قرآن و اهل بيت رمزماندگاري
تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزه‌های قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم می‌باشد

برخی شبهه ای را در مورد مبارزه حضرت ابراهیم با بت پرستی ذکر نموده اند. آنها چنان پنداشتهاند که حضرت ابراهیم به خاطر ترس از جان خویش نه تنها بتها را نشکست، بلکه در مبارزه با بتپرستی کوتاه نیز آمده است.


موضوعات مرتبط: خداشناسی، پیامبران اولوا العزم، مسائل اجتماعی
ادامه مطلب
[ چهارشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

چگونه خدا را بشناسيم ؟

امير مومنان علي عليه السلام در حكمت 250 نهج البلاغه مي فرمايند :‌ «عَرَفْتُ‏ اللَّهَ‏ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏»[1] ؛ «خدا را از سست شدن اراده‏هاى قوى، گشوده شدن گره‏هاى دشوار، و درهم شكسته شدن تصميم‏ها، شناختم‏».

يعني انسان در طول زندگيش متوجه مي شود كه اراده اي فوق اراده او وجود دارد ؛ گره هاي دشوار زندگي گاهي به راحتي گشوده مي شود ؛ و گاهي انسان ها تصميم مي گيرند كه كاري را انجام دهند و با اينكه توان كار را دارند و زمينه نيز فراهم است ولي موفق نمي شوند. همه اينها بيانگر اين مطلب است كه اين جهان آفريننده اي دارد كه اراده اش بر همه اراده ها پيروز مي شود ؛ حلال مشكلات است و اداره كننده اصلي جهان اوست و اين همان خدايي است كه انسان بايد پيرو او باشد.

در واقع امير مومنان علي عليه السلام مي خواهند بگويند كه براي شناخت خداوند متعال ، همين نظم و مديريت جهان طبيعت كافي است و بهترين دليل است كه انسان را به فكر فرو برد كه اين جهان آفريننده دارد كه از هر لحاظ كامل است.


[1]. سيد رضى، نهج البلاغة، قم ، هجرت ، چاپ اول، 1414ه . ق، ص 511.


موضوعات مرتبط: خداشناسی، احادیث معصومین تفسیر واقعی معارف قرآنی، پرسش ها و پاسخ ها
[ دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

بتپرستی نقطه مقابل خداپرستی

قرآن كریم این كتاب هدایت بر اساس نیازمندی‎های تربیتی مردم در معارف و موضوعات گوناگون آمده است و همه آیاتش هماهنگ، خالی از هرگونه تضاد و اختلاف می‎باشد، اما به شرطی كه در مطالعه آن به آیات دیگر و ارتباط شان با همدیگر، شأن نزول‎ها، روایات اسلامی و... نیز توجه شود وگرنه با رعایت نكردن این موارد چه بسا خیال می‎شود كه قرآن سخنان ناهماهنگ و ضد هم دارد و شاید بر اثر همین بی‎توجهی بوده كه سایت افشا تصور تناقض در قرآن را در سر پرورانده و گفته است:

خداوند در سوره كافرون به پیامبرش دستور می‎دهد كه به بت‎پرستان بگوید:

«هرگز خدای آنان را نخواهد پرستید و آنان نیز خدای پیامبر را نمیپرستند».[1]

ولی در آیات دیگر قرآن آمده است كه آنها خدا را قبول داشتند، پس قرآن متناقض حرف می‎زند.[2]

در نقد و اثبات هر مطلبی باید دید كه این مطالب در بیان چه چیزی هستند و آن چه در سوره كافرون آمده این است كه عدّه‎ای از بت‎پرستان قریش، پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را دیده و پیشنهاد كردند برای برطرف كردن كینه‎ها بین مسلمین و مشركان بیا خدایان‎مان را روی هم بریزیم، ما خدای تو را یك سال بپرستیم و سال دیگر تو خدایان ما را بپرست، دوباره به همین ترتیب.

در این صورت اگر خدایان ما حق بود تو بی‎بهره نمانده‎ای و اگر خدای تو حق باشد ما هم سودی از آن برده‎ایم. خدای متعال در پاسخ این پیشنهاد، سوره كافرون را نازل كرد كه بگو:

«ای كافران نه من خدای شما را میپرستم و نه شما خدای مرا خواهید پرستید و...».[3]

بنابراین بت‎پرستان هیچ وقت خدای متعال را عبادت و اطاعت نمی‎كرده‎اند و لذا رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ‌ با صراحت اعلام موضع كرده و فرمود:

« شما بتپرستان با این لجاجتی كه دارید و با تقلید كوركورانه از پدرانتان و با منافع سرشار نامشروعی كه از بتپرستی دارید، هرگز حاضر به خدا پرستی خالص از شرك نخواهید شد».

و از این سوره و آیات دیگر قرآن به روشنی استفاده می‎شود كه توحید در عبادت، یك حقیقت غیر قابل انكار بوده و هیچ انسان اندیشمند و متفكری به خود اجازه عبادت غیر خدا را نمی‎دهد و پیامبران نیز باید واكنش نشان داده و بگویند:

«قل افغیر الله تأمرونی اعبد ایها الجاهلون» آیا به من دستور میدهید كه غیر خدا را عبادت كنم! این خواسته جز از افراد نادان پیشنهاد داده نمیشود و مورد پذیرش نیست.[4]

تنها شبهه‎ای كه در اینجا به ذهن می‎آید این كه مگر بت‎پرستان منكر «الله» بودند؟‌در حالی كه قرآن به صراحت اعلام می‎دارد:

اگر از اینها سؤال شود كه جهان هستی را، آسمان و زمین را و انسانها را چه كسی آفریده است، البته خواهند گفت: «الله»[5]

با این وجود، چگونه پیامبر اسلام قاطعانه اعلام می‎دارد كه من هرگز خدای شما را نخواهم پرستید و شما نیز خدای مرا نمی‎پرستید؟

در پاسخ می‎گوییم:

در حوزه كافرون بحث در خالقیت نیست كه اشكال شود بت‎پرستان نیز خالق بودن الله را قبول داشتند، بلكه مسئله عبادت است و روشن است كه بت‎پرستان هر چند «الله»‌ را خالق هستی می‎دانستند، ولی باورشان بر این بود كه پرستش خالق لازم نیست و تنها می‎توان بت‎های خود ساخته و بی‎جان را عبادت كرد تا اینها شفیع ما باشند،[6]

چنانچه خداوند متعال فرمود:

«آنها غیر از خدا، چیزهایی را میپرستند كه نه به آنان زیان میرساند و نه سودی میبخشد و میگویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند. بگو: آیا خدا را به چیزی خبر میدهید كه در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟ او منزه و برتر است از آن همتایانی كه قرار میدهند».[7]

اینجاست كه قرآن كریم خط بطلان بر اوهام و پندارهای آنها كشیده و اعلام می‎دارد كه:

«آنها غیر از خدا، موجوداتی را میپرستند كه هیچ روزی را برای آنان نمیرسانند و توان این كار را ندارند».[8]

بنابراین بت‎پرستان هیچ وقت خدا را پرستش نمی‎كردند تا گفته شود قرآن سخنان ضد و نقیض دارد هر چند خالق بودن خدا را قبول داشتند و این از عجائب كارهای بشری است كه خالق هستی را قبول می‎كند، اما او را مدیر،‌مدبر، روزی رسان و سزاوار عبادت نمی‎داند، قرآن كریم نیز از اینها می‎پرسد: «فانّی یوفكون»[9] پس چگونه از عبادت خالق جهان سرباز می‎زنید و سپس خود جواب داده و برای عبرت دیگران گوش‎زد می‎كند كه «بل اكثرهم لا یعقلون»[10] اینها افرادی بی‎فكر و بی‎اندیشه هستند و جمود و تحجر نمی‎گذارد كه دست از خرافات بردارند و به جای پذیرفتن حقیقت، در آیات الهی مجادله كرده و از راه حق منحرف می‎شوند.[11]

= = = = =

پي نوشت ها:

[1] . كافرون / 3.

[2] . ر. ك: لقمان / 25، عنكبوت / 61 و 63؛ زمر / 38؛ زخرف / 9 و 87.

[3] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی، 1363 هـ . ش، ج 30، ص 648.

[4] . زمر / 64، و ر. ك: مكارم شیرازی، ناصر،‌نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلامیه، ج 27، ص 385.

[5] . ر. ك: لقمان / 25،‌عنكبوت / 61 و 63، زمر / 38، زخرف / 9 و 87.

