قرآن و اهل بيت رمزماندگاري تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزههای قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم میباشد
| ||
مقدمه زبان قرآن زبان واقعيتهاست نه افسانهها، زبان هدايت است نه قصه گويي، زبان الگو دادن است نه خبر گفتن و زبان وحي است كه هيچگونه باطل و كجي در آن راه ندارد؛ از دیگر سوی، فلسفه بعثت و نزول کتاب، دعوت مردم به راه حق است و نميتوان تصور نمود که خداوند با ابزارهاي باطل و با طرح داستان هاي به دور از واقعيت، در صدد هدايت مردم برآيد، زیرا به تصريح آيات فراوان، هدف از بعثت پيامبر و نزول قرآن، هدايت مردم، دعوت به راه حق و تصحيح حقايق تحريف شده و عقايد ناروا است؛ آيا هدايت مردم از طريق امور باطل و خلاف واقع ممكن است؟ آيا ميشود از قصههاي دروغ و مطالب موهوم، بهرهبرداري هدايتي درازمدت و پايدار كرد؟ آيا چنين روشي با هدف نزول قرآن و بعثت پيامبر سازگار است؟ نقد و بررسی 1. قرآن بیانگر واقعیتها قرآن هرگز امر تمثيلي و غير واقعي را، واقعي جلوه نميدهد و اگر بخواهد امر واقعي اتّفاق افتاده را بيان كند، به عنوان نیکوترین قصّه بيان ميكند؛[1] داستان انبياي گذشته را امر واقعي ميداند که با وحی الهی بیان شده است.[2] قرآن به دليل آنكه حق است و حكمت، هيچ گاه حقّ و باطل، و واقعي و غير واقعي را به هم نميآميزد[3] و از مطالبي غيرواضح منزّه و دور است؛[4] قرآن كتاب عمل است، بنابر اين از هر موضوعى كه سخن مىگويد و به هر بحثى كه وارد مىشود، واقعیتها را دنبال مىكند.[5] 2. شواهد واقعنمايي آموزههاي قرآنی یک) اصل اوليه در سیره عقلايي، دلالت واژهها و جملهها بر مفاهيم حقيقي و اراده مدلول ظاهري آنها است، مگر زماني كه گوينده با لفظي يا اشاره و يا قرينهاي ديگر بفهماند كه ظاهر مراد او نيست و معناي ديگري را اراده كرده است.[6] دو) يكي از بهترين راههاي دستيابي به مقصود گوينده و اين كه آيا او از گفتارش قصد واقعنمايي را دارد يا نه، مراجعه به كلام خود او و جستوجو از شواهدي دالّ بر اين امر، در گفتار گوينده است؛ با مراجعه به آيات قرآني ميتوان، قصد خداوند را دريافت و پيبرد كه خداوند درگفتارش قصد واقع نمايي دارد.[7] سه) كاربرد واژه صدق و مشتقات آن[8] درباره قرآن، يكي از دلايل واقع نمايي قرآن است، زيرا صدق و كذب در جايي معنا دارد كه سخن از واقع نمايي باشد و در قضاياي اسطورهاي و احساسي، صدق و كذب جايي ندارد.[9] چهار) دليل ديگر بر واقعنمايي قرآن، آیاتی است كه با صراحت تمام اسطورهانگاري محتواي خود را رد ميكند و به شدت با كافراني كه قرآن را اسطوره و افسانه ميپنداشتند برخورد ميکند.[10] 3. وجود کنونی بهشت و جهنم وآفریده شدن آن دو توسط خداوند اعتقاد به بهشت و دوزخ از مسلمّات اديان الهي است و هیچ کدام از ادیان آسمانی نعمتهای بهشتی و عذابهای جهنم را خیالی، استعارهای و چیزی برای تشویق یا ترساندن غیر واقعی نمیدانند و مسلمانان با استناد به آیات قرآن کریم معتقدند كه بهشت و جهنم هم اكنون وجود دارند.