|
قرآن و اهل بيت رمزماندگاري تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزههای قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم میباشد
| ||
|
1. ضايع کردن عبادت عبادت خداوند متعال در عصري که امام معصوم و حکومت عدل الهي مستقيما به رهبري ائمه هدي نباشد، از اهميتي بالاتري برخوردار است. چرا که شيعيان چنين عصري بدون دسترسي مستقيم با امام و همراه با ترس از دشمنان دين، بر ايمان خود استوار مانده و بر انجام دادن اعمال خود پافشاري ميکنند و در اين بين هر نوع ظلم و بيعدالتي را از دولتهاي ظلم و استکباري و دشمنان قسم خورده متحمل ميشوند، ولي اين برخوردها نه تنها در ايمان شيعيان تزلزلي ايجاد نميکند، بلکه روز به روز استوارتر ميگردند و اين است که خداي متعال اجري به مراتب بالاتر برمومنان عصر غيبت ميدهد. متاسفانه عبادت و پرستش خداي بزرگ، در دوران پيش از ظهور چنانکه شايسته است، انجام نميگيرد. و وظيفه منتظران واقعي اين است که مردم را به سوي انجام واجبات ديني سوق دهند و اين يکي از آفتهايي است که افراداي را دامن گير خود کرده و از اين نعمت بزرگ و سراسر کريمانه خداوندي بينصيب ميسازد و شيعيان منتظر به جاي رسيدن به اين موهبت الهي، خود را از عبادت الهي و اطاعت امام روز بروز دورتر ميسازند، چنانچه امام صادق در روايتي طولاني ميفرمايد: «أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَي مَا يَرَي مِنَ الْأَذَي وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا فَإِذَا رَأَيْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَادَ وَ... و رايت الصلوه قد استخف بها... وَ رَأَيْتَ قُلُوبَ النَّاسِ قَدْ قَسَتْ وَ جَمَدَتْ أَعْيُنُهُمْ وَ ثَقُلَ الذِّکرُ عَلَيْهِم و... وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ إِذَا مَرَّ بِهِ يَوْمٌ وَ لَمْ يَکسِبْ فِيهِ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ مِنْ فُجُورٍ أَوْ بَخْسِ مِکيَالٍ أَوْ مِيزَانٍ أَوْ غِشْيَانِ حَرَامٍ أَوْ شُرْبِ مُسْکرٍ کئِيباً حَزِيناً يَحْسَبُ أَنَّ ذَلِک الْيَوْمَ عَلَيْهِ وَضِيعَةٌ مِنْ عُمُرِهِ و... وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ فِي سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا يُمْهِلُهُمْ لِأَمْرٍ يُرَادُ بِهِمْ فَکنْ مُتَرَقِّباً وَ اجْتَهِدْ لِيَرَاک اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خِلَافِ مَا هُمْ عَلَيْهِ فَإِنْ نَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ کنْتَ فِيهِمْ عَجَّلْتَ إِلَي رَحْمَةِ اللَّهِ وَ إِنْ أُخِّرْتَ ابْتُلُوا وَ کنْتَ قَدْ خَرَجْتَ مِمَّا هُمْ فِيهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ وَ أَنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» (آيا نميداني هر کس در انتظار امر ما باشد و بر آنچه از آزار و اذيتها ميبيند، صبر کند فردا در زمره ماست؟! پس هر وقت ديدي که حق و اهل آن از بين رفتهاند (کنار زده شدهاند) و ظلم شهرها را فراگرفته و... نماز را ديدي که سبک شمرده ميشود و... و قلبها را قساوت گرفته و اشک چشمها خشک شده و ذکر خدا تاثير نميگذارد و... ومردم را ديدي که اگر روزي گناهي نکنند يا کم فروشي نکرده باشند و يا در معامله سر کسي کلاه نگذاشته باشند يا شرابي ننوشيده باشند، چنان غمناک ميشوند که گويا اين روز بر عليه آنها بوده و يک روزشان هدر رفته است. سپس در آخر فرمود: پس (در اين روز) بدان که مردم در غضب الهي هستند و به آنها چند روزي مهلت داده شده است و تو مراقب باش و تلاش کن تا خدا تو را برخلاف اعمال اين مردمان ببيند، پس اگر عذاب خدا نازل گردد و تو ميان آنها باشي، بسوي رحمت خدا شتافتي و اگر تو ماندي بدان که وسيلهي آزمايش آنهايي و تو درکارهاي آنها که بر خداوند جرات کردهاند، شريک نشدي و بدان که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نميکند و رحمت بيمنتهايش بر نيکوکاران است). (کلینی ، 1365: 8/38) همه اينها بيانگر اين است که بيرغبتي به عبادات و انحراف از مسير اصلي هدايت، يکي از خطرهاي عصر غيبت کبري است، ولي اين انحرافها به هيچ وجه دليل و عذر برمومنان و منتظران واقعي نميشود که به دنبال فساد بروند، بلکه بايد خود را در عبادت خداوند پايدارتر قرار داده و از اعمال ديگران دور باشند و به همه وظايف فردي و اجتماعي خود عمل کنند و جامعه را به سوي ظهور سوق داده و امر به معروف و نهي از منکر کنند و اين انديشه را رواج دهند که انتظار به معني دوري کردن از عمل به وظيفه نيست، بلکه وظيفه منتظران در جامعهاي که انحراف وجود دارد، سنگينتر ميشود. منتظر واقعي کسي است که با شيطان مبارزه کند و همه اعمالش را در وقت خود به جا آورد و اگر به نماز بيشتر تکيه داده شده، براي اين است که نماز انسان را از زشتيها باز ميدارد: «اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْک مِنَ الْکتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَذِکرُ اللَّهِ أَکبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ» (عنکبوت/45) (اي پيامبر آنچه بر شما نازل ميشود بر آنها بخوان و نماز به پادار که نماز انسان را از زشتيها و منکرات باز ميدارد و ياد خداوند بالاتر است و خداوند آنچه را که (عدهاي) انجام ميدهند ميداند). بنا بر اين اهميت دادن به نماز يعني مبارزه با منکرات و سالم سازي جامعه براي ظهور دولت عدل الهي با رهبري امام معصوم و مبارزه با منکرات اجتماعي ميرساند که ديدگاه افرادي که اصرار دارند تا جامعه را به فساد بکشانند، هيچ سازگاري با آيات و روايات اسلامي ندارد و بايدمنتظران همواره با فساد به مبارزه برخيزند.