[6] . تفسیر نمونه، ج 27،‌ص 387.

[7] . یونس / 18.

[8] . نحل / 73 و ر. ك: هود / 109؛ حج / 71؛ فرقان / 17 و 55؛ صافات / 22؛ زخرف / 45 و... .

[9] . ر. ك:‌ عنكبوت / 61، زخرف / 87.

[10] . عنكبوت / 63.

[11] . غافر / 69 و ر. ك: ترجمه المیزان، ج 16، ص 223 و نمونه، ج 16، ص 336.


موضوعات مرتبط: خداشناسی، قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر
[ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

راهنمایان سعادت از خود انسانها

یكی از مهم‎ترین عوامل تربیت،‌رشد و تكامل انسان‎ها، وجود الگو و نمونه است كه اهمیت آن را امروزه علم روان‎شناسی نیز ثابت كرده است. پیامبران الهی به عنوان انسان‎های كامل و تربیت شده الهی، این نقش را به بهترین وجه بر عهده می‎گیرند و علاوه بر آموزش‎های مختلف به تربیت و تزكیه عملی نیز می‎پردازند و دیگر بركات پیامبران در میان مردم این است كه در صورت فراهم بودن شرایط لازم، رهبری اجتماعی و سیاسی و... مردم را بر عهده گرفته و جامعه را در مسیر آسمانی به سوی تكامل حركت می‎دهند و به وسیله‌آنها، جلو بسیاری از نابسامانی‎های اجتماعی گرفته می‎شود و جامعه از اختلاف، پراكندگی و كج روی نجات می‎یابد بر همین اساس پیامبران همواره از میان خود مردم برانگیخته می‎شدند:

«و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادیها كه به آنها وحی كردیم.»

و یا

«ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این كه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند ... و كسانی كه امیدی به قیامت ندارند،‌گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمیشود.»[1]

اما در سایت افشاء آورده است كه این آیات هر چند می‎گویند پیامبران از جنس بشر بودند ولی با آیات دیگر در تناقض هستند و كتابی كه دارای تناقض باشد چگونه دم از هدایت‎گری زده، آیاتی كه در سایت افشاء به آنها استناد شده عبارتند از:

«فرستادگان ما یعنی فرشتگان برای حضرت ابراهیم بشارت دادند و...»

یا

«هنگامی كه رسولان ما یعنی فرشتگان عذاب به سراغ حضرت لوط رفتند و....»[2]

و در جای دیگر به صراحت بیان می‎دارد:‌

«خداوند از فرشتگان رسولانی برمیگزیند و همچنین از مردم، خداوند شنوا و بیناست.»[3]

از سوی دیگر وجود پیامبران از جن را نیز تأیید می‎كند كه در قیامت برای جن و انسان‎های دوزخی خطاب می‎شود :

«ای گروه جن و انس آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند كه آیات مرا برایتان بازگو كنند و از چنین روزی بیم دهند.»[4]

این آیه می‎گوید پیامبرانی از شما جن و انس یعنی از جن هم پیامبری بود و هم چنین آیاتی كه رسولان ملائكه را بیان می‎دارند با آیات قرآن كه پیامبران را از انسان‎ها دانسته تناقض دارد.

با نگاهی به آیات به روشنی می‎توان استفاده كرد مراد از رسول، رسُل ، مرسل و... در همه جا به معنی پیامبری كه خدا او را برای هدایت بشر برانگیخته و از طریق جبرئیل به او وحی می‎شود، نیست،‌بلكه رسول هم چنان چه در لغت دارای معناهای قاصد،‌پیغام رسان،‌فرستاده، فرستاده شد و... است[5] در قرآن نیز به این معناها استعمال شده است به طوری كه بیش از 35 مورد به معنی فرستادن و ارسال كردن به معنی لغوی آمده است مانند:

«هو الذی یرسل الریح بشراً بین یدی رحمته:‌او كسی است كه بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش میفرستد»

‌یا

«فارسل معی بنی اسرائیل:‌پس بنیاسرائیل را با من بفرست.»

یا

«فارسلنا علیهم الطوفان والجراد و...: سپس طوفان و ملخ و... بر آنها فرستادیم.»