[11] 3-1. آماده بودن بهشت برای متقیان در آيات متعدّدي از قرآن كريم، اشاره شده كه: بهشت، براي متقين ونيكوكاران آماده شده، و نيز دوزخ براي كفّار و مخالفين مهيّا گشته است: «وَ اَتَّقُوا النّارَ التي اُعِدَّتْ لِلكافِرين»[12] بپرهيزيد از آتشي كه براي كافران آماده شده است. «وجنّهٍ عَرضُها السَّماواتُ والأرض ُ اُعِدَّتْ لِلمُتّقين»[13] و بهشتي كه وسعت آن آسمانها و زمين است، و براي پرهيزگاران آماده شده است. «اِنّا اَعْتَدْنا للظالمين ناراً اَحاطَ بِهِم سُرادِقُها»[14] ما براي كافران آتشي آماده كردهايم كه سرا پردهاش، آنان را از هر سو احاطه كرده است. در اين آيات از واژة «اِعداد» استفاده شده است كه حاكي از آماده بودن آنهاست. 3-2.آیات سرزنش کننده بيتوجهي كافران به معاد «لَقَدْ كُنْتَ في عَقْلَةِ مِنْ هذا فكَشَفْنا عَنكَ غطائَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَديد»[15] تو از اين صحنه غافل بودي، و ما پرده را از چشم تو كنار زديم، و امروز چشمت كاملاً تيزبين است و از زبان خود آنان ميگويد: «يا وَيْلَنا قَدْ كُنّا في غَفْلَهٍ منْ هذا»[16] اي واي بر ما كه از اين (قيامت) در غفلت بوديم. غفلت در جايي است كه چيزي موجود باشد، و مورد توجّه قرار نگيرد. امّا در معدوم و چيزي كه موجود نيست، اين تعبير درست نيست[17]. در جاي ديگر خداوند ميفرمايد: «يَعْلَمونَظاهراً مِنَ الحَيوهِ الدُّنيا وَهُم عَنِ الآخرهِ هم غافلون»[18] آنها فقط ظاهري از زندگي دنيا ميدانند، و از آخرت غافلاند. آگاهي اينها خيلي سطحي است، بهگونهاي كه بايد آنها را غافل بدانيم، نه آگاه و هوشيار. البتّه اگر آنها قدري تفكّر وتَعَمُّق داشته باشند، به حقايق اين جهان پي خواهند برد: «كَلّا لَو تَعْلَمونَ عِلمَ اليَقين لَتَرَوُنَّ الجَحيم ثُمَّ لَتَروُنَّها عَينَ اليقين»[19] اگر شما علم اليقين داشتيد. قطعاً جهنم را خواهيد ديد. سپس آن را به عين اليقين خواهيد ديد. 3-3. پاسخهای نقد خلقت بهشت و جهنم بعد از برپایی قیامت در پاسخ افرادی که بر این پندارند که بهشت و جهنم الان موجود نیست و بلکه بعد از این دنیا و با برپایی قیامت آفریده خواهد شد و انسان در بهشت از نعمتهای قرآنی برخوردار و در جهنم عذابهای قرآنی را خواهند چشید، باید گفت: درست است كه كسي در اين دنيا وارد بهشت يا جهنم نميشود، ولي اين به معني لغو وبيهوده بودن آنها نيست. بلكه اين مسئله اثر رواني وتربيتي زيادي روي انسانها دارد. خداوند با اين كار به انسان ميفهماند كه آن پاداش وكيفر وعده داده شده، نسيه نيست، بلكه نقد است و جوائز و كيفر افراد هماكنون آماده است. به عبارتي هر كس كار نيك وصالحي ميكند، با اين كار جايگاه خويش در بهشت را مهيا ميكند و هر كس گناه و معصيتي انجام ميدهد، با اعمال ناشايست خويش، آتش جهنم را براي خود برافروخته ميكند. موجودات آخرتي مثل بهشت ودوزخ وعرش و. . . با پایان یافتن دنیا نیز باقی خواهند ماند، زیرا آنها نزد خدا هستند و هر چه نزد خدا باشد، باقي است. «ما عِندَكُم يَنْفَدُ وَما عِندَ اللهِ باقٍ»[20] (آنچه نزد شماست تمام ميشود وآنچه نزد خداست، باقي ميماند). نتیجه گیری به یقین «جهنم» کانون قهر و غصب الهي است. مطابق صريح آيات قرآن کريم مشتمل بر عذاب هاي جسماني است که توسط آتش شعله ور شده و نشأت گرفته از قهر و غصب الهي مي باشد، عملا گناه بدون اغراق و کنايه، بدن انسان هاي نافرمان الهي را ميسوزاند. اگر چنان باشد که اين عذابها را بر کنايه و يا مجاز گوئي حمل کنيم، بايد از ظاهر بسياري از آياتي که در اين باره صراحت دارد دست برداريم. 