2. قساوت قلب با ژرف نگري در آيات قرآن کريم و روايات اسلامي اين حقيقت روشن ميشود که انسانها براثر رفتارهاي ناشايستشان از لطف الهي و هدايت خداوندي محروم گشته و همين رفتارشان سرچشمه يک سلسله انحرافات فکري و اخلاقي ميگردد که گاهي نميتوانند خود را از عواقب آن بر حذر دارند و يکي از عواقب اين مرحلهي تلخ که اثر رفتاري خود بشريت ميباشد، قساوت قلب است و قساوت در اصل به معني سنگهاي سخت و مقاوم در برابر ضربات است و انسانها هم وقتي قساوت قلب گرفتند، در برابر ضربات هشداري هدايتي مقاومت ميکنند و به جاي حرکت به سوي کمال رو به انحطاط ميروند بطوري که در مقابل آيات و نشانههاي الهي هيچگونه انعطافي از خود نشان نداده و در مقابل موعظهها، پندها و عبرتها همچون سنگ سر سخت از خود ايستادگي نشان ميدهند. قرآن کريم و عوامل قساوت 1. نقض پيمانها: قرآن کريم در اين باره هشدار داده است که اگر به عهد و پيمان وفادار نمانيد از رحمت الهي دور خواهيد شد و قلبهاي تان را قساوت خواهد گرفت. «فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلي خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» (مائده/13) (ولي بخاطر پيمان شکني، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم؛ و دلهاي آنان را سخت و سنگين نموديم؛ سخنان [خدا] را از موردش تحريف ميکنند؛ و بخشي از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خيانتي [تازه ] از آنها آگاه ميشوي، مگر عده کمي از آنان؛ ولي از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نيکوکاران را دوست ميدارد) 2. تسليم نشدن در برابر اوامر الهي: تسليم خدا نبودن عامل ديگري براي قساوت گرفتن قلبهاست که خداوند متعال فرمود: «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما کانُوا يَعْمَلُون» (انعام/43) (و آنچه در دلها از کينه و حسد دارند، برمي کنيم [تا در صفا و صميميّت با هم زندگي کنند]؛ و از زير [قصرها و درختان ] آنها، نهرها جريان دارد؛ ميگويند: (ستايش مخصوص خداوندي است که ما را به اين [همه نعمتها] رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدايت نکرده بود، ما [به اينها] راه نمييافتيم! مسلّماً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!) و [در اين هنگام ] به آنان ندا داده ميشود که: (اين بهشت را در برابر اعمالي که انجام ميداديد، به ارث برديد!)). 3. پند نگرفتن از رخدادهاي تاريخي: تاريخ براي عبرت گيري است تا بشريت از عواقب افرادي که قساوت داشته و پند نگرفته و به موعظه الهي گوش نسپردند، درس گرفته و مراقب باشد خود به آن دام گرفتار نشود: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِيَ کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/74) (سپس دلهاي شما بعد از اين واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، يا سخت تر! چرا که پارهاي از سنگها ميشکافد، و از آن نهرها جاري ميشود؛ و پارهاي از آنها شکاف برمي دارد، و آب از آن تراوش ميکند؛ و پارهاي از خوف خدا ـ از فراز کوه ـ به زير ميافتد؛ ـ اما دلهاي شما، نه از خوف خدا ميتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انساني است! ـ و خداوند از اعمال شما غافل نيست). 4. خشوع نداشتن: خضوع از نشانههاي ايمان است و کسي که خاضع است رافت و نرمش هم دارد و در مقابل دستورات الهي سر تسليم فرود ميآورد و نداشتن اين نشانه باعث قساوت قلب ميگردد: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَکونُوا کالَّذينَ أُوتُوا الْکتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» (حدید/16) (آيا وقت آن نرسيده است که دلهاي مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کساني نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسماني داده شد، سپس زماني طولاني بر آنها گذشت و قلبهايشان قساوت پيدا کرد؛ و بسياري از آنها گنهکارند!) قساوت قلب در عصر غيبت بقيه الله الاعظم ارواحنا له الفداء يکي از آفتها و آسيبهاي خطرناکي است که جامعه در حال انتظار را به سوي ناهنجاريها ميکشانند و در روايات اهلبيت عصمت و طهارت بر اين رخداد تلخ و جبرانناپذير اشاره شده و بر منتظران هشدار داده شده است، چنانچه حضرت امام حسن عسکري ميفرمايد: «إِنَّ ابْنِي هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي وَ هُوَ الَّذِي يَجْرِي فِيهِ سُنَنُ الْأَنْبِيَاءِ ع بِالتَّعْمِيرِ وَ الْغَيْبَةِ حَتَّي تَقْسُوَ قُلُوبٌ لِطُولِ الْأَمَدِ وَ لَا يَثْبُتَ عَلَي الْقَوْلِ بِهِ إِلَّا مَنْ کتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قَلْبِهِ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ» () (پس از من، فرزندم، قائم (و صاحب امر دين و امامت) است. و او است که مانند پيامبران، عمري دراز خواهد داشت، و غايب خواهد شد. در غيبت طولاني او دلهايي تيره ميگردد. فقط کساني در اعتقاد به او پا برجا خواهند ماند، که دل آنان به فروغ ايزدي رخشان باشد، و روح خدائي به آنان مدد رساند). (صدوق ، 1395ق: 2/524 ؛ ر.ک: نباطی بیاضی ، 1384: 2/238) امام صادق نيز ضمن هشدار به شيعيان منتظر، اثر قساوت و کوتاهيهاي مردم را چنين ترسيم نمودهاند: دلها سخت و زمين پر از ستم و کشتار بسيار گردد، حتي زنان صاحب فرزند اندوهگين شوند و زنان نازا و بيفرزند خوشحال باشند و نزديک خروج مهدي براي باطل پرستان بلواي سخت باشد و اين انتقام از خداي تعالي بر آنها است.(کامل سلیمان ، 1417: 438) ائمه هدي در کنار معرفي دردها، درمانها را هم براي افرادي که بفکر اصلاح خود و در نتيجه اصلاح جامعهاند، نشان دادهاند تا منتظران ظهور با ديدن دردها به حيرت نيفتاده و با تمام تلاش به مبارزه با دردهاي جامعه بر خيزند. از جمله اين راهکارها: 1. دعا کردن: «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاس» (کلینی ، 1365: 2/474) 2. نشست و برخاست با افراد دين دار «عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّهُ کانَ يَقُولُ لِبَنِيهِ جَالِسُوا أَهْلَ الدِّينِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَالْوَحْدَةُ آنَسُ وَ أَسْلَمُ فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا مُجَالَسَةَ النَّاسِ فَجَالِسُوا أَهْلَ الْمُرُوَّاتِ فَإِنَّهُمْ لَا يَرْفُثُونَ فِي مَجَالِسِهِمْ» (نوری ، 1408: 8/328) 3. عبرت آموزي «وَ الْيَقِينُ مِنْهَا عَلَي أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَي تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِکمَةُ وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِکمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَکأَنَّمَا کانَ فِي الْأَوَّلِين» (نهج البلاغه: 473/ح31) 4. ترک سخنان بيهوده «فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ/ لِعَلِيٍّ قَالَ يَا عَلِيُّ ثَلَاثَةٌ يُقَسِّينَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّيْدِ وَ إِتْيَانُ بَابِ السُّلْطَانِ » (حر عاملی ، 1409: 17/314)
3. نگهداري ايمان و سختيهاي اين راه پيشامدهاي ناگوار و دگرگونيهايي که در دوران طولاني غيبت رخ ميدهد، مردم را نيز متحوّل و دگرگون ميسازد به طوري که حفظ ايمان و استقامت در راه آن، بسيار سخت و دشوار است. بر همين اساس است که امامان، جامعه شيعه را در جريان آن قرار دادهاند و آنها را از سختيها و مشکلاتي که در راستاي حفظ ايمان در زمان غيبت متوجّه آنان ميشود، خبر دادهاند. حضرت صادق فرمود: «إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّک فِيهَا بِدِينِهِ کالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ ثُمَّ قَالَ هَکذَا بِيَدِهِ فَأَيُّکمْ يُمْسِک شَوْک الْقَتَادِ بِيَدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْيَتَمَسَّک بِدِينِهِ» (براي صاحب اين امر غيبتي است وکسي که بخواهد در زمان غيبت صاحب الامر به دين خود چنگ بزند و به لوازم دينداري ملتزم باشد، مانند کسي است که بخواهد با کشيدن دست، خارهاي درخت قتاد را بکَند. سپس حضرت فرمودند: کدام يک از شما ميتواند خارهاي درخت قتاد را با دست بگيرد؟ آنگاه فرمودند: به درستي که براي صاحب اين امر، غيبتي است که بايد بنده خدا، تقوا و پرهيز کاري را پيشه خود سازد و به دينش چنگ زند).