یا

«انا مرسلوا الناقه فتنهً لهم...: ما ناقه (شتر) را برای آزمایش آنها میفرستیم»‌

یا

«یرسل السماء‌علیكم مدراراً: تا بارانهای پربركت آسمان را پی در پی بر شما فرستد.»[6]

به یقین در این آیات و دیگر آیات،[7] ناقه صالح،‌باد،‌باران، فرستادن قوم بنی اسرائیل، آمدن بلاها و... به هیچ وجه به معنی پیامبر الهی نیست بنابراین فرشتگان نیز به معنی انبیا نیست،‌بلكه آنها مأمور بودند كه عذاب‎ها، وحی، و... را به قومی و پیامبری برسانند و چون خداوند به اینها مأموریت داده بود و دارای پیغامی بودند به اینها رسول گفته می‎شود، اما آیه 130 سوره انعام كه به جن و انس خطاب می‎كند پیامبرانی از شما فرستاده بودیم باز دلالت بر این ندارد كه از جن‎ها انبیا بودند بلی ممكن است برخی از جن‎ها مأموریت تبلیغ دین را داشته باشند. چنانچه از آیه 1 تا 18 سوره جن می‎فهمیم آنها قرآن را در بین خود تبلیغ می‎كردند. و در تفسیر سوره انعام آیه 130 نیز می‎خوانیم:

‌خداوند متعال چون انس و جن را با هم آورده لذا گفته از شما پیامبرانی بودند نه این كه از جنس جن هم بوده .

و در روایاتی آمده است:

پیامبران الهی برای جن‎ها هم نمایندگانی انتخاب می‎كردند تا آنها را به سوی حق دعوت كنند واین یعنی از خود جن پیامبر نبود،‌ بلكه رسولان جن از طرف انبیا معرفی می‎شدند و حتی اگر روایتی بگوید خداوند برای جن‎ها پیامبر فرستاد باز به این معنی است كه از جنس بشری بوده.[8]

علامه طباطبایی نیز می‎نویسد:

این آیه هیچ دلالتی ندارد كه از جنس جن پیامبری مبعوث شده باشد.[9]

آیت الله مكارم شیرازی نیز آورده:‌

از خود جن پیامبر نبوده، بلكه انبیای الهی برای تبلیغ رسولانی از جن‎ها را مأمور تبلیغ می‎كردند و این از آیات اول سوره جن به خوبی روشن است و «منكم» نیز دلیل بر این نیست كه از جن و از انس،‌ منظور باشد زیرا هنگامی كه به گروه‎های مختلف گفته می‎شود، از شما نماینده‎ای بوده، ممكن است این نماینده فقط از یك گروه باشد نه اینكه بگوییم این جمله یعنی از هر گروهی نماینده‎ای بود.[10]

= = = = =

پي نوشت ها:

[1] . ر. ك:‌یوسف / 109 ، انبیاء / 7، فرقان / 21 ـ‌20.

[2] . ر. ك: هود / 69 ، 77.

[3] . ر. ك:‌حج / 75،‌فاطر / 1.

[4] . انعام / 130.

[5] . دهخدا،‌علی اكبر؛ لغت نامه دهخدا، واژه رسول،‌رسل،‌رساله.

[6] . اعراف / 57 و 105 و 133،‌قمر / 27،‌نوح / 11.

[7] . ر. ك: قمر 19 و 31 و 34،‌رحمن / 35،‌ملك 17 مطففین / 33،‌فیل / 3، ذاریات / 33 و 41،‌فصلت / 16، سباء / 16، احزاب / 9،‌روم / 46 و 48 و 51، عنكبوت / 40،‌ نمل / 63،‌شعراء / 17، فرقان / 48، اسراء / 69 ـ 68 و...

[8] . لاهیجی،‌محمد؛ شریف لاهیجی،‌تهران، نشر داد، 1373 هـ ش، ج 1،‌ص 825..

[9] . طباطبایی،‌محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی 1374 هـ ش، ج 7، ص 488.

[10] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 5،‌ص 443.


موضوعات مرتبط: خداشناسی، پیامبران الهی راهنمایان سعادت
[ چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]

شبهه : توحيد و يگانگي حق خداوند

بسم الله الرحمن الرحيم

اياک نعبد و اياک نستعين

يک آيه از سوره مبارکه حمد است سوره اي که در هر رکعت نماز آن را مي خوانيم و با خدايمان عهد مي بنديم.

معنايش : تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو کمک (و مدد) مي خواهيم.