1. «سأصليه سقر، و ما ادراک ما سقر، لا تُبقي و لاتذر، لواحه للبشر» (مدثر/ 29-26) (اما بزودي او را وارد جهنم مي کنيم و تو نمي داني سقر چيست؟ آتشي است که نه چيزي را باقي مي گذارد و نه چيزي را رها ميسازد! پوست تن را بکلي دگرگون مي کند). 2. «فاتقوا النار التي و قود ها الناس و الحجاره اعدت للکافرين» (بقره/ 24) (از آتشي بترسيد که هيزم آن بدنهاي مردم و سنگهاست و براي کافران آماده شده است). 3. «کلا لينبذن في الحطمه، و ما ادراک ما الحطمه، نار الله الموقده التي تطلع علي الافئده» (همزه/ 7-4) (چنين نيست که او مي پندارند به زودي در حطمه انداخته مي شود، و تو چه ميداني حطمه چيست؟ او، آتش بر افروخته الهي است، آتشي که درون دل ها را مي سوزاند و از آن سر مي زند). 4. «کلا انها لظي، نزاعه للشوي، تدعوا من ادبر و تولي»[21] اما هرگز چنين نيست (آن ها مي پندارند) شعله هاي سوزان آتشي است که دست و پا و پوست سر را مي کنند و مي برد، و کساني را که به فرمان خدا پشت کردند صدا مي زند. 5 . «نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً»[22] 6. «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ»[23]
[1] . یوسف/ 3. [2] . آل عمران/ 44. [3] . فصلت/ 42. [4] . رک: کهف/ 1. زمر/ 28. [5] . رک: شادى نفيسى، عقلگرايى در تفاسير قرن چهاردهم، قم، دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اوّل، 1379ش، ص 338. رضائى اصفهانى، محمد على، در آمدى بر تفسير علمى قرآن، قم، اسوه، چاپ اوّل، 1375، ص263. نقىپورفر، ولىالله، پژوهشى پيرامون تدبر در قرآن، تهران، اسوه، چاپ چهارم، 1381ش، ص290. [6] . رک: آريان، «مجازگويي و رمزگرايي در متون مقدس ديني»، معرفت، ش48، آذرماه 1380ش، ص62. جوادي آملي، عبد الله، تفسير تسنيم، قم، إسراء، 1381ش، ج3، ص230-223. [7] . رک: سعيدي روشن، تحليل زبان قرآن و روششناسي فهم آن، قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، 1383ش، ص361. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسین، 1421ق، ج20، ص261. [8] . رک: انعام/ 115. زمر/ 33. [9] . ساجدي، واقعنمايي گزارههاي قرآن، قبسات، 1381، ش 25، ص36. [10] . رک: فرقان / 6-1. انعام/ 26-21. [11] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، موسسة سيد الشهداء، چاپ اول، 1369، ج9، 363. [12] . آل عمران/ 131. [13] . آل عمران/ 133. [14] . كهف/ 29. [15] . ق/ 22. [16] . انبياء/ 97. [17] . جوادي آملي، عبد الله، تفسير تسنيم، قم، اسراء، چاپ اوّل، 1378، ج1، 405. [18] . روم/ 7. [19] . تكاثر/ 7-5. [20]. نحل/ 96. [21]. معارج، 15 - 17. [22] . نساء، 115. [23] . انبياء، 98. موضوعات مرتبط: قرآن کتاب هدایتگر، کارآمد و تغییر ناپذیر، آخرت خانه ای برای تجلی اعمال [ پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |