردند، بهره برده‌اند.

      دلالت ضرب‌المثل «مراقب بدی کسی که به او خوبی کرده‌ای باش» را بر این دانسته‌اند که شر و بدی افرادی که انسان به آن‌ها خوبی کرده را هم بیشتر و هم تلخ‌تر دانسته‌اند و آسیب بیشتری به انسان می‌رساند.

      فهرست


      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      قوارع القرآن را توضیح دهید؟

      کتاب قوارع القرآن نوشته ابی‌عمرو محمد بن یحیی در موضوع خواص برخی سوره‌ها و آیات

      قَوارِع به معنی کوبندگان شامل دو سوره معوذتَین (فلق و ناس)، سوره یس و آیةالکرسی و دو آیه آخر سوره بقره[۱] می‌شود.[۲] قوارع جمعِ قارعه به معنای کوبیدن و کوفتن است. به تازیانه «مِقَرعَه» و به قیامت به جهت گرفتاری‌هایش که جهان و مردم را می‌کوبد، «قارعهَ» می‌گویند.[۳]

      در علت نامیده شدن برخی سوره‌ها و آیات به قوارع گفته شده که قرائت کننده این سوره‌ها و آیات با تمسک به آن‌ها در پناه و حمایت خداوند قرار می‌گیرد. همچنین با خواندن این آیات، تسلط شیطان به واسطه این آیات و سوره‌ها بر مؤمنان از بین می‌رود.[۴]

      منابع

      1. سوره بقره: آیه۲۸۵ و ۲۸۶.
      2. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه: سیدمهدی حائری قزوینی، تهران، انتشارات سپهر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۰۰.
      3. ابن‌منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق، ج۱۱، ماده قرع.
      4. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۰۰.

      موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها
      [ چهارشنبه دوم آذر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      عوامل فساد د ر جامعه و راه‌کارهای قرآنی برای مبارزه با فساد و آلودگی و انحراف چیست؟

      تداوم بر گناه؛ دنیاپرستی؛ پیروی از شیطان؛ محیط آلوده و … از عوامل فساد در جامعه از نگاه قرآن است. ترسیم سرانجام کارهای خوب برای مؤمنان و پیامدهای مخالفت با دستورات الهی برای کافران؛ توصیه‌های فردی و اجتماعی بازدارنده از فساد و انحراف؛ تشویق فرد و جامعه به رفتارهای حرکت دهنده جامعه به سمت رشد و کمال؛ مسئولیت دادن به تک تک افراد جامعه برای نظارت همگانی بر رفتارهای خود و جامعه با امر به معروف و نهی از منکر از راه‌کارهای قرآن برای مبارزه با فساد در جامعه می‌باشد.

      عوامل فساد در جامعه از نگاه قرآن کریم

      1. تداوم بر گناه

      ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کرده و آن را مسخره کردند.﴾(روم:۱۰)

      2. دلبستگی به دنیا

      ﴿إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ. أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ کسانی که امیدی به لقاء ما ندارند، به زند گی دنیا دل بسته‌اند و به آن آرامش یافته‌اند و کسانی که از آیات ما بی‌خبرند، جایگاه شان آتش است، به سبب آنچه که عمل می‌کرده‌اند.﴾(یونس:۸–۷)

      3. پیروی از شیطان

      ﴿وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ؛ و شیطان کردارشان را برای شان زینت داد پس ایشان را از راه خدا بازداشت وآن‌ها هدایت نخواهند شد.﴾(نمل:۲۴)

      4. محیط آلوده

      ﴿یا عِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ؛ ای بندگان من که ایمان آورده‌اید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (از محیط‌های آلوده به محیط امن هجرت کنید).﴾(عنکبوت:۵۶)

      راه‌کارهای دین برای مبارزه با انحراف‌ها

      1. راه‌کارهای نظری

      1-1. ترسیم ساز و کار پاداش و عقوبت

      دین برای افراد مؤمن و نیکوکار که دستورهای دینی مربوط به اندیشه و عمل را به خوبی رعایت می‌کنند، متناسب با میزان پایداری آنان، پاداش‌های دنیوی و اخروی معرفی می‌کند مانند: نعمت‌های بهشتی؛ احساس رضایت‌مندی؛ سرور و افتخار؛ جلب نظر و توجه الهی؛ به دست آوردن یقین؛ اطمینان و آرامش؛ برخورداری از کمک‌های ویژة الهی در دنیا و برخورداری از هدایت بیشتر الهی و….[۱] در مقابل، عقوبت‌هایی را برای کفار، بدکاران ترسیم می‌کند مانند: عذاب‌های اخروی؛ پشیمانی و سرافکندگی؛ برخوردار نبودن از نگاه توجه و رضایت الهی؛ شک و ناآرامی.[۲]

      1-2. ترسیم ساز و کار بدی و خوبی

      انسان بر طبق فطرت و آموزه‌های اجتماعی، چیزهایی را خوشایند و زیبا و چیزهایی را ناخوشایند و نامطلوب می‌یابد؛ به گونه‌ای که درک این زیبایی و زشتی در انسان نهادینه شده است. امور خوب و بد دینی نیز به همین ترتیب شکل می‌گیرد. دین سعی می‌کند تا زشتی و بدی، زیبایی و خوبی بعضی اعمال را همچون ناخوشایندی و زشتی‌ها یا خوشایندی و زیبایی‌ه‌ای طبیعی و اجتماعی مجسم نموده و برای ما روشن سازد. قمار، شراب، گوشت خوک، مردار و خون به رجس و پلیدی تعبیر می‌شود؛[۳] از منافقین به سبب اعمال ناشایست شان، به عنوان افراد بیمار دل یاد می‌شود؛[۴] از مال حرام، عقاید نادرست و افراد بدکار به خبیث، آلوده و ناپاک تعبیر می‌گردد‏.[۵] در مقابل افراد مؤمن و درستکار با صفاتی چون هدایت شده، دارای نور، زنده دل، صاحب عقل و دانش توصیف می‌گردد.[۶]

      2. راه‌کارهای عملی

      2-1. توصیه‌های فردی

      رفتاری که هر کسی با عمل به آن می‌تواند خودش را از انحراف دور نماید. اعمال و عباداتی مانند: تلاوت مقدار ممکن قرآن کریم در هر شبانه روز، اقامه نمازهای پنجگانه، تفکر در خلقت آسمان و زمین، حج، روزه، صله رحم و به‌طور کلی همة افعالی که به عنوان عبادت و اطاعت خداوند انجام می‌شود، همه از توصیه‌های رفتار فردی است.

      2-2. توصیه‌های اجتماعی

      رفتاری که افراد برای بازداشتن یکدیگر از انحراف باید به کار گیرند.

      یک) رفتارهایی که افراد قطع نظر از اینکه انحرافی از سوی آنان ایجاد شده باشد، باید نسبت به یکدیگر انجام دهند که از مهمترین این رفتارها می‌توان به «ارشاد» و «تبلیغ» اشاره نمود.

      دو) رفتارهایی که افراد پس از بروز انحراف، به منظور مقابلة با آن باید انجام دهند که به این نوع رفتار «امر به معروف و نهی از منکر» اطلاق می‌شود.

      منابع

      1. رک: سوره فتح، آیه ۱۷۸؛ سوره بینه، آیه۸؛ سوره انشقاق، آیه۹؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵؛ سوره انعام؛ آیه۸۲؛ سوره یونس، آیه۶۲؛ سوره فصلت، آیه۳۱.
      2. رک: سوره بقره، آیه۳۹؛ سوره عبس، آیه۴۰؛ سوره آل عمران، آیه۷۷؛ سوره توبه، آیه ۴۵.
      3. رک: مائده، آیه ۹۰؛ سوره انعام، آیه ۱۴۵
      4. سوره توبه، آیه ۹۵
      5. رک: سوره نساء: آیه۲؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹؛ سوره نور، آیه ۲۶؛ سوره ابراهیم، آیه ۲۶.
      6. رک: سوره آل عمران، آیه ۱۸ و ۱۷۹؛ سوره حج، آیه ۲۴؛ سوره نحل، آیه ۱۱۴؛ سوره هود، آیه ۲۴؛ سوره لقمان، آیه ۵؛ سوره بقره، آیه ۵؛ سوره انعام، آیه ۱۲۲؛ سوره زمر، آیه ۱۸.

      موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها
      [ جمعه بیست و هفتم آبان ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: آیا در روایات دوست داشتن زنان از نشانه‌های ایمان است؟

      ایمان به خداوند علاقه به همسر را زیاد می‌کند. این مضمون روایاتی است که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(سلام الله علیهم) نقل شده است:

      پیامبر اسلام فرمود:

      «کُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ»

      هر مقدار که ایمان بندگان، افزایش یابد، محبت و دوستی آنان نسبت به همسرانشان نیز بیشتر خواهد شد.»[۱]

      امام صادق فرمود:

      «مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ حُبُ النِّسَاءِ»

      دوست داشتن زنان، از اخلاق انبیاء الهی است.»[۲]

      امام صادق فرمود:

      «مَا أَظُنُّ رَجُلًا یَزْدَادُ فِی الْإِیمَانِ خَیْراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ»

      گمان نمی‌کنم که هیچ مردی، بر خوبی ایمانش افزوده شود، مگر آن که محبّتش به همسرانش افزون گردد.»[۳]

      منابع

      1. ابن حیون، دعائم الإسلام، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۱۹۲.
      2. ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۲۸۲.
      3. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۳۲۰.

      موضوعات مرتبط: مسائل اجتماعی، پرسش ها و پاسخ ها
      [ پنجشنبه پنجم آبان ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      مفهوم حجاب چیست و از نظر قرآن، حجاب و پوشش اسلامی دارای چه ابعاد و اقسامی است؟

      حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است.[۱] استعمال این کلمه نیز بیشتر به معنی مانع، پرده و حائل است.[۲] این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‌دهد که پرده، وسیله پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.[۳]

      مراد از حجاب، پوشش اسلامی است و مراد از پوشش اسلامی زن، این است که زنان، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانند. حجاب، به این معنا دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ این دو بُعد در کنار یکدیگر، حجاب اسلامی را تحقق می‌بخشد؛ در صورت نبودن هر یک از این دو، حجاب اسلامی محقق نمی‌شود.

      انواع حجاب

      قرآن از انواع حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‌کند، نام برده است.

      • حجاب و پوشش در نگاه؛ مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‌اند: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾(نور:۳۰) ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ؛ ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‌ها را از نگاه ناروا بپوشند﴾(نور:۳۱)
      • حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم؛ ﴿فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ؛ پس زنها نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار است به طمع افتد.﴾(احزاب:۳۲)
      • حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم؛ به زنان دستور داده شده است به گونه‌ای راه نروند که با نشان دادن زینت‌های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند؛ ﴿وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ؛ و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.﴾(نور:۳۱)

      از مجموع مباحث طرح شده استفاده می‌شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قائل شدن در معاشرت با مردان نامحرم در رفتار، مانند نحوه پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.

      منابع

      1. جوهری، صحاح اللغه، الحجاب: الستر؛ فیومی، المصباح المنیر، حجبه حجباً من باب قتل: منعه و منه قیل للستر الحجاب لانه یمنع المشاهده.
      2. در قرآن این کلمه در هشت مورد به کار رفته که بیش‌تر به معنای حاجز، مانع، حایل و پرده است.
      3. استاد مطهری، مسئله حجاب، ص۷۸.

      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ پنجشنبه هفتم مهر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      آیا قرآن نگاه خاصی به شکل حجاب دارد؟

      حجاب زنان، در قرآن واجب شرعی است. قرآن کریم برای حجاب از دو واژه خُمُر و جَلباب استفاده نموده است. خمر را مفسران همان روسری یا پوشش سر و جلباب را به معنای پوشش بزرگتر از روسری و پوششی که تن را بپوشاند تفسیر کرده‌اند. مفسران گفته‌اند حکم وجوب حجاب تدریجی بوده است. پوشش زنان، به امری معروف و پسندیده در میان زنان مؤمن تلقی می‌شد و بعد وجوب شرعی آن اعلام گردید. بی حجابی نشانه کنیزان و زنان غیر آزاد بود.

      در دو آیه از آیات قرآن که به حجاب شرعی زنان پرداخته است، خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که به زنان مؤمن بگوید تا از این پوشش استفاده کنند. و این پوشش را برای این می‌داند که مورد آزار قرار نگیرند.

      تشریع حجاب

      در قرآن برای حجاب واجب زنان، از چند نوع پوشش خاص، نام برده شده است که دو نوع معروف آن «خمار» و «جلباب» است.

      آیات مربوط بدین موضوع در دو سوره از قرآن آمده است: یکی سوره «نور» و دیگر سوره «احزاب».[۱] آیه ۳۱ سوره نور مهم‌ترین مستند فقها برای اثبات وجوب پوشش و مشتمل‌بر حدود آن است. در مورد آیه ۵۹ سوره احزاب شماری از مفسران گفته‌اند حکم مذکور در این آیه نه الزام‌آور است نه عام، بلکه پوشیدن جلباب نمایانگر پاک‌دامنی و «حُر» بودن زن و وسیله‌ای برای حفظ شخصیت او شمرده شده است.[۲] جلباب (= چادر) افزون بر تكليف، حقى بوده براى خانم‌هاى پاكدامن كه در ابتداء، جنبه حق بودن آن برترى داشته است.[۳]

      عالمان اسلامی در فواید حجاب شرعی گفته‌اند: حجاب سبب پاکی و طهارت از انحرافات جنسی گردیده و عفت و پاکدامنی زن را حفظ نموده و از افتادن در ورطه ابتذال و فساد و فحشا جلوگیری می‌نماید. زنی که به همراه تقوای الهی پوشش خود را حفظ می‌نماید ارزش والای انسانی و دینی خود را حفظ می‌نماید.[۴]

      خُمُر (پوشش سر)

      خُمُر، پوشش سر را می‌گویند که در قرآن بدان تصریح شده است. «خمر» جمع «خمار» و به معنای مقنعه و روسری بلندی است که روی گردن و سینه‌ها را می‌پوشاند.[۵] در قرآن آمده است:﴿وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ؛ زنان باید سر، سینه، و دوش خود را بپوشانند.﴾(نور:۳۱)

      اهل لغت گفته‌اند خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر بانوان است.[۶] در بعضی تفاسیر، در ذیل آیه ۳۱ سوره نور، از عایشه نقل شده است: «زنانی بهتر از زنان انصار ندیدم. وقتی این آیه شریفه نازل شد، هر یک از آنها به سمت لباس‌های مخصوص خود رفتند و از آن تکه‌ای جدا کردند و خمار و مقنعه‌ای مشکی پوشیدند.»[۷] خمار، سرپوش دامنه‌دار بوده است که زنان مسلمان مأمور شده‌اند دامنهای سرپوش را تا گریبان خود بیاورند و گلو و سینه را بدان بپوشانند.[۸]

      در کتاب‌های لغت در ریشه لغوی خمار (خ ـ م ـ ر) سیاهی آن نیز بیان شده است.[۹] به مشروبات الکلی نیز از آن جهت «خمر» اطلاق می‌گردد که باعث سیاهی و تیره‌گی عقل انسان می‌گردد.[۱۰]

      مفسران و لغویان عموماً خمار را اشاره به همان پوششی می‌دانند که در پوشاندن سر استفاده شود.[۱۱]

      جَلباب (پوشش تن)

      جلباب، پوششی است که در کنار خمار، برای زنان است واجب است:﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویش را به چادر فروپوشند؛ که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوس‌رانان آزار نکشند، بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.﴾(احزاب:۵۹)

      جلابیب در آیه، جمع جلباب است و جلباب به معنای پوشش گسترده و فراگیر تمام بدن است، که زنان بر روی لباس‌های دیگر می‌پوشند. امروزه در زبان فارسی به چنین پوششی چادر گفته می‌شود. گفته شده است که بین جلباب قرآنی و چادرهای رایج، از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و حتی رنگ، هم‌گرایی و شباهت‌های بسیار نزدیکی وجود دارد.[۱۲]

