قرآن و اهل بيت رمزماندگاري تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزههای قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم میباشد
| ||
سوال: در قرآن آمده است: «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ» پس چرا میگوییم: «اشهد ان عليا ولي الله»؟ اين تناقض رو چه گونه ميتوان حل كرد؟ پاسخ اجمالی: در متن خود آیه به صراحت آمده است که خداوند به خاطر ذلت و ناتوانی برای خودش ولیی انتخاب نکرده است؛ بنابراین ولی خدا بودن امیرمومنان به این معناست که خدا او را به عنوان ولی و جانشین انتخاب کرده است تا هدایت جامعه را بعد از رسول خدا به عهده گیرد و خدا از روی ناچاری این انتخاب را نکرده است تا تناقضی با آیه قرآن داشته باشد. پاسخ تفصیلی: نکته اول: تفسیری کوتاه از آیه 111 سوره اسراء خداوند متعال در آیه 111 سوره اسراء به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ» ؛ «بگو حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده و نه شريكى در حكومت و مالكيت جهان دارد، و نه سرپرستى براى حمايت در برابر ذلت و ناتوانى». در آيه فوق به سه قسمت از صفات خدا اشاره شده كه با توجه به فرمان ذيل آيه به چهار صفت تكميل مىشود: نخست نفى فرزند است، چرا كه داشتن فرزند هم دليل بر نياز و هم جسمانى بودن و هم شبيه و نظير داشتن است و خداوند نه جسم است و نه نياز دارد و نه شبيه و نظير. دومى نفى شريك است چرا كه وجود شريك دليل بر محدوديت قدرت و حكومت و يا عجز و ناتوانى و يا وجود شبيه و نظير است، و مىدانيم خدا از همه اين صفات پاك است، قدرتش همچون حكومتش نامحدود و هيچ شبيهى براى او نيست. سومى نفى ولى و حامى در برابر مشكلات و شكستها است، كه نفى اين صفت نيز از خداوند بزرگ و بى نهايت بديهى است. به تعبير ديگر اين آيه هر گونه كمككار و شبيه را از خداوند نفى مىكند، چه آن كس كه پائينتر باشد (همچون فرزند) و آن كس كه همسان باشد (همچون شريك) و آن كس كه برتر باشد (همچون ولى).[1] یعنی هيچ چيزى هم جنس او نيست تا اگر پائينتر از او است فرزند او، و اگر مساوى با او است شريك او، و اگر ما فوق او است ولى و غالب بر او در ملك باشد.[2] زیرا کسی که ناتوان باشد، ذلیل است و خدا چون ذلیل نیست نیازی هم ندارد که برای خودش کمک کار بگیرد و از کسی کمک بخواهد.[3] بنابراین وقتی گفته میشود خدای متعال ولیی ندارد یعنی ولیی که خدا از روی ناتوانی و ذلت آن را برای خودش انتخاب کند وجود ندارد. نکته دوم: مراد از ولی خدا بودن امیر مومنان علی بن ابی طالب در عبارت ولیّ الله، کلمه «ولی»، مضاف است و کلمه «الله» مضاف الیه. در کتب ادبیات عرب آمده است: بین هر مضاف و مضافالیهای، یکی از سه حرف جر « مِن، فی، لِ» در تقدیر است.[4] به عنوان مثال: «غلامُ زیدٍ» یعنی "غلام لزیدٍ"؛ یعنی غلامی که برای زید است. «صلوة اللیل» یعنی "صلوة فی اللیل"؛ یعنی نمازی که در شب خوانده میشود. «محمدُ رسولُ اللهِ» یعنی "رسول من الله" یعنی او رسول و فرستاده از جانب خداست. در عبارت «علی ولیُ الله» بین مضاف و مضافالیه حرف جر "مِن" در تقدیر است یعنی "علی ولیٌ من اللهِ"؛ یعنی علی صاحب ولایت و سرپرستی امت اسلام از جانب خداوند است و نسبت به آنان أولی بالتصرف است، چون شیعه قائل به ولایت انتصابی از جانب خداست. پس همانگونه که وقتی میگوییم محمد رسول الله یعنی محمد رسولی است که خدا فرستاده است؛ وقتی میگوییم عیسی روح الله یعنی خداوند عیسی را روح خود قرار داده است و وقتی میگوییم علی ولی الله یعنی علی کسی است که خداوند او را ولی مومنان قرار داده است نه اینکه بگوییم علی بر خدا ولایت دارد. بنابراین علی ولی الله است یعنی طبق آیات قرآن کریم و روایات غیر قابل انکار شیعه و سنی، خداوند متعال علی را ولی قرار داده است تا جانشین رسول خدا باشد و هدایت جامعه را به عهده گیرد و از اینرو اشکالی پیش نمیآید زیرا حقیقتا علی را خدا ولی قرار داده است، اما نه از جهت نیازمند بودن خدا به وجود علی و از روی ناچاری و بلکه برای هدایت جامعه به آن حضرت ولایت عنایت کرده است. نتیجه ولی نداشتن خدا در این آیه و در دیگر آیات به این معناست که خداوند متعال قادر مطلق است و نیازی ندارد که از کسی کمک بگیرد و ولی الله بودن امیر مومنان بدین معناست که آن حضرت ولیی است که خدا انتخاب کرده برای جانشینی رسول خدا و هدایت جامعه و به این معنا نیست که خداوند متعال از روی ناتوانی خودش، امیر مومنان را ولی خود قرار داده است تا در تدبیر جهان از او کمک بگیرد.
[1] . مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ دهم0، 1371ش، ج12، ص330. [2] رک: طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القران، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش، ج13، ص313. [3] رک: تيمى، يحيى، تفسير يحيى بن سلام التيمى البصرى القيروانى، بیروت، دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون، چاپ اول، 1425ق، ج1، ص169. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق، ج15، ص126. [4] . استر آبادی، محمد، شرح الرضی علی الکافیه، بیروت، ۱۳۹۸ق، ج۲، ص203. سیوطی، جلال الدین، البهجة المرضیة فی شرح الالفیة، قم، موسسه دارالهجرة، چاپ دوم، 1422ق-1380ش، ج2، ص6. موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، پرسش ها و پاسخ ها [ پنجشنبه هفتم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |