با فاطمه در افتادن 

افرادي براي اين که حرف منطقي براي گفتن ندارن دنبال يه سري رواياتي که سند درستي ندارند رفته و تازه همين روايات را هم غلط ترجمه مي کنن و به عنوان اشکال بر شيعه به خورد مردم مي دهند  غافل از اين که  شيعه مستحکم تر و با استدلال تر و منطقي تر و قوي تر از آن است که که با اين اشکالات بي پايه خود را ببازد البته شيطان به اميد بيراه کردن همواره در تلاش است

يکي از اون اشکالات اين روايته که مرحوم کليني در کتاب اصول کافي آورده است و بايد گفت که نه کليني معصوم است تا همه روايات کتابش مورد پذيرش قرار گيرد و نه خود چنين ادعايي داشته که از اشتباه بدور باشد و خود او نيز به خوبي مي داند علم راوي شناسي و روايت شناسي براي اين است که به صرف نقل شدن يک روايت او را نمي پذيرند و بلکه راويانش و زندگي نامه اونا رو به دقت مي خونن اگر آدم خوبي بودند به رواياتشان عمل مي شه و گرنه دور انداخته مي شه  .

حال اصل  روايت کليني :

محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن محمد بن اسماعيل عن صالح بن عقبه عن عبد الله بن محمد الجعفي عن ابي جعفر و ابي عبد الله عليهما السلام قالا :

ان فاطمه عليها السلام -  لماان کان من امرهم ما کان – اخذت بتلابيب عمر فجذبته اليها ثم قالت :

اما و الله يا بن الخطاب لو لا اني اکره ان يصيب البلاء من لا ذنب له لعلمت اني ساقسم علي الله ثم اجده سريع الاجابه .[1]

ترجمه روايت :

حضرت زهراسلام الله عليها بعد از جريان فدک يقه لباس عمر را گرفت و به طرف خود کشاند سپس فرمود :

اي پسر خطاب به خدا اگر نمي ترسيدم با نفرين من عده اي بي گناه بميرند، شما را نفرين مي کردم و خداوند را براي اجابت دعايم زود اجابت کننده مي يافتم .

شبهه : چرا فاطمه را که زني با حجاب و از نامحرم دور بود  ، چنين معرفي مي کنيد ؟

سند روايت :

براي قبول کردن هر روايتي بايستي سند آن درست و قابل اعتماد باشه و گرنه اصل مطلب را بايد دور ريخت و اعتماد کردن به حديث به اينه که راوي اون آدم خوبي باشه و متاسفانه در اين روايت دو نفر از راويان غير قابل اعتماد هستند مانند صالح بن عقبه که از او تعبير به دروغگو و غالي – کسي در مقام اهل بيت زياده روي مي کند -  :

اول: صالح بن عقبه : در کتاب هاي راوي شناسي مي خوانيم وي زياد دروغ مي گفت و زياده رو در مقام اهل بيت عليهم السلام بود که به چند نمونه اشتره مي کنيم:

صالح بن عقبه کذاب و غالي بود و به روايتش اعتنا نمي شود . ( 1)

صالح بن عقبه کذاب ( خيلي دروغ گو ) غالي و رواياتش مخالف مباني اعتقادي شيعه است و قابل اعتنا نيستند(2)

صالح بن عقبه غالي و کذاب است . ( 3) 

صالح بن عقبه کذاب است . ( 4)

صالح بن عقبه بسيار دروغ گو بود . ( 5) 

دوم : عبد الله بن محمد الجعفي: در کتاب هاي راوي شناسي وي نيز از افراد ضعيف شمرده شده و نمي توان به قول او استناد کرد . ( 6)

دلائل نادرستي اين روايت :

سند روايت غير قابل اعتماد است چون صالح بن عقبه بسيار دروغ گو و غالي اين روايت را از کسي که ضعيف است ( يعني به رواياتش نمي توان اعتماد نمود ،)  نقل کرده است؛

در روايت ديگر آمده است که امير مومنان يقه عمر را گرفت و خواست او را بکشد ولي با ياد آوردن وصيت پيامبر که فرموده بود براي بقاي اسلام صبر کن ، او را رها کرد . ( 7)

بر فرض که کسي بگويد اين روايت درسته  باز نمي شه به فاطمه زهرا سلام الله عليها اشکال کرد چرا که

 اولا آن حضرت دستش را به عمر نزده بلکه يقه لباسش را گرفت .

ثانيا در دفاع از حق امامت نبايد کوتاه اومد و آن حضرت با مراعات حجاب، از امامت و ولايت دفاع کرده اند و اين نه تنها نقص نيست بلکه شجاعت و شهامت آن حضرت را مي رساند .

اگر اين روايت را بپذيريم بايد اين هم قبول کنيم که اين اعتراض حضرت در انظار عمومي بوده نه خلوت و با رعايت حجاب هيچ ايرادي ندارد که زني و آن هم مثل فاطمه سلام الله عليها از ولايت دفاع کند .

بنا براين نمي توان اين روايت را درست دانست و گفت که فاطمه زهرا سلام الله عليها چرا به عمر دست زد با اين که او نامحرم بود و لا اقل اينه که آن حضرت دست به عمر نزده بلکه لباس اورا در انظار عمومي گرفت تا مرددم بفهمند نبايد کوتاه اومد .

----------

پي نوشت ها :

1. خلاصه الاقوال ؛ علامه حلي ، 360 .

2. ايضاح الاشتباه ؛ علامه حلي ، ص 202 .

3. نقد الرجال ؛ تفرشي ،ج 2 ،  ص 411 .

4. جامع الرواه ؛ محمذ علي اردبيلي ، ج 1 ، ص 407 .

5. معجم رجال الحديث ؛ خوئي ، ج 10 ، ص 85 .

6.  رجوع کنيد به کتاب هاي : طرائف المقال ؛ سيد علي بروجردي ، ج2 ، ص 61 . معجم رجال حديث ؛ خوئي ، ج 1 ، ص 69 . رجال ابن داوود ؛ ص471 . نقد الرجال ؛ تفرشي ، ج 1 ، ص 137 و ص 325 . جامع الرواه ؛ محمد علي اردبيلي ، ج 1 ، ص 504 .

[1]  . محمد کليني در کافي ج 1 ص 460 باب النوادر ، حديث 5