      علاوه بر قرآن که دو شکل خاص از پوشش را برای زنان در مقابل نامحرم توصیه کرده است، در حدیثی از پیامبر چهار پوشش ویژه برای زنان در مقابل نامحرم معرفی شده است: «زنان در نزد نامحرم باید چهار لباس داشته باشند، پیراهن، مقنعه، چادر و شلوار.»[۱۳]

      ابن منظور نویسد: جلباب قمیص بود، جامه‌ای است فراخ‌تر از خمار، کوتاه‌تر از رداء، که زن بدان سر و سینه خود را پوشاند. جلباب پوششی بوده است جلو باز، و زنان مسلمان مأمور شده‌اند دو لب آن را به یکدیگر نزدیک کنند.[۱۴]

      به نقل از جمعی از صحابه چون ابن‌عباس و ابن‌مسعود و شماری از تابعین، جلباب به معنای «ردا» دانسته شده است. ابن‌کثیر از قول این جمع چنین برداشت کرده است که جلباب ردایی است که باید از روی خمار (مقنعه) پوشیده شود.[۱۵] شهید مطهری می‌گوید در اصل لغت کلمه «جلباب» شامل هر جامه وسیع می‌شده است ولی غالباً در مورد روسری‌هایی که از چارقد بزرگتر و از ردا کوچکتر بوده است استفاده می شده است.[۱۶]

      منابع

      1. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، ص۱۲۵.
      2. فریده سعیدی، حجاب، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۵۷۱۶.
      3. احمدعابدينى، سيرى در آيات حجاب ، فصلنامه فقه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شماره ۲۳ تاریخ ۰۶فروردین ۱۳۷۹.
      4. منتظری، حسینعلی، معارف و احکام بانوان، ص۲۱۴.
      5. محسنی، شیخ محمد آصف، عجایب و مطالب، ص۲۷۸.
      6. الخمار: ثوب تغطّی به المرأه راسها والجمع خُمُر فیومی، المصباح المنیر؛ هم‌چنین در مجمع‌البحرین طریحی، ذیل واژه خُمُر آمده است: قوله فلیضربن بخُمُرهن، ای مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هی المقنعه؛ همچنین نگاه کنید به شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۷، ص۴۳؛ بانو امین، تفسیرمخزن‌العرفان، ج۹، ص۱۰۵، ذیل آیه شریفه ۳۱ نور، (آیه خمار).
      7. «ما رأیت نساءً خیراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآیه قامت کل واحده منهنّ الی مرطها المرحل فصدعت منه صدعه فاخترمن، فاصبحن کانّ علی روسهنّ الغربان»: زمخشری، تفسیر کشاف، ج۳، ص۲۳۱، ذیل آیه شریفه ۳۱ سوره نور. حدیث مذکور، با الفاظ و تعابیر مختلف در کتاب‌های متعدد، اهل سنت آمده است؛ از جمله: صحیح البخاری، شرح العسقلانی، ج۸، ص۴۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۸۴، ذیل آیه شریفه خمار و المفصل فی احکام المرأه و البیت المسلم فی الشریعه اسلامیه، ج۳، ص۳۲۰.

      برگرفته از ویکی پاسخ مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه


      موضوعات مرتبط: مسائل اجتماعی، پرسش ها و پاسخ ها
      [ جمعه یکم مهر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      منبع پاسخ: ویکی پاسخ مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه

      سؤال

      اربعین چه روزی است؟ زیارت اربعین و پیاده‌روی برای زیارت مستحب است؟

      اربعین حسینی، چهلم شهادت امام حسین است که روز دهم محرم سال ۶۱ قمری به شهادت رسید. جوامع شیعی هر سال این روز را گرامی می‌دارند و به عزاداری می‌پردازند. برخی فقیهان زیارت حرم امام حسین(ع) در روز اربعین را مستحب دانسته‌اند.

      در برخی منابع تاریخی آمده است که در روز اربعین اسرای کربلا به زیارت مزار امام حسین(ع) رفتند. این قول را بعضی مورخان و عالمان از جمله شهید مطهری نقد کرده‌اند. در کتاب‌های تاریخی نقل شده است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی پیامبر(ص) در اولین اربعین قبر امام حسین(ع) را زیارت کرده است. از این جهت اربعین برای شیعیان مهم تلقی شده و عزاداری و زیارت حرم امام حسین(ع) در هر سال از مناسک و آداب دینی شیعیان شمرده می‌شود.

      روایاتی در باب ارزش و فضیلت پیاده‌روی برای زیارت حرم امام حسین(ع) آمده است.

      بازگشت اسرای کربلا در اولین اربعین

      حضور اسرای کربلای در اولین اربعین شهادت امام حسین(ع) بر سر مزار آن حضرت در کربلا از مسائلی است که در قرون اخیر برخی محققان شیعه درباره آن تشکیک کرده‌اند. در مقابل، برخی دیگر از اندیشمندان، درصدد رد این تشکیک و اثبات اربعین اول شده‌اند. آنچه بسیاری از منابع کهن از آن سخن گفته‌اند، این است که در این روز، سرِ امام حسین(ع) به بدنش ملحق شده است[۱]

      عده‌ای مانند شیخ بهایی معتقد هستند روز ۲۰ صفر یعنی اربعین زمانی است که اهل بیت امام حسین(ع) یعنی کاروان اسرا، از شام به کربلا رسیدند. سید ابن طاووس در اواخر عمر نقدی بر این موضوع می‌نویسد. علامه مجلسی، میرزا حسین نوری، شیخ عباس قمی، ابوالحسن شعرانی، سید جعفر شهیدی و شهید مطهری[۲] از منکران این واقعه هستند. شیخ طوسی و شیخ مفید در آثارشان تصریح کرده‌اند اهل بیت از شام به مدینه رفتند.[۳]

      منکران این واقعه اعتقاد دارند با توجه به این که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه نگه داشته است و زمانی که در این مدت صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک‌ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است، بعید است که اهل بیت امام حسین(ع) در اربعین به مدینه یا کربلا رسیده باشند.

      سید محمدعلی قاضی طباطبائی در کتاب «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» ثابت می‌کند، آمدن اسراء از شام به کربلا در نخستین اربعین، بعید نیست.[۴] برخی محققان گفته‌اند از مجموع شواهد و قرائن، می‌توان ورود اهل‌بیت(ع) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل‌بیت(ع) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزاداری پرداختند، پذیرفت. آیت الله ناصر مکارم شیرازی در رد بعد مسافت، اعتقاد دارد که اگر بتوان لشکری یکصد هزار نفری را طیّ مدت ده روز به کوفه رساند، رسیدن کاروانی کوچک در مدت ۱۲روز به کربلا مشکلی ندارد.[۵]

      جابر بن عبدالله انصاری، اولین زائر اربعین

      یکی از عوامل اهمیت زیارت اربعین به این سبب است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین(ع) برسد و او را نخستین فردی می‌دانند که قبر آن امام حسین(ع) را زیارت کرد.[۶]

      منابع تاریخی زیارت قبر امام حسین(ع) را توسط جابر دو گونه، گزارش کرده‌اند. گزارش نخست از طبری شیعی است که زیارت جابر را همراه با عطیه عوفی، به‌طور مسند و با تفصیل گزارش کرده، اما در آن، سخنی از ملاقات وی با اهل بیت امام حسین(ع) به میان نیاورده است. گزارش دوم از سید ابن طاووس است که زیارت جابر را بدون همراهی عطیه و به اختصار، بیان کرده و به دنبال آن، ملاقات جابر را با اسرای اهل بیت(ع) که از شام بازگشته‌اند، آورده است.[۷]

      استحباب زیارت اربعین

      از سنت‌های اربعین حسینی در شیعه زیارت اربعین امام حسین(ع) است. مهمترین موضوع درباره اربعین، روایتی از امام عسکری(ع) است که نشانه‌های مؤمن را پنج چیز می‌داند که یکی از آنها زیارت اربعین است.[۸] این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده، به اربعین امام حسین(ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است. شیخ طوسی می‌گوید در این روز زیارت امام حسین(ع) مستحب است.

      یکی دیگر از علت‌های استحباب زیارت اربعین، زیارت جابر بن عبدالله صحابی پیامبر(ص) در اولین اربعین است.[۹] نخستین زیارت امام حسین(ع) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار(ع) ع که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین(ع) بهره می‌گرفتند، آن روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده، به عنوان روزی که زیارت امام حسین(ع) در آن مستحب است، اعلام فرمودند.[۱۰]

      افزون بر این، امام صادق(ع) زیارت اربعین را به صفوان بن مهران جمّال تعلیم داده است که در آن به بزرگداشت اربعین تصریح شده است. علامه مجلسی معتقد است در اخبار، علت استحباب زیارت اربعین بیان نشده است.[۱۱]

      الحاق سر امام حسین(ع) به بدن توسط امام سجاد(ع) در روز اربعین و بقیه سرهای شهدا از دیگر عوامل اهمیت روز اربعین و زیارت آن است.[۱۲]

      پیاده‌روی اربعین

      روایات فراوانی در باب ثواب و اهمیت زیارت حرم امام حسین(ع) آمده است.[۱۳] در کتاب کامل الزیارات روایات زیادی وجود دارد که دلالت بر فضیلت پیاده‌روی در زیارت امام حسین(ع) دارد. اما صحبتی از پیاده‌روی در اربعین نشده است. در حدیثی در این کتاب آمده است کسی که پیاده به زیارت قبر امام حسین(ع) برود خداوند متعال به هر قدمی که برمی‌دارد هزار حسنه برایش ثبت و هزار گناه از وی محو می‌فرماید و هزار درجه مرتبه‌اش را بالا می‌برد.[۱۴]

      پیاده‌روی زیارت اربعین به‌خصوص در مسیر نجف و کربلا، سیره برخی از عالمان دینی بوده است. محدث نوری، سید محسن امین عاملی، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، و میرزای نائینی، از عالمانی هستند که در این مراسم شرکت کرده‌اند.[۱۵]

      در برخی منابع از گونه‌ای پیاده‌روی زیارتی در زمان حیات امامان شیعه سخن گفته‌اند. اما طبق قول مشهورتر سابقه این آیین حدوداً به میانه قرن سیزده برمی‌گردد و مرتضی انصاری از عالمان شیعه از مبدعان اصلی آن بوده است.[۱۶]

      فرهنگ و آداب شیعیان در اربعین

      گرامیداشت اربعین یکی از سنت‌های رایج در میان شیعیان، به‌ویژه ایرانیان است. سیاه‌پوش کردن مساجد، حسینیه‌ها و تکیه‌ها، نصب پرچم‌های حسینی و کتیبهٔ اشعار محتشم کاشانی بر در و دیوار محل‌های عزاداری و خواندن زیارت عاشورا، از سنت‌های رایج در مراسم اربعین امام حسین(ع) است. بزرگداشت اربعین در میان شیعیان از چنان اهمیت و اعتباری برخوردار است که در کتاب‌های مهم شیعیان مانند تهذیب الاحکام شیخ طوسی و اقبال الاعمال ابن‌طاووس برای این روز، عبادات و آداب خاصی روایت شده است. برپایی مجالس روضه‌خوانی، سینه‌زنی و زنجیرزنی از جمله مراسم خاص این روز است و پس از پایان یافتن مراسم، عزاداران را اطعام می‌کنند. در گذشته در برخی نقاط ایران در این روز، تعزیه نیز برگزار می‌شد.[۱۷]

      مطالعه بیشتر

      • حماسه حسینی، مرتضی مطهری. انتشارات صدرا.
      • بررسی تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، نشر اخلاق.
      • تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء، سید محمدعلی قاضی طباطبائی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.

      منابع

      1. رنجبر، محسن، پژوهشی در اربعین حسینی (علیه السلام)، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، شماره پنج، صفحه شش.
      2. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی۳، ص۱۱.
      3. رنجبر، محسن، پژوهشی در اربعین حسینی (علیه السلام)، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، شماره پنج، صفحه شش.
      4. رسول جعفریان، دلیل بزرگداشت اربعین چیست، بازتاب اندیشه ۱۳۸۶، شماره ۸۴.
      5. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص۶۳۴.
      6. محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ص 787 788 به نقل از رسول جعفریان، دلیل بزرگداشت اربعین چیست، بازتاب اندیشه ۱۳۸۶، شماره ۸۴.
      7. رنجبر، محسن، پژوهشی در اربعین حسینی (علیه السلام)، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، شماره پنج، صفحه شش.
      8. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۲، ص۹۱.
      9. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۶۹.
      10. رسول جعفریان، دلیل بزرگداشت اربعین چیست، بازتاب اندیشه ۱۳۸۶، شماره ۸۴.
      11. رنجبر، محسن، پژوهشی در اربعین حسینی (علیه السلام)، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، شماره پنج، صفحه شش.
      12. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص۶۳۴.
      13. شیخ صدوق، ترجمه ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ترجمه کاظمی، محسن. ص۱۶۶ و ۱۹۳
      14. ابن قولویه قمی، ترجمه کامل الزیارات، ترجمه ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص۴۳۵.
      15. جواد محدثی، فرهنگ زیارت، ص ۲۵۰. به نقل از عبدالرحیم اباذری، پیاده‌روی اربعین حسینی در سیره و سخن بزرگان، مجله فرهنگ زیارت دیماه سال ۱۳۹۲، شماره ۱۹ و ۲۰.
      16. پیمان اسحاقی، «پیاده‌روی اربعین»، در فرهنگ سوگ شیعی، تهران، خیمه، ۱۳۹۵.
      17. مینا احمدیان، اربعین، دانشنامه فرهنگ مردم ایران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۷۶.

      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      سرانجام سرهای شهیدان کربلا، از جمله سر مبارک امام حسین چه شد؟

      سر همه شهدای کربلا (جز علی‌اصغر(ع) و حر بن یزید ریاحی) از تن جدا گشته و به‌همراه کاروان اسیران کربلا به کوفه و شام برده شد. بیشتر علمای شیعه معتقدند سر امام حسین(ع) پس از کوفه و شام به کربلا بازگردانده شد و در کنار بدن ایشان دفن گردید. قول‌های دیگری نیز بر دفن سر امام حسین(ع) در دمشق و مصر وجود دارد. همچنین برخی قول‌ها بر دفن سر امام در مدینه و یا نجف دلالت دارد که البته پس از مدتی به کربلا بازگردانده و در آن‌جا دفن شد.

      در مورد سر دیگر شهدای کربلا نیز قول مشهور، بازگشت به کربلا و دفن در آنجا است؛ البته مقبره‌ای در قبرستان باب صغیر شام منسوب به سرهای شهدای کربلا وجود دارد.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ جمعه یازدهم شهریور ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      نقش امام سجاد(سلام الله علیه) در حماسه عاشورا و حفظ آثار آن چه بود؟

      در روز عاشورا امام سجاد(سلام الله علیه) به خاطر بیماری نتوانست در میدان جنگ شرکت نماید اما بعد از قیام عاشورا برای روشنگری مردم، تبیین معارف و پرده‌برداری از چهره واقعی بنی امیه، اقداماتی انجام دادند؛ گاه در قالب خطبه و دعا و گاه با گریه و مرثیه برای امام حسین(سلام الله علیه) یاد و خاطره حماسه عاشورا را زنده نگه داشتند و با حمایت ضمنی و نامحسوس از قیام‌های شیعی، قیام امام حسین (سلام الله علیه) را تکمیل نموده و با تربیت شاگردانی دستاوردهای حماسه عاشورا را حفظ نمودند.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، شخصیت های برجسته تاریخ نشان دهنده مسیر حرکت ها، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ دوشنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      فضیلت کربلا حقیقتی درخشان، سازگار با اهمیت و ارزش کعبه

      چکيده

      اگرچه روایاتی در کتب شیعه نسبت به فضیلت زیارت امام حسین (علیه السلام) وجود دارد که ثواب آن را معادل یا چندین برابر ثواب حج و عمره مقبول دانسته شده است؛ اما این روایات هیچ گاه از ارزش کعبه مکرمه و حج نمی‌کاهد، چرا که

      اولا: ارزش و اهمّيت کعبه و حج براى همه مسلمانان، روشن و بديهى است.

      ثانیا: آیات قرآن کریم و احادیث دالّ بر عظمت و افضل بودن مکه و جایگاه ویژه آن وجود دارد که در کتب شیعه اینگونه احادیث بسیار است؛

      ثالثا: براى اثبات اهميت كعبه از نظر شيعيان كافى است، فتاواى فقهای شیعه را در باب نماز واجب و مستحب و مراسم احتضار، نماز و تدفين ميت، ذبح حيوانات و ... مرور كنيم كه در تمامى اين موارد توجه به سوى كعبه و شرط صحت و قبولى اعمال مى‌باشد.

      رابعا: دليل فضليت کربلا، شهادت امام حسين (علیه السلام) در آن سرزمين است و هم اينكه موجب زنده شدن روحيه حق طلبي و ظلم ستيزي و ياري دين مي‌شود، بعد از شهادت امام حسين تا كنون ده‌ها قيام به خاطر مبارزه ظلم و فساد با سرمشق و الگو قرار دادن امام حسين شكل گرفت و همه اين قيام‌ها با توجه به عنايت سالار شهيدان و الگو قرار دادن آن حضرت و قيامش صورت گرفته است؛ بنابراین برتری کربلا به این معنا نیست که سرزمین‌های مقدس دیگر ارزش خود را از دست داده‌اند و ...


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه هشتم مرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      اختلاف اصلی شیعه و سنی بر سر چیست؟

       

      اختلاف اصلی شیعیان و اهل‌سنت بر سر جانشینی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از رحلت او می‌باشد.

      پذیرش و رد مسئله امامت نقطه آغاز اختلاف مسلمانان پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است که ایشان را به دو گروه شیعه و اهل سنت تقسیم می‌کند.

      به اعتقاد شیعیان جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)  طبق سفارش او، امیر مومنان امام علی است و در کنار قرآن از امامان معصوم پیروی می‌کنند.

      اهل‌سنت پس از وفات پیامبر، امامت و رهبری امام علی را نپذیرفته و قائل به خلافت ابوبکر هستند.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، غدیر خم حقیقتی انکار ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال

      پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر بر چه مسایلی بیشتر تأکید کردند؟

       

      من کنت مولاه.jpg
      خطبه غدیر

       

      پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه روز غدیر در چند محور سخنرانی و در جاهای مختلف بر آن‌ها تأکید کردند تا اهمیت آن بر همگان روشن شود. اشاره به توحید و عظمت پروردگار، اعلام ولایت و جانشینی امام علی(صلوات الله علیه) و ذکر فضائل او، خبر از وجود منافقین و آزارهایشان، معرفی دوستان و دشمنان اهل بیتش، بیعت برای جانشینی امیرمومنان امام علی  و تعظیم شعائر الهی از مهمترین موضوعات سخنرانی پیامبر بود.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، غدیر خم حقیقتی انکار ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      آيا خواندن و ختم قرآن در ماه رمضان بدون فهم و درک حقايق آن باز ثواب دارد؟

       

      قرآن غذاي روح است و فکر و سفره اي است گسترده و متنوع، متناسب با گستردگي و تنوع نياز انسان، پس تناول اين غذا که در تلاوت، تدبر و عمل است بر همه جسم ها ضرورت دارد که روح را پرورش دهد و براي بهره بردن از اين غذاي بي نقص مراحلي وجود دارد که هر کس به اندازه توان خود از اين سفره بهره مي برد و با نگاهي به روايات اسلامي مشخص مي شود که نه تنها خواندن قرآن بلکه نگاه کردن به نوشته هاي آن نيز اجر و پاداش دارد.

       

      مراحل بهره برداري از قرآن

       

      1. نگاه کردن به قرآن کريم

       

      در روايات اسلامي نگاه کردن به صفحات قرآن خود عبادت است بنابراين اگر کسي سواد لازم براي خواندن قرآن هم نداشته باشد مي تواند وضو گرفته و قرآن را باز کند و به نوشته هايش نگاه کند.

       

      يک:

      ابي ذر غفاري از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل مي کند که آن حضرت فرمود:

      نگاه کردن در قرآن عبادت است.[1]

       

      دو:

      امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ فرمود:

       نگاه کردن به قرآن بدون آن که بخواند، عبادت است.[2]

       

      نتيجه اين که حتي افراد بي سواد نيز مي‌توانند از قرآن کريم بهره برند، البته نگاه کردن منحصر به اين افراد نيست.

       

      2. خواندن قرآن کريم

       

      دومين مرحله بهره وري از قرآن، خواندن قرآن کريم است بدون اينکه به معاني آن توجه کند.

       

      امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند:

       کسي که قرآن بخواند ثروتي دارد که بعد از آن فقير نيست و کسي که قرآن نخواند چيزي ندارد.[3]

      امام حسن ـ عليه السلام ـ نيز فرموده اند:

       کسي که قرآن بخواند پيش خداوند يک دعايش مستجاب مي شود، دعاي مربوط به دنيا و يا دعاي مربوط به آخرت.[4]

       

      اين دو فقط نمونه هايي از روايات فراوان در اين باره است که مي رساند حتي خود خواندن قرآن پاداش دارد و اين يک مرحله بالاتر از مرحله اول يعني نگاه کردن به قرآن است. و در اين روايات هيچ اشاره اي نشده است که اگر کسي معاني قرآن را درک نکند، قرآن نخواند چرا که وقتي نگاه کردن ثواب داشته باشد، خواندن قرآن؛ علاوه بر نگاه کردن است.

       

      3. تدبر در معاني قرآن

       

      تدبر يعني ژرف انديشي و عاقبت انديشي و تدبر چهار بار در قرآن کريم آمده است که در سه آيه، قرآن کريم مخاطبين خود را به تدبر در اعماق و مقاصد پيام خويش دعوت کرده است که سياق اين آيات نوعي هشدار و توبيخ است که چرا عده اي در قرآن تدبر ندارند.[5] در آيه چهارم، محتواي پر خير و برکت قرآن را بيان مي کند تا بواسطه تدبر در آن از برکات عظيم آن بهره مند گردند.

       

       خداوند در اين باره هدف اصلي نزول قرآن را تدبر و درس عبرت گرفتن مي داند:

      کتابي مبارک به تو نازل کرده ايم تا در آيات آن تدبر کنند و صاحبان انديشه از آن درس بگيرند.[6]

       

      اين مرحله هر چند نسبت به دو مرحله قبل از اهميت ويژه اي بر خوردار است اما به هيچ وجه آن دو را نفي نمي کند.

       

      4. عمل به قرآن

       

      مرحله نهايي در قرآن کريم عمل کردن به پيام ها و دستورات قرآني است و البته يادآور اين نکته ضروري است که عمل به قرآن منوط به اين نيست که حتما بايد همه بتوانند دستورات الهي را از قرآن بدست آورند، بلکه افراد بي سواد مي‌توانند با مراجعه به متخصصان دين يعني مراجع تقليد به دستورات الهي عمل کنند و اگر کسي طبق فتواي مرجع تقليدش حرکت کند قطعا از افرادي شمرده مي شود که در پيشگاه الهي به قرآن عمل نموده است.

       

      رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي‌فرمايند:

      کسي که قرآن را بخواند ولي عمل نکند، خداوند او را در روز قيامت کور محشور مي کند و کسي که قرآن را براي رضاي خدا و تفقه و آشنايي در دين بخواند خداوند براي او ثواب همه ملائکه، انبيا و رسولان را خواهد داد.[7]

       

      در اين گونه روايات عمل به قرآن ملاک است حال يا خود انسان داراي چنان مقام علمي است که انديشه کرده و دستورات اسلامي را از قرآن استخراج مي کند و يا اينکه با تقليد از مرجع تقليد به قرآن عمل مي‌کند.

       

      حاصل سخن اينکه هر کسي بايد به اندازه توانش از قرآن بهره برد و نبايد به اين تصور که معاني را درک نمي کند از پاداش خواندن قرآن بي بهره ماند و نيز نبايد يک مسلمان بي سواد به تصور اين که نمي تواند قرآن بخواند از اجر و ثواب الهي در نگاه کردن به قرآن استفاده نکند و خداي متعال هر کسي را به اندازه توانش پاداش خواهد داد و بيش از تحمل او از او عمل نخواهد خواست.

       

      و اين است که فرمود:

      و اين که براي انسان بهره اي جز سعي و تلاش او نيست. و اين که او به زودي پاداش تلاش خود را خواهد ديد. سپس به او جزاي کافي داده خواهد شد.[8]

       

      و در جاي ديگر مي فرمايد:

      خداوند هيچ کس را جز به اندازه توانائيش تکليف نمي کند. هر کاري را (انسان) انجام دهد براي خود انجام داده و هر بدي کند به زيان خود کرده است...[9]

       

      بنابراين توان کسي که معاني را درک نمي کند، فقط خواندن است و خداوند نيز از او همين خواندن را خواهد خواست و اگر نخواند مورد مؤاخذه قرار مي گيرد.

       


      [1] . حر عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، چاپ اول، 1409ق، ج 6، ص 205.

      [2] . همان.

      [3] . کليني، محمد؛ کافي، تهران، دار الکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1365ش، ج 2، ص 605، حديث 8.

      [4] . نوري، حسين؛ مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البيت، چاپ اول، 1408ق، ج 4، ص 261، ب 10، ح 8.

      [5] . رک: نساء/82، مؤمنون/68، محمد/24.

      [6] . ص/29.

      [7] . وسائل الشيعه، ج 6، ص 184، حديث 7683.

      [8] . نجم/41 39.

      [9] . بقره/286.


      موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها
      [ چهارشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۱ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال 

       

      با توجه به اينكه خداوند در سوره كهف فرمودند كه هنگام انجام كاري يا گفتن انجام كاري بايد انشاء الله گفت، آيا مي توان به جاي انشاء الله از ( به كمك خدا) استفاده كرد؟

       

      پاسخ

      «ان شاء الله» یعنی «اگر خدا خواست» و در دعاها و یاد کردن خدا در کارهای روزمره، چون لازم نیست حتما به عربی باشد، برای همین می‌توان ترجمه فارسی آن را گفت و به جای «ان شاء الله» بگوید: «اگر خدا خواست».

      (گفتن اين جمله يعني كارها به دست خدا و اراده و حكمت اوست و ما ابزار و وسيله هستيم و در هر كاري بايد به مصلحت و حكمت الهي راضي باشيم).

      البته گفتن «به کمک خدا»، «به اراده خدا»، «به خواست خدا» هم ایرادی ندارد، منتهی این جملات ترجمه دقیق «ان شاء الله» نیست و اگر به نیت عمل به آیه قرآن می‌خواهد خدا را یاد کند، بهتر است بگوید: «اگر خدا خواست».


      موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها
      [ دوشنبه بیستم دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: در روايتي است؛ امام صادق مي‌فرمايد: آن گروه كه قائم هنگام قيام خويش با او كار مي‌كنند، نجيبان، قاضيان، حاكمان شرع، فقيهان و دين شناساني هستند كه (بركت و) مسحه الهي يافته‌اند؛ به گونه‌اي كه هيچ حكمي بر آنان اشتباه نمي‌شود. خواستم بدانم مسحه الهي چيست؟ كيفيتش‌ به چه صورت است؟ چگونه‌ نصيب‌ انسان مي‌شود؟

       

      پاسخ اجمالی

      سید بن طاوس در روایتی مفصل از امام صادق (سلام الله علیه) مشخصات 313 نفر از یاران برجسته امام عصر(سلام الله علیه) در عصر ظهور را بیان می‌کند که در پایان می‌فرماید: «اين عده‏اى كه قائم‏ در ميان آنها مى‏آيد از نجباء، قضات، حکام و فقهای در دین هستند كه امام قائم بر بطون و ظهور (شکم و کمر) آنها دست می‌کشد و هيچ حكمى بر آنها مشكل نمي‌شود». بنابراین ترجمه‌ای که پرسشگر گرامی درمتن سوال آورده است، دقیق نیست.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: آموزه مهدویت باوری همگانی، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

       اين امر که حضرت در خانه خود دفن شده از مسلمات تاريخ است. اما اينکه چرا امام را در قبرستان مسلمين دفن نکردند، بايد گفت که انبياء و ائمه و صلحاء در همه وقت سعي داشتند در ملکي که متعلق به خودشان است و کسي را داعيه تملک بر آن نيست زندگي کنند و بعد از مرگشان نيز در چنين مکاني مدفون گردند.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه بیست و یکم مهر ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      بنا به روایتی سوم جمادی الثانی مصادف با شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها است اما پرسش مهمی که مطرح است، این است که چند روز پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به خانه دخترشان حمله شد، چه زمانی فدک غصب شد و... که درصدد پاسخ به آن برآمده ایم.

      پرسشی که درباره مجروحیت و آسیب دیدن حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مطرح است، این است که:

       

      آیا ایشان بلافاصله پس از رحلت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم مجروح شدند یا فاصله ای این میان بوده است؟

       

      برای پاسخ به این پرسش مهم، مطلب زیر را که در همین زمینه در مجله "تاریخ اسلام در آینه پژوهش" گردآوری شده است، با هم پی می گیریم:

       

       با رحلت غم بار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حوادث تلخ دیگری رخ داد که نوک اصلی پیکان این حوادث متوجه اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. تجمع تعدادی از مهاجران و انصار در سقیفه، سرآغاز شکل گیری جریان انحراف مسیر خلافت بود؛ جریان اما به اینجا ختم نشد و پیامدهای آن، حتی در شکل هجوم به خانه برترین بانوی هستی و مصدومیت و سپس شهادتشان بروز یافت. در فاصله اندک میان اجتماع سقیفه و شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حوادثی رخ داده که مستقیم یا غیرمستقیم با شهادت آن حضرت مرتبط است. تاکنون پژوهش های متعددی در خصوص رخداد سقیفه و پیامدهای آن به نگارش درآمده، اما در این خصوص، که تاریخ و ترتیب حوادثی که منتهی به شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) شد، چگونه بود، اثری درخور توجه به چشم نمی خورد. با توجه به اینکه گزارش های تاریخی نیز معمولا به تاریخ دقیق حوادث یادشده نپرداخته، در این نوشتار تلاش شده است با بررسی مجموعه شواهد و قراین تاریخی روایی موجود، به تصویری دقیق و نزدیک به واقع در این باره دست یابیم.

       

      امروزه تصور رایج در محافل شیعه آن است که حوادث منتهی به شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) همچون هجوم به خانه آن حضرت و آتش زدن درِ خانه ایشان و مصدومیتشان تنها سه روز پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داده و بر این اساس، مدت مصدومیت تا شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)  را قریب 72 یا 92 روز می‌دانند.

       

      چنین ترتیبی دارای اشکالات متعدد است. برای نمونه، می توان به این موارد اشاره کرد:

       

      1. با وجود آن همه مهاجر و انصار حاضر در مدینه، چرا هیچ یک اقدامی عملی برای بازگرداندن خلافت به امیرمومنان (سلام الله علیه) نکردند؟

       

      2. چرا همگان تنها نظاره گر حمله به خانه صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بودند؟

       

      3. آیا سکوت تمامی آنان به هنگام غصب فدک، معقول است؟

       

      4. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) همسرشان را با وجود سقط جنین و ضعف جسمی ناشی از مصدومیت، برای یاری طلبی، شب های متوالی به در خانه ساکنان مدینه بردند؟

       

      5. با توجه به فاصله دو ماه و نیم یا سه ماه و نیم بین مضروب شدن حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) تا شهادت ایشان، آیا امکان ندارد مسئله دیگری موجب شهادت ایشان شده باشد؟

       

      شواهد جمع آوری شده در این پژوهش، حکایت از تأخیر حوادثی دارد که امروزه به باور عمومی در جامعه ما، تنها چند روز پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاده است. نتیجه این پژوهش با صرف نظر از ابعاد علمی و تاریخی، تثبیتِ هر چه بیشترِ استناد شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به مصدومیتِ ناشی از هجومِ غاصبانِ خلافت به خانه آن حضرت است.

       

       

      اکنون پرسش این است که:

       

      تاریخ و ترتیب حوادثِ پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، که منجر به شهادت فاطمه (سلام الله علیها) شد، چگونه بوده است؟

       

      در ادامه، با بررسی روایات و نیز شواهد تاریخی، تلاش شده است تصویری دقیق و قریب به واقع از سیر و ترتیب این حوادث ارائه شود.


      موضوعات مرتبط: فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافع امامت و ولایت، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ دوشنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: آيا روايت بشارت دادن پایان ماه صفر در کتاب‌های معتبر آمده است؟

      در مورد ماه صفر بايد گفته شود اين ماه نحس نيست، بلكه به واسطه وقايعي كه در آن اتفاق افتاده، مردم عامي آن را نحس مي‌دانند؛ از جمله آن وقايع رحلت حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله)، شهادت امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) و امام رضا (سلام الله علیه) است. ولي بايد توجه داشت تصور غلط نحوست ماه صفر هيچ دليل و مبناي روائي ندارد و ارتباط دادن آن با رحلت جانگداز اشرف كائنات (صلي الله عليه و آله) و شهادت ائمه هدی بي اساس مي‌باشد.

      ممكن است ريشه اين توهم، به فهم نادرست حديثی در باره بشارت دادن پایان ماه آذار برگردد.

      از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده كه فرمود: «من بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ‏ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ» ؛ «هر كس به من بشارت دهد آذار تمام شده است، بهشت مي‌رود»[1]

      عده‌اي معتقد شدند آذار  همان صفر است، در حالي كه آذار از ماه‌هاي رومي است و صفر از ماه‌هاي قمري است. از طرفي هم دليلي بر شومي و نحوست ذاتي ايام در دست نيست تا پيامبر(صلي الله عليه و آله) چنين سخني فرموده باشد. با همه اين اوصاف ملاحظه متن كامل و توجه به سبب صدور اين روايت ما را متوجه مي‌سازد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در مقام بيان نحوست ماه آذار و اهميت دادن به بشارت پايان آن هم نيست.

      اصل حديث در علل الشرایع شیخ صدوق

      إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الوَرَّاقُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ تَمِيمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ‏ كَانَ النَّبِيُّ ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ:‌

      «أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْكُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يُحِبُّ أَنْ يَعُودَ لِيَكُونَ هُوَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَيَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ فَعَلِمَ النَّبِيُّ ذَلِكَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِيَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ سَيَدْخُلُ عَلَيْكُمْ جَمَاعَةٌ يَسْتَبِقُونَ فَمَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ‏ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُمْ فِي أَيِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِيَّة فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ قَدْ عَلِمْتُ ذَلِكَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَكِنْ أَحْبَبْتُ أَنْ يَعْلَمَ قَوْمِي أَنَّكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ كَيْفَ لَا تَكُونُ كَذَلِكَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ مِنْ حَرَمِي بَعْدِي لِمَحَبَّتِكَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَتَعِيشُ وَحْدَكَ وَ تَمُوتُ وَحْدَكَ وَ يَسْعَدُ بِكَ قَوْمٌ يَتَوَلَّوْنَ تَجْهِيزَكَ وَ دَفْنَكَ أُولئِكَ رُفَقَائِي فِي الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ».‏[2]

      مرحوم شيخ صدوق در كتاب ارزشمند علل الشرايع نقل كرده كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) روزي در مسجد قبا در جمع عده زيادي از اصحابش فرمودند: «أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْكُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ» يعني اولين كسي كه هم اكنون بر شما وارد مي شود، مردي از اهل بهشت است. پس چند نفر كه اين مطلب را شنيدند از يك در مسجد خارج شدند تا از در ديگر وارد شوند و اول كسي باشند كه مستحق بهشت گردند.

      صحبت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در اين زمان در مورد تبيين صفات مومنين بود و براي آوردن شاهد با علم لدني خود اشاره كردند كه اولين كسي كه از در مسجد وارد شود او چنين صفاتي را داشته و اهل بهشت خواهد بود؛ اما چون متوجه تحركات عده‌اي از اصحاب شدند، فرمودند:

       

      «هركس مرا به خروج ماه آذار خبر دهد، او اهل بهشت است».

      عده‌اي آمدند كه ابوذر غفاري هم با آنها بود، پيامبر فرمود: ما در كدام يك از ماه‌هاي رومي هستيم؟

      ابوذر گفت: ماه آذار تمام شد.

      رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي اباذر ! من پاسخ سوالم را مي‌دانستم، ولي مي‌خواستم قومم بدانند كه تو مردي از اهل بهشت هستي و چگونه باشد كه تو را بخاطر محبت اهل بيت من، از حرم من طرد مي‌كنند، پس تو تنها زندگي مي‌كني، تنها مي‌ميري و قومي كه مي‌آيند و تو را دفن مي‌كنند، سعادتمند هستند و آنها در بهشت دائمي كه خدا به اهل تقوا وعده داده، رفيقان منند.

      واضح است بشارت پايان ماه آذار علامتي براي معرفي اباذر است و ارتباطي به نحوست ماه حتی ماه آذار ندارد و از سوی هیچ نامی هم در این روایت از ماه صفر برده نشده است و نمی‌توان گفت چون ماه آذار در آن سال، مصادف با ماه صفر بود، پس ماه صفر نحس است.

      لذا قول پيامبر(صلي الله عليه و آله) تنها در همان زمان و مكان به عنوان شرطي براي معرفي مرد بهشتي داراي مفهوم است و نه به معناي مطلق آن در همه زمان‌ها و مكان‌ها.

      در كتب اهل سنت هم روايت بشارتِ اتمام ماه صفر آمده اما به صراحت ین حديث موضوع یعنی جعلي و ساختگی دانسته شده است.[3]

      نتيجه:

      كتاب‌هایي از شیعه كه بحث نحوست ماه صفر را مطرح كرده اند،[4] هيچ دليل يا روايتي بر مدعاي خود اقامه نكرده‌اند و روایت شیخ صدوق هم در معرفی ابی ذر غفاری است و نامی از ماه صفر نبرده است و اگر هم روايتي در اين مورد در كتاب‌هاي اهل سنت وارد شده است، خودشان به صراحت گفته‌اند سند آن ضعيف مي‌باشد.

       

      پي نوشت ها:

      [1]. رك: ابن بابويه، محمد، معاني الاخبار، قم، انتشارات اسلامي، 1403ق، ص 204 .  ابن بابويه، محمد، علل الشرايع، قم، كتاب فروشي داوري، 1385ش، ج1 ، ص 176.

      [2]. علل الشرايع، پيشين، ج 1، ص 176.

      [3]. رك: اللؤلؤ المرصوع فيما لا أصل له أو بأصله موضوع، محمد بن خليل بن إبراهيم المشيشي الطرابلسي، بيروت، دار البشائر الإسلامية، 1415 ق ، ج 1، ص 177 . الموضوعات، الحسن بن محمد الصغاني، ج 1، ص 61.

      [4]. مانند:  زادالمعاد، محمد تقي مجلسي، ص 247.  مفاتيح الجنان، شيخ  عباس قمي، اعمال ماه صفر.  المراقبات، ميرزا جواد ملكى تبريزى، اعمال ماه صفر، ج 1، ص 49 و ... .


      موضوعات مرتبط: مسائل اجتماعی، پرسش ها و پاسخ ها
      [ چهارشنبه هفتم مهر ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: زيارت اربعين فقط در روز اربعين است پس چرا برخي مي‌گويند چند روز قبل يا بعد از اربعين هم مي‌توان زيارت اربعين خواند؟

      با نزدیک شدن اربعین ابا عبد الله الحسین سلام الله علیه این سوال مطرح می‌شود که زیارت اربعین را اگر کسی روز اربعین به کربلا نرسید می تواند در روزهای بعدی بخواند یا به خاطر ازدحام نشدن، چند روز زودتر رفته و زیارت اربعین بخواند یا این زیارت فقط برای روز اربعین است. 

      در پاسخ باید یادآور شد که

      زیارت امام حسین علیه السلام یکی از با فضيلت ترين زيارت هايي است كه در فرهنگ ديني وارد شده است، به گونه ای که نسبت به زیارت هيچ یک از ائمه به اين اندازه سفارش نشده است؛ تا جایی که كه ترک این زیارت براي شيعه اي كه توان آن را دارد امري ناپسند شمرده شده و به نوعي لازم است چنان چه امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «زيارت حسين بن علي (عليهما السلام) بر هر كس كه او را از سوي خداوند امام مي داند واجب است.»[1]

      در منابع روایی برای برخی از ایام و لیالی سال زیارت مخصوصی برای سیدالشهدا نقل شده که زيارت اربعين يعني روز بيستم صفر يكي از آنهاست. این زیارت در منابع روایی معتبری همچون تهذیب الاحکام[2] و نیز کتب ادعیه و زیاراتی همچون مصباح المتهجد[3] و المزار الکبیر[4] نقل شده است.

      حرکت پیاده به سمت حائر حسینی به منظور زیارت امام حسین در روز اربعین، سنتی است که در میان مردم عراق قدمتی دیرینه دارد و در سالیان اخیر نیز تبدیل به حرکتی عظیم در میان جامعه شیعه گردیده است که باید آن را به فال نیک گرفت. با توجه به محدودیت های فراوانی که در شهر کربلا وجود دارد، طبیعی است که این شهر نمی تواند در روز اربعین پذیرای همه زائر حسینی باشد؛ از این رو باید تمهیدی اندیشید که این مراسم به نحو مطلوبی برگزار گردد. از این باب به زوار حسینی در مراسم اربعین توصیه می شود که اصراری بر این نداشته باشند که حتما در روز اربعین در کربلا حضور بهم رسانند و به زیارت سید الشهدا در روزهای قبل و یا بعد از اربعین اکتفا نمایند.

      این توصیه به این معنا نیست که زائرین در روزهای قبل و بعد از اربعین، امام حسین را با زیارتنامه مخصوص روز اربعین زیارت نمایند، چرا که روشن است که این زیارت مخصوص آن روز خاص است و توصیه به خواندن آن در روزی دیگر به عنوان عملی مستحب، نیازمند دلیل خاص است. از این رو به نظر می‌رسد که یا نسبت به این توصیه برداشت نادرستی صورت گرفته است و یا آن بزرگوارانی که چنین توصیه‌ای نموده اند دقت کافی در بیان حدود و ثغور مقصود خود به خرج نداده اند.

       


      [1]. ابن قولويه، جعفر، كامل الزيارات، نجف اشرف: دارالمرتضویه، 1356 ش، ص 236.  عموم فقها از این روایت وجوب فقهی برداشت نکرده اند و آن را حمل بر تاکید فراوان نموده اند.

      [2]. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1407ق، ج6، ص 113؛

      [3] همان، مصباح المتهجد، بیروت: موسسه فقه الشیعه، اول، 1411ق، ج2، ص788

      [4] ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اول، 1419ق، ص514


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ سه شنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: در بعضي تقويم‌ها بنا به قولی، هفتم ماه صفر شهادت امام حسن مجتبي است؛ آيا اين سند معتبری دارد؟

      مقدمه

      بحث درباره شهادت ائمه و به پا کردن مراسم عزاداری برای معصومان، به لحاظ مظلومیت‌ آنان و فضیلت این مراسم، در هر عصر و هر زمان و هر ساعتی پسندیده است، اما درباره تاریخ دقیق شهادت و یا ولادت اکثر معصومان تفاوت و اختلاف نقل‌هایی وجود دارد که هر کدام ریشه‌های مختلفی دارد و قابل توجه و محل بحث و تحقیق است و این مطلب درباره شهادت امام حسن مجتبی نیز وجود دارد.

      اقوال در سالروز شهادت امام حسن مجتبی سلام الله علیه

      هر چند دسته‌ای از منابع اهل سنت در سالروز شهادت امام حسن مجتبی سلام الله علیه بر ماه ربیع ‌الاول تاکید می‌کنند، اما بسیاری از عالمان شیعه در آثارشان به شهادت امام در ماه صفر اتفاق نظر دارند و بررسی اسناد اهل سنت درباره ماه شهادت آن حضرت سلام الله علیه نشان می‌دهد که این اسناد در این‌باره پراکنده‌اند و این نویسندگان منابع و مستندات قابل اعتمادی را در اختیار نداشتند و شنیده‌های خود را صرفا ثبت نموده‌اند‌ که با توجه به فاصله زمانی که با شهادت امام داشتند، در خور نقد‌اند.

      بنابراین در وقوع شهادت امام مجتبی سلام الله علیه در ماه صفر، بین علمای شیعه اختلافی وجود ندارد، لکن درروز شهادت چند قول وجود دارد.

      قول اول: ماه صفر بدون تعیین روز

      شیخ مفید  در کتاب الارشاد  تنها به ذکر ماه صفر اکتفا کرده و روز آن مشخص نکرده است.[1]

      شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام روز خاصی را معین نکرده و فقط نوشته در ماه صفر از دنیا رفته است.[2]

      قول دوم: 7 صفر

      برخی از بزرگان شیعه نیز قائل هستند که شهادت امام حسن مجتبی در روز هفتم ماه صفر است از جمله: شهید اول در کتاب دروس؛[3] کفعمی  در کتاب المصباح[4] (البته ایشان در کتاب دیگرش 28 صفر را شهادت امام حسن مجتبی دانسته است)؛[5] کاشف الغطاء در کتاب كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء؛[6] نجفی در کتاب فقهی جواهر الکلام.[7]

      قول سوم: 28 صفر

      شیخ مفید  در کتاب (مسارّ الشیعة) این را گفته است،[8] اما در کتاب دیگرش بنام (الارشاد)  تنها به ذکر ماه صفر اکتفا کرده و روز خاصی را معین نکرده است.[9]

      کفعمی نیز روز شهادت امام حسن مجتبی را با روز رحلت رسول خدا دو 28 صفر می‌داند.[10] البته وی در کتاب دیگرش هفتم صفر را شهادت امام حسن مجتبی و ولادت امام موسی کاظم سلام الله علیهما دانسته است.[11]

      عده‌ای از علمای قرن یازده نیز قائل به 28 صفر هستند.[12]

      البته لازم به ذکر است که قول بیست و هشتم صفر از سوی برخی مثل شیخ طبرسی[13] و ابن شهرآشوب[14] و اربلی[15] مورد تأیید قرار گرفته است.

      قول چهارم: آخر ماه صفر

      مرحوم  کلینی در کتاب کافی شهادت امام حسن مجتبی را آخر ماه صفر دانسته است.[16]

      قول پنجم: 25 ربیع الاول

      سید محسن امین همه اقوال را نقل کرده و می‌گوید: «وقيل لخمس بقين من ربيع الأول»[17] ؛ «و گفته شده است که پنج روز مانده از ماه ربیع الاول شهادت امام حسن مجتبی بوده است».

      جمع بندی

      1. 25 ربیع الاول قول معتبری ندارد و فقط آمده است که گفته شده است.
      2. ماه صفر به طور مطلق را با توجه به دیگر سخنان علما می‌توان به 28 صفر انطباق داد به عنوان نمونه شیخ مفید در کتابی به صراحت گفته 28 صفر و در کتاب دیگرش فقط گفته است در ماه صفر به شهادت رسید و این تناقض نیست و بلکه در یکی روز را هم گفته و در دیگری ذکر نکرده است.
      3. قول آخر ماه صفر را هم می‌توان با 28 صفر انطباق داد زیرا منظور از آخر ماه با توجه به صراحت 28 صفر یعنی روزهای پایانی ماه صفر نه آخرین روز ماه صفر و این دو هم با هم تعارضی نخواهند داشت.
      4. هر چند قول 7 صفر نیز قائلینی دارد، اما 28 صفر از تاکید و شهرت بیشتری برخوردار است به خصوص که علمای اولیه مانند کلینی، شیخ مفید و دیگران این روز را روز شهادت امام حسن مجتبی سلام الله علیه دانسته‌اند که از منظر علمی سخن قدما بر متاخرین ترجیح دارد.