همانطور که پرستش غير الله حرام است کمک خواستن از ديگران نيز حرام و شرک است.

ادعوني استجب لکم. بخوانيد مرا تا اجابت کنم شما را.

اذا سالت فاسال الله . هر گاه چيزي خواستي از خدا بخواه
و اذا استعنت فاستعن بالله . و هر گاه کمک خواستي از خدا بخواه

بنا بر اين مدد خواستن از هر کسي حتي رسول خدا (ص) شرک است .

اين شبهه ايست که وهابي ها به شيعه دارن و ما مي خواهيم بگيم اگه شما سني هستين بايد به عقايد اونا پايبند باشيد و گرنه اسم خود رو مسلمون نذاريد در باور اهل سنت توسل به پيامبر اسلام هم در قبل ارز تولدش بوده و هم در زمان حياتش و هم پس از مرگ آن حضرت

حتي برخي از اهل سنت گفته اند : توسل به غير پيامبر هم جايزه مانند توسل عمر بن خطاب به عباس عموي پيامبر و مي توان به اهل بيت پيامبر ؛ علما و صالحان و ديگر انبيا نيز متوسل شد و ما فقط به چند نمونه براي هدايت و روشنگري مياريم :

اول : توسل به پيامبر اسلام قبل از ولادتش در کتاب هاي اهل سنت : از عمر بن خطاب نقل شده که پيامبر اسلام فرمود حضرت آدم پس از بيرون آمدن از بهشت به درگاه الهي گفت :

خدايا تو را به حق محمد قسم مي دهم که مرا ببخشي ( 1)

دوم : توسل به پيامبر اسلام در زمان حياتش در کتاب هاي اهل سنت : عبد الله بن محمد غماري از علماي اهل سنت مي گويد مردي آمد محضر رسول الله و از کم سويي چشمش شکايت کرد پيامبر فرمود وضو بگير و دو رکعت نماز بخوان و بعد بگو:

خديا به حق محمد به تو متوسل مي شوم

و از تو مي خواهم چشمم را خوب کني واو چنين کرد و تا آخر عمر چشمش پر نور ماند . ( 2)

وي در ذيل اين روايت مي نويسد طبراني و حمدي سلفي از علماي اهل سنت اين حديث را صحيح مي دانند .

سوم : توسل به پيامبر اسلام پس از وفات آن حضرت در کتاب هاي اهل سنت : ابن شيبه از علماي اهل سنت مي نويسد : از مالک الدار خزانه دار عمر بن خطاب نقل شدن است که در زمان خلافت عمر قحط سالي شد و مردي آمد کنار قبر رسول الله و گفت :

يا رسول الله از خدا بخواه که براي امتت باران بفرستد چرا که آنها دارن هلاک مي شوند (3)

عبد الله بن محمد غماري از علماي اهل سنت در ذيل اين حديث آورده است اين روايت صحيح مي باشد و آلباني که مي گويد درست نيست دلايلش از خانه عنکبوت هم سست تر است . ( 4)

همين مغاري نقل مي کند که در زمان حکومت عثمان مردي حاجتي داشت و يکي از صحابه به او گفت برو وضو گرفته و دو رکعت نماز بخوان و چنين بگو :

خدايا تو را به حق محمد قسمت مي دهم که حاجتم را بده (5)

چهارم : توسل به غير پيامبر در کتاب هاي اهل سنت : نه تنها در عقيده اهل سنت توسل به پيامبر اسلام جايز است بلکه توسل به ديگر پيامبران ؛ اهل بيت پيامبر اسلام ؛ علما و صالحان نيز جايز بوده و اجماع اهل سنت بدون هيچ اختلافي اين را قبول دارند چنانچه در کتابه اي اهل سنت مي خوانيم :

عمر بن خطاب پس از وفات پيامبر اسلام روزي دست عباس عموي پيامبر اسلام را گرفت و گفت :

خدايا در زمان پيامبر اسلام به او متوسل مي شديم و حال به عموي پيامبر اسلام متوسل شده ايم تا حاجت مان را بدهي

در ذيل اين داستان مي نويسند خليفه چنين کاري را کرد و هيچ يک از صحابه نگفتند که اين کار شرکه و جايز نيست

باز مي نويسند : اجماع صحابه نظرشان بر اينه که توسل به علما و اهل فضل به خاطر اعمال صالح شان و مقام شان جايزه و مي توان خدا را چنين خواند :