(کلینی ، 1365: 1/335) سختيهاي نگهداري ايمان و عمل در عصر غيبت هم نوعي امتحان الهي است، چرا که خداوند حکيم بندگانش را با انواع آزمايشات امتحان ميکند و هم نوعي لطف بر بندگان است که در عوض دوري آنها از استفاده مستقيم از حجت الهي، بر آنان منت نهاده پاداش بيشتري را ميدهد. امام موسي بن جعفر در اين باره فرمود: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِکمْ لَا يُزِيلُکمْ عَنْهَا أَحَدٌ يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّي يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کانَ يَقُولُ بِهِ، إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ لَوْ عَلِمَ آبَاؤُکمْ وَ أَجْدَادُکمْ دِيناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لَاتَّبَعُوهُ قَالَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ عُقُولُکمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ أَحْلَامُکمْ تَضِيقُ عَنْ حَمْلِهِ وَ لَکنْ إِنْ تَعِيشُوا فَسَوْفَ تُدْرِکونَهُ» (هنگام غيبت پنجمي از فرزندان امام هفتم بر شماست که مراقب حفظ دين تان باشيد و مبادا دين شما از بين رود. پسرم! چارهاي جز غيبت نيست به طوري که افراد با ايمان از اعتقاد به مهدويت برخواهند گشت و اين امتحان الهي است که خداوند بندگانش را با آن آزمايش ميکند و اگر پدران و اجداد شما ديني بهتر از اين (اسلام) سراغ داشتند حتما از آن پيروي ميکردند. (کنايه از اين که دين اسلام بر مذهب اثني عشري و با امامت امامان معصوم بهترين دين روي زمين است) فرزند امام پرسيد: مولاي من! پنجمي از فرزندان هفتمي کيست؟ فرمود: پسرم عقل و قوه درک شما از فهم اين عاجز است و اگر عمرت دراز ميشد اورا درک ميکردي).(کلینی ، 1365: 1/336) يعني انسانهاي عادي توان درک اين حقيقت را ندارند که چرا حضرت در پس پرده غيبت قرار گرفته است و فقط با نگهداري ايمان و داشتن تقوي است که منتظران را از افتادن در دام شيطان ميرهاند.
4. محبت به اهلبيت و ترک عمل محبت و عشق به امام زمان درحقيقت، همان محبت به خداست در زيارت جامعه ميخوانيم: «وَ مَنْ أَحَبَّکمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه» (هر کس شما اهلبيت را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس با شمان دشمن باشد با خدا دشمني کرده است).(ابن بابویه ، 1385: 2/613) با محبت به اهلبيت که همان عمل کردن و متصف کردن خود به صفات معصومين ميباشد، انسانها به کمال ميرسند، ولي محبت آنجا نمود پيدا ميکند که با عمل باشد نه ادعاي صرف محب بودن و انجام ندادن واجبات الهي و لذا عمل، لازمه ولايت و دوستي اهلبيت ميباشد. امام باقر ميفرمايند: تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هَذَا مُحَالٌ فِي الْفِعَالِ بَدِيعُ لَوْ کانَ حُبُّک صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيع(حر عاملی ، 1409: 15/308) خدا را عصيان مينمايي و محبت او را اظهار ميکني؟ به دينم قسم که اين کار از اعمال شگفت ميباشد! اگر محبت تو راستين ميبود، از خدا اطاعت مينمودي زيرا محب مطيع محبوبش ميباشد. در دعايي از امام عصر آمده است که به شيعيان فرمودهاند تا خدا را اينگونه بخوانند: «اللَّهُمَّ فَکمَا هَدَيْتَنِي بِوَلَايَةِ مَنْ فَرَضْتَ طَاعَتَهُ عَلَيَّ مِنْ وُلَاةِ أَمْرِک بَعْدَ رَسُولِک صَلَوَاتُک عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّي وَالَيْتُ وُلَاةَ أَمْرِک أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَي وَ عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُجَّةَ الْقَائِمَ الْمَهْدِيَّ صَلَوَاتُک عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ فَثَبِّتْنِي عَلَي دِينِک وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِک وَ لَيِّنْ قَلْبِي لِوَلِيِّ أَمْرِک وَ عَافِنِي مِمَّا امْتَحَنْتَ بِهِ خَلْقَک وَ ثَبِّتْنِي عَلَي طَاعَةِ وَلِيِّ أَمْرِک الَّذِي سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِک» (بار پروردگارا! همچنانچه مرا به ولايت کسي که اطاعتش را بعد از رسول الله واجب است، هدايت نموده اي. تا (ببرکت اين هدايت) ولايت امير مومنان و حسن و حسين و علي و محمد و جعفر و موسي و علي و محمد و علي و حسن و حجت قائم مهدي را پذيرفتم. پس مرا در دينت ثابت قدم بدار و به اطاعتت کمکم کن و قلبم را بر ولي امرت نرم گردان و در امتحان سر بلندم کن و مرا در اطاعت ولي امرت که از مردم پوشاندهاي، ثابت قدم بدار). (صدوق ، 1395ق: 2/512) امروزه که عصر غيبت کبري است و مردم در انتظار ظهور منجي عالم بشريت هستند، متاسفانه عدهاي به بهانه اينکه دوستدار اهلبيت عصمت و طهارت ميباشند و اين محبت است که نجات بخش است، دست از عمل صالح و انجام به تکليفهاي فردي و اجتماعي بر ميدارند و يا گاهي در انجام امور ديني کوتاهي ميکنند به بهانه اينکه محبت به اهلبيت را به تنهايي راه گشا ميدانند. در حالي که اگر عمل نباشد محبت سودي نخواهد داشت و حقيقت محبت يعني خود را شبيه کردن به شخص مورد محبت و شباهت جز با عمل خير و انجام دادن تکليف الهي، محقق نخواهد شد و وقتي انسان خود را متصف به صفات دوست کرد، ميتواند به مقامي برسد که امام صادق از حضرت رسول خدا نقل ميکنند که ميفرمايند: «لِکلِّ شَيْ ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» (هر چيزي اساسي دارد و اساس اسلام محبت اهلبيت من است).(کلینی ، 1395ق: 2/46) «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ دَخَلَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ الْجَدَلِيُّ عَلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ: يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ أَ لَا أُخْبِرُک بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَکبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ) قَالَ بَلَي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جُعِلْتُ فِدَاک. فَقَالَ الْحَسَنَةُ مَعْرِفَةُ الْوَلَايَةِ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ السَّيِّئَةُ إِنْکارُ الْوَلَايَةِ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ثُمَّ قَرَأَ عَلَيْهِ هَذِهِ الْآيَة» (محبت همراه با عمل است که خداوند بشارت بهشت را به آنها ميدهد و بدون عمل، اميد نجات يافتن همان است که صاحبش را به سوي آتش سوق ميدهد. لذا امام صادق از امير مومنان نقل ميکنند که در اين فرمايش، حسنات همان معرفت ولايت و دوستي اهلبيت و سيئه چيزي جز انکار ولايت در زبان و دشمني با او نميباشد).(همان: 1/185)
5. گمراهي پس از هدايت گمراهي پس از هدايت يافتن يکي از بلاهايي است که دامن گير افراد مومن در عصر غيبت ميشود. بطوري که حجت حق ارواحنا له الفداء نيز از اين خطر به پيشگاه خداوند پناه برده و عرضه ميدارد: «وَ أَنَا أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْعَمَي بَعْدَ الْجِلَاءِ وَ مِنَ الضَّلَالَةِ بَعْدَ الْهُدَي وَ مِنْ مُوبِقَاتِ الْأَعْمَالِ وَ مُرْدِيَاتِ الْفِتَنِ» فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُول: «الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَکوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» (عنکبوت/1-2) (من از کوري بعد از بينايي و از گمراهي پس از هدايت و رفتار هلاکت بار و فتنههاي خطرناک به خدا پناه ميبرم). پس بدرستي که خداوند متعال ميفرمايد: «الم آيا مردم پنداشتهاند رها شدهاند همين که بگويند ايمان آورديم، در حالي که هنوز آزمايش نشدهاند). (صدوق ، 1395ق : 2/510) گمراهي پس از هدايت يافتن فقط گمراه شدن نيست، بلکه خطر جايي است که شخص گمراه به پندار خويش، راه راست را ميرود و چون از گمراهي خود آگاه نيست، از انديشههاي انحرافي خود دفاع نيز ميکند. با توجه به اين که در عصر غيبت خطراين آفت بيشتر هم ميشود، بايستي جامعه را براي پيروي محض از دستورات و تمسک به اهلبيت عصمت و طهارت تشويق نمود و هر کجا در اثر کوتاهي افراد و يا شيطنت دشمنان دين، اين آسيبها و عوامل، گمراهي جامعه اسلامي را تهديد کرد، بايد به مبارزه با آن برخاسته و اين ترفند که اگر اين عوامل رشد يابد عصر ظهور نزديکتر ميشود را در نطفه خفه ساخت. چرا که عوامل گمراه کننده باعث وارفتگي جامعه و نبود آمادگي براي ظهور و مبارزه با ظلم و فساد ميگردد و در نتيجه نه تنها عصر ظهور نزديکتر نميشود بلکه به تاخير نيز ميافتد و اينجاست که امام صادق ميفرمايند: «طُوبَي لِمَنْ تَمَسَّک بِأَمْرِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا فَلَمْ يَزِغْ قَلْبُهُ بَعْدَ الْهِدَايَةِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاک وَ مَا طُوبَي قَالَ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا وَ ذَلِک قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طُوبي لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» (خوشا به سعادت کساني که متمسک به امر و دستور ما گردند و در عصر غيبت بعد از هدايت شدن گمراه نشوند. راوي پرسيد: فدايت گردم اين سعادت و خوشبختي کجاست؟ فرمود: درختي است در بهشت که اصلش در خانه علي بن ابي طالب ميباشد و هيچ مومني نيست مگر اينکه شاخهاي از آن درخت در خانهاش باشد و اين است فرمايش خداوند متعال که فرمود: خوشا بر حال آنان و خوش جاي گاهي است مکان شان). (صدوق ، 1395ق: 2/358)
6. نااميدي جامعهاي که در انتظار ظهور منجي عالم بشريت است، زماني ميتواند زمينه را براي اين ظهور مهيا سازد که اميد به نجات بخشي و آيندهاي روشن داشته باشد و از آمدن حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا له الفداء نااميد نگردد. امير مومنان علي ضمن هشدار به افرادي که در انتظار ظهورند، ميفرمايد: «انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَج...» (منتظر ظهور امام زمان باشيد و از رحمت الهي مايوس نشويد که همانا دوست داشتنيترين عملها نزد خداوند متعال انتظار فرج ميباشد).(صدوق ، 1403: 2/616) در عصر غيبت امام زمان نا اميدي هم ميتواند باعث دوري جامعه از رحمت خدا باشد و بر اثر وسوسههاي شيطاني از آمدن امام زمان مايوس شده و در نتيجه همه بسوي فساد سوق داده شوند به اين بهانه که وقتي قرار نيست امام زمان بيايد و جامعه را اصلاح کند، ديگر چه نيازي به خوب ماندن ما هست و گاهي نيز اين نااميدي خود سبب دامن زدن به فساد بيشتر ميشود که عدهاي از اصلاح جامعه توسط مومنان نا اميد ميشوند و اين همان خطري است که جامعه در حال انتظار ظهور را تهديد ميکند. لذا بايد ريشه فرسوده درخت يأس و نااميدي را خشکانده و درخت اميد را بارور نمود. شيعيان بايد از تاريخ الهام گرفته و با تلاش، تکاپو و دعا جهان را براي هميشه با نور جمالش روشن سازند. امام صادق در ضمن حديثي ميفرمايند: «فَلَمَّا طَالَ عَلَي بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکوْا إِلَي اللَّهِ تَعَالَي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَي اللَّهُ إِلَي مُوسَي وَ هَارُونَ يُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ. وَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ هَکذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَکونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَي مُنْتَهَاهُ» (وقتي عذاب و سختي بر بنياسرائيل طولاني شد، چهل روز به درگاه خدا گريه و ناله کردند، خداوند به موسي وهارون وحي فرمود که آنها را از دست فرعون نجات دهد، و اين در حالي بود که از چهار صد سال، صد و هفتاد سال باقي مانده بود، و از آن صرف نظر کرد). آنگاه امام صادق ميافزايد: شما نيز اگر چنين تضرّع و زاري کنيد، خداوند فرج ما را مقدّر مينمايد، و اگر چنين نکنيد، اين امر به آخرين حدّ خود خواهد رسيد.(عیاشی ، 1380: 2/154)
7. غلو (زياده روي در مقام اهلبيت) با توجه به اينکه در عصر حضور، هر کس زياده روي ميکرد از سوي اهلبيت عصمت و طهارت مورد مذمت و نکوهش و از جامعه اسلامي طرد ميشدند، لذاباز به غلو گرايش پيدا ميشد، ولي با شروع غيبت کبري زمينه براي غلو در مقام ائمه هدي از سوي دشمنان شيعه و گاهي دوستان نا آگاه بيشتر شد و اينگونه زياده رويها خود باعث هجمه دشمنان دين بر شيعه گشت. بر همين اساس است که عدهاي از روي دشمني با اهلبيت امروزه به اين زياده رويها دامن ميزنند تا به پندار باطل خويش بتوانند نور الهي را با دهان خود خاموش سازند. روايات اسلامي همواره مومنان را از افتادن در اين دام شيطاني بر حذر داشته و با بر شمردن عواقب آن شيعيان را آگاهي دادهاند. و خود امام زمان با اين زياده رويهاي ناروا مخالفند، لذا در توقيعي که از آن حضرت بر محمد بن علي کرخي صادر شده، چنين آمده: يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ! تَعَالَي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَمَّا يَصِفُونَ سُبْحَانَهُ وَ بِحَمْدِهِ لَيْسَ نَحْنُ شُرَکاءَهُ فِي عِلْمِهِ وَ لَا فِي قُدْرَتِهِ بَلْ لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ غَيْرُهُ کمَا قَالَ فِي مُحْکمِ کتَابِهِ تَبَارَک وَ تَعَالَي: «قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ» (نمل/65). وَ أَنَا وَ جَمِيعُ آبَائِي مِنَ الْأَوَّلِينَ آدَمُ وَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَي وَ غَيْرُهُمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ مِنَ الْآخِرِينَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ غَيْرُهُمْ مِمَّنْ مَضَي مِنَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ إِلَي مَبْلَغِ أَيَّامِي وَ مُنْتَهَي عَصْرِي عَبِيدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمي قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمي وَ قَدْ کنْتُ بَصِيراً قالَ کذلِک أَتَتْک آياتُنا فَنَسِيتَها وَ کذلِک الْيَوْمَ تُنْسي» يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّيعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِينُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ وَ أُشْهِدُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ کفَي بِهِ شَهِيداً وَ مُحَمَّداً رَسُولَهُ وَ مَلَائِکتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ أَوْلِيَاءَهُ وَ أُشْهِدُک وَ أُشْهِدُ کلَّ مَنْ سَمِعَ کتَابِي هَذَا أَنِّي بَرِي ءٌ إِلَي اللَّهِ وَ إِلَي رَسُولِهِ مِمَّنْ يَقُولُ إِنَّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ أَوْ نُشَارِک اللَّهَ فِي مُلْکهِ أَوْ يُحِلُّنَا مَحَلًّا سِوَي الْمَحَلِّ الَّذِي نَصَبَهُ اللَّهُ لَنَا وَ خَلَقَنَا لَهُ أَوْ يَتَعَدَّي بِنَا عَمَّا قَدْ فَسَّرْتُهُ لَک وَ بَيَّنْتُهُ فِي صَدْرِ کتَابِي وَ أُشْهِدُکمْ أَنَّ کلَّ مَنْ نَتَبَرَّأُ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ يَبْرَأُ مِنْهُ وَ مَلَائِکتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَوْلِيَاءَهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا التَّوْقِيعَ الَّذِي فِي هَذَا الْکتَابِ أَمَانَةً فِي عُنُقِک وَ عُنُقِ مَنْ سَمِعَهُ أَنْ لَا يَکتُمَهُ مِنْ أَحَدٍ مِنْ مَوَالِيَّ وَ شِيعَتِي حَتَّي يَظْهَرَ عَلَي هَذَا التَّوْقِيعِ الْکلُّ مِنَ الْمَوَالِي لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَتَلَافَاهُمْ فَيَرْجِعُونَ إِلَي دِينِ اللَّهِ الْحَقِّ وَ يَنْتَهُوا [يَنْتَهُونَ ] عَمَّا لَا يَعْلَمُونَ مُنْتَهَي أَمْرِهِ وَ لَا يَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ فَکلُّ مَنْ فَهِمَ کتَابِي وَ لَمْ يَرْجِعْ إِلَي مَا قَدْ أَمَرْتُهُ وَ نَهَيْتُهُ فَلَقَدْ حَلَّتْ عَلَيْهِ اللَّعْنَةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِمَّنْ ذَکرْتُ مِنْ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ؛ اي محمد بن علي! خداوند عز و جل منزه است از آنچه توصيفش ميکنند و خداي را سپاس که ما اهلبيت در علو و قدرت خداوند متعال شريک نيستيم، بلکه او خدايي است که غير او علم غيب نميداند. همچنانچه پيامبران الهي و حضرت محمد و امير مومنان علي بن ابي طالب و امام حسن و امام حسين و امامان بعد از آنها نيز علم غيب نميدانستند. خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ؛ قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» (طه/24-25) (اي پيامبر بگو غير از خداوند متعال آنچه در آسمان و زمين هستند علم غيب نميدانند) ومن و همه پدرانم از اولينشان حضرت آدم، نوح، ابراهيم، موسي، حضرت محمد و تا امروز و تا روز قيامت بندگان خدا هستيم که خداوند عز و جل فرمودهاند: «و هر کس مرا فراموش کند، روزگار سختي را خواهد گذراند و در روز قيامت کور محشور خواهد شد. آنوقت ميگويد خدايا چرا کور محشورم کردي در حالي من در دنيا بينا بودم؟! خطاب ميرسد تو آيات و دلايل مرا در دنيا به فراموشي سپردي و من هم امروز تو را فراموش نموده ام» سپس امام عصر فرمود: همانا جاهلان و احمقاني از شيعه و کساني که پر مگس بر دين آنها شرافت دارد، آزارم ميدهند. بعد از اين فرمود: اي محمد بن علي! من خداي يگانه را شاهد ميگيرم و شهادت او کافي است و نيز محمد رسول خدا ملائکه الهي، پيامبران، اولياي خدا و تو را و هر کسي که اين نوشته من به او رسد، شاهد ميگيرم که من از کساني که بگويند من علم غيب ميدانم و يا در ملک خدا شريکم و... بيزاري ميجويم و همه شما را شاهد ميگيرم که از هر کسي که ما از او بيزاري جوييم، خدا، ملائکه، انبيا و اولياي الهي از او بيزاري خواهند جست.(طبرسی ، 1403: 2/473) با نگاهي به عواقب غلو و نيز هشدارهاي امام عصر، منتظران ظهور وظيفهاي بس سنگين خواهند داشت تا هم خود را از اين انحراف نگه داشته و هم جامعه را از افتادن بر دام شيطاني غلو باز دارند و هر کجا افرادي را ديدند که مردم را با زياده رويها منحرف ميسازند، موظفند هم آنها را در صورت نا آگاهي، آگاه سازند و هم مردم را بيداري دهند تا زمينه ظهور حجت حق ارواحنا له الفداء هر چه سريعتر فراهم گشته و جهان از لوث دشمناني که از فرصت استفاده کرد و جامعه را گمراه ميسازند، نجات يابد.
8. فراموشي تولي و تبري تولي و تبري رمز امتياز شيعيان دوازده امامي از ديگران است که بر گرفته از آيات قرآني و روايات رسول خدا و ائمه هدي ميباشد که دشمنان سعي دارند اين دو را که جزو فروع دين است از شيعه بگيرند. چرا که با نبود اين دو، براحتي ميتوانند بر جامعه اسلامي مسلط باشند ولي اين دو مانع و سدي صدمه ناپذير در مقابل دشمنان دين است و شيعيان با تمسک به اين دو هر کجا که احساس کنند که انديشه و ارتباطي موجب دوستي آنها با دشمنان دين ميشود، از آن تفکر و ارتباط دوري ميگزينند و همين باعث نفوذ ناپذيري دشمنان در جوامع آنها ميشود. يک منتظر حقيقي بايد با بيگانهترين اشخاص احساس دوستي کند، آنجا که او را در خط امام خود سر نهاده به فرمان او ميبيند. و بايد از آشناترين کسان حتي از پدر و برادر خويش دوري جويد و احساس تنفر نمايد، آن زمان که او را در ستيز با امام خود و پيوسته با مخالفان او يابد. که اگر چنين شد افتخار رفاقت با پيامبر را درک ميکند. چنانکه خود آن بزرگوار فرمود: «طُوبَي لِمَنْ أَدْرَک قَائِمَ اهلبيتي وَ هُوَ يَأْتَمُّ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ قَبْلَ قِيَامِهِ وَ يَتَوَلَّي أَوْلِيَاءَهُ وَ يُعَادِي أَعْدَاءَهُ ذَاک مِنْ رُفَقَائِي وَ ذَوِي مَوَدَّتِي وَ أَکرَمِ أُمَّتِي عَلَيَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ (خوشا به حال کسي که قائم اهلبيتم را درک کند در حالي که در غيبت قبل از قيامش به آن حضرت تاسي کرده و دوستانش را دوست داشته و از دشمنانش بيزاري جسته باشد. اينگونه مومنان رفقاي من و از دوستان من و گراميترين امتم در روز قيامت ميباشند).(صدوق ، 1395ق: 1/286) در روايت ديگر، رسول خدا ائمه هدي را مايه افتخار دانسته و مومنان را به تاسي از آن حضرات فراخوانده و ميفرمايد: «طُوبَي لِمَنْ أَدْرَک قَائِمَ اهلبيتي وَ هُوَ مُقْتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيَامِهِ يَأْتَمُّ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَي مِنْ قَبْلِهِ وَ يَبْرَأُ إِلَي اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ أُولَئِک رُفَقَائِي وَ أَکرَمُ أُمَّتِي عَلَيَّ» (خوشا به حال کسي که قائم اهلبيتم را درک کند در حالي که قبل از قيامش به آن حضرت اقتدا نموده و نيز به امامان قبل از او هم اقتدا کرده باشد و از دشمنانشان بسوي خدا بيزاري جويد، اينگونه مومنان رفقا و گراميترين امتم نزد من ميباشند).(همان: 1/286)
نتیجه گیری عصر غیبت کبری که بسیار طولانی است از تنگناها و سخت ترین دوره های زندگی مومنین و شیعیان می باشد چنانکه نه تنها افراد سست ایمان به سرعت استحاله شده و ایمان خود را از دست خواهند داد این خطر برای مومنین خاصی که در حال طی طریق برای جامعه هدف ظهور هستند(چه تلاش در جنبه فردی و چه اجتماعی) وجود خواهد داشت و ایشان نیز خود را در امان از خدعه های این دوره سخت نمی ببینند. سرکشی و عدم توجه به باورهایی که در عصر غیبت ملازم با انسان مومن است، وی را به عدم پذیرش حق می رساند که از آن به قساوت قلب یاد می شود. قساوت قلب آن است که انسان عهد و پیمان خویش با خدا را فراموش کند و در برابر اوامر او سرکشی نموده و گستاخانه حتی پس از سختی هایی که خدا برای بازگرداندن بنده اش متوجه او می کند دوباره به دنیا و دنیا طلبی بگراید و از دائره هدایت خارج شود.
کتابنامه
موضوعات مرتبط: آموزه مهدویت باوری همگانی [ یکشنبه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۳ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||