       

       


      [1] . مفيد، محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص15.

      [2] . طوسى، محمد، تهذيب الأحكام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص39.

      [3] . مکی عاملی، محمد، الدروس الشرعية في فقه الإمامية، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، بی‌تا، چاپ اول، ج2، ص7.

      [4] . كفعمى، ابراهيم، المصباح (جنة الأمان الواقية)، قم، دار الرضی، چاپ دوم، 1405ق، ص510.

      [5] . كفعمى، ابراهيم، البلد الأمين و الدرع الحصين، بيروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1418ق، ص275.

      [6] . کاشف الغطاء، جعفر، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1380 ش، ج1، ص96.

      [7] . نجفی، حسن، جواهر الكلام، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم، ج20، ص87.

      [8] . مفيد، محمد، مسار الشيعة  في مختصر تواريخ، قم، الموتمر العالمي لالفيه الشيخ المفيد، ۱۴۱۳ق، ص47.

      [9] . مفيد، محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، موسسه آل البیت، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص15.

      [10] . كفعمى، ابراهيم، البلد الأمين و الدرع الحصين، بيروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1418ق، ص275.

      [11] . كفعمى، ابراهيم، المصباح (جنة الأمان الواقية)، قم، دار الرضی، چاپ دوم، 1405ق، ص510.

      [12] . عده اى از علماء، مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة عليهم السلام - بيروت، دار القاری، چاپ اول، 1422ق / 2002م، ص285.

      [13] . رک: طبرسی، فضل بن الحسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، قم، مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، 1417ق، چاپ اول، ج1، ص403. طبرسي، تاج الموالید، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1406، ص26.

      [14] . محمد، ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، نجف، مطبعة الحيدرية، 1376ق/ 1956م، ج3، ص192.

      [15] . اربلی، علی، كشف الغمة في معرفة الأئمة، بیروت، دار الأضواء، بی‌تا، ج2، ص138.

      [16] . كلينى، محمد، الكافي، تهران، دار الکتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، بَابُ مَوْلِدِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، ج1، ص461.

      [17] . امین، محسن، أعيان الشيعة، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، بی‌تا، ج1، ص576.

       

       

       

       


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      علت نامگذاري ماه هاي قمري چيست؟ براي مثال چرا ماه صفر را صفر ناميده اند؟ لطفاً علت نامگذاري 12 ماه قمري را بيان كنيد؟

      نام ماه هاي قمري از دوره جاهليّت به اسلام رسيده است. اين ماهها سابقه تاريخي طولاني دارند و مربوط به زمان حضرت ابراهيم و منسوب به دين حنيف ابراهيمي هستند و هر يك از اين اسامي معني خاصي دارند.[1]

      ماه اوّل محرم است كه آغاز سال قمري است و آنرا از اين جهت محرّم ناميده اند كه در آن جنگ و غارت حرام بود.

      ماه دوّم صفر است و صفر را از اين جهت صفر ناميده اند كه در اين ماه بازارهايي در يمن به پا مي شد كه آن را صفري و از آنجا آذوقه مي گرفتند و هر كه به بازار نمي رسيد از گرسنگي هلاك مي شد. و نيز صفر را از آن جهت صفر گفته اند كه در اثناي اين ماه شهرها از مردم خالي مي شد كه مردم آنجا براي جنگ بيرون مي رفتند و معني را از «صِفر» به معني «خالي» گرفته اند.

      پس از صفر، ربيع الاول و ربيع الثاني است كه احتمالاً عرب به خاطر اينكه در اين وقت مواجه با بهار و رويش گياهان و شكفتن شكوفه‌ها بوده‌اند به اين نام ناميده‌اند پس از ربيع ماه جمادي الاوّل و جمادي الثاني است و از آن جهت كه در وقت نامگذاري اين دو ماه آب يخ مي بسته است زيرا {اعرابي كه تازه مي خواستند براي ماهها نامگذاري كنند} نمي دانستند كه زمان گرما و سرما {در گردش سال و ماه قمري} تغيير مي يابد.

      ماه هفتم رجب است و رجب را از آن روز رجب گفته اند كه از آن بيمناك بودند و رجب به معني بيم داشتن است.

      بعد از رجب شعبان است و اين ماه را از آن جهت شعبان ناميده اند كه در اين ماه {اعراب} منشعب {جدا از هم} مي شده بر سر آبهاي خويش و به جستجوي غارت مي رفته اند. شعبان و انشعاب از يك ريشه اند.

      بعد از شعبان «رمضان» است و رمضان، به مناسبت آنكه در وقت تسميه ماه ها زمين از شدّت گرما تفديده بود و «رمضا» به معني شدّت گرماست. از آنجا كه رمضان يكي از ماههايي است كه در قرآن توسط خداوند ذكر شده است، روانيست كه بگوييم رمضان، بلكه بايد گفت «ماه رمضان».

      بعد از رمضان شوّال است و شوّال به مناسبت آنكه در اثناي آن شتر دم خود را از شدّت شهوت بلند مي كرد و شول به معني بلند كردن است.

      بعد از شوّال ذو القعده است و ذو القعده را بمناسبت آنكه در اثناي آن {اعراب} از جنگ و غارت فرو مي نشستند به اين نام ناميده اند. قعده از قعود به معناي نشستن است.

      آخرين ماه قمري ذو الحجّه است و اين ماه را به مناسبت اينكه حج در اثناي آن انجام مي شد، اينگونه ناميده اند.[2] لازم به توضيح است درباره علت نامگذاري توضيحات شرعي و اسلامي نيز وجود دارد.

       

      [1] . نبئي، ابوالفضل، تقويم و تقويم نگاري در تاريخ، مشهد، آستان قدس، 1366، صص 135 ـ 136.

      [2] . مسعودي، مروج الذهب، ترجمه پاينده، ابوالقاسم، تهران، انتشارات علمي فرهنگي، 1374، ج 1، صص 556 ـ 557.


      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ یکشنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: آيا ماه صفر نحس است؟

      1. سعد به معناي فراهم شدن امور و مقدمات الهي است، براي نيل و رسيدن به خير (دنيوي و اخروي)[1] در مقابل آن تفاوت و يا نحس قرار دارد، كه نحس در لغت به معناي سرخ شدن افق است همچون مس گداخته، و دراصطلاح به هر چيز شوم نحس گفته مي‌شود[2] (و يا فراهم نشدن مقدمات و امور كارها نحس تلقي مي‌شود)

      2. در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك، و بعضي را روز شوم و نحس مي‌شمارند، هرچند در تعيين آن اختلاف بسيار است، سخن اينجاست كه اين اعتقاد عمومي تا چه حد در اسلام و قرآن پذيرفته شده؟ و يا ردّ شده است؟

      براي روشن شدن پاسخ، جواب را در دو بخش تنظيم مي‌كنيم:

      الف: آيات قرآن:

       در آيات قرآن تنها در دو مورد اشاره به «نحوست ايّام» شده است.

      1. آنجا كه مي‌فرمايد: «ما تندباد وحشتناك و سردي را «فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» در يك روز شوم مستمر بر آنها فرستاديم، كه مردم را همچون تنه‌هاي نخل ريشه‌كن شده از جا برمي‌كند.»[3]

      2. در آيه‌اي كه مي‌فرمايد: «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ»[4] مانند بادي سخت و سرد در روزها شومي بر آنها مسلّط ساختيم» و در نقطه مقابل، تعبير «مبارك» نيز در بعضي از آيات قرآن ديده مي‌شود، چنانكه دربارة شب قدر مي‌فرمايد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» ما قرآن را در شبي پربركت نازل كرديم.»[5]

      به اين ترتيب قرآن جز اشارة سربسته‌اي به اين مسئله ندارد.

      ديدگاه مفسّران:

      1. علامة طباطبائي:

      مراد از نحس خلاف سعد است در نتيجه ايام نحسات يعني روزهاي شوم و روزهاي كه ميمنت و شگون ندارد و احتمال هم داده است طبق قول بعضي‌ها كه مراد از نحسات گرد و غباري باشد كه انسان همديگر را نبيند،[6] در اين صورت ربطي به نحس نخواهد داشت.

      در ذيل آية 19ـ20 قمر مي‌فرمايند:[7] «از نظر عقلي نمي‌توان دليلي اقامه كرد كه فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزاء زمان هم مثل همند، و ما هم كه بر علل و اسباب مؤثره در حوادث احاطة علمي نداريم تا بگوئيم فلان قطعة از زمان نحس است و قطعة ديگر سعد، امّا از نظر شرعي دو آيه در قرآن داريم (قبلاً اشاره شد) كه ظاهر اين آيات و سياق آنها بيش از اين دلالت ندارد و آن ايّام خاص (هفت شبانه روز) كه عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهاي نحسي بوده‌اند، ولي ديگر نمي‌رساند كه حتي‌ همان روزها در هفتة بعد، و در ماه بعد و... ايّام نحس مي‌باشند، چون اگر تمام آن ايّام نحس باشند در تمام سال، لازمه‌اش اين است كه تمام زمان‌ها نحس باشند و همچنين ظاهر آياتي كه دلالت بر سعد بودن ايّام دارد بخاطر مقارنت و همراهي آن ايام با امور بزرگ و افاضات الهي و كارهاي معنوي است مثل امضاء تقدير است، نزول ملائكه و روح، انجام عبادات... و اخبار هم نتيجه‌اش اين است كه نحس بودن ايام بخاطر كارهاي زشتي است كه در آن واقع شده است و سعد بودن ايام بخاطر كارهاي نيك ديني و يا عرفي است، امّا اين‌كه قطعه‌اي از زمان خاصيّت  تكويني سعد و نحس داشته باشد قابل اثبات نيست اگر روايتي هم باشد، بايد توجيه كرد.[8]

      2. تفسير نمونه :

      از نظر عقل محال نيست كه اجزاء زمان با يكديگر تفاوت داشته باشند، بعضي داراي ويژگي‌هاي نحوست، و بعضي ويژگي‌هاي ضد آن هرچند عقلاً قابل اثبات نيست، ولي از نظر شرعي اگر دليلي باشد قابل پذيرش است و مانعي براي آن نيست.

      بعد روايات را مورد بررسي قرار مي‌دهد، و بهترين راه جمع را ميان اخبار مختلف در اين باب اين مي‌داند كه «اگر روزها هم تأثيري داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نبايد براي آنها تأثير مستقلي، قائل شد و از لطف خداوند خود را بي‌نياز دانست وانگهي نبايد حوادثي را كه غالباً جنبة كفارة اعمال نادرست انسان دارد به تأثير ايام ارتباط داد، و خود را تبرئه كرد.[9]

      ب : روايات:

       در روايات اسلامي به احاديث زيادي در زمينة «نحس و سعد ايّام» برخورد مي‌كنيم كه هرچند بسياري از آنها روايات ضعيف مي‌باشند.

      به برخي روايات اشاره مي‌كنيم.

      1. از اميرمؤمنان دربارة روز «چهارشنبه» و فال بدي كه به آن مي‌زند و سنگيني آن، و اين‌كه منظور كدام چهار‌شنبه است، سؤال شد ؟

      حضرت فرمود:

      «چهارشنبه آخر ماه است كه در محاق اتفاق افتد، و در همين روز «قابيل» برادرش «هابيل» را كشت... و خداوند در اين روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد».[10]

      لذا بسياري از مفسران به پيروي از روايات، آخرين چهارشنبه هر ماه را روز نحس مي‌دانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبير مي‌كنند و يعني چهارشنبه‌اي كه تكرار نمي‌شود.

      • به يقين کشته شدن قابيل و نيز عذاب قوم عاد بر فرض چهارشنبه آخر ماه باشد و دلالت بر نحسي کند باز بايد بگوييم چهار شنبه آخر يکي از ماه هاي قمري نحس است نه دوازده چهارشنبه در هر ماه و لذا به چنين روايتي نمي توان استناد کرد.

      2. در بعضي ديگر از روايات مي‌خوانيم كه روز اوّل ماه روز سعد و مباركي است چرا كه آدم در آن آفريده شد، ‌و همچنين روز 26 چرا كه خداوند دريا را براي موسي شكافت.[11]

      • در اين روايت مشخص نشده اول کدام ماه سعد است چون هر دوازده ماه که نمي توان گفت روز اولش سعد است.
      • هم چنين روز 26 نيز مشخص نيست کدام ماه است و لذا نمي توان با استناد به اين روايت خوب بودن روز 26 را ثابت کرد.

      3. امام صادق ـ عليه‌السّلام ـ درباره نوروز فرمود:

      «روز مباركي است كه كشتي نوح بر جودي قرار گرفت و جبرئيل بر پيامبر اسلام نازل شد، و روزي است كه علي ـ عليه‌السّلام ـ بر دوش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ رفت بت‌هاي كعبه را شكست، و داستان غدير خم مصادف با نوروز بود».[12]

      • روايات نوروز را نيز خيلي مستند و معتبر نمي دانند و از نظر تاريخي نيز ثابت نشده است که که شکستن بت ها توسط پيامبر اسلام و غدير خم در نوروز باشد و بلکه خلاف اين ثابت است.

      اين تذكر را اضافه كنيم كه افراط عده‌اي در مسأله سعد و نحس ايام به اندازه‌اي كه به هر كاري كه مي‌خواهند دست بزنند به سراغ سعد و نحس ايام مي‌روند. درست نيست بلكه بايد عوامل شكست‌ها و پيروزي‌ها را بررسي نمود، و از تجربيات گرانب هاي ديگران بايد استفاده كرد، نه اين‌كه گناه همة شكست‌ها را به گردن شومي ايام انداخت، و رمز پيروزي‌ها را در نيكي ايام جستجو نمود.

      در باره ماه صفر هر چند آنچه مشهور است نحس بودنش مي باشد ، ولي روايتي که از نظر سندي معتبر و قابل استناد باشد و به صراحت بر نحس بودن ماه صفر داشته باشد را پيدا نکرديم .

       

       


      [1] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، (دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، 1404) ص 232.

      [2] . همان، ص 485.

      [3] . سورة قمر، آية 19ـ20.

      [4] . سورة فصّلت، آية 16.

      [5] . سورة دخان، آية 3.

      [6] . علامه سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، في تفسير القرآن، (تهران، دارالكتب الاسلاميّه، چهارم، 1362) ج 17، ص 401.

      [7] . ر.ك: الميزان، (پيشين) ج 19، ص 79.

      [8] . همان، ص 79ـ83 با تلخيص.

      [9] . تفسير نمونه، (پيشين) ج 23، ص 41 و 47 با تلخيص.

      [10] . تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 183، حديث 25، به نقل از تفسير نمونه (پيشين) ج 23، ص 43.

      [11] . تفسير نورالثقلين، ص 105، حديث 25، به نقل از تفسير نمونه (پيشين) ج 23، ص 43، و ر.ك: محسن فيض كاشاني، تفسير الصافي، (بيروت، لبنان، مؤسسة الاعلمي، للمطبوعات، چاپ دوّم، 1402 ه‍ ، 1982 م ح 5، ص 101ـ102.

      [12] . بحارالانوار، (پيشين) ج 59، ص 92.


      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      [ یکشنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: حديث :‌«سفينه الحسين اسرع» در کدام کتاب آمده و آيا مستند است؟

       

      در كتاب هاي معتبر روايي چنين حديثي پيدا نشد؛ ولي يكي از نويسندگان معاصر به نام عبد العظيم مهتدي در كتاب خودش آمورده است: معصومين عليهم السلام فرموده اند: «كلنا ابواب النجاۀ و باب الحسين اوسع و كلنا سفن النجاه و سفينۀ الحسين اسرع[1] ؛ يعني همه ما درهاي نجاتيم و لكن درب حسين وسيع تر است و همه ما كشتي نجاتيم و كشتي حسين پرسرعت تر است».

      در اين كتاب هيچ سندي براي اين روايت نياورده است و با توجه به اينكه در كتاب هاي معتبر و قديمي چنين روايتي وجود ندارد و اين مولف نيز از نويسندگان معاصر مي باشد، چنين روايتي را نمي توان معتبر و مستند دانست.

       


      [1] . مهتدي بحراني، عبد العظيم؛ من اخلاق الامام الحسين، قم ، شريف رضي، چاپ اول ، 1421ه . ق، ص38.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ جمعه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: آيا اين سخن از امام حسين (عليه السلام) مي باشد كه فرمود:‌ «اِن کان دین محمد لایستقیم اِلا بقتلی فیا سیوف خذونی» ؟   

       

       با جستجويي كه در كتاب‌هاي حديثي شد ، چنين سخني روايت نيست؛ بلكه يك بيت از اشعار يكي از شعراست كه به عنوان زبان حال امام حسين عليه السلام گفته است كه متاسفانه نام شاعر هم نيامده است.[1]

      ياد آور مي شويم كه نويسنده اين كتاب از معاصرين است و در كتاب هاي قديمي چنين شعري پيدا نشد.

      در واقع شاعر مي خواهد بگويد كه امام حسين براي زنده كردن دين پيامبر چاره اي جز جهاد نداشت هر چند عاقبت اين جهاد شهادت باشد و زبان حال يعني اگر امام مي خواست سخني بگويد و علت جهادش را بيان كند اين گونه مي گفت:

      إن كان دين محمد لايستقيم

      إلا بقتلي  فيا سيوف  خذوني

      ترجمه : اگر دين محمد جز با كشته شدن من برپا نمي شود ، پس اي شمشيرها مرا دريابيد.

       


      [1] . رك : أسعد وحيد القاسم  ؛ أزمة الخلافة والإمامة وآثارها المعاصرة ،‌ بيروت، الغدير للطباعه و النشر و التوزيع ،‌ چاپ اول ،‌1418ه . ق ،‌ ص 166


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ جمعه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال:  اين حديث از كيست : «حوائج الناس إليكم من نعم الله عليكم ، فلا تملوا النعم» ؛ «احتياج مردم به شما نعمت است از نعمت خدا ملول نشويد» ؟

       

      با اين مضمون دو روايت در كتاب هاي روايي وجود دارد :

      1 -  روايت امير مومنان حضرت علي عليه السلام :

      حضرت مي فرمايند : «إِنَّ حَوَائِجَ‏ النَّاسِ‏ إِلَيْكُمْ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ فَاغْتَنِمُوهَا وَ لَا تَمَلُّوهَا فَتَتَحَوَّلَ نِقَماً »[1] ؛ «همانا احتياج مردم به شما نعمتي است  از سوي خدا ؛ پس نعمت الهي را غنيمت شماريد و از برآوردن نيازهاي مردم خسته نشويد كه اين نعمت براي تان نقمت مي شود».

      2 - روايت ابا عبد الله الحسين عليه السلام :

      امام حسين عليه السلام مي فرمايند : « اعلموا ان حوائج الناس إليكم من نعم الله عليكم ، فلا تملوا النعم فتتحول إلى غيركم»[2] ؛ «بدانيد كه نياز و احتياج مردم به شما از نعمت هاي الهي است ؛ پس از نمعت خسته و ملول نشويد كه به غير شما داده مي شود».

      پيام روايت:

      هر چند اين دو روايت در كتاب هاي روايي سلسله سند ندارند؛  ولي رواياتي با اين مضمون در منابع معتبر آمده كه مي توان نتيجه گرفت كه اينگونه روايات داراي پيامي سازنده هستند و آن اينكه خداوند نعمتي به برخي مي دهد و آن اينكه وضع مالي خوبي داشته باشد و نعمت ديگر اينكه خداوند مي خواهد انسان هاي مومن از اين مال خدا دادي بهره اخروي هم داشته باشند و آن اينكه نيازهاي مردم را برطرف كنند و خداوند در مقابل اين كار ، پاداش فراواني در آخرت به او بدهد و اين نعمت دومي است كه خدا به اين انسان مال دار داده است ؛ بنابراين بايد قدر نعمت هاي الهي را دانست و از برآوردن نيازهاي مردم خسته نشد كه آثار زيان باري خواهد داشت از جمله اينكه :

      • بي بهره شدن از ثواب اخروي ؛
      • بي بركت شدن اموال در همين دنيا ؛
      • از دست دادن اموال به خاطر ناشكري؛
      • و ... .

      در رواياتي نعمت بودن برآوردن نياز مردم آمده است كه به چند نمونه اشاره مي شود:

      يك : حل مشكلات مردم مايه نجات انسان :

      حضرت امير مومنان علي عليه السلام به جابر فرمود: «يا جابر  من كثرت نعم الله عليه كثرت حوائج الناس إليه ، فمن قام لله فيها بما يجب عرضها للدوام والبقاء ، ومن لم يقم فيها بما يجب عرضها للزوال والفناء» [3] ؛ «اي جابر ! خداوند به هر كس كه بيشتر نعمت دهد ، نيازهاي مردم را به او زياد مي كند ؛ پس هر كس به حل مشكل مردم برخيزد ، خداوند نيز عوض خواهد داد و هر كس به حل مشكل مردم كمك نكند ، خداوند نيز اين نعمت را از او خواهد گرفت».

      يعني كمك نكردن به مردم نه تنها باعث مي شود انسان به ثواب آخرتي نرسد و بلكه همين كار باعث از دست دادن اموال وي در دنيا نيز خواهد شد.

      دو : حل مشكلات مردم نشانه ايمان به قيامت :

      امام رضا عليه السلام فرمود: «إن لله عبادا في الأرض يسعون في حوائج الناس ، هم الآمنون يوم القيامة ، و من أدخل على مؤمن سرورا فرح  الله قلبه يوم القيامة »[4] ؛ «خداوند در روي زمين بندگاني دارد كه تمام تلاش شان برآوردن نيازهاي مردم است ، اين ها به روز قيامت ايمان دارند و هركس باعث شادي مومني شود ، خداوند روز قيامت قلبش را شاد خواهد كرد».

      سه : حل مشكلات مردم سبب بهشتي شدن و اهميت ندادن به مردم سبب جهنمي شدن:

      امام صادق عليه السلام مي فرمايند :  «إن الله إذا أنعم على عبد نعمة صير حوائج الناس إليه ، فإن قضاها من غير استخفاف منه أسكن الفردوس  وإن لم يقضها أسكن نار جهنم ونزع الله منه صالح ما أعطاه  ولم ينل شفاعة رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) يوم القيامة»[5] ؛ «وقتي خداوند متعال بخواهد بر بنده اش نعمتي بدهد ، برآوردن نيازهاي مردم را در دست او قرار مي دهد ؛ پس اگر مشكل مردم را بدون تحقير آنها حل كرد، خدا نيز او را در بهشت جاي مي دهد و اگر مشكل مردم را حل نكند ، خداوند او را داخل آتش خواهد كرد و همه كارهاي نيك را از او مي گيرد و شفاعت رسول الله شامل حالش نمي شود ».

      بنابراين حل مشكلات جامعه بدون تحقير كردن نيازمندان ، خود سعادتي است كه خداوند متعال بر برخي از بندگانش مي دهد و بايد افراد ثروتمند تمام تلاش شان برطرف كردن نيازهاي مردم باشد تا هم بر اموال شان بركت داده شود و هم در آخرت از پاداش الهي بهر برند و هم از عذاب الهي دور بمانند.

       


      [1] . تميمى آمدى، عبد الواحد ؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم ،  دفتر تبليغات  ، چاپ  اول، 1366 ش ، ص 448 ،‌حديث 1030.

      [2] . نوري ، حسين ؛  مستدرك الوسائل ، بيروت ،  موسسه آل البيت لاحياء التراث ،‌ چاپ دوم ، ج 12 ، ص 369.

      [3] . نهج البلاغة (محمد عبده)‌ ، قم ، دار الذخائر ، 1412 ه . ق ،  ج 4 ، ص 88

      [4] . كليني ، محمد ؛ كافي ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، چاپ چهارم ، 1365ه . ش ،‌ ج 2 ، ص 197، حديث 2.

      [5] . طبرسي ، علي ؛ مشكاة الأنوار، بي جا ، دار الحديث ، چاپ اول ، 1418 ه . ق ،  ص 577 .


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ جمعه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: منظور از قیاس در اين روايت روایت چیست: «احدي را با ما اهلبيت قياس نكنيد»، پس اين فرمايش امام حسين عليه السلام در مدح حضرت علي اكبر عليه السلام چیست که: «اشبه الناس خلقا...» اين عبارت خود نيز تشبيه نيست؟

      پاسخ اجمالی:

      معصومین قابل مقایسه با غیر معصوم نیستند و شباهت اخلاقی و گفتاری و رفتاری حضرت علی اکبر با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیز به معنای هم سطح و هم فضیلت بودن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با علی اکبر نمی‌باشد و بلکه بیانگر الگوپذیری علی اکبر از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است؛ بنابراین سخن امام حسین سلام الله علیه تشبیه کردن غیر معصوم به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیست.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ جمعه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      پرسش: در كتابي از امام حسين ـ عليه السلام ـ نوشته بود كه ايشان فرموده اند: من كسي هستم كه اشتباهات ديگران را جبران مي كنم لطفا راجع به اين حديث توضيحاتي جامع و كامل مرقوم بفرمائيد؟

       

      در كتاب هاي معتبر روايي شيعه چنين روايتي را نيافتم هر چند ممكن است در كتابي غير روايي و غير معتبر يافت شود و يا اين كه روايت به گونه‌اي ديگر بوده و مترجم آن را به اين مضمون ترجمه نموده است به هر حال اگر اين روايت صحيح باشد نه به اين معني است كه شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ باعث مي‌شود كه گناهان ديگران بخشيده شود بلكه منظور امام ـ عليه السلام ـ اين است كه ديگران با بدعت‌ها دين را از مسير اصلي خويش منحرف ساختند و من قيام مي كنم تا چنين اشتباهات را درست كنم و با بدعت بجنگم و با اين كارم اشتباهات آنها را تصحيح كرده و جامعه را از گمراهي به هدايت سوق مي‌دهم چنانچه روايات آن حضرت به اين بيان اشاره دارند كه فقط به دو نمونه اشاره مي كنيم:

      1. در وصيت نامه خويش به برادرش محمد حنفيه از جمله فرمايشاتش اين است: خواسته‌ام از اين حركت، اصلاح مفاسد امت و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و راه و رسم پدرم علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ است.(1)

      2. در نامه اش به سليمان بن صرد و ... مي نويسند: همانا اين جماعت، اطاعت شيطان را بر خداوند برگزيده و فساد و گناه را آشكار كرده و اجراي حدود الهي را تعطيل ساخته و بيت المال مسلمانان را تاراج كرده و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند و ...(2)

      بنابر اين امام حسين ـ عليه السلام ـ مي خواست با قيامش اين اشتباهات را جبران كند نه اینکه قیامش باعث جبران گناهان دیگران شود و آنها به راحتی گناه کنند.

       

      پاورقی:

      1. دشتي، محمد. فرهنگ سخنان امام حسين، قم، موسسه فرهنگي تحقيقاتي امير المومنين، 1384 هـ ش، سوم، ص 339، حديث 401.

      2. همان، حديث 404، ص 340.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: در روایتی آمده که امام حسین علیه السلام به عبد الله بن عمر فرمود : «مرا در نماز و دعایت یاد کن و ازکمک کردن من دریغ نکن که اگر پدرت الان بود مرا کمک می کرد همانگونه که جدم را یاری نمود... » آیا این حدیث مستند و معتبر است؟

      پاسخ در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: آيا اين كلام امام سجاد –عليه السلام- كه در پاسخ اينكه سخت ترين مصيبت براي شما كجا رخ داد؛ فرمود:‌ (الشام الشام الشام)، سنديت دارد؟

       

      پاسخ اجمالي:

      با جستجويي كه در نرم افزار حديثي انجام گرفت، اين روايت فقط در برخی از کتاب‌ها بدون سند آمده است.

      پاسخ تفصيلي در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: اينكه شرط اجابت حوائج با قرائت زيارت عاشورا با تداوم قرائت علقمه به دنبال زيارت عاشورا مي باشد و اين فرمايش امام صادق ـ عليه السلام ـ در مفاتيح ذكر شده است. اين شرط التزامي و ضروري است؟

      آنچه از روايات استفاده مي شود و در مفاتيح نيز آمده است، اين است كه هر كس حاجتي داشته باشد و با خواندن زيارت عاشورا و دعاي بعد از آن به خدا توجه نمايد و از خدا روا شدن حاجتش را بخواهد، خداوند حاجتش را برآورده خواهد كرد؛‌ در نتيجه يكي از راه هاي حاجت گرفتن، خواندن زيارت عاشوراست نه اينكه شرط اجابت حوائج با زيارت عاشورا باشد.

      بنابراين امام نفرموده است كه شرط اجابت حوائج، خواندن زيارت عاشوراست و بلكه مي‌فرمايد اگر كسي حاجتي داشت و زيارت عاشورا را با اين كيفيت خواند، خدا حاجتش را مي دهد و براي گرفتن حاجت از خدا، راه ها و اعمالي ديگري نيز وجود دارد.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ چهارشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: سند اينكه برخي مي گويند بعد از ظهر عاشورا خوابيدن كراهت دارد چون سپاه عمر سعد بعد از قتل امام حسین عليه السلام خوابيده‌ اند، صحيح است ياخرافات مردمي است؟

      با جستجویی که در نرم افزارهای حدیثی و سایت‌های اینترنتی انجام گرفت، سندی برای مکروه بودن خواب بعد از ظهر عاشورا پیدا نشد.

      البته با توجه به اینکه امام حسین علیه السلام بعد از ظهر عاشورا به شهادت رسیده‌اند، برخی می‌گویند بهتر است به جای خواب و استراحت کردن، عزاداری شود و اینکه  در میان برخی از مردم عادی،‌ خواب بعد از ظهر عاشورا پسندیده نیست،‌ ممکن است ناظر به این مطلب باشد.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، احکام فقهی، مناسبت ها
      [ چهارشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: آيا از نظر عقل و  علم و درايت،  حديثي كه درباره جغد و عزاداريش براي امام حسين در كامل الزيارات آمده است، صحيح می‌باشد؟

      پاسخ اجمالی:

      هر چند سند روایات با نگاه علم رجال قابل استناد نیستند، اما عزاداری حیوانات از نگاه علم و عقل پذیرفتنی است زیرا علم روز ثابت می‌کند حیوانات نیز داری درک و شعور هستند و هر موجودی دارای درک شعور می‌تواند بر مصیبتی عزادار باشد و در قرآن کریم نیز حیوانات مکلف هستند و در قیامت محشور خواهند شد.

      پاسخ تفصیلی در ائامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: در حادثه کربلا آمده که چهارهزارفرشته نشان دار برای کمک به امام حسین به سرزمین کربلا آمدند ولی به آنها اجازه داده نشد و به آسمان برگشتند» آيا اين حديث معتبر است؟ آيا فرشتگان بدون اجازه آمده بودند؟

      شبهات مطرح شده درخصوص این روایت:

      نخست: آیا فرشتگان می توانند بدون اجازه ی ابتدایی، اقدامی انجام دهند؟

      دوم: چه کسی در کربلا به آن ها اجازه ی کمک نداد؟. شخصیّتی که اجازه نداد کیست؟

      سوم: این چه فرشته ای است که برای کسب اجازه باید به مکان مخصوصی برود و حال این که ارتباط این محلّ با زمین قطع است و نمی دانند که در زمین چه رخ داده است؟

      چهار: به شهادت تاریخ از وقایعی که در تخریب و غارت بارگاه امام حسین (ع) در طول تاریخ اتّفاق افتاد نیز جلوگیری نکردند. پس مأموریتی که در روایت بر عهده ی آن ها گذاشته شد از نگهبانی حرم نیز نانوانند؟

      پنج: گفته شد امام حسین (ع) از شوق شهادت، کمک را نپذیرفت؛ ولی هدف شهادت نیست، بلکه برپایی حقّ است. از این روی، پیروزی بر دشمنان اولویت دارد‌،‌ پس چرا كمك آنها را امام حسین (ع) نپذیرفت؟

      پاسخ در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: در زیارت عاشورايی که ازامام باقر(عليه السلام) نقل شده است، چرا نام حضرت ابوالفضل نیامده باآن مقامی که همه شهداء به مقامش غبطه می خورند؟  

      زيارت عاشورا زيارت ابا عبد الله الحسين عليه السلام مي باشد و زيارت حضرت ابو الفضل عليه السلام در زيارت نامه ديگر و مخصوص به آن حضرت آمده است و لذا نيامدن نام حضرت در زيارت عاشورا دليل بر ناديده گرفته شدن مقام آن حضرت نمي باشد، همانگونه كه نام مبارك بقيه شهدا نيز در اين زيارت نيامده است.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: منظور از اين فقره در زيارت امام حسين عليه السلام در شب نيمه شعبان چيست: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قُتِلْتَ وَلَمْ تَمُتْ بَلْ بِرَجآءِ حَيوتِكَ حَيِيَتْ قُلُوبُ شيعَتِكَ»؛ «گواهي مي دهم كه تو كشته شدي و هرگز نمردي، بلكه به اميد زنده بودنت دلهاي شيعيانت زنده شد»؟

      پاسخ اجمالی:

      شهادت ابا عبد الله الحسین(صلوات الله علیه)  باعث شد شیعه جان تازه‌ای گرفت و روز به روز در جهان گسترش یافت و زنده بودن حقیقی همین است که انسان راه و رسمی که بنا نهاده و سعادت را در پی دارد، با از دنیا رفتنش فراموش نشود.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: درباره عبارت "الوتر الموتور" در زيارت عاشورا نظرات گوناگوني بيان شده است لطفا نظر تحقيقي را در باب معني آن (به همراه توضيح بويژه از نظر ادبي) بيان فرمائيد

      «وتر» در کاربردهای لغوی به معنای زیر به کار گرفته شده است: تنها، یگانه، خون، نقص، جنایت و کسی که نزدیکان او کشته شده و انتقام آنان گرفته نشده است[1]

       

      بنابر معانی وتر، معانی زیر را برای وتر الموتور احتمال دادند:

      1. کسی که خودش و نزدیکانش مورد جنایت قرار گرفتند.

       2. کشته ای که نزدیکانش را کشتند.

       3. تنهایی که نزدیکان او را کشتند.

       4. تنهایی که نزدیکان او کشته شدند و انتقام آنان گرفته نشده است.

       5. یگانه دوران خود در کمالات بشری[2]

       

      آنچه‌ باعث‌ شده‌ که‌ ایشان‌را «والوتر الموتور» بگویند، نحوه‌ شهادت‌ و قیام‌ با برکت‌ حضرت‌ بود که‌ در آن‌ مقطع‌ ازتاریخ‌، آن‌ چنان‌ آثاری‌ از خود بر جای‌ گذاشت‌ که‌ اگر این‌ شهادت‌ واقع‌ نمی‌شد، امروزاثری‌ از اسلام‌ باقی‌ نمانده‌ بود واین‌، حضرت‌ سید الشهدا بود که‌ با شهادت‌ خود، فرزندان‌دلبند واصحاب‌ با وفایش‌، اسلام‌ را بیمه‌ نمود. لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بقا ودوام‌ مکتب‌ حیات‌بخش‌ اسلام‌ واهداف‌ و برنامه‌ های‌ خود را در وجود مقدس‌ ابا عبدالله (سلام الله علیه) خلاصه‌ نموده‌،فرمود: «حسین‌ منی‌ وانا من‌ حسین».

      ---------------------- 

      [1] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 508؛ الجوهری، اسماعیل بن حماد، تاج اللغة و صحاح العربیة، ج 2، ص 842؛ الصحاح ، ج 2، ص 83؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 101، ص 154، به نقل از همان.

      [2] برای بررسی بیشتر هر یک از این احتمالات رجوع شود به کتاب بررسی و تحلیلی پیرامون زیارت عاشورا، ص 82 به بعد حیدری فر، مجید، کتاب مدرسه عشق، ص 137؛ تهرانی، ابوالفضل، پاسخ به پرسش های دانشجویی، مبحث قیام امام حسین، پرسش خون خدا، و کتاب شفاء الصدورص 162.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: كدام زيارت نامه هاي امام حسين را مي‌توان در طول سال خواند غير از زيارت عاشورا؟

      پاسخ اجمالی:

      ابن قولویه در باب 96 کتاب کامل الزیارات زیارت‌های کوتاهی برای اباعبد الله الحسین نقل کرده است که افراد می‌توانند از دور و در همه زمان‌ها آن حضرت را زیارت کنند.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: در يكي از كتاب ها سخني از علامه مجلسي در مورد رواياتي كه راجع به ثواب زياد زيارت امام حسين عليه السلام و برتري آن از حج و عمره بود خواندم كه علامه مجلسي فرموده بودند: شايد اين ثواب ها از باب تفضل باشد يعني خداوند متعال براي يك زيارت سيدالشهداء عليه السلام ثواب صد حج بدهد و براي يك حج چندين برابر صد حج ثواب بدهد و يا مقصود آن است كه به مسلمانان در برابر يك زيارت ثواب صد حجي كه به امت هاي پيشين داده است مي دهد و يا مقصود آن است كه اين ثوابها به جهت اعتبار است مثلا يك لقمه نان براي انسان كاري مي كند كه حتي صد ليوان آب انجام نمي دهد همچنان كه يك ليوان آب كاري ميكند كه چندين قرص نان آن را انجام نمي دهد و اين عبادت ها همانند غذاي بدن هستند كه هر كدام كار و اثر خاصي دارد بنابراين هيچ كدام جايگزين ديگري نمي شود. متن عربي اين سخن علامه مجلسي و آدرس آن در کدام کتاب است؟

      پاسخ اجمالی:

      این سخن علامه مجلسی ذیل روایاتی است که ثواب تسبیح، حمد و لا اله الا الله را یاد‌آور می‌شود و ممکن است افرادی این سخن را معیاری برای همه ثواب‌ها قرار داده باشند و در ذیل ثواب زیارت امام حسین علیه السلام- نیز بیاورند.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ دوشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      پرسش: آيا روايتي در مورد كساني كه در حال عزاداري ميان هيئت ها غش كنند مطلوب است، وجود دارد؟

       

      برقراري مجالس عزاداري حضرت ابا عبد الله الحسين ـ عليه السلام ـ براي اين است كه در اين مجالس اهداف قيام بررسي شده و به جامعه ارائه گردد تا انسان ها به سوي كمال حركت كنند و گريه بر آن حضرت خود مقدمه اي است براي رسيدن به اين اهداف و گريه ها به خاطر اين است كه عده اي در عاشورا نگذاشتند اين اهداف روشن و انسان ساز در جامعه اجرا گردد. آري اشك ريختن بر مظلوميت هاي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و به خصوص حضرت ابا عبد الله الحسين ـ عليه السلام ـ، انسان ساز، جامعه ساز، سعادت بخش و تنها راه رسيدن به كمال الهي است.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ دوشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: فزع در عزاداري امام حسين -عليه السلام- به چه معناست؟

      پاسخ اجمالي:

      معنای اصلی فزع ترسیدن است و چون از شدت ترس گاهی انسان بی تاب می شود، جزع هم گفته می شود؛ درباره عزاداری از «فزع» استفاده نشده؛‌ بلكه در روایات آمده که جزع امری ناپسند است، اما جزع برای عزاداری امام حسین علیه السلام- خوب و پسندیده است.

      پاسخ تفصيلي در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ دوشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: منظور از اينكه برخي از اوليای مي گويند زيارت عاشورا چوب دارد چيست؟

      در منابع معتبر و كتاب هاي اخلاقي چنين ادعايي ديده نشده است و فقط در برخي از وبلاگ هاي غير معتبر ادعا شده كه خواندن برخي ازذكرها از جمله زيارت عاشورا ممكن است عواقب بدي داشته باشد؛ ولي هيچ مدركي بر اين سخنشان نياورده اند و ظاهرا معناي چوب داشتن همين است؛ يعني آثار منفي دارد و هر كسي نبايد دنبال اين زيارت يا ذكر هاي خاص برود.


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ دوشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: احاديث مربوط به عزاداري براي معصومين عليهم السلام (به خصوص حضرت اباعبدالله عليه السلام) در كتب اربعه شيعه را بنویسید

       

      پاسخ اجمالی:

      عزاداری مورد تایید قرآن کریم و روایات اسلامی و سیره معصومین و مسلمانان می‌باشد و در کتب اربعه روایاتی مربوط به اصل عزاداری، شرایط آن، عزاداری رسولخدا و ائمه و نیز توصیه به عزاداری برای معصومین آمده است.

       

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ دوشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      پرسش: امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ ياران بسياري مانند عمار، ميثم، حذيفه، مالك اشتر و.. داشتند، پس چرا فقط ابوذر، مقداد، سلمان و زبير آن حضرت را بعد از سقيفه كمك كردند؟

      پاسخ در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: در قرآن آمده است: «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ» پس چرا می‌گوییم: «اشهد ان عليا ولي الله»؟ اين تناقض رو چه گونه مي‌توان حل كرد؟

      پاسخ اجمالی:

      در متن خود آیه به صراحت آمده است که خداوند به خاطر ذلت و ناتوانی برای خودش ولیی انتخاب نکرده است؛ بنابراین ولی خدا بودن امیرمومنان به این معناست که خدا او را به عنوان ولی و جانشین انتخاب کرده است تا هدایت جامعه را بعد از رسول خدا به عهده گیرد و خدا از روی ناچاری این انتخاب را نکرده است تا تناقضی با آیه قرآن داشته باشد.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: «الْمُخَالِفُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَعْدِي كَافِرٌ وَ الْمُشْرِكُ‏ بِهِ‏ مُشْرِكٌ‏ وَ الْمُحِبُّ لَهُ مُؤْمِنٌ وَ الْمُبْغِضُ لَهُ مُنَافِقٌ وَ الْمُقْتَفِي لِأَثَرِهِ لَاحِقٌ وَ الْمُحَارِبُ لَهُ مَارِقٌ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ زَاهِقٌ عَلِيٌّ نُورُ اللَّهِ فِي بِلَادِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ عَلِيٌّ سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ وَارِثُ عِلْمِ أَنْبِيَائِهِ عَلِيٌّ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ أَعْدَائِهِ السُّفْلَى عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ الْإِيمَانَ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ طَاعَتِهِ»؛ آیا این روایت معتبر است؟

       

       

      پاسخ اجمالی:

      فضایل امیرمومنان صلوات الله و سلامه علیه با روایات معتبر و متواتر در کتاب‌های شیعه و اهل سنت آمده است و بر کسی پوشیده نیست و معتبر نبودن حدیث، در همه جا به معنای جعلی و دروغ بودن آن نیست؛ بنابراین معتبر نبودن سند روایت مورد نظر، آسیبی به این فضایل نمی‌زند.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب 


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      پرسش: آيا به غير حضرت علي بن ابي طالب مي توان" امير المومنين" گفت؟

      پاسخ در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: آيا در كلام امیر مومنان علی سلام الله علیه  و خصوصا در نهج البلاغه مطلبي در مورد امامت امامان پس از ايشان يا حتي امامت خودشان وجود دارد؟ چرا از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان پنجم به بعد احاديثي در مورد امامان و شأن آنها وجود دارد، ولي از امامان علي، حسن و حسين كمتر مطالبي در اين زمينه وجود دارد؟

      پاسخ اجمالی:

      امیر مومنان بارها و بارها بر امامت برحق خود و نیز امام حسن و امام حسین و بقیه ائمه استدلال کرده‌اند و مردم را از جایگاه امامت و شخص امامان آگاه ساخته‌اند که نمونه‌هایی از این استدلال‌ها در نهج البلاغه و دیگر کتاب‌های معتبر آمده است.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: سند اين حديث چقدر معتبراست: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ نَافِعٍ قَالَ حَدَّثَنَا أُمَيَّةُ بْنُ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ زَيْدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَنَّهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ يَا عَلِيُّ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّكَ لَأَفْضَلُ الخليفة [الْخَلِيقَةِ] بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ إِمَامُ أُمَّتِي مَنْ أَطَاعَكَ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاكَ عَصَانِي.

      پاسخ اجمالی:

      همسان بودن اطاعت امیر مومنان با اطاعت رسول خدا و نافرمانی آن حضرت با نافرمانی رسول خدا، علاوه بر آیه اولی الامر، روایات شیعه، در روایات اهل سنت نیز با اسناد صحیح آمده است؛ بنابراین معتبر بودن یا نبودن یک روایت از چندین روایت خللی بر اصل مطلب وارد نمی‌کند.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: در مورد این حدیث توضیح دهید: «هركس به فضائل اميرالمومنين نگاه كند، تمام گناهان چشمش بخشیده می‌شود و اگر به فضائل اميرالمومنين گوش كند، تمامي گناهاني كه با گوش انجام داده آمرزيده مي‌شود»؛ آيا منظور حدیث این است که تمام گناهان چشم و گوش از نامه عملش پاک می‌شود؟

      پاسخ اجمالی:

      بخشش گناهان بدان معنا نیست که فرد فقط فضائل امیر مومنان را بنویسد یا بدان نگاه کند و یا بشنود و هیچ عمل نیکویی انجام ندهد و خدا نیز گناهانش را ببخشد و بلکه اینگونه روایات بر فرض پذیرش و معتبر بودن، بدین معناست که فرد با اعتراف به فضیلت امیرمومنان و به مرور زمان، آن حضرت را الگوی خود قرار دهد و با توبه و انجام اعمال نیک، گناهانش را از نامه عمل‌شان پاک کنند و شاید قید گناهان چشم و گوش به این معناست که گناهان حق الناس و نیز گناهان قابل جبران مانند نماز و روزه خمس و زکات و غیره را باید جبران هم بکند؛ اما از گناهان چشم و گوش مانند نگاه به نامحرم، شنیدن سخنان ناروا، شنیدن غیبت نیاز به جبران ندارد و توبه و ترک گناه کافی است.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: هنگام قرباني کردن گوسفند در روز عيد قربان چه دعایی بهتر است خوانده شود؟

      روز دهم ذي الحجه که معروف به عيد قربان و «عيد اضحي» در ميان مسلمين است، از روزهاي با برکت و مورد احترام است که براي اين روز در آيين اسلام اعمالي مقرر شده است و انجام دادن آن اعمال سفارش شده در اين روز موجب تقرب به درگاه الهي مي شود.

      يکي از اعمال اين روز البته براي کساني که توفيق زيارت خانه خدا را در چنين روزي پيدا نکنند، قرباني کردن در محل زندگي مي باشد و اين عمل از جمله مستحبات مورد تأکيد و سفارش شده در چنين روزي است که از آن تعبير به «اُضحيه» مي شود.

      از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده است که حضرت فرمودند:

      «در روز عيد قربان هيچ عملي به اندازه قرباني کردن نزد خداوند محبوب تر و دوست داشتني تر نيست».

      در روايت ديگر آمده است که حضرت فرمودند:

      «براي صاحب قرباني به تعداد هر موي قرباني حسنه و نيکي نوشته مي شود».

      براي قرباني کردن در عيد قربان آداب و ادعيه هايي نيز وارد شده است که به برخي از آنها اشاره مي شود.

      مرحوم کلینی در کتاب کافی با چهار سند معتبر از امام صادق نقل می‌کند که فرمود:

      وقتی حیوانی را برای قربانی خریدی و خواستی ذبح کنی بگو:

      وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي

      منبع روایت: الكافي، ج 4 ص497، بَابُ الذَّبْحِ، حدیث6.

      سلسله اسناد روایت:

      سند اول: علی بن ابراهیم قمی از پدرش از صفوان بن یحیی بجلی از امام صادق سلام الله علیه.

      سند دوم: علی بن ابراهیم قمی از پدرش از محمد بن ابی عمیر(معروف به ابن ابی عمیر) از امام صادق سلام الله علیه.

      سند سوم: محمد بن اسماعیل بندقی نیسابوری از فضل بن شاذان نیسابوری از صفوان از امام صادق سلام الله علیه.

      سند چهارم: محمد بن اسماعیل بندقی نیسابوری از فضل بن شاذان نیسابوری از فضل بن شاذان از محمد بن ابی عمیر(معروف به ابن ابی عمیر) از امام صادق سلام الله علیه.


      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      [ سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال: در آيه 67 سوره مباركه حج مراد از (لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً ؛ و براى هر امتى عبادتى ويژه قرار داده ‏ايم)؛ چيست؟

       

      پاسخ اجمالي:

      «منسک» مصدر میمی از ریشه «نسك»‏ به معنای عبادت کردن خدا با قصد قربت است و به قربانی، اعمال حج، شریعت، مذهب و دستورات الهی «نسک» نیز گفته می شود زيرا در همه موارد قصد قربت لازم است و منظور این است که امت‌هاى گذشته هر کدام عبادت هايي داشتند و بعد از اسلام همه موظف به مسلمان شدن می‌باشند.

      پاسخ تفصيلي در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ یکشنبه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: در روایتی آمده است که امام رضا سلام الله علیه فرمود: «إنَّ اللّهَ يَكرَهُ شُهرَةَ العِبادَةِ  وشُهرَةُ النّاسِ» (خداوند انگشت نما شدن در عبادت و انگشت نما شدن در برابر مردم را ناخوش مى‌دارد)؛ آیا این حدیث مستند و معتبر است؟ آیا به این معناست که نباید در ظاهر خود را فردی با تقوا و اهل عبادت نشان دهیم؟

      پاسخ اجمالی:

      هر چند روایت مورد نظر از نظر سندی ضعیف است، اما مضمون آن در روایات معتبر آمده است و مراد از این روایات این است که انسان در انجام کارهای پسندیده به خصوص مستحبات، تلاش کند نهایت اخلاص و قربت الهی را داشته باشند و جون انجام مستحبات علنی و در انظار مردم ممکن است باعث تعریف و تمجید دیگران قرار گرفته و به مرور زمان حس برتربینی و غرور را براگیزاند، روایات از مشهور شدن به اهل تقوا به خاطر انجام مستحبات نهی می‌کند و ناظر به واجبات نیست و دلالتی بر ظاهر خدایی نداشتن نمی‌کند.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: امام رضا فرموده‌اند: «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ» ؛ دوست هركس عقل او و دشمنش جهل اوست». اين حديث را تفسير بفرماييد

      پاسخ اجمالی:

      انسان از عقلش بیشتر از دوستش بهره می‌برد و این یعنی بهترین دوست انسان عقل اوست و هیچ دشمنی به اندازه جهل به انسان آسیب نمی‌زند و این یعنی جهل دشمن‌ترین دشمنان است.

      پاسخ تفصیلی در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سؤال:

      احادیثی از حضرت امیر و حضرت رسول در مورد کمک به مسلمان ذکرکنید؛‌ در حدیثی شنیدم حضرت امیر می فرماید اگر زنی مسلمان که در حمایت حکومت مسلمانان است فردی بشنود زینتی از او را به زور گرفتن و دق کند او را مذمت نمکنید... درست است ویا حضرت رسول فرموده هرکس صدای کمک طلبیدن مسلمانی را بشنود وکمک نکند مسلمان نیست؛‌ متن کامل این دو حدیث و منبع آن را ذکر کنید.

      پاسخ را در ادامه مطلب مطالعه کنید


      موضوعات مرتبط: مسائل اجتماعی، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ یکشنبه نهم خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

       در مورد اول ماه شوال شبهات زیر مطرح است ، خواهشمندم مستدل راهنمایی بفرمایید تا بتوان پاسخی مناسب ، منطقی و علمی به نسل پرسشگر جدید ارائه کرد:

      ۱ . مگر نه اینست که اگر دو نفر مومن عادل ، شهادت به رویت ماه بدهند ، عید محرز است ؟ چرا علما یکدیگر را قبول ندارند ؟ یعنی در عدالت یکدیگر شک و شبهه دارند ؟

      ۲ . مگر نه اینست که اعلام اول ماه ، از شئون حکومت است ؟ پس اگر حکومت اعلام عید کند چرا از نظر برخی عید نیست ؟ دقت بفرمایید که در مورد ماه ذیحجه مگر علمای ما اعلام نظر میکنند ؟ یا اینکه کلیه علما ، بعثه آنان و کلیه حجاج مقلد آنان از دولت عربستان تمکین میکنند ؟

      ۳ . مگر تشکیلاتی دقیقتر از ستاد استهلال مقام معظم رهبری داریم ؟ اولا دایره استهلال در این ستاد به اندازه و پهنه کل کشور است حال انکه دیگر علما یک چنین امکاناتی ندارند . ثانیا ستاد استهلال ماه را با چشم مسلح پیدا میکنند ولی با چشم غیر مسلح رویت میکنند . ثالثا از امکاناتی نظیر هواپیما و هلی کوپتر ( برای رهایی از الودگی هوا و ابر ) استفاده میکند . آیا دفاتر بقیه مراجع هم با این دقت عمل میکنند ؟

      ۴ . موقعیت عرض جغرافیایی در این مساله بسیار دخیل و موثر است . آیا ایران و کشورهای همسایه وضعیت مشابه دارند ؟ در کشور خودمان ایا خوزستان با مشهد در یک وضعیت هستند ؟ بعنوان مثال اختلاف افق خوزستان با مشهد به مراتب از اختلاف افق نجف و قم بیشتر است و این مساله قابل تامل نیست ؟

      ۵ . اینگونه نیست که ماه هر موقع دلش بخواهد بیاید و هر موقع عشقش نکشید نیاید . تقویم و نجوم یک دانش کاملا محاسباتی و ریاضی است و منجمین و ریاصیدانان زیادی در این مورد تحقیقات زیادی دارند بطوریکه تقویم نجومی تمام اتفاقات نجومی را تا صدها سال با ذکر ثانیه و دقیقه محاسبه کرده است . چرا از ان بعنوان یک معیار استفاده نمیشود ؟ هنوز باید در اسمان دنبال ماه گشت ؟ پس چرا همین علما در مورد قمر در عقرب و ... به تقویم نجومی تمسک میجویند ؟ این تعارصات را چگونه توجیه میکنید ؟

      پاسخ در ادامه مطلب


      موضوعات مرتبط: پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ پنجشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: «الْمُخَالِفُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَعْدِي كَافِرٌ وَ الْمُشْرِكُ‏ بِهِ‏ مُشْرِكٌ‏ وَ الْمُحِبُّ لَهُ مُؤْمِنٌ وَ الْمُبْغِضُ لَهُ مُنَافِقٌ وَ الْمُقْتَفِي لِأَثَرِهِ لَاحِقٌ وَ الْمُحَارِبُ لَهُ مَارِقٌ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ زَاهِقٌ عَلِيٌّ نُورُ اللَّهِ فِي بِلَادِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ عَلِيٌّ سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ وَارِثُ عِلْمِ أَنْبِيَائِهِ عَلِيٌّ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ أَعْدَائِهِ السُّفْلَى عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ الْإِيمَانَ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ طَاعَتِهِ»؛ آیا این روایت معتبر است؟

      پاسخ اجمالی:

      فضایل امیرمومنان صلوات الله و سلامه علیه با روایات معتبر و متواتر در کتاب‌های شیعه و اهل سنت آمده است و بر کسی پوشیده نیست و معتبر نبودن حدیث، در همه جا به معنای جعلی و دروغ بودن آن نیست؛ بنابراین معتبر نبودن سند روایت مورد نظر، آسیبی به این فضایل نمی‌زند.

      پاسخ تفصیلی:

       


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      سوال: آیا این روایت از نظر سند و متن معتبر است: «أَبُو نُعَيْمٍ الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حُرَيْثٍ قَالَ: إِنَ‏ عَلِيّاً لَمْ‏ يَقُمْ‏ مَرَّةً عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَّا قَالَ فِي آخِرِ كَلَامِهِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِلَ مَا زِلْتُ‏ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ وَ كَانَ بِشْرُهُ دَائِمٌ وَ ثَغْرُهُ بَاسِمٌ غَيْثٌ لِمَنْ رَغِبَ وَ غِيَاثٌ لِمَنْ وَهَبَ مَئَالُ الْآمِلِ وَ ثِمَالُ الْأَرَامِلِ يَتَعَطَّفُ عَلَى رَعِيَّتِهِ وَ يَتَصَرَّفُ عَلَى مِشْيَتِهِ وَ يَكْلَؤُهُ بِحُجَّتِهِ وَ يَكْفِيهِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَظَرَ عَلِيٌّ إِلَى امْرَأَةٍ عَلَى كَتِفِهَا قِرْبَةُ مَاءٍ فَأَخَذَ مِنْهَا الْقِرْبَةَ فَحَمَلَهَا إِلَى مَوْضِعِهَا وَ سَأَلَهَا عَنْ حَالِهَا فَقَالَتْ بَعَثَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ صَاحِبِي إِلَى بَعْضِ الثُّغُورِ فَقُتِلَ وَ تَرَكَ عَلِيٌّ صِبْيَاناً يَتَامَى وَ لَيْسَ عِنْدِي شَيْ‏ءٌ فَقَدْ أَلْجَأَتْنِي الضَّرُورَةُ إِلَى خِدْمَةِ النَّاسِ فَانْصَرَفَ وَ بَاتَ لَيْلَتَهُ قَلِقاً فَلَمَّا أَصْبَحَ حَمَلَ زِنْبِيلًا فِيهِ طَعَامٌ فَقَالَ بَعْضُهُمْ أَعْطِنِي أَحْمِلْهُ عَنْكَ فَقَالَ مَنْ يَحْمِلُ وِزْرِي عَنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَتَى وَ قَرَعَ الْبَابَ فَقَالَتْ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا ذَلِكَ الْعَبْدُ الَّذِي حَمَلَ مَعَكِ الْقِرْبَةَ فَافْتَحِي فَإِنَّ مَعِي شَيْئاً لِلصِّبْيَانِ فَقَالَتْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْكَ وَ حَكَمَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَدَخَلَ وَ قَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ اكْتِسَابَ الثَّوَابِ فَاخْتَارِي بَيْنَ أَنْ تَعْجَنِينَ وَ تَخْبِزِينَ وَ بَيْنَ أَنْ تُعَلِّلِينَ‏ الصِّبْيَانَ لِأَخْبِزَ أَنَا فَقَالَتْ أَنَا بِالْخُبْزِ أَبْصَرُ وَ عَلَيْهِ أَقْدَرُ وَ لَكِنْ شَأْنَكَ وَ الصِّبْيَانَ فَعَلِّلْهُمْ حَتَّى أَفْرُغَ مِنَ الْخَبْزِ فَعَمَدَتْ إِلَى الدَّقِيقِ فَعَجَنَتْهُ وَ عَمَدَ عَلِيٌّ إِلَى اللَّحْمِ فَطَبَخَهُ وَ جَعَلَ يُلْقِمُ الصِّبْيَانَ مِنْ اللَّحْمِ وَ التَّمْرِ وَ غَيْرِهِ فَكُلَّمَا نَاوَلَ الصِّبْيَانَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ اجْعَلْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فِي حِلٍّ مِمَّا مَرَّ فِي أَمْرِكَ فَلَمَّا اخْتَمَرَ الْعَجِينُ قَالَتْ يَا عَبْدَ اللَّهِ سُجِرَ التَّنُّورُ فَبَادَرَ لِسَجْرِهِ فَلَمَّا أَشْعَلَهُ وَ لَفَحَ فِي وَجْهِهِ جَعَلَ يَقُولُ ذُقْ يَا عَلِيُّ هَذَا جَزَاءُ مَنْ ضَيَّعَ الْأَرَامِلَ وَ الْيَتَامَى فَرَأَتْهُ امْرَأَةٌ تَعْرِفُهُ فَقَالَتْ وَيْحَكِ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَبَادَرَتِ الْمَرْأَةُ وَ هِيَ تَقُولُ وَا حَيَايَ مِنْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ بَلْ وَا حَيَايَ مِنْكِ يَا أَمَةَ اللَّهِ فِيمَا قَصَّرْتُ فِي أَمْرِكِ»؟

      پاسخ اجمالی:

      این متن اولین بار در کتاب مناقب ابن شهرآشوب آمده است و علامه مجلسی نیز در بحار الانوار همین عبارت را از ابن شهرآشوب نقل کرده است؛ با توجه به اینکه کتاب ابن شهر آشوب برای این روایت سلسله سند نقل نکرده و در منابع معتبر روایی نیز نیامده است و کتاب مناقب از کتاب‌های قرن ششم هجری می‌باشد، از منظر رجالی این روایت معتبر نیست و قابل استناد نمی‌باشد

      پاسخ تفصیلی:

       


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      پرسش: آيا به غير حضرت علي بن ابي طالب مي توان" امير المومنين" گفت؟

      پاسخ:

      اين لقب اختصاص به علي بن ابي طالب دارد و به غير از او در هيچ فردي مصداق ندارد.

      وقتي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ امير مومنان ـ عليه السلام ـ را به خلافت و به جانشيني خود برگزيد به مردم دستور داد كه با لفظ امير المومنين بر علي بن ابي طالب سلام كنند كه ابوبكر، عمر، طلحه، زبير، و ديگران آمدند و ضمن بيعت با حضرت علي ـ عليه السلام ـ به او سلام دادند كه السلام عليك يا امير المومنين(1) و اينجا بود كه عمربن خطاب آمد و گفت: مبارك باد بر تو اي پسر ابي طالب كه مولاي من و مولاي همه مردان و زنان مومن گشتي.(2)


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      پرسش: چرا علي ـ عليه السّلام ـ هفت روز بعد از وفات حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ازدواج كردند؟

      پاسخ:

      از نظر طبيعي هر انساني نيازمند به همسر ميباشد. در دين اسلام ازدواج امري مشروع و از سنّت‌هاي پيامبر است به همين روي نگره وسيره ي معصومان نسبت به اين امر تأكيد زيادي شده است . آثار و نتايجي كه براي انسان درسايه ي ازدواج وتشكيل خانواده نهفته به ضرورت اين مسئله درزندگي انسان مي افزايد.

       

       


      موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافع امامت و ولایت، پرسش ها و پاسخ ها
      ادامه مطلب
      [ شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

      پرسش

      در دعای ماه رجب (یا من ارجوه لکل خیر) از مفاتیح استفاده می شود که حضرت در حین خواندن قسمت اول دعا انگشتشان را حرکت میداده اند، نه در حین خواندن قسمت انتهایی دعا، در حالی که متداول در بین مردم برعکس است؟

      آيا عمل امام دليل بر مستحبي بودن اين عمل است؟

      پاسخ اجمالي:

      برخي با توجه به «حرم شيبتي علي النار» مي گويند امام در قست آخر دعا دست به محاسن كرده و انگشت خود را تكان داده است؛‌ ولي برخي مي گويند از متن عربي روايت برداشت مي شود كه امام در اول دعا اين كار را كرد.عمل امام در عبادت نشانه مستحب بودن است البته ممكن است برخي بخاطر ضعيف بودن سند روايت، فتوا به استحباب ندهند نه اينكه عمل امام دلالت بر استحباب نداشته باشد.


      موضوعات مرتبط: سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها، مناسبت ها
      ادامه مطلب
      [ سه شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۹ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]
         ........   مطالب قدیمی‌تر >>

      .: Weblog Themes By Weblog Skin :.
      درباره وبلاگ

      مطالب این وبلاگ حاصل مطالعات و دست نوشته‌های قرآنی و حدیثی است که برای نشر معارف دینی و استفاده جامعه اسلامی منتشر می‌شود.
      انتشار مطالب وبلاگ نیازی به استناد دهی به این وبلاگ نیست و منابع متن مطالب کافی است.
      صفحه انستاگرام:
      https://www.instagram.com/foabbasi

      صفحه ایتا:
      https://eitaa.com/abbasi114



      امکانات وب