خدايا من به سبب فلان عالم به تو متوسل مي شوم (6)

حسن سقاف ديگر عالم سني مي نويسد :

با توجه به روايات موجود مي توانيم بگوييم :

توسل به پيامبر و اهل بيت او و صلحا درست است ( 7)

بنابراين رواياتي که اهل سنت در کتاب هايشان آورده اند ، چرا وهابيا مي گن شيعه مشرکه چون قائل به توسله ؟

آيا اينا واقعا سنين ؟

آيا معني اين شبهات مشرک دانستن همه صحابه نيست که توسل را جايز مي دونستن ؟

علاوه بر اين چرا خود قرآن را نمي پذيرند که خداوند گنه کاران را ترغيب مي کنه که بيايين به پيامبر متوسل بشين تا من شما رو ببخشم ؟

آيا قرآن مردم رو به شرک دعوت و ترغيب مي کنه ؟

پس لازم است همه هوشيار باشن که وهابي نه اهل سنته و نه اونا رو قبول داره چون ريشه اش شيطانيه و اينا با اصل اسلام دشمنن منتها نمي تونن علني بگن لذا مي گن :

به زيارت قبر پيامبر نريد چون شرکه !

توسل رو رها کنين چون شرکه !

شفاعتي وجود نداره و قائل به شفاعت مشرکه !

همه اينا رو مي گن تا اصل اسلام رو از بين برند چون مردم پيامبر رو رها مي کنن !

آيات قران رو بايد کنار بزارن ؟

روايات غير فابل انکار رو بايد رها کنن ؟

چون با باور هاي انحرافي اينا نمي سازه !!

غير از اين کتابايي که گفته شد در کتاباي ديگري نيز از اهل سنت هست که هم زيارت اهل قبور رو قبول دارند و هم توسل را و هم شفاعت را مانند :

1. محمد سعيد ممدوح در کتاب رفع المناره ، ص19 .

2. محمد بن علي شوکاني در کتاب الدر النضيد في اخلاص کلمه التوحيد .

3. ابن عابدين در کتاب حاشيه رد المختار، ج 6 ،ص716 .

4. حسن سقاف در کتاب مستقل بهجه الناظر في التوسل بالنبي الطاهر و در کتاب ديگرش به نام الاغاثه ص11 .و در کتاب ديگرش به نام البشاره و الاتحاف ،ص 52 .و در کتاب ديگرش به نام التنديد بمن عدد التوحيد ص32 .

5. احمد بن حنبل در کتاب منسک المروزي .

6. حطاب الرعيني در کتاب مواهب الجليل ، ج 4 ، ص 406 .

7. محمد عبد الرووف المناوي در کتاب فيض القدير شرح الجامع الضغير ج 2 ص170 .

8. شيخ محمد جعفر الکتاني در کتاب نظم المتناثر من الحديث المتواتر ص233 .

---------------------------------------------------------

پي نوشت ها ( همه آدرس ها از اهل سنت مي باشد )

1. محمد حاکم نيسابوري در المستدرک ج 2 ص 615 و نورالدين هيثمي در کتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج 8 ص 235 .

2. عبدالله بن محمد در کتاب ارغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي ( يعني اين عالم سني کتابي مستقل بر جايز بودن توسل نوشت است ) ، ص 11 .

3. ابن شيبه کوفي در کتاب المصنف ، ج 7 ص 482 .

4. ارغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي ، ص11 .

5. همان .

6. مبارکفوري ؛ تحفه الاحوزي في شرح الترمذي ؛ ج 10 ، ص 26 .

7. ارغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي ، ص5 .


موضوعات مرتبط: خداشناسی، احادیث معصومین تفسیر واقعی معارف قرآنی
[ شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ] [ ] [ فرج اله عباسی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

مطالب این وبلاگ حاصل مطالعات و دست نوشته‌های قرآنی و حدیثی است که برای نشر معارف دینی و استفاده جامعه اسلامی منتشر می‌شود.
انتشار مطالب وبلاگ نیازی به استناد دهی به این وبلاگ نیست و منابع متن مطالب کافی است.
صفحه انستاگرام:
https://www.instagram.com/foabbasi

صفحه ایتا:
https://eitaa.com/abbasi114



امکانات وب