قرآن و اهل بيت رمزماندگاري تنها راه نجات بشریت، عمل به آموزههای قرآن با تفسیر اهل بیت سلام الله علیهم میباشد
| ||
پاسخ تفصيلي: محمد بن على بن الحسين علوى متوفای قرن 5ق در کتاب "المناقب (الكتاب العتيق)" و مرحوم طبرسی در کتاب "الاحتجاج" از امام حسن عسکری سلام الله علیه نقل میکند که فرمود: «وقتى ولايت عهدى براى حضرت رضا -عليه السّلام- قرار گرفت، دربان گفت: گروهى پشت در ايستاده و مىگويند: ما از شيعيان علىّ هستيم! حضرت فرمود: من فعلًا مشغولم آنان را بازگردان. اين آمد و شدها و جواب منفى امام دو ماه بطول انجاميد تا جايى كه ديگر از رسيدن به او نا اميد شده و به دربان گفتند: به آقاي مان بگو ما از شيعيان پدرت علىّ هستيم! اين ماجرا موجب شماتت و سرزنش دشمنانمان بر ما شده و ما اين بار بازگشته و از اين شرمندگى و شكستن غرورى كه بما رسيده و عجز از احتمال دردى كه به سبب شماتت از ناحيه دشمنان مان به ما خواهد رسيد از شهر خود خواهيم گريخت. حضرت فرمود: اجازه بده داخل شوند، آنان وارد شده سلام كردند، ولى آن حضرت نه جواب سلام شان را داد و نه اذن جلوس صادر كرد و همان طور ايستادند. همگى گفتند: اى زاده رسول خدا، اين چه جفاى عظيم و استخفاف پس از آن حجاب سخت است! ديگر چه جفائى مانده تا بر سر ما آيد؟! حضرت رضا فرمود: اين آيه را بخوانيد: «و هر مصيبتى كه به شما رسد به سبب كارهايى است كه دست هاي تان كرده و از [گناهان] در مىگذرد»،[1] بخدا سوگند كه من در اين كار تنها به خداوند و رسول او و أمير المؤمنين و پدران پاكم پس از او اقتدا كردم، آنان بر شما نكوهش كردند، من نيز اقتدا نمودم. گفتند: براى چه اى زاده رسول خدا؟! فرمود: براى اين ادّعا كه شما شيعه أمير المؤمنين هستيد! واى بر شما! شيعيان او حسن و حسين و سلمان و أبو ذرّ و مقداد و عمّار و محمّد بن أبى بكر بودند، همان ها كه ذرّهاى از دستورات او سرپيچى نكردند، حال اينكه شما در بيشتر كردارتان با او مخالفيد و در بيشتر فرائض خود كوتاهى ورزيده و بزرگى حقوق برادران خود را در باره خدا خوار و بىمقدار مىداريد و آنجا كه لازم نیست، تقيّه مىكنيد و آنجا كه تقيّه واجب است، نمىكنيد، اگر شما در همان ابتداى كار مىگفتيد ما از موالى و محبّين اوئيم و از دوستداران اولياى او و دشمنان دشمنان او هستيم من منكر اين قول شما نشده بودم و ليكن اين مقام و مرتبه شريفى بود كه شما مدّعى آن شدهايد، اگر كردار شما گفتارتان را تصديق نكند به هلاكت افتيد، مگر اينكه رحمت پروردگارتان آن را تلافى كند...».[2] سند روایات: روایات کتاب المناقب (کتاب العتیق) علوی سلسله سند ندارد و مرحوم طبرسی هر چند سند روایات کتاب احتجاج را بخاطر مشهور بودن در میان شیعه و سنی یا مورد قبول عقل بودن (استدلالی بودن مطالب علاوه بر نقل از ائمه)، حذف کرده است؛ ولی روایاتی را که از امام حسن عسکری سلام الله علیه نقل می کند، سلسله سند را در اولین حدیث نقل کرده و برای بقیه گفته با همان سند امام حسن عسکری سلام الله علیه چنین فرمود.[3] سند حدیث در کتاب احتجاج طبرسی[4]
بنابراین روایت بخاطر مجهول بودن محمد بن قاسم، یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار قابل اعتماد و معتبر نیست. البته راویان دیگر این روایت مانند مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ و مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ، نیز هر چند گفته شده است که از مشایخ بودند و عالم؛ اما باز به صراحت توثیق نشده اند. دلالت حديث: 1- هر كسي اعتقاد داشته باشد كه امير مومنان علي سلام الله علیه جانشين الهي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است، شيعه است هر چند شيعيان نيز در مقام و منزلت داراي مراتبي هستند و محب بودن يكي از درجات شيعه است كه در روايات مقامات بلندي براي محب در نظر گرفته شده است.[11] اين يعني حتي امام با محبان اهل بيت نيز نبايد اينگونه رفتار كند در حالي كه روايات معتبر مقامي بس والا براي محب اهل بيت قائل است. 2- در اين روايت امام حسن و امام حسين سلام الله علیهما با سلمان و مقداد و ... همرديف شده اند در حالي كه ائمه اطهار هيچ وقت در روايات هم رديف افراد عادي قرار نگرفته اند و نميتوان گفت كه سلمان به همان اندازه شيعه امير مومنان است كه امام حسن و امام حسين هستند. 3- اجازه ندادن به شیعیان آن هم دو ماه پی در پی و نیز جواب سلام را ندادن که جزو واجبات دین است، بدور از سیره و اخلاق معصومین سلام الله علیهم می باشد و بخصوص امام رضا سلام الله علیه كه به امام رئوف معروفند و ممکن نیست دوماه به پیروان خود اجازه ملاقات ندهند و یا پاسخ سلام شان را ندهند. 4- مرحوم طبرسي خود اعتراف دارد كه روايات نقل شده از امام حسن عسكري سلام الله علیه در ميان علما و كتاب هاي معتبر مشهور نيست و اين روايت در هيچ كدام از كتاب هاي معتبر حديث نيامده است بنابراين از اين منظر نيز چنين روايتي مورد قبول علما نبوده است. 5- با اينكه يكي از راويان اين روايت، شيخ صدوق است؛ اما در هيچكدام از كتاب هاي شيخ صدوق اين روايت نيامده است حتي در كتابي كه بنام "فضايل الشيعه" مي باشد و اين يعني خود شيخ صدوق چنين روايتي را قبول نداشتند و گرنه روايت را به عنوان يكي از صفات و ويژگي هاي شيعه در كتاب شان ميآوردند.
[1] . شورى/ 30 [2] . رک: طبرسى، احمد، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403 ق، ج2، ص440. علوى، محمد، المناقب (الكتاب العتيق)، قم، دليل ما، چاپ اول، 1428 ق ص174، حدیث 48. [3] . طبرسى، پیشین، ج1، ص9. [4] . الإحتجاج على أهل اللجاج، پیشین، ج1 ؛ ص15. [5] . رک: ابن شهراشوب، محمد علی، معالم العلماء، قم، بی نا، بی تا، ص18. [6] . رک: طوسی، محمد، رجال الطوسی، قم، جامعه مدرسین، 1415ق،ص419. رجال ابن داود، ص65. [7] . رک: بروجردی، علی، طرائف المقال، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، 1410ق، ج1، ص125. [8] . خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، 1413ق، ج16، ص9. [9]. معجم رجال الحدیث، پیشین، ج 18، ص162. [10] . معجم رجال الحدیث، پیشین، ج13، ص157. ج21، ص186. [11] . ابن بابويه، محمد، فضائل الشيعة، ترجمه: اعلمي، تهران، انتشارات اعلمى، چاپ اول، بى تا، ص5. موضوعات مرتبط: ائمه هدی جانشیان الهی و معصوم رسول خدا، سند احادیث، پرسش ها و پاسخ ها [ دوشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۷ ] [ ] [ فرج اله عباسی ]
